پاسخ به:آداب و رسوم مردم ایران
دوشنبه 28 تیر 1389 6:23 PM
آذربایجان غربی
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آذربايجان غربى همواره زيستگاه مجموعهاى از اقوام و فرهنگهاى مختلف بوده است. هريک از اين اقوام و فرهنگها بهنحوى در هم تأثير گذاشته و از همديگر متأثر گشتهاند. وجود مساجد، کليساها و ويرانه
ٔ
آتشگاهها، گوياى بخشى از تاريخ مذهبى آن است. تشيع در اروميه و شهرهاى شمالى و تسنن در نواحى جنوبى استان از مذاهب عمده به شمار مىروند. ساير اقليتهاى آشورى و ارامنه به کليساهاى مسيحى وابسته هستند
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرهنگ مردم اين خطه نيز در ارتباط با عوامل متعدد جغرافيائي، تاريخي، مذهبى و تحت تأثير گرايشهاى متعدد اجتماعي، فرهنگى شکل گرفته و نوع مستقلى از فرهنگهاى فولکلوريک را بهوجود آورده است
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آذرىها، کردها، آشورىها و ارامنه هر يک براساس ويژگىهاى قومى - دينى خود آداب و سنن مخصوص دارند که از آن ميان سنن مسلمانان از مقام برجستهاى برخوردار است
.
اگرچه فرهنگ و سنن مردم آذربايجان از بسيارى جهات با فرهنگ عمومى ساير نقاط ايران مشابهتهائى دارد، ولى در عين حال با ويژگىهائى همراه است که مهمترين آن تکامل زبانى و زايشهاى ويژه
ٔ
فرهنگى در عرصههاى مختلف زبان و هنر است
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زبان امروزى مردم آذربايجان که شاخه
ٔ
وسيعى از زبانهاى ترکى است به آذرى يا آذربايجانى معروف است که علاوه بر آذربايجان ايران در ساير کشورها نيز گسترده شده است. در نواحى داخلى سرزمين ايران نيز به دلايل تاريخى بهويژه مهاجرتهاى وسيع، در مناطقى از قبيل کوهپايههاى خراسان، سواحل خزر، دامنههاى زاگرس، جبال فارس و... رواج دارد
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گروهى از محققان اعتقاد دارند که زبان کنونى مردم آذربايجان از نظر منشاء و پيوستگى تاريخى از زبانهاى ترکى آلتائيک است که طى ادوار تاريخى بسيار دور جزء جلگههاى وسيع آسياى مرکزى و سواحل رود 'ينى سيء' بوده و سپس همراه با حرکت و مهاجرت قبايل ترک و حکومتهاى طولانى اقوام ترک زبان، تثبيت و گسترش يافته و دامنه
ٔ
خود را از يک سو تا سوريه و بينالنهرين و از سوى ديگر تا شبه جزيره بالکان و سواحل درياى سياه وسعت داده و زبان تکلم و کتاب ملل و اقوام مختلف گشته است
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فولکور يا ادبيات شفاهى مردم منطقه نيز، مانند تاريخ و زبان خود، از سابقهاى کهن برخوردار است. اشکال مختلف ادبيات فولکوريلک اين خطه محصول پيکار و تلاش مردمى است که غمها، شادىها، آرزوها، نفرت و محبت خود را در قالبهاى مختلف هنرى منعکس کردهاند. نمونههاى گوناگون اين نوع آثار، عادات، روشها، آداب، رسوم، اعتقادت، باورهاى ديني، مذهبى و دلبستگىها و ارزشها و نهادهاى اجتماعى عصرهاى مختلف را بهخوبى نشان مىدهند
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مردم آذربايجان خالق يکى از غنىترين گنجينه
ٔ
ادبيات شفاهى ملل خاورميانه و ايران مىباشند. چنانکه هر سياح و جهانگردى که از آذربايجان گذشته، اين ديار را سرزمين شعر و هنر نام نهاده است
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مردم آذربايجان، مردمان شاعر مسلکى هستند که هرگاه با پديدههاى طبيعي، رخدادهاى اجتماعى و پيشامدهاى ناگوار و يا خوشايند مواجه شدهاند، احساسات خود را با زبان شعر بيان کرده و براى هر مناسبت 'باياتي' سرودهاند. از عادىترين کار روزانه تا عالىترين احساسات و عواطف بشري، شعر و باياتى هميشه حضور داشته است
: |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مادر با 'لالائي
'
سحرانگيز و شيرين آن نونهال خود را در گلبرگهاى باياتى پيچيده و او را به خواب شيرين و رويائى دلپذير فرو مىبرد. عروسى با شعر آغاز و با آن نيز پايان مىيابد. عزا و سوگوارى با 'آغي' آغاز و خاتمه مىيابد. کشتگر آذرى آفتاب را و باران را با شعر فرا مىخواند، باد و بوران را با شعر نفرين مىکند، مزرعه طلائى آن را، گاو و گوسفندان خود را با شعر توصيف مىکند
.
سوارکاران آن، رزمندگان او همه و همه با شعر توأمان زاده مىشوند، مىبالند و مىميرند
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
به هر گوشهاى از زندگى مردم اين سرزمين نظير بيفکني، شعرى سرک مىکشد. زلالى چشمهساران آن، رقص خاموش گل بوتههاى قالىهاى آن، ساز عاشيقهاى او و جملگى در هماهنگى بىنظير با اميال و آرزوها، ترسها و اضطرابها، عشقها، نفرتها و ... بهطور شگفتانگيزى بيان مىگردند و لذا برجستهترين نوع سخن شعرى آذربايجان 'باياتي' است
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در فرهنگ شفاهى مردم آذربايجان باياتىها بهخاطر گستردهگى و مضمونهاى رنگارنگ، ايجاز و قالبهاى زيبا و دلنشين مقام اول را دارند. مبالغه نخواهد بود اگر گفته شود که تاريخ پر تلاطم و سرشار از حوادث آذربايجان لابهلاى هزاران باياتى گنجانده شده است. اگر تمامى باياتىها در يک جا گردآورى و از ديد جامعهشناسى و مردمشناسى مورد تجزيه و تحليل قرار گيرند، تاريخ قومى مدون مىشود که طرز زندگي، هستىشناسى و باورهاى فسلفي، اخلاقي، اجتماعى و دينى آنها را منعکس خواهد کرد
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
باياتىها از زندگى و راز و نيازهاى مردم ساده و پاکدل مايه مىگيرند و در قالب الفاظى روان و بىتکلف جارى مىشوند. اين نغمههاى نغز و دلکش از چنان لطف و خلوط و صفا و صراحتى برخوردار هستند که بهخصوص وقتى با آهنگ ويژه
ٔ
خود ادا شوند، عنان از کف دل مىربايند و اشک بر چشم مىنشانند
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ارادت و اعتقاد مردم ساده شهر و روستا به اين آثار موزون و دلفريب تا بدان پايه است که باياتىها را برحسب حال آئينه سرنوشت نماى خويش مىپندارند و به هنگام ملال و سرگشتگى و حرمان به آن توسل مىکنند و بهعنوان تفأل از آن مدد و مراد مىجويند
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
باياتىها به عامه تعلق دارند. زيرا که از ديرباز توسط مردم سينه به سينه نقل و بازگو شدهاند و بهاقتضاء حس زيبائى شناسى و نيازهاى عاطفى همراه با تغييراتي، فرديت (تعلقات شخصي) را از روى آنها زدوده و به تملک گنجينه
ٔ
فولکوريک عامه درآوردهاند
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
باياتىها از نقطهنظر محتوى و مضمون از يکسو مظهر عشقها، آرزوها، اميدها و رنجها و شادى مردم و از سوى ديگر کتاب ناگشوده
ٔ
معتقدات، آداب و رسوم و خصائل و خلق و خوى قومى انسانهاى ساده و پاکدل در طول نسلها و قرنها است
. |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
براى پى بردن به عمق ديد و حسن ناب سرايندگان باياتىها، ترجمه چند باياتي، ذيلاً آورده مىشود. اين باياتىها که از ميان هزاران باياتى بهطور نمونه انتخاب شده است، بيانگر عظمت آفرينش مردمى است که زيبائىها دغدغه هميشگى آنها بوده است
: |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
||
همانطور که پيشتر نيز ذکر گرديد استان آذربايجان غربى از ترکيب قومى و دينى متنوعى برخوردار است. هرکدام از اين اقوام به رغم مشابهتهاى فرهنگى و رفتاري، به نسبتهاى متفاوت شيوههاى خاصى براى برگزارى مراسم و آئينهاى خود دارند
.
ايلات و عشاير، پيروان اهل تسنن، مسيحيان، شيعيان و پيروان ديگر اديان، در برگزارى مراسم مربوط به جشنها و سرورها، اعياد ملى و مذهبي، سوگها و عزاها و ساير مراسم، رفتارهاى قومى ويژهاى دارند که هرکدام از آنها جاذبههاى خاصى را براى افراد غيربومى و جهانگردان بهوجود مىآورند. يکى از اين مراسم، جشنهاى عروسى است که بهويژه در نقاط روستائى و عشايرى جلوههاى شگفتى دارند. از آنجا که اکثريت ساکنين استان را آذرى تبارها تشکيل مىدهند مراسم مربوط به جشن عروسى در بين آذرىها بهطور فشرده مورد اشاره قرار مىگيرد
: |
||
مراسم مربوط به عروسى در سطح استان و بهويژه در روستاهاى آن معمولاً در فصل پائيز انجام مىگيرد. مراسم از روز نشان کردن و نامزدى شروع مىشود و در خانه دختر نامزد شده، بازىها، نمايشها و صحنهپردازىهاى زيادى به راه مىافتند
.
اجراءکنندگان اين مراسم غالباً دختران هستند. آنها حتى در نقش مردها نيز بازىهائى انجام مىدهند. بهعلاوه در نقش کسانى که به نوعى در عروسى دخالت دارند نيز درمىآيند. مثلاً در نقش مادر زن و پدر شوهر و عاقد و
...
مانند آنها
. |
||
عروسى معمولاً با خواندن سرودها و تصنيفها همراه است. اين تصنيفهاى زيبا و تغزلي، حتى طنزآلود در واقع زينت بخش مجالس عروسى هستند و هميشه به همراه موسيقى و رقص اجراء مىشوند
. |
||
مراسم عروسى در چند مرحله است از جمله خواستگاري، عقد، نامزد کردن و نشان بردن، شب حنابندان، بردن جهيزيه و غيره، همچنين 'پاينده تخت' انجام مىگيرد. هر مرحله نيز براى خود سرودها و آوازهاى خاصى دارد که خصوصيات همان مرحله را نشان مىدهد
. |
||
خواندن سرودهاى مربوط به مادرشوهر عروس از جالبترين مراسم است. شکى نيست که بين عروس آنها و مادرشوهران هميشه به نوعى کشاکش بوده است. اين کشاکش از زبان مادرشوهر که نقش آن را يکى از دخترها به عهده مىگيرد به شکل طنزآميزى ايفاء مىگردد. گفت و گوهاى رد و بدل شده بين عروس و مادرشوهر که معمولاً موزون و توأم با رقص اجراءکنندگان است، تصويرى واقعى از زندگى نوعروسانى است که در شروع زندگى مشترک خود بنا به ملاحظات فرهنگى خاص منطقه، مجبور به زندگى در کنار مادر شوهر و ساير اعضاء خانواده داماد هستند. البته بهتدريج اين نوع ترکيب خانوادگى خصوصاً در شهرها منسوخ شده و در حال حاضر خاص مناطق روستائى و عشاير منطقه است
. |
||
اولين مرحله
ٔ
مراسم ازدواج در ميان ايلات و عشاير استان، مراسم خواستگارى است که معمولاً ريش سفيدى از طرف خانواده
ٔ
پسر به خانه دختر مىرود و مراسم خواستگارى را بهجا مىآورد. وقتى موافقت کامل حاصل شد بستگان پسر با کلهقند وارد خانه
ٔ
دختر مىشوند و در مورد شيربها صحبت مىکنند. شيربها نسبت به وضع خانواده دختر از
۵۰
تا
۲۰۰
گوسفند، چند رأس اسب و گاو، چند دست خلعت و غيره مىباشد. هرچه تعداد گوسفندها بيشتر باشد طلا و غيره نيز به همان نسبت زيادتر خواهد بود. خانواده
ٔ
پسر نمىتوانند از قبول مقدار شيربها خوددارى کنند، زيرا ديگر کسى به آنها دختر نمىدهد. پس از موافقت خانواده
ٔ
پسر، شيربها را به خانه
ٔ
عروس مىبرند و تحويل مىدهند و روز عروسى معين مىشود
. |
||
حضور مدعوين در روز عروسى اجبارى است و پيشکشهائى از قبيل پول، گوسفند يا هديههاى ديگر به داماد مىدهند. جشن عروسى سه روز طول مىکشد. آنگاه عروس را سواره بهسوى خانه
ٔ
داماد حرکت مىدهند که در اين حال سواران، پيشاپيش عروس مىتازند و هرکسى که زودتر به خانه
ٔ
داماد برسد جايزهاى مىگيرد. داماد نيز به خانه
ٔ
يکى از اقوام خود مىرود و لباس جديد خود را مىپوشد
.
معمولاً زن همين خانواده بهعنوان ينگه (همراه) عروس، او را به حجله مىبرد. هرگاه کسى بخواهد عروس را ببيند بايد رونما بدهد، هرگاه عروس باکره نباشد، فرداى آن روز او را سوار الاغ مىکنند و او را با تحقير و توهين به خانه
ٔ
پدر او مىفرستند
. |
||
|
||
در سطح استان و بهويژه در مناطق روستائى و عشايرى آن، اطفال پسر را حداکثر تا يکسالگى ختنه مىکنند و به اين منظور يک هفته مراسم جشن و سرور به پا مىدارند و به شادمانى مىپردازند
. |
||
پدر طفل از قبل با فرستادن گاو و گوسفند، کسى را که بايد بچه را در بغل بگيرد و به اصطلاح
'
کروه' طفل گردد، به جشن دعوت مىکند. متقابلاً 'کروه' هم بايد هدايائى به خانه
ٔ
پدر طفل بياورد. انجام مراسم ختنه بدين ترتيب است که بعد از اتمام يک هفته شادماني، 'کروه' طفل را محکم در بغل مىگيرد و شخصى که در اصطلاح محلى به 'دلاک' معروف است با تيغ سلمانى عمل ختنه را انجام مىدهد و خون بچه بر دامان 'کروه' مىريزد. با اين کار پيمان دوستى و عطوفت بين خانواده
ٔ
طفل و 'کروه' بسته مىشود و طفل حتى در بزرگسالى نيز به 'کروه
'
خود اهميتى بيش از پيش مىدهد و احترام او را بهجا مىآورد. پس از پايان مراسم، 'کروه' نيز مانند ساير مدعوين به خانه
ٔ
خود مراجعت مىکند، ولى بعد از ده روز به همراه زن خود به خانه
ٔ
پدر طفل مىآيد و براى طفل، پدر و مادر و منسوبين او هدايائى مىآورد. در بازگشت 'کروه' پدر و مادر طفل نيز هدايائى از قبيل گاو و گوسفند به وى و زن او مىدهند و بدين ترتيب از آنها قدردانى مىنمايند
. |