صهيونيسم در ادبيات مظلوم نمايي!
چهارشنبه 16 شهریور 1390 5:55 PM
دوره اول: قسمت چهارم
«خياط جادوشده» از سولومون رابينوويچ- ترجمه ابراهيم يونسي
در ادبيات و به طور كلي هنري كه به نحوي از انحا پيرامون مسايل و خواسته ها و احساس و انديشه هاي يهوديان در اروپا و آمريكا مي پردازد دو برهه از شرايط تاريخي قابل تفكيك و تمايز است. اول دوره اي كه به عنوان قوم سرگردان و نفرين شده در كشورهاي مختلف پراكنده اند و هنوز بذرهاي كاشته شده براي آينده اي كه منظور شده است سبز نشده و زمان موعود فرا نرسيده است. دوم، دوره اي كه بعد از 1948 با گروه هاي تروريستي «آرگون» و «اشترن» به ترورهاي فلسطينيان مي پردازند و به نام محصول و فرآورده جنگ جهاني دوم و حمايت هاي بي دريغ متفقيني پيروز بيرون آمده از جنگ، عنوان كشور و دولت را يافته اند. در كل در هر يك از فعاليت هاي انجام پذيرفته قبل از 1948 بستري بوده است تا در شرايط بعد از جنگ جهاني دوم از حداقل موجه نمايي براي صهيونيست ها برخوردار باشند. مجموعه داستان «خياط جادوشده» از سولومون رابينوويچ، با نام مستعار «شولم عليخم» به معناي «سلام عليكم» كه از طنز بهره برده است يكي از بسيار كتاب هاي موجود در زمينه فراهم سازي تلقين احساس جلب ترحم جهاني است. رابينوويچ در سال 1859 در شهر «پولتاوا» در اكراين بدنيا آمد و با زني يهودي و ثروتمند ازدواج كرد. او تمام سرمايه خود را به نويسندگان يهودي اختصاص داد. وي آن دوره را «كتابخانه ملي قوم يهود» نام نهاده بود. نويسنده ديگر يهودي اروپاي شرقي آن سال ها، «مويخر اسفوريم» بود كه به عنوان پايه گذار زبان و ادبيات «ييدش» زبان مخصوص يهوديان اروپاي شرقي شناخته مي شود. او با امكانات مالي رابينووچ و سپس در سال 1909 با حمايت هاي مالي روشنفكران يهودي نامدار شده بود. در همان سال 1909 گروه روشنفكران يهودي حق استفاده از آثار دوره «كتابخانه ملي قوم يهود» را از ديگر ناشران باز خريد كرده و به انحصار قومي خود درآوردند. رابينوويچ بار اول در 1904 سه سال مقيم آمريكا شد. سپس به اكراين برمي گردد و بار ديگر در 1914 هنگام شروع جنگ جهاني اول دوباره به آمريكا مي رود و در سال 1916 در نيويورك از دنيا مي رود. چهره دومي كه از آن به عنوان برهه دوم بعد از سال 1948 ياد شد تبلورگيراي خود را در آثار سينمايي هاليوود و با فيلم هاي «اسپيلبرگ» نظير «فهرست شيندلر و...» و در سال هاي اخير با «ده فرمان» و چند سال پيش يا «ماتريكس» بيشتر نمايانده است. در اين دوره تلاش شد حس ترحم برانگيز مخاطب به صهيونيسم برانگيخته شود. دوره اي كه رابينوويچ ها، داستان نوشتند، در سينما «چارلي چاپلين»ها موقعيت تنگ و تاريك و درماندگي را بازتاب مي دادند و «گريفيث» ها با فيلم هايي چون «تولد يك ملت و...» درصدد آشنايي سازي و جلب توجه نسبت به صهيونيستي كه مظلوم مي خواندندش برآمدند. جالب توجه است كتاب «خياط جادوشده» در سال 1340 ترجمه و منتشر شده است كه در آن سال ها گروه هاي تجددگرا با نحله هاي مايل به رضاخان، قوام السلطنه، هدايت، كسروي و... هر يك با شيوه خود اهم مشكلات را ناشي از بودن چندين واژه در زبان فارسي، غيرقابل تحمل معرفي مي كردند. انتشارات اميركبير و مترجم كتاب ابراهيم يونسي واژه به واژه عبارت هاي تلمود و تورات را از عبري و ييدش استخراج كرده اند. صاحب انتشارات اميركبير در آن زمان (1340) معادل 61-1960 با عبارت هاي حقيرانه و چاپلوسانه و از سر شوق كودكانه يادداشت سفر خود به اسراييل را با چه آب و تابي بر صفحه اول نگاشته است. تقي جعفري به عنوان «به پاس نيكي و انسانيت» مي نويسد: «فرصتي مناسب است تا بر پيشاني اين كتاب كه نخستين ارمغان جديد از فرزندان اسرائيل و سرزمين باستان توحيد براي فارسي زبانان است نيكي و محبتي را كه از مردم آن ديار به خاطر سپرده ام نقل كنم و به ياد آن روزها كه دوران بيماري خود را در اورشليم، در پرتو علم پزشكان آنجا و در فروغ محبت و انسانيت انسان هاي آنجا گذرانيده ام. سپاس خود را به يادگار بگذارم....»
به ياد بياوريم سال 1340 تنها 15سال از موجوديت تروريست هاي متفقين مي گذشت و خون مسلمانان فلسطيني و لبناني و اردني و مصري هر روز بيشتر از پيش روان مي شد. يكي از عمده ترين دلايل نهضت 15خرداد سال 42 به رهبري امام خميني(ره) هشدار نسبت به حكومت طاغوت بود تا رابطه با صهيونيست ها را به كلي قطع كند. فضاي كلي به نمايش درآمده در مجموعه «خياط جادوشده» فضايي است كه در اثر گسترش فزايند پيشرفت هاي صنعتي بر قهرمانان داستان ها تحميل مي شود. مردمان جامعه اي كه رابينوويچ تصوير مي كند، ساده لوح، قانع، مضحك و هجوكننده ديگران و خود هستند. اين نمايش هجو و مضحكه، تنها با ريشخند كردن و شاكر بودن قابل تحمل است. چنانچه در سطور بالا تأكيد شد قهرمانان هم مدل هايي از چارلي چاپلين در فيلم هاي او «آرايشگر، ديكتاتور بزرگ، سيرك، جويندگان طلا و عصر جديد» هستند كه در آرزوي ثروتمند شدن و در مواجه با شرايط سخت تغييرپذيراند و دست و پايي نااميدانه مي زنند. همين امر كه القا نابرابري است به رغم برانگيختن خنده خواننده، احساس تأسف و ترحم او را نيز تحريك مي كند. كوشش خستگي ناپذير تا واپسين دم زندگي قهرمانان وجه ارتباطي اين نگرش رابينوويچ و چارلي چاپلين است. در مقايسه سبك رابينوويچ و چارلي چاپلين تأثيرات محيطي و شرايط اقليمي و عمده بودن جلوه هايي از تنگنا متفاوت است. در روسيه قرن نوزدهم كه شرايط شكوفايي ادبيات داستاني تاريخي شكل مي گيرد رابينوويچ متأثر از تولستوي، گوركي، لرمانتوف و به خصوص همشهري خود گوگول است. جمعيت ناچيز قومي با زبان به خصوص ييدش، در برابر مسيحيت ارتدوكس و بشدت متنفر از تأثيرات پروتستان تروج شده در انگلستان است. در شرايط اقتصادي اجتماعي پيشرفته انگلستان دهه 40-1930 و هم گذشت حدود پنج دهه از زمان انتشار كتاب هاي رابينوويچ با استفاده از امكانات بيشتر يهوديان انگليس و آمريكا، كيفيت تأثيرگذارتري در اختيار چاپلين به نسبت رابينوويچ قرار مي داده است. چنانچه گفته شد پيش تر از فعاليت هاي چاپلين، اولين سينماگر به مفهوم كنوني گريفيث يهودي آمريكايي زمينه هاي فعاليت را با تكنيك پيشرفته تر فراهم كرده بود. همچنين از وجود داستان نويساني چون فرانتس كافكاي اهل چك معاصر چارلي چاپلين در دهه 30-1920 هم نبايد غافل بود. مجموعه داستان «خياط جادوشده» شامل هشت داستان كوتاه است كه در ميان آنها داستان خياط جادوشده داستاني بلندتر از بقيه و به نوعي دربرگيرنده خواسته هاي كلي نويسنده است. در سطور بالا اشاره شد كه جريان روشنفكري دهه هاي اول تا پنجم شمسي به رغم اختلاف نظرها در مواردي، بر روي اهداف مشترك ستيز با عبارات و واژه هاي عربي و ديني (اسلامي) و در مقابل، استقبال و روي خوش نشان دادن به هر تفكري از غرب و شرق به غير از اسلام، توافق داشتند. از اين روست كه مدير انتشارات وقت اميركبير و مترجم وي علاوه بر تشريح تمامي آداب و سنن و روايات يهودي، مقدمه اي بيست و هفت صفحه اي در تمجيد از كتاب يادشده منتشر مي كنند. چاپ اول در شماره سه دوره يازدهم مجله سخن بوده است كه بعد از آن به صورت كتاب جداگانه ارائه شده است. محور طنز مورد استفاده رابينوويچ «دروغ هاي راستين يا راست هاي دروغين است.» به اين معنا كه از دروغ به عنوان ابزار موردي استفاده نمي شود. دروغ خدشه اي بر اخلاق كلي اجتماع مزبور وارد نمي سازد بلكه لايه دوم رويه براي زندگي را به نمايش مي گذارد. در تحليل عميق تر دروغ در پس دروغ ديگر استتار مي شود اما جنبه استيلايابي ندارد بلكه جلب ترحم طرف مقابل را خواستار است. عنوان داستان نخستين كتاب «نخستين ماجراي عشق من» است.
نويسنده در اين داستان، سه نوع دروغ را در كنار هم قرار مي دهد. دروغي كه مربوط به گذشته مي شود و در آن كساني چنان گذشته اي براي خود تعريف مي كنند كه فقط مي توانسته در خيال مشكل داشته باشد. نوع دوم دروغ هايي است كه شخص از دارم ها و هستم ها حرف مي زند و نوع سوم دروغ هايي است كه مبناي آن تنها وعده است. داستان دروغ هايي را انعكاس نمي دهد كه از نرم زبان و يا كردار عدولي ناشي باشد بلكه با مقدمه اي كه بر داستان مي آورد و فقر و ناامني معلم را برجسته مي كند، تنها رابطه ممكن و حقيقي را براساس دروغ متقابل ممكن جلوه مي دهد. اين امر فضاي بسته جامعه «كاست» يهودي را نشان مي دهد كه فقط در درون خودشان زاد و ولد و زندگي مي كنند. درواقع در اين كار، نويسنده سعي مي كند بقا و بالندگي و بر حق و برتر بودن صهيونيست ها را القا كند. داستان دوم «سه بيوه، داستان يك پير عزب» به گونه اي ديگر بر اين حقيقت مورد نظر نويسنده تأكيد مي كند.
در اين داستان نويسنده مي خواهد باز هم فضا همان «كاست» يهودي يا جامعه بسته تصوير شود جامعه اي كه با هيچ قوم و مذهب و ملتي ارتباط ندارد و نمي تواند از آن دايره بسته كه شايد به نحوي رحم مادرانشان باشد، خارج شود. درحالي كه به شدت در استضعاف نگه داشته شده كه عامل اصلي شان هم خودشان هستند. اين اثر محصول همان ادبياتي است كه جلب ترحم جهاني را به حال و وضع صهيونيست ها به دست مي آورد. در ميان اين سه، داستان بلند خياط جادو شده مي تواند ديدگاه جامع تري را ارائه نمايد. در اين داستان فخرفروشي بارها به كار رفته است. در صفحه 70 مي خوانيم: «غير كليمي ها هم، بگذار به شما بگويم، بهتر نيستند اما آدم انتظار دارد يك جهود بهتر از اين باشد با تمام تفاصيل مي داني آخر «قوم برگزيده اند». در صفحه 105 آمده است: «اين فيجل است كه كفرم را بالا مي آورد. او هم با آنها مي خندد. چرا هر چيزي كه آنها (سه نفر كمونيست) مي گويند وحي منزّل است و حقيقت محض، انگار ذات باري در كوه سينا بر زبان آورده است؟!» در داستان خياط جادو شده در صفحه 125 شخصيتي به نام شيمن الي مي گويد: «آه، الها، اين كائنات را، اين جهان قديم خارج از شهرها را تو آفريده اي. تو ما را برگزيده اي و مقدر داشته اي كه ما يهوديان تو...» در ص 140 شيمن الي مي گويد: «در كتاب مقدس ما مسطور است: برخلاف ميل خود زنده اي، تبعيدت را، جلاي وطنت را به هنگام ضرورت بايد تحمل كني». در صفحه 150 مي گويد: «بگذار روانم با «فلسطينيان بميرد». مترجم در پاورقي همان صفحه 150 مي نويسد: «فلسطينيان نام مردم جنگجو و وحشي كه پيش از اشغال سرزمين كنعان از طرف بني اسرائيل در جنوب فلسطين ساكن شدند.»
پیامبر (ص): صبر اگر به بیقراری رسید دعا مستجاب می شود.
عزیز ما قرنهاست که چشم انتظار به ما دارد!