استراتژي تبليغ مهدويت
چهارشنبه 30 تیر 1389 6:38 PM
استراتژي تبليغ مهدويت
مهدويت با پشتوانه عميق مبتني بر مباني ديني و علمي ميتواند پاسخگوي فراواني نيازهاي بشريت امروز در ابعاد مختلف مادي و معنوي باشد. زيرا مبتني بر فطرت و نگرش جهان شمول استوار است
.
مهدويت در عصري ضرورت و كارآمدي بيشتر خود را متبلور ميسازد كه مكاتبي چون كمونيسم در جغرافيايي بلوك شرق سقوط كرده و ليبرال دمكراسي بلوك غرب رو به افول است و نظريهپردازان اين مكتب در پايه استدلال خود دچار تزلزل گشتهاند. براي مثال در سه كنفرانس جهاني تورنتو، واشينگتن، اورشليم
«
فرانسيس فوكوياما» تئوري پرداز ژاپنيالاصل آمريكايي استاد اقتصاد سياسي بينالملل دانشگاه «جان هابكينز» و نويسنده كتاب جنجالبرانگيز «پايان تاريخ» خود را ارائه كرد
.
اين كتاب در برابر كتاب برخورد تمدنها اثر «ساموئل هانتينگنون» است
.
فوكوياما مدعي است كه خرده تمدنها و فرهنگهاي جزئي به دست فرهنگ غالب بلعيده شوند و رسانهها، دنيا را به سمت دهكده واحد پيش ميبرند و به ناچار دنيا درگير جنگي خانمانسوز خواهد شد، بنابراين براي پيشگيري از اين جنگ بايد يكي را به عنوان كدخدايي بپذيريم و در ادمه ثابت ميكند كه كدخدا، آمريكاست. فوكوياما ميگويد: اين نبرد حتمي است، ولي برندهي آن غرب نخواهد بود و او با اسناد ومدارك ثابت ميكند كه برندهي نبرد آخرالزمان، شيعيان هستند
.
اگر بخواهيم هويت و تمدن شيعه را به صورت اصيل بررسي كنيم، خواهيم ديد هويت و تمدن شيعه، تنها تمدني است كه منجي و موعودش يك موجود زنده ي عيني است. برخلاف ساير تمدنها، مانند بودائيها و هنديها كه به «گوتمه» يا بوداي پنجم اعتقاد دارند و زرتشتيها به «سوشيانت» معتقدند و مسيحيها اعتقاد دارند عيسي مجدداً برميگردد و يهوديها ميگويند: عيسي واقعي هنوز نيامده است. مسئلهي موعود درهمهي تمدنها مطرح است اما در تمدن اسلام و شيعه بسيار عيني است، يعني اين تمدن هويتش با موعود آخرالزمان مفهوم و معنا مييابد، تمدنهاي ديگر منجيشان يك منجي ذهني است. در آن تمدنها اعتقاد به مسئلهي موعود وجود دارد اما عيني نيست؛ يعني در زندگي آنان تبلور و بروز ندارد. برخلاف موعود و منجي شيعه و اسلام كه كاملاً عيني است. به عبارت ديگر يكي از خصوصيات ويژهي مهدويت در نگاه تشيع، وجود شخصي و تعين خاص ايشان است. در واقع اگر مهدويت در مكاتب و انديشههاي ديگر، يك امر مبهم و صرفاً آرماني با زاويهها و مشخصات جبرگرايانه است و بيشتر به عنوان اتفاقي در بستر تاريخ مورد توجه قرار ميگيرد و به نوعي از جبريات در فلسفه تاريخ به شمار ميرود در نگاه تشيع مهدويت يك اصل كاملاً روشن و يك آرمان با رويكرد واقعگرايانه است
.
ساير اديان نيز به انتظار معتقدند با اين تفاوت كه در آن ديدگاه ها و سخن از يك موجود نجاتبخش است كه در آينده ميآيد و به امور سامان ميدهد. ولي در انديشه تشيع، سخن از انسان شريفي است كه او هم همراه با ساير مردم انتظار ميكشد؛ منتظري است كه با ما زندگي ميكند، دردها و غصهها را احساس ميكند و مقام ولايت تكويني در بين مردم دارد
.
تئوري مهدويت شيعي و اسلامي انديشهاي است ارزشمند و شور و تحرك آفرين، تحرك بخش، اميد دهنده و پيوسته تعهد آور براي همهي منتظران جاري در زمان
.
فيلسوف شهير فرانسوي هنري كربن، اعتقاد شيعه به مهدويت و تفاوت آن با ديگر موعودگريها در مكاتب ديگر را چنين بيان ميدارد: «به عقيده ي من، مذهب تشيع تنها مذهبي است كه رابطهي هدايت الهي را ميان خدا و خلق هميشه زنده نگه داشته و به طور مستمر و پيوسته ولايت را زنده و پابرجا ميگذارد. مذهب يهود، نبوت را، كه رابطهاي است واقعي ميان خدا و عالم انساني، درحضرت كليم ختم كرده وپس از آن به نبوت حضرت مسيح و حضرت محمد (ص) اذعان ننموده و رابطهي مزبور را قطع ميكند و نيز مسيحيان هم در حضرت عيسي متوقف شدند و اهل سنت از مسلمانان نيز در حضرت محمد (ص) توقف نموده و با ختم نبوت در ايشان، ديگر رابطهاي ميان خالق و خلق، موجود نميدانند
.
تنها مذهب تشيع است كه نبوت را با حضرت محمد (ص) ختم شده ميداند، ولي ولايت را، كه همان رابطه ي هدايت و تكميل مي باشد، بعد از آن حضرت و براي هميشه زنده مي داند؛رابطهاي كه از اتصال عالم انساني به عالم الوهي حكايت ميكند، به واسطهي دعوتهاي ديني قبل از موسي و دعوت ديني موسي و عيسي و محمد (صلواتالله عليهم اجمعين)؛ و بعد از حضرت محمد (ص) به واسطهي همين رابطه ي ولايت، جانشين وي (به عقيدهي شيعه) زنده بوده و هست و خواهد بود و اين حقيقتي است زنده؛ كه هرگز به نظر علمي نميتواند. آن را از خرافات شمرده و از ليست حقايق حذف نمايد
.
به عقيدهي من، همهي اديان برحق بوده و يك حقيقت زنده را دنبال ميكنند و همهي اديان در اثبات وجود اين حقيقت زنده مشتركند. آري! تنها مذهب تشيع است كه به زندگي اين حقيقت، لباس دوام و استمرار پوشانده است
.»
1
1.
آسيب شناسي انتظار و منتظران
:
انديشهي پربار مهدويت در طول تاريخ از تهاجم فكري و فرهنگي و آسيب بدانديشان و دشمنان آگاه و دوستان نادان در امان نبوده و هرازچندگاهي دستخوش تهديدها و آسيبها قرار گرفته است
.
مطابق آيات و روايات و مستندات ديني ما انتظار در واقع نوعي آمادگي است، آمادگي براي تهذيب نفس و پاك زيستن، امادگي براي حركت، حركتي آگاهانه و ارادي و هدفمند، توأم با دگرسازي و زمينه سازي و سرانجام آمادگي. براي حضور در نهضت عظيم مهدي موعود كه آغاز آن ظهور نور و پايان آن شكست تاريكي و ظلم و نتيجهي آن برپايي حكومت عدل الهي است
.
استاد شهيد مرتضي مطهري دربارة مفهوم انتظار متناسب با برداشتهاي متفاوت اين انديشه را منشأ رشد و پويايي يا ركود و عقب ماندگي منتظران دانسته است، به طوري كه ويژگيهاي دوگونه انتظار (مثبت) و منفي) را اينگونه بيان ميكنند: «انتظار فرج و آرزو و اميد و دل بستن به آينده دو گونه است
:
انتظاري كه سازنده و نگهدارنده، تعهدآور، نيروآفرين و تحرك بخش است، به گونهاي كه ميتواند نوعي عبادت و حقپرستي شمرده شود؛ و انتظاري كه گناه است: ويرانگر، اسارت بخش و فلج كننده و نوعي (ابائيگري) بايد محسوب شود
.
اين دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظيم مهدي موعود است و اين دو نوع برداشت به نوبه خود، از دو نوع بينش درباره تحولات در انتقلابهاي تاريخي ناشي ميشود
.»
2
«
در نگاه انتظار ويرانگر و منفي
–
كه متأسفانه در جامعهي ما هم طرفدار دارد- هر اصلاحي در جامعه محكوم است چرا كه بايد ظلم و تباهي رواج داشته، حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد، باطل يكه تاز ميدان گردد،تا انفجاري رخ دهد و انتظار به سر آيد. بنابراين هر اصلاحي محكوم است، زيرا هر اصلاح يك نقطهي روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطهي روشني هست دست غيب ظاهر نميشود، برعكس، هر گناه و فساد و هر ظلم، تبعيض و حق كشي و هر پليدياي به حكم اين كه مقدمه صلاح كلي است و انفجار را قريبالوقوع ميكند، رواست، زيرا «الغايات تبرر المبادي» هدفها، وسيلههاي نامشروع را مشروع ميكنند
.
پس بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار، ترويج و اشاعه فساد است. اين جاست كه گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذت و كامجويي است و هم كمك به انقلاب مقدس نهايي
.»
3
ما در عصر غيبت كبري به سر ميبريم. در اين عصر براي منتظران شرايطي مطرح است كه بايد ملتزم به آن شرايط بود. بايد داراي برنامهي مشخص و مدوم بود
.
در عصر غيبت اهداف ميبايست در راستاي زمينه سازي ظهور طراحي گردد. بايد اين استراتژي در نظام اجتماعي و تبليغي در سطوح مختلف تبيين و تعريف شود
.
براي مثال در سطح نظام آموزش عالي، رسانهي ملي و مساجد و مدارس و حتّي مهدهاي كودك در اركان مختلف لحاظ شود
.
با كمال تأسف در عصر غيبت فقدان يك برنامهي مشخص كه اسم آن را استراتژي تبليغ مهدويت بگذرايم مشاهده ميشود
.
جهان امروز از ابزار رسانه و فناوري اطلاعات و ارتباطات براي دستيابي به اهداف خود نهايت استفاده را ميبرد. براي مثال مسيحيت صهيونيست كه به دنبال تحميل عقايد خيالي و پوچ خود تحت پوشش مسيحيت ميباشد طي يك دهه فعاليت خود را از پنج شبكه به پنجاه شبكه افزايش و گسترش داده است
.
در كنفرانس تل آويو افرادي مثل برناردلوئيس، مايكل ام. جي، مارتين كرامر روي اين بحث خيلي تكيه ميكنند. اصلاً هويت سياسي شيعه به دليل اعتقاد به منجي است . جملهي بسيار مشهوري دارند كه «اينها به اسم امام حسين (ع
)
قيام ميكنند و به اسم امام زمان (ع) قيامشان را حفظ ميكنند
.»
مارتين كرامر رسماً ميگويد: «ما كنفرانس تلآويو را گذاشتيم كه ريشهها و مباني انقلاب ايران و آثار و نتايج آن را در جهان بررسي كنيم. نكتهي قابل توجه اينكه در دسامبر 1984م (1356 ش)در دانشكدهي تاريخ دانشگاه تل آويو با همكاري موسسه ي مطالعاتي شيوهه- كه يك مؤسسه ي مطالعاتي غير انتفاعي است و متصل به صهيونيسم- كنفرانس با حضور 300 شيعه شناس درجه يك جهان برگزار شد و ظرف مدت 3 روز در آن 30 مقاله ارائه شد و به قول مارتين كرامر يكي از شيعهشناسان جهان كه دبير اين كنفرانس بود «هدف اصلي از برپايي اين كنفرانس، شناخت مفاهيم محوري در تمدن شيعه اثني عشري و بعد بالطبع شناسايي انقلاب اسلامي سال 57 در كشور ايران بود
.»
اگر به حجم كتابهايي كه در ساليان اخير در رد اعتقادات شيعي، به ويژه موضوع مهدويت و انتظار نوشته شده و از سوي دستگاههاي اطلاعاتي كشورهايي چون آمريكا و انگليس، رژيم صهيونيستي و ... در شمارگان وسيع منتشر شدهاند نگاه كنيم؛ اگر به تعداد قابل توجه فيلمهايي كه در دو سه دههي گذشته با هدف ترويج و تبليغ نگرش آخرالزماني مسيحي
–
يهودي و تقبيح و تحقير نگرش آخرالزماني و موعود باوري اسلامي ساخته شدهاند نظر بيفكنيم؛ آثار و نتايج كنفرانس تلآويو را به طور ملموس خواهيم ديد. اگر به شمارگان كتابهاي سطحي، نازل، عوام پسندانه و مبتني بر باورهاي سست و خرافي كه درچند سال اخير در كشور ما در زمينه موضوع مهدويت نوشته شدهاند، توجه كنيم؛ اگر به تعداد روزافزون مجالس و محافلي كه به بهانهي ذكر و ياد امام زمان (عج) در گوشهگوشهي اين سرزمين تشكيل ميشوند و به جاي بارور كردن روحيه اميد، سرزندگي، تلاش، تكاپو، دردل جوانان اين سرزمين و بالا بردن سطح هشياري، احساس مسؤوليت و آمادگي آنها براي ظهور، بذر يأس و نوميدي، عزلت گزيني وگوشهنشيني، بيمسئوليتي و بيتفاوتي، سستي و رخوت را در دل آنان ميكارند، نگاهي اجمالي داشته باشيم؛ خواهيم ديد كه اولين آسيبي كه در قلمرو انتظار وجوددارد عوام زدگي است. در حال حاضر يكي از معضلات جامعهي ما فعاليت كسان يا جرياناتي است كه تحت عنوان مهدويت خرافاتي را به جامعه و نسل جوان تحميل ميكنند و با احساسات و اعتقادات مردم بازي ميكنند و بستر مناسبي براي خرافهپردازي فراهم مينمايند، متأسفانه در برخي موارد موفق هم شدهاند و حقيقت انتظار كه ميبايست در جان منتظران شعلههاي مسئوليت بيافريند را تبديل به تحذير نموده و احساساتي فاقد معرفت را دامن زدهاند. پيامد ناگوار اين جريان فضايي را به وجود ميآورد كه اهل تعقل وانديشه را نسبت به مهدويت بدبين ميكند و زمينهي انحرافهاي فكري را فراهم ميآورد و در نتيجه مخالفان مهدويت كه اتاق فكر آنان در كنفرانس تلآويو استقرار يافت و نيز نحلههاي فكري و انحرافي امكان رشد و گسترش مييابند و آراء و افكار ناصواب عوام زدگان به نام تشيع ثبت ميشود و به ديگران انتقال مييابد و يك عقيدهاي كه در اصل آن تمام فرق اسلامي توافق دارند، به گونهاي مطرح ميشود كه با حقيقت مهدويت مغايرت دارد
.
ناظر بر اين مدعا، نحلههاي فكري انحرافي و صدها كتابي است كه در طول تاريخ و معاصر، با استفاده از اين عنوان شريف مهدويت به وجود آمده است با انگيزههاي شخصي، سياسي، اقتصادي و عقيدتي مورد استفاده قرار گرفته و ميگيرد و اهداف و اغراض خاصي از اين عمل دنبال شده و ميشود
.
از آن جايي كه مسئلهي امام مهدي (عج) وموعود آخرالزمان در اسلام صرفاً به اشارات پيشينيان اكتفا نشده است، بلكه در آيات و روايات فراواني خصوصيات آن، اعم از علايم تشريفي و تكريمي قائميت كيفيت تشكيل حكومت الهي و
...
مطرح شده است، با هشدارهاي آگاهانه و به موقع عالمان دين در جوامع اسلامي ماهيت مدعيان دروغين، مغرض و جاهل آشكار مي گرديد، و صاحبان آن نحلههاي فكري و انحرافي همچون فرقهي ضالهي بابيت و بهائيت و ... رسوا ميگشتند
.
در روايتي كه از امام صادق (ع)نقل شده وظيفهي علماي شيعه در زمان غيبت بدين گونه تصوير شده است
:
«
لولا من يبقي بعد غيبته قائمكم ، عليهالسلام، من العلماء الداعين اليه والدالين عليه و الذابين عن دينه بحجج الله و المنتقدين لضعفاء عبادالله من شباك ابليس و مردته و من نخاخ النواصب لمابقي أحد الا ارتدّ عن دين الله عزوجل، و لكنهم الذين يميسكون ازمة قلوب ضعفاء الشيعة كما يمسك صاحب السفينة سكّانها، اولئك هم الافضلون عندالله عزوجل
.»
4
اگر بعد از غيبت قائم شما نبودند علمائي كه مردم را به سوي او ميخوانند، و به سوي او راهنمايي ميكنند، و با برهانهاي الهي از دين او پاسداري ميكنند، و بندگان بيچاره خدا را از دامهاي ابليس و پيروان او و همچنين از دامهاي دشمنان اهل بيت رهايي ميبخشند، هيچ كس بر دين خدا باقي نميماند
.
اما علماي دين دلهاي متزلزل شيعيان ناتوان را حفظ ميكنند، هم چنان كه كشتيبان مكان كشتي را حفظ ميكند. اين دسته از علماء در نزد خداوند داراي مقام و فضيلت بسياري هستند. همچنين در روايتي از امام جواد (ع) وظايف علماي دين به هنگام غيبت امام از جامعه چنين بيان شده است
:
«
ان من تكفل بأيتام آل محمد (ص) المنقطعين عن امامهم، المتحيرين في جهلهم، الاساري في أيدي شيماطينهم و في أبدي النواصب. من أعدائنا، فاستنقذهم منهم و أخرجهم من حيرتهم و محمر الشياطين برد و ساوسهم و قهرالناصبين بحجج ربهم و دلائل ائمتهم، ليفضلون عندالله. علي العابد بأفضل المواقع، بأكثر من فضل السماء علي الارض و العرش و الكرسي و الحجب علي السماء و فضلهم علي هذا العابد كفضل ليلة البدر علي أخفي كوكب في السماء
.»
5
كسي كه سرپرستي يتيمان آل محمد (ص) را كه از امام خود دور افتاده، در ناداني خويش سرگردان مانده ودر دستان شياطين ودشمنان اهل بيت گرفتار آمدهاند، به عهده گيرد و آنها را از چنگال دشمنان رهايي بخشد و از حيرت و جهالت خارج سازد و وسوسههاي شياطين را از آنها دور كند، و بادلايل پروردگارشان و برهانهاي امامانشان دشمنان اهل بيت را مقهور سازد، تا عهد خدا بر بندگانش را به بهترين شكل حفظ نمايد، در نزد خداوند بر عابدي كه در بهترين مواقع به عبادت پرداخته، برتري دارد، بيشتر از آنچه آسمان بر زمين، و عرش و كرسي و حجابها بر آسمان برتري دارند. برتري او بر چنين عابدي مانند برتري ماه شب چهارده بر كوچكترين ستاره آسمان است
.
«
حال بايد ديد آيا ضرورتهايي كه استوانههاي فقاهت شيعه را به تدوين كتاب و نگارش رساله در زمينه شناخت آخرين حجت حق و ديگر موضوعات مرتبط با غيبت امام عصر (عج) واداشته از بين رفته است يا خير؟
آيا آن نگراني كه خاطر شيخ صدوق را پريشان ساخت و او را وادار به تأليف كتاب كمال الدين و تمام النعمة نمود، ديگر برطرف شده و جايي براي نگراني خاطر باقي نمانده است؟
آيا آن شبهات و سؤالهاي گوناگون درباره غيبت كه شيخ مفيد را واميداشت براي پاسخ به آنها رسالههاي گوناگوني همچون الفصول العشرة في الغيبة، خمس رسائل في اثبات الحجة، في سبب إستتار الحجة و ... را به رشته تحرير درآورد و ديگر از بين رفته است؟
آيا آن احساس ضرورتي كه شيخ طوسي را وادار ميساخت كه با همه اشتغالات علمي و درگيري در عرصههايي همچون فقه، تفسير،حديث و رجال دست به تأليف كتاب الغيبة بزند، ديگر زمينهاي ندارد؟ آيا ديگر هيچ خطري سرمايه اعتقادي شيعيان آل محمد (ص) را تهديد نميكند؟
»
6
بنابراين اولين اصل در استراتژي تبليغ مهدويت آسيب شناسي مفهوم انتظار و انديشهي منتظران و پالايش فرهنگ انتظار ومنتظران از عقايد و افكار انحرافي بر غناي هر چه بيشتر آن خواهد افزود و توسعهها و دسيسههاي دشمنان را خنثي خواهد ساخت
.
2-
مهدويت آموزهاي بين الادياني و بشري
حضرت مهدي به عنوان خاتم الاوصياء آخرين ذخيرهي الهي در روي زمين پياده كننده ي آيات قرآن ودستورات خداوند بر اي تمام جهانيان است. آن حضرت به عنوان منجي عالم بشريت تمام مستضعفان و بشريت را به توحيد و عدالت و صلح دعوت خواهند فرمود. قرآن در زمينهي منجي آخرالزمان و عدالت گستر جهاني چنين ميفرمايد
:
«
و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين
»
7
ما اراده كردهايم كه به ضعيفان زمين منت نهاده و آنها را پيشوايان و وارثان زمين گردانيم
.
پيامبر گرامي اسلام (ص) پيرامون ويژگيهاي آن حضرت و آثار قيام مهدي (عج) ميفرمايند
:
«
مهدي از فرزندان من است، اسم او، اسم من (محمد) و كنيهاش، كنيه من
«
ابوالقاسم» است، از نظراخلاق و خلقت شبيهترين مردم به من است. براي او غيبت و حيرتي است كه در آن مردم بسياري گمراه ميشوند. آن گاه مثل شهاب ثاقب ميآيد و زمين را پر از عدل و داد خواهدكرد، همچنان كه پر از ظلم و ستم شده بود
.»
8
«
آنچه به عنوان يك امر بسيار مهم و يك نقطه پر افتخار و پيشرفته در انديشههاي مهدويت شيعي مطرح است، اولاً نوع حركت حضرت بقيهالله در آغاز زمان ظهور ودعوت ايشان از تمامي انسانهاست كه در فضايي كاملاً منصفانه،دلسوزانه، علمي، آگاهي دهنده و بدون استفاده از ابزارهاي مقتدرانه صورت ميگيرد و ثانياً استكمال بشر در زمان ظهور از حيث علمي و انديشهاي به عنوان مهمترين نقطه ارزشمندي انسان است. در واقع حركت، دعوت و حكومت مهدوي بيش از آنكه بر مبناي تسلط خارجي بر ظاهر آدمها باشد و از سوي ديگر بر مبناي كمال به وجود آمده در انسان از حيث علمي و اخلاقي صورت مي گيرد
.
مهدويت شيعي يك جنبش كاملاً علمي و يك حركت اساساً دروني است و اگرچه يك حقيقت هستي شناختي است اما بر مبناي معرفت شناختي انسان ها پايه دارد و از آن مايه ميگيرد. لذاست كه بسياري از مردم كه اساساً هيچ گونه دينداري اي را تا پيش از ظهور حضرت برنميتافتند با شنيدن نداي عالمانه حضرت و آگاهياي كه در سطر سطر سخنان و حركات ودعوتهاي ايشان ميبينند بر مبناي انسانيت خود و آنچه از عوالم ديگردر درونشان به يادگار مانده است به نداي آسماني حضرت لبيك ميگويند و ايمان ميآورند. اين البته به معناي عدم جنگ حضرت با بدكاران و ستمكاران عالم نيست بلكه بدان معناست كه جنگ با كساني صورت ميگيرند كه از روي تعصب برآمده از جهالت وعناد توانايي حضور در عالم نوراني ونور عالمگير وجود حضرت ندارند و خود به خود بايد كنار بروند چرا كه جايي كه نور است ظلمت معنايي ندارد
...»
9
متفكر شهيد استاد مطهري در بيان نقش مهدويت در تكامل تاريخ و بشريت ميفرمايند: «يعني زندگي بشر در آينده منتهي ميشود به عاليترين و كاملترين زندگي ها كه از جمله آثاري كه در آن هست آشتي انسان و طبيعت است و آن اين است كه زمين تمام معادن خود را در اختيار انسان قرار ميدهد
.
آسمان تمام بركات خود رادر اختيار انسان قرار ميدهد و همهي اينها خود تكامل تاريخ است
.»
10
و همچنين ميفرمايند: «خير، عمر جهاني به پايان نرسيده است»، هنوز اول كار است ، دولت مقرون به عدل، عقل، حكمت، خير، سعادت، . سلامت، امنيت، رفاه، آسايش و وحدت عمومي و جهاني، درانتظار بشريت است، دولتي كه در آن دولت، حكومت با صالحان است و انتخاب اصلح به معني واقعي در آن صورت خواهد گرفت
.»
11
درك اين نكته كه منجي آخرالزمان به هر حال به عنوان يكي از اشتراكات بشري مورد تأكيد تمامي انديشه ها و مكاتب است، اهميت اين نقش جديد و نوين را در توليد و استكمال علم بشري بيشتر ميكند. ضمن آنكه شفافيت، وضوح و تشخص خاص مهدويت شيعي امكان چنين استفادهاي را در آخرين حد در مهدويت شيعي منحصر ميكند. امروز كه نهضت يا جنبش نرمافزاري و توليد علم در هر يك جريان فكري مورد توجه اصحاب انديشه و فكر قرار گرفته است به نظر ميرسد بايد از قابليتهاي معرفتشناختي گفتمان مهدويت بالاترين بهره را برد و اين جز با پيراستن انديشههاي مهدويت از آرايهها و خرافات بيهوده و رويكرد به علم، ايمان و آگاهي برآمده از مستندات ديني امكانپذير نخواهد بود
.
در ميان تعاليم جاوداني و جهاني اسلام، هيچ يك به اندازهي حكومت فراگير مهدوي، قابليت ارائه به جهان پرغوغاي امروزي را ندارد، منجي و حكومتي كه براي جهانيان عدالت و امنيت را به همراه دارد. اما جاي بسي تأسف است كه انديشهي والا و گيراي مكتب اسلام،كمتر از ديگر موضوعات ديني ، به انديشمندان امروزي معرفي گرديده است؛ البته آن هم به شكلي ناقص يا نادرست؛ زيرا آشنايي جهان غرب با اسلام ، عموماً به واسطهي مقالات يا كتب مستشرقان بوده است؛ كه خود اطلاع درستي از اين مكتب آسماني نداشتهاند
.
فرهنگ انتظار و پيام مهدويت محدود به جغرافياي خاص ، فرقه، مذهب و
...
نميباشد بلكه مهدويت داراي طرح جهاني و در بستر تاريخ و هميشهي زمان ميباشد. بنابراين بايد زمان و اقتضاعات آن را به طور جامع شناخت و با درك هويت مخاطب و جغرافياي فرهنگي آن آيات قرآن و روايات را مورد بازخواني بر حسب نيازهاي جديد قرار داد. تلاش و كوشش براي انتقال فرهنگ انتظا رو پيام مهدويت با زبان قابل فهم دنياي كنوني امري ضروري ميباشد
.
3.
مهدويت چشم انداز تمامي فرق اسلامي
:
با مراجعه به منابع روايي و تاريخي اسلامي، روشن ميگردد كه مسئله «موعود
»
يكي از مهمترين مسائل سدههاي نخست هجري بوده است. اين نوشتهها كه به اصول مدونه شهرت يافتهاند، اساس كتابهاي قرن چهارم و پنجم درباره غيبت مهدي موعود (عج) را تشكيل ميدهند وعناوين اين كتابها نيز مانند اصول مدون، (كتاب الغيبه) است. مسئله موعود و اعتقاد به دوره آخرالزمان، انتظار ظهور منجي هنگامي كه به حوزه هاي فكري و عقيدتي اسلام ميرسد، جلوه و تبلور خاصي پيدا ميكند
.
تمامي فرق اسلامي
–
تقريباً- آيات و روايات مربوط به مهدي موعود ومفاد آنها را مورد كنكاش در منابع روائي و كلامي و تاريخي و تفسيري خود قرار دادهاند تا جايي كه ميتوان ادعا كرد كمتر دانشمند و عالمي، بلكه مسلماني يافت ميشود كه به اين موضوع مهم نپرداخته يا اين مطلب به گوش او نرسيده باشد
.
در حوزه انديشه اسلامي مسئلهي موعود و ظهور مصلح جهاني با ويژگيها و مشخصههاي معيني معرفي شده است، زيرا كه پيامبر گرامي اسلام، خاتم پيامبران ودين مبين اسلام آخرين دين الهي است و آن وجود شريف و عدل گستر جهاني، از اسلام است، از اين رو يكي از مهمترين و عميقترين مطالب در حوزه فكري عقيدتي اسلامي مسأله موعود و بيان خصوصيات و ماهيت و فلسفه ظهور آن حضرت است
.
همهي گروههاي اسلامي بر اين قول متفقاند كه در آخرالزمان، مردي ظهور ميكند كه دنيا را پر از عدل و داد مي كند و دولت حق را برپا ميسازد، دولتي كه تمام جهانيان را فرا ميگيرد. اين ديدگاه به استناد آيات كريمه قرآن از جمله: 105 سوره انبياء، 5 قصص، 32 و 33 توبه و... است. اهل سنت با شيعيان اتفاق نظر دارند بر اين كه مهدي از خلفاي دوازدهگانهاي است كه رسول اكرم (ص) به آنها در احاديث گوناگون بشارت داده است. از آنجا كه حقايق وحي و وجود رهبران الهي در بين بشر، منطبق با نيازهاي طبيعي و فطري است، چنين اعتقادي نيز ريشه در نهاد انسان دارد و پاسخي به نياز آرماني بشريت است
.
هنگامي كه كتابها و منابع و مأخذ اهل تسنن به دقت مورد مطالعه قرار گيرد ملاحظه ميشود كه پيرامون مسئله موعود احاديث نبوي مستفيضه بلكه متواتره وارد شده است. تحقيقاً ميتواند ادعا كرد كه يكي از مسائل بسيار حائز اهميت كه ميتواند در انسجام جوامع اسلامي مؤثر باشد طرح مسئله موعود آخرالزمان است. احاديث پيرامون مهدي (عج) را عدهاي از صحابه و همسران پيامبر گرامي اسلام با اندك اختلافي در اجمال و تفصيل از پيغبر گرامي اسلام (ص) نقل كردهاند
.
پي نوشت
:
1-
ظهور شيعه، مجموعه مصاحبههاي استاد علامه طباطبايي و پروفسور هانري كربن، ص 7
.
2-
مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي ازديدگاه فلسفه تاريخ، انتشارات صدرا، صص 7 و 8
.
3-
همان، ص 62 به بعد
.
4-
احمد بن علي بن ابي طالب الطبرسي، الاءحتجاج، ج 1، ص 9
.
5-
همان، صص 15-14
.
6-
ابراهيم شفيعي سروستاني، مرزداران حريم تفكر شيعي
.
7-
سورهي قصص، آيه 4
.
8-
شيخ صدوق، كمال الدين، ص 287
.
9- .
محمد شيخ الاسلامي، مهدويت شيعي و جنبش نرمافزاري
.
10-
مرتضي مطهري، فلسفه تاريخ، ص 202، انتشارات صدرا
.
11- .
مرتضي مطهري، انسان و سرنوشت، ص 137، دفتر انتشارات اسلامي
.
عليرضا مزروعي
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست) /عنکبوت20