0

زندگی نامه علما

 
reza_rasekhekhoon
reza_rasekhekhoon
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : آذر 1390 
تعداد پست ها : 878
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:زندگی نامه علما
چهارشنبه 17 اسفند 1390  10:47 AM

ميرزا ابوالحسن جلوه

 

دوران كودكي و نوجواني
«سيد محمد مظهر» پدر جلوه از شعرا و حكماي دوره قاجاريه است كه براي تكميل دانسته‌هاي طبي و ادبي خويش راهي هندوستان گرديد و مدتها در اين سرزمين اقامت داشت و درسال 1238 ق. در احمد آباد گجرات هند صاحب فرزندي شد كه او را ابوالحسن ناميد، همان شخصي كه بعدها به ميرزا ابوالحسن جلوه مشهور گرديد.
«مظهر» به تقاضاي برادرش مير محمد حسين دوم كه انساني فاضل و پروا پيشه بود همراه خانواده از هند به اصفهان آمد و غالباً در مولد و موطن خود يعني زواره اقامت داشت تا آنكه به سال 1252 ق. در اين شهر دار فاني را وداع گفت و در جلو بقعه پدرش فقيه نامدار ميرمحمد صادق طباطبايي مدفون گرديد. در اين هنگام جلوه دوران نوجواني را سپري مي‌نمود و چهارده سال داشت. او تحصيلات مقدماتي قرائت و ادبيات فارسي و بخشي از علوم عربي و حتي خط و كتابت را در زواره فرا گرفت و با وجود آنكه در اين دوران از دست دادن پدر روانش را آزرده ساخته بود از كسب دانش دست برنداشت. چنانچه خود در شعري مي‌گويد:
با همه سختي و رنج محنت، نگذشت جز پي تحصيل اين شب و سحر من
تحصيل در اصفهان و تهران
آن عنصر سخت كوش با وجود آنكه امكاناتي نداشت به منظور پيگيري تحصيلات، موطن خود را به قصد اصفهان ترك گفت. مدرسه‌اي كه حكيم جلوه در آن اقامت گزيد از بناهاي امير محمد مهدي معروف به حكيم الملك (از نوادگان سيد روح الله طباطبائي اردستاني) است.
[1] حجره‌اي كه جلوه در اين مدرسه انتخاب كرد و در آن بيتوته نمود همان جايي است كه سيد حسين طباطبائي متخلص به مجمر شاعر زواره‌اي در سال 1209 در آن اقامت داشت.[2]
در اين حال شوق تحصيل، تفكر و تحقيق در سراپاي وجود جلوه موج مي‌زد و طبع حقيقت جويي او با انديشه‌هاي ديني بخصوص افكار فلسفي و عرفاني آشنا گرديد. چنانچه خود مي‌نويسد: «چون فطرتها درميل به علوم مختلف است خاطر من ميل به علوم عقليه كرد و در تحصيل علوم معقول از الهي و طبيعي و رياضي اوقاتي صرف كردم.»
[3]
جلوه در اصفهان از محضر علمايي چون ميرزا حسن نوري، ميرزا حسن چيني و ملا عبدالجواد توني خراساني بهره برد و اصولاً در پيمودن طريق حكمت به موازات شركت در دروس اين اساتيد مطالعات شخصي داشت و در اين راه آني نياسود و در بحثهاي فلسفي و عرفاني با طلاب كاملاً موفق بود.
در سال 1273 ق. در حالي كه جلوه 35 بهار را پشت سر نهاده بود اصفهان را ترك كرد و به قصد تهران عزيمت نمود. مدرسه‌اي كه در تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزيد دارالشفاء نام داشت كه نخست به دستور فتحعلي شاه براي بيمارستان ساخته شد ولي بعدها به صورت مدرسه درآمد.
[4]
جلوه در اين مدرسه به مدت 41 سال به تدريس حكمت و فلسفه و رياضيات مشغول بود و در عصر نامبرده آقا محمد رضا قمشه‌اي و آقا علي مدرسي و جلوه سه استاد كامل فلسفه و حكمت به شمار مي‌رفتند كه كارواني از دانشوران و مشتاقان معرفت از حوزه تدريس آنان استفاده مي‌كردند و با رحلت آن دو حكيم در دوره ناصري علوم عقلي به مجلس درس جلوه انحصار يافت
[5] و بعد از حاج ملاهادي سبزواري در مكتب وي فلسفه جان تازه‌اي يافت. او در گوشه اين مدرسه پارسا و بي‌پيرايه، فروتن و انديشمند مي‌زيست و مي‌كوشيد تا جانهاي تاريك را به نور حكمت روشن كند. فارغ از نام و نشان زندگي زاهدانه‌اي را مي‌گذراند و درحدود نيم قرن پرتوي از انديشه‌هاي خود را در اختيار شاگرداني قرار داد كه خود بعدها در عصر خويش دانشوران مشهوري به حساب مي‌آمدند.
شاگردان
حكيم جلوه طي نيم قرن تدريس شاگردان زيادي را تربيت كرد كه برجسته‌ترين آنان به شرح زيرند:
1. ميرزا محمد طاهر تنكابني: وي پس از وفات آخوند محمد رضا صهبا قمشه‌اي به درس ميرزا ابوالحسن جلوه رفت و كتاب تمهيد القواعد ابن تركه را نزد وي خواند. تنكابني درباره روش درسي جلوه مي‌نويسد: ميرزا را عادت بر اين بود كه تا كتابي را تصحيح نمي‌كرد شروع به بحث در آن نمي‌نمود. آن تمهيد القواعد كه نزد آقا محمد رضا قمشه‌اي خوانده بوديم گاهي سطر به سطر افتاده داشت و او به نيروي بيان عرفاني مطالب كتاب را تقرير مي‌نمود ليكن مرحوم جلوه ابتدا تمام كتاب را اصلاح مي‌نمود سپس درس مي‌گفت و از اين مقايسه كوچك طرز دقت و تحقيق ميرزاي جلوه نسبت به نحوه تدريس مرحوم قمشه‌اي كاملاً آشكار بود.
[6]
ميرزا محمد طاهر تنكابني از اساتيد مسلّم فلسفه در دوران اخير است و احاطة نامبرده به متون و آراء فلاسفه سلف شگفت‌انگيز بوده است
[7] و در رياضيات، هيئت، نجوم و طب نيز مهارت داشت. از سال 1310 ش. دوران مشقات اين حكيم آغاز شد و از پي تعبيدها و زندانها (به دليل مبارزه با رضاخان) سرانجام در سال 1320 از دار غرور به سراي سرور كوچ نمود[8] و در جوار قبر استادش جلوه مدفون شد.
2. آيت الله العظمي ميرزا محمد علي شاه آبادي: اين فقيه عارف پس از فراگيري مقدمات و علوم نزد پدر و برادر بزرگ خود آيت الله شيخ احمد بيد آبادي و علامه ميرزا محمد هاشم چهار سوقي هنگامي كه پدرش مورد غضب ناصرالدين شاه قاجار واقع شد و تبعيد گرديد در سال 1304 ق. به همراه والد بزرگوار خويش راهي تهران شد و تحصيل علوم اسلامي را پي گرفت و فلسفه، حكمت و عرفان را نزد حكيم جلوه آموخت و پس از 16 سال اقامت در تهران به نجف اشرف رفت و در آنجا از محضر آخوند ملا محمد كاظم خراساني استفاده كرد. در سامرّا نزد ميرزاي شيرازي نيز شاگردي كرد و پس از 8 سال اقامت در عراق به تهران آمد و در خيابان شاه آباد سابق سكونت گزيد. به همين دليل او را شاه آبادي گويند. وي در مدت 17 سال اقامت در تهران به نشر معارف مذهب حقه تشيّع و مبارزه با نظام جور از طريق جلسات درس و سخنراني همت گماشت و قبل از به قدرت رسيدن رضاخان كراراً چهره مزدورانه وي را افشا مي‌نمود. در محضر آيت الله شاه‌آبادي دانشوراني چند تربيت شدند كه برجسته ترين آنها حضرت امام خميني (ره)، حضرت آيت الله مرعشي نجفي و آيت الله ميرزا هاشم آملي مي‌باشد كه در قم از محضر اين عارف متشرع فيض بردند. از تأليفات گرانقدر نامبرده شذرات المعارف، رشحات البحار و مفتاح السعاده در خور ذكرند.
[9]
3. آقا سيد حسين بادكوبه‌اي: وي متولد 1293 ق. در يكي از روستاهاي بادكوبة جمهوري آذربايجان است. پس از تحصيل مقدماتي به تهران آمد و فلسفه و رياضيات را نزد جلوه فرا گرفت. پس از مدتي عازم نجف شد و در اين شهر مقدس نزد آخوند خراساني و شيخ حسين مامقاني فقه و اصول را آموخت. فيلسوف معاصر و مفسر كبير علامه طباطبايي رياضيات و الهيات شفا را نزد اين حكيم در نجف تحصيل نمود.
[10]
4. ملا محمد آملي: آن مرحوم از فقها و مجتهدين پرهيزكار و مشاهير مراجع روحاني است كه به منظور دفاع از مشروطه مشروعه با شيخ فضل الله نوري همكاري داشت. وي پس از نشو و نما در آمل و فراگيري علوم مقدماتي در اين شهر روانه تهران گرديد و از افاضل اين شهر خصوصاً حكيم جلوه استفاده كرد و خود به تدريس و انجام وظايف شرعي و خدمات ديني پرداخت و از مراجع عظام محسوب گرديد. وي در سال 1336 به رحمت ايزدي پيوست و جنازه‌اش با تجليل و احترام فراوان در جوار مقبره جلوه دفن گرديد.
[11]
5. ميرزا حسن كرمانشاهي: نامبرده كه از شاگردان مسلّم و مبرّز جلوه است يكي از اركان مهم انتقال فلسفه به طبقات متأخر مي‌باشد. شاگردان زيادي تربيت نموده كه مشهورترين آنها فيلسوف فاضل سيد موسي زرآبادي است، از تأليفات وي حواشي فراواني است كه بر شرح اشارات و اسفار و شفاي ابوعلي سينا نوشته است.
[12]
ديگر شاگردان جلوه عبارت اند از:
حكيم ميرزا ابراهيم حكمي زنجاني، حكيم ملا محمد هيدجي زنجاني، عبد الرسول مازندراني، ضياء الحكماي زواره‌اي، ميرزا مهدي آشتياني، ميرزا علي اكبر حكيم يزدي، ميرزا محمود مدرس كهكي قمي، حاج شيخ عبدالنبي نوري، سيد عباس شاهرودي، سيد محمود حسيني مرعشي نجفي (پدر حضرت آية الله مرعشي نجفي) حاج ميرزا عبدالكريم سبزواري فرزند حاج ملا هادي سبزواري و ...
آثار ماندگار
جلوه از اوان جواني روان خود را با حكمت و فلسفه آشنايي داد و از سرچشمه «يُؤتِي الْحِكَمَةَ مَنْ يَشاءُ» كامروا و سيراب گرديد. آفتاب حكمت بر ذهنش تابيد و به نور معرفت آراسته گرديد. قدرت كم مانند وي در مباحثه و مناظره و تسلط عالي به آثار فلسفي، احاطه بر انديشه‌هاي حكماي سلف به همراه فروتني و مهرباني و كلام شيوا و شيرين، جلسه درسش را در مدرسة دارالشفاء با هيجان و پر ازدحام نمود. بر انديشه‌هاي فلسفي وقوف داشت و اقوال مخالف و موافق را در ابحاث حكمي و عرفاني بررسي مي‌كرد. از دالان ترديد سريع عبور مي‌كرد و شوارع سالم‌تر را براي عبور از مباحث فلسفي برمي‌گزيد. تخصصي ويژه در تدريس انديشه‌هاي ابوعلي سينا داشت و در فلسفه مشّاء استادي نامور بود.
[13] تأليفات ابن سينا را ارزشمند دانسته، به تدريس آنها افتخار ميكرد. آثار ملاصدرا را نيز تدريس مي‌نمود ومأخذ بعضي نقل قولهاي مندرج در اسفار اربعه را مشخص مي‌نمود.[14] تقريباً اكثر عمر بابركت اين حكيم صرف مطالعه، تحقيق و تفكر مي‌شد و اگر به اين امور اشتغال نداشت به راز و نياز با خداي خويش وامور عبادي مي‌پرداخت. با وجود تواناييهاي فكري و انديشه‌هاي عالي در هنگام نوشتن به ساحت مقدس اهل بيت عصمت و طهارت توسل مي‌جست و آن روانهاي پاك و مقدس را به امداد مي‌طلبيد تا مبادا از خود نوشته‌اي بر جاي نهد كه عبث باشد يا خوراكي شبهه ناك را متوجه اذهان نمايد

 

جلوه را در پاره‌اي از تذكره‌ها و كتب تراجم به مدرس و مبلّغ فلسفه مشّاء و بي توجه و حتي مخالف حكمت اشراق معرفي نموده‌اند اما با بررسي گرايشها و برخي نوشته‌ها و خصوصاً اشعارش اين واقعيت آشكار مي‌شود كه آن آرامش روحاني را كه خاطرش از آغازين دوران بحث و تحقيق در آثار فلسفي جوياي آن بود به دست نمي‌آورد و اين گونه مباحث فلسفي شكلهايي را برايش پديد آورده كه شناخت عرفاني و اقبال به سلوك روحاني و سير معنوي او را از اين دالان ترديد مي‌رهاند. او كه با صميميت و جديتي وافر در جستجوي حقيقت بود در دهه‌هاي آخر زندگي راه قلب را براي رسيدن به اين مقصد برمي‌گزيند و از اين طريق به استقبال نفخه‌هاي روحاني مي‌رود چنانچه در شعري به اين واقعيت اذعان دارد.
عقل كالاي نفيسي است به بازار جهان
ما ز عشق آتش سوزنده به كالا زده‌ايم
ما ز كشتي بگذشتيم پي شوق وصال
خويش از جان بگذشتيم و به دريا زده‌ايم
و در مطلع غزلي مي‌گويد:
گرچه ندانم كجاست بارگه و كوي دوست
ليك به دل مي‌رسد از همه سو بوي دوست
و در بيتي ديگر گفته است:
مرا به دل همه شوق بهشت بود به عمر
چو نور روي تو ديدم نماند شوق بهشت
يكي از آثاري كه پرتوي از انديشه‌هاي عرفاني جلوه را به ثبوت مي‌رساند تعليقه‌اي است كه آن حكيم بر مقدمات شرح فصوص الحكم قيصري نوشته است كه نسخه‌اي عكسي از آن در اختيار نگارنده است.[15]

اهم آثار جلوه به شرح زيرند:
1. حاشيه بر شفاء.
2. حواشي بر كتاب اسفار ملاصدرا.[16]

3. اثبات الحركة الجوهريه كه رساله‌اي است به زبان عربي درباره اثبات اين مطلب كه حركت علاوه بر اعراض در جوهر نيز وجود دارد.[17]

4. رساله‌اي در بيان ربط حادث به قديم كه در حواشي شرح هدايه ملاصدرا در تهران چاپ شده است.
5. حواشي بر مشاعر ملاصدرا كه به انضمام رساله عرشيه ملاصدرا در تهران طبع گرديده است.
6. حواشي بر مبدأ و معاد ملاصدرا (نشر يافته در سال 1313 ق(
7. رساله‌أي در تركيب و احكام آن.
8. رساله‌أي در وجود و اقسام آن كه تقرير جلوه و تحرير شاگردش حاج سيد عباس شاهرودي مي‌باشد.[18]

9. حاشيه بر شرح هداية الاثيريه ابهري (متوفاي 660 ق.).[19]

10. تعليقه بر رساله درة الفاخر، نسخه‌أي از اين تعليقه به خط نستعليق سيد عباس شاهرودي مذكور كه در سال 1306 ق. تأليف شده در كتابخانه آستان قدس رضوي موجود است.
11. حاشيه بر شرح ملخص چغميني (چاپ شده در سال 1311 ق(
12. تعليقات بر مقدمه شرح فصوص قيصري.[20]

13. حاشيه بر شرح منظومه حاج ملا هادي سبزواري كه نسخه مخلوطي از آن در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي ضبط است.[21]

14. جسم تعليمي، رساله‌اي است در حكمت كه سيد علي اكبر طباطبايي در شعبان 1311 ق. آن را به خط شكسته نستعليق نوشته است.[22]

15. وجود الصور النوعيه كه رساله‌اي است در فلسفه و طي آن جلوه اثبات مي‌كند كه صور نوعيه در اجسام، جوهر و موجود مي‌باشد.
16. انتزاع مفهوم واحد، كه در آن انتزاع مفهوم واحد از حقايق متباينه مورد بحث قرار داده است.
17. القضية المهمله هي القضيه لطبيعيه كه موضوع آن در منطق است و در اين رساله از طريق استدلال ثابت شده است كه قضيه مهمله همان قضيه طبيعيه مي‌باشد.
18. بيان استجابت دعا، در آغاز اين رساله جلوه ماهيت را بر سه قسم تقسيم كرده و دعا را از قسم دوم مي‌داند و مؤثرترين وسيله استجابت آن را شناخت كامل پروردگار دانسته است.[23]

19. ديوان جلوه. آن حكيم خود به جمع و تدوين آثار منظوم خويش رغبتي نشان نمي‌داد و بعدها يكي از شاگردانش (ميرزا علي خان عبدالرسولي) در سال 1348 ق. اشعار وي را كه مشتمل بر قصايد، غزليات و مثنويات بود جمع و تدوين نمود كه به سعي و اهتمام احمد سهيلي خوانساري در تهران به طبع رسيد. در مقدمه ديوان مزبور ميرزا علي خان شرح حالي از جلوه و خاندانش را آورده و در پايان آن سهيلي خوانساري رباعي زير را درج نموده است:
اين نامه كه گنجينه درّ سخن است
هر نكته وي شمع هزار انجمن است
از كيست سهيلي كه چنين جلوه‌گر است
از جلوه كه نام ناميش بوالحسن است.
اخلاق و رفتار جلوه
جلوه اندامي تكيده و نحيف اما قامتي بلند داشت و هاله‌اي از روحانيت بر سيماي پرجذبه‌اش پرتو افكنده بود. نگاه نافذش كه اغلب آكنده از محبت و آميخته با وقار و شكوه بود افراد را جلب مي‌كرد. با وجود تواضع و وارستگي هيبتي داشت كه سبب مي‌شد مردم به ديده احترام او را نگريسته، تكريمش كنند. جامه‌اش با وجود سادگي و ارزاني پاكيزه و نظيف بود. پاپوشي سبك، ساده و راحت داشت. در واپسين سالهاي حيات پربركت خويش كه توان جسمي آن حكيم به تحليل رفته بود عصايي ساده وي را در راه رفتن كمك مي‌كرد. با وجود آنكه حكيمي برجسته بود و از نظر علمي مقام والايي داشت هر كس او را مي‌ديد كوچك‌ترين نشانه‌اي از برتري طلبي و تشخص در وي نمي‌يافت. خوش برخورد و شيرين گفتار و كم مراوده بود.[24]
در برخورد با افراد به مصداق «كَلِّمَ النّاس عَلي قَدْرِ عُقُولِهِمْ» به تناسب با آنها عمل مي‌كرد به نحوي كه وقتي از او جدا مي‌شدند شادمان و مسرور به نظر مي‌رسيدند. ساده و بي‌تكلف زندگي مي‌كرد و در مواقعي براي آسايش ديگران خود را به رنج مي‌افكند. از مال دنيا چيزي نيندوخت و تنها دارايي او كتابهاي ارزشمند بود كه به وسيله آنها انديشه خود را صفا مي‌داد و روان خويش را التيام مي‌بخشيد. محل زندگيش حجره‌اي تو در تو واقع در مدرسه دارالشفاء بود كه در نهايت سادگي در آن بيتوته مي‌نمود. زهد و قناعت نيازهايش را تقليل داده و به نسبت كاستن از خواستنها خويشتن را از قيد اسارت امور دنيوي رهانيده بود و لذا با عزت نفس و مناعت طبع مي‌زيست و هرگز از كسي تقاضايي نكرد و به احدي براي تأمين امور مادي زحمت نمي‌داد. با وجود اينكه پذيرايي او را هر كس به جان خريدار بود كمتر به مجلس اين و آن مراوده مي‌كرد.[25] با اين نصيب اندك از اين دنياي فاني بركات زيادي را از خود بروز داد كه نمونه آن مرزباني از انديشه‌هاي اسلامي و نشر معارف تشيع و تربيت ده‌ها دانشور و فاضل است كه هر يك خود ناشر افكار و معارف ديني بودند.
او كه از همان اوان جواني به تزكيه و تصفيه دل پرداخت رابطه‌اش با اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نيز پيوندي قلبي و توأم با عشق و علاقه بود كه از شناختي عميق و آگاهي وسيع سرچشمه مي‌گرفت. به همين دليل جاذبه‌اي از محبت اهل بيت ـ‌عليهم السّلام ـ به سوي او رو نمود كه در جذب و جلب معنويات براي او بسيار مؤثر بود. وي عقيده داشت كه مهر به خاندان عصمت و طهارت انسان را از آلودگي ها پاك مي‌كند، چنانچه در شعري دربارة حضرت علي ـ عليه السّلام ـ گفته است:
غير علي كس نكرد خدمت احمد غمخوار موسي نباشد الا هارون
تيره روانم اگر چه از ره تحقيق هست به انواع معصيت‌ها مرهون
ز آب مديحش ز خويش جمله بشويم آري شويد همي پليدي سيحون
وفات
رفته رفته فرتوتي و رنجوري، اين استوانه انديشه را بر بستر بيماري افكند و او را از توان انداخت. يكي از شاگردان و نزديكان جلوه (شيخ عبدالرسولي) وقتي استاد را بيمار ديد كه پرستاري ندارد او را با كمال ميل به خانه خويش برد و چون پدري مهربان از جلوه پرستاري نمود. امّا حال آن حكيم لحظه به لحظه رو به وخامت مي‌رفت و چراغ حيات دنيويش رو به خاموشي مي‌گراييد عبدالرسولي در مقدمه ديوان جلوه نوشته است: در شب جمعه ششم ذيقعده 1314 ق. كه شب وفاتش بود هنگام خواب پدرم را خواست. پدرم تا نماز مغرب گزارد و به بالين او رفت از حال رفته بود و توانايي سخن گفتن نداشت. قدري با طرف چشم و نوك زبان الحاح و تضرع كرد و جان شيرين به بخشاينده جانها تسليم كرد.
صبح آن روز جنازه را به مسجد ميرزا مولا كه در آن نزديكي است بردند و از آنجا طي تشييع باشكوهي كه جمعي از حكما و دانشوران تهراني حضور داشتند وي را در ابن بابويه دفن نمودند.[26]

غلامرضا گلي زواره

 


[1] . تاريخ اردستان، ابوالقاسم رفيعي مهرآبادي، بخش سوم، ص 504.
[2] . مجله راهنماي كتاب، مقاله سيد محمد محيط طباطبائي، بقلم سيد عبدالعلي فناء توحيدي، سال 21، ش 3 و 5.
[3] . تاريخ حكماء و عرفاي متأخرين صدرالمتألهين، منوچهر صدوقي سها، ص 160.
[4] . تاريخ مدارس ايران، حسين سلطانزاده، ص 309.
[5] . افضل التاريخ، ميرزا غلامحسين افضل الملك، ص 274.
[6] . احوال بزرگان، مرتضي مدرسي چهاردهي؛ مجله يادگار، سال سوم، شماره اول، شهريور 1325.
[7] . خدمات متقابل ايران و اسلام، شهيد مطهري، ص 619.
[8] . تاريخ حكما و عرفاء متأخرين صدرالمتألهين، ص 98.
[9] . ريحانة الادب، محمد علي مدرس خياباني تبريزي، ج 3، ص 167.
[10] . نقباء البشر في القرن الرابع عشر، آقا بزرگ تهراني، ج 2، ص 584، 918.
[11] . اختران فروزان ري و تهران، محمد شريف رازي، ص 365 و 366.
[12] . كنز الحكمة، (ترجمه فارسي نزهت الارواح) مرحوم دري، ج 2، ص 156.
[13] . گوشه‌اي از سيماي تاريخ تحول علوم در ايران، وزارت علوم و آموزش عالي سابق، ص 25.
[14] . اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 4.

 

[15] . اصل نسخه مخطوط آن كه بزبان عربي است به شماره مسلسل 7021 در كتابخانه حضرت آية الله العظمي مرعشي نجفي نگهداري مي‌شود.
[16]
. الذريعه؛ شيخ آقا بزرگ تهراني، ج 6، ص 19.
[17]
. دائرةالمعارف، تشيع، ج اول، ص 416.
[18]
. فهرست كتب خطي كلام و حكمت و فلسفه آستان قدس رضوي، ج اول، ص 381.
[19]
. فهرست كتب خطي كتابخانه عمومي معارف، عبدالعزيز جواهر الكلام، جزء اول، ص 122.
[20]
. الذريعه، ج 6، ص 126.
[21]
. فهرست كتب خطي فارسي و عربي مجلس شوراي ملي، عبدالحسين حايري، ج 5، ص 158.
[22]
. فهرست نسخه‌هاي خطي كتابخانه دانشكده الهيات و معارف اسلامي، دكتر محمود فاضل، ج سوم، ص 1337 و 1338.
[23]
. اين 4 رساله دركتابخانه حضرت آية الله مرعشي نجفي به صورت مخلوط نگهداري مي‌شود و رساله بيان استجابت دعا با تحقيق استاد سيد هادي رفيعي طباطبايي در يادنامة حكيم جلوه كه تحت عنوان گلشن جلوه به اهتمام نگارنده تحت طبع است مندرج مي‌باشد.
[24]
. شرح حال رجال ايران، مهدي بامداد، ج اول، ص 40.
[25]
. افضل التواريخ، ص 106.
[26]
. افضل التواريخ، ص 106.

 

 

 

ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است          ما برآنیم که این ذکر جهانی بشود.

 

مدیر تالار های

دانستنی های علمی، نانوتکنولوژِی، نجوم، گیاهان و جانوران 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها