پاسخ به:زندگی نامه علما
چهارشنبه 11 آبان 1390 6:26 PM
(1227-1312هـ ق)
عالم مجاهد، مجتهد مصلح، نويسنده محقق، شاعر فاضل و منادي وحدت، آيت الله ملا عبدالله فاضل قندهاري از دانش مندان برجسته اما گمنام و مظلوم افغانستان است. او مرد قلم و شمشير بوده و به خوبي توانست، علم و عمل، مجاهدت و اصلاح، ترويج تشيع و ايجاد وحدت ميان شيعه و سني را در خود جمع كند. وي از نوادري بود كه فضايل بسياري داشت و شرح ابعاد زندگاني پرفراز و نشيب و افتخار آميز او در قالب يك مقاله بلكه يك كتاب ميسور نيست و ما در اين جا به خلاصه آن چه از منابع متعدد به دست ميآيد اكتفا ميكنيم.
ولادت
او فرزند ملا نجم الدين قندهاري در سال 1227 قمري در شهر قندهار چشم به جهان گشود.
تحصيلات
ملا نجم الدين كه از علماي معروف و مرجع شيعيان قندهار و اطراف آن بود، نخستين و آخرين استاد فرزندش بوده است. آقاي فاضل قندهاري رشتههاي علوم گوناگون از قبيل كلام، حكمت، فقه، اصول و اخبار را نزد وي آموخت تا به گرفتن اجازه اجتهاد از وي نايل شد. البته در طول دوران تحصيل، برخي از كتابهاي ادبي و منطق را در نزد برخي علماي اهل سنت قندهار نيز تلمذ كرد.
وي پس از به پايان رساندن تحصيل، به نشر دانش و پراكندن بينش و بيداري پرداخت. علاوه بر اهالي تشيع قندهاري پيروان تسنن آن شهر و اطراف را نيز زير چتر تبليغاتي خود قرار داد:
لواي ترويج فضايل و نشر دلايل برافراشت... او را با قضات و علماي اهل سنت در باب عقيدت و اثبات طريقه حقه اثنا عشريه حكايات و رواياتي است كه در همه بعون الله الغالب فايق آمده و بدان وسيله جمعي كثير به شرف تشيع مشرف شدهاند و خود آن جناب برخي از آن فقرات را در كتاب مسمي به خوان الوان نظماّ و نثراّ ايراد فرموده...
در سال 1255 قمري كه انگليسيها قندهار را اشغال كردند او در قندهار بود. پس از سه سال كه از اين واقعه گذشت براي متحد كردن فرق شيعه و سني ساكنين كابل در قيام آنان بر ضد انگليسيهاي اشغالگرع به كابل رفت، تبليغات او مؤثر واقع شد و وحدت نظرميان آنان ايجاد شد و به دستياري يكديگر در سال 1257 مردم كابل، جلال آباد و غيره به رهبري و پيشوايي سردار محمد اكبر خان عليه انگليس قيام كردند و در اين شورش در ظرف مدت كمي شانزده هزار تن انگليسي را از پاي درآوردند و آنان را قتل عام كردند.
در سال 1270 قمري امير دوست محمد خان به موجب قرار داد و عهد نامهاي با انگليسيها صلح كرد و براي اين كه دوباره شورش بر ضد انگليسيها روي ندهد، بسياري از مخالفان آنان را به اطراف و اكناف تبعيد كرد.
از جمله شخصيتهايي كه به خواست انگليس به دست امير دوست محمد خان تبعيد شد و انگليس وجود وي را در افغانستان براي منافع خويش در هند و افغانستان خطرناك تشخيص داد، مرحوم فاضل قندهاري بود. وي مشهد را براي اقامت دائمي خود برگزيد و در سال 1271 قمري وارد آن شهر شد.
وي تا آخر عمر در آن جا زيست. در اين مدت به عبادت و توسل و موعظه به ويژه در ماه مبارك رمضان و نيز تحقيق و تأليف پرداخت. او كه در علوم معقول و منقول مسلط و استاد بود و طبع شعر نيز داشت، در زمينههاي گوناگون به تأليف و خلق آثار پرداخت. آقا ميرزا عبدالرحمان مدرس مينويسد:
«البحر الالمعي و الفاضل اللوذعي النحرير الجامع، العالم البارع، سالك سبيل الحق الي الله الجامع مولانا عبداللله- دامت افاداته و افاضاته- ازهد علماي عصر و اورع فقهاي دهر، جامعه معقول و منقول و جاوي فروع و اصول و از نهايت تقوئي و پرهيزكاري غالب در گوشه منزل متواري است و آن جناب معروف است به قندهاري.»[1]
اين گواهي كسي است كه نسبت به بسياري از تراجم نگاران و شرح حال نويسان ديگر كه ترجمه او را آوردهاند، به او نزديكتر و آشناتر بوده است.
شيخ آقا بزرگ تهراني برخلاف ميرزا عبدالرحمان ياد شده و برخي شرح نگاران ديگر معتقد است كه نامبرده علاوه بر تحصيل و تعلم در شهر قندهار و نزد اساتيد شيعه و سني آن شهر، به عراق مسافرت كرده در حوزه علميه، نجف از محضر عالمان بزرگ همچون خاتم الفقها شيخ مرتضي انصاري، سيد محمد باقر شفتي اصفهاني ( معروف به حجة السلام ) و ساير بزرگان آن حوزه مبارك استفاده كرده است. ايشان در ادامه درباره شخصيت وي مينويسد:
او در علوم اسلامي تسلط فراوان يافته به مقام بلند نايل آمد، او عالمي جامع و ذوفنون بود و در هر علمي يد طولي و معرفت عظمي- چنان كه ميگويند- داشت. پس از مهاجرت به ايران، در مشهد امام رضا (ع) ساكن شد و از بزرگترين دانش مندان و مشهورترين مدرسان و مهمترين رهبران و بارزترين مراجع عامه آن شهر بود و داراي مدرسهاي آباد، نقش فراوان و شاگر بسيار بود. شاگردان وي از دروس فقه، اصول، حديث، تفسير، كلام، عقايد، حكمت، تاريخ، ادبيات و جز اينها، استفاده ميكردند. برخي شاگردانش نقل ميكردند كه او همواره ميگفت كليدهاي علوم در دستم و چهار صد جلد از كتابهاي عامه در گنجينه خاطرم هستند... او عمر طولاني در طاعت خدا، نشر علم و فضيلت سپري كرد. من اواخر عمر او را در سفرم به مشهد درك كردم؛ اما به دليل بيماري وي، توفيق ديدارش نصيبم نشد.
نويسنده ديگري درباره وي مينويسد: او عالمي بزرگ، فقيه و اصولي ماهر مؤلفي متتبع و از اساتيد فقه و اصول است. وي به نجف اشرف مهاجرت كرد و نزد شيخ انصاري و معاصران هم پايه وي به تلمذ پرداخت. تا اين كه در علوم اسلامي تسلط كامل و مقام ارجمند به دست آورد. او دانشمند جامع و ذوفنون بود و در هر دانشي يدي طولا و در هر فني، شناخت والا داشت... در فقه، اصول، حديث، تفسير، كلام، عقايد حكمت، تاريخ و ادبيات به افاده ميبرداخت.مؤلف نجوم السماء به نقل از المآثر مينگارد: در المآثر مذكور است كه مشايخ و كبراي علماي عصر است و تأليفات بسيار و تصانيف نغز دارد.
تاليفات
آثار نغز آن مرحوم كه در مطلع الشمس و منابع ديگر آمده است عبارتند از:
1. حل العقال
2- البرهان
3- كحل الطرف
4- الفوائد البهيه
5- ترجمه تفسير العسكري
6- خوان الوان
7- الهداية في تفسير آية الولاية
8- الرد علي النصاري
9- شرح مشكاة الانوار
10- تحرير الاصول
11- تذكرة العلماء
12- دلالة السالكين
13- ديوان شعر.
يكي از نويسندگان معاصر نوشته است: نامبرده علاوه بر اين كه جامع معقول و منقول بود طبع شعر نيز داشته است. در اوايل مهجور تخلص ميكرد و در اواخر، وصال را براي تخلص خويش اختيار نمود.
وفات
سرانجام اين عالم رباني پس از 85 سال تلاش، تبليغ، تأليف و تدريس، در شب جمعه اول جمادي الثاني، سال 1312 قمري در شهر مشهد وفات يافت و در حرم امام رضا (ع) در دارالضيافه دفن شد.