پاسخ به:زندگی نامه علما
پنج شنبه 5 آبان 1390 6:59 PM
كانون فضيلت
مجيد دهقانى منشادى
ولادت و تبار
آيةاللَّه حاج شيخ محمدحسين فاضل اردكانى در يكى از روزهاى سال 1235، در اردكان، از توابع يزد، در خانوادهاى عالم و متقى ديده به جهان گشود. پدرش آيةاللَّه محمداسماعيل اردكانى از عالمان و مراجع زمان خود در اردكان بود.[1] از ميان اجداد وى، «سلطان محمد»، از بازماندگان شمس تبريزى، به سبب مخالفت با تاجگذارى نادر شاه به اردكان تبعيد شد. از آنجا كه اردكان در آن روزگار، بخشى از محل سكونت زرتشتيان بود، اين تبعيد نوعى تنبيه محسوب مىشد. فرزندان سلطان محمد به تدريج در اردكان زياد شدند. كه از همه مشهورتر، عالم ربانى «آخوند آقا على» صاحب كرامات است. يكى از فرزندان آن بزرگوار «شيخ ابوطالب» است كه از فقيهان معروف قرن سيزدهم به شمار مىآيد. وى سرسلسله خاندان «آل اردكانى» در كربلا و هران بود.[2] از وى سه فرزند پسر به جاى مانده است كه عبارتند از:
1. شيخ محمدتقى؛
وى از عالمان بزرگ و از شاگردان برجسته حجة الاسلام محمدباقر شفتى اصفهانى بود. در مجلس درس او، از جميع طبقات، به ويژه عالمان و شاهزادگان حاضر مىشدند. او در زمان محمدشاه قاجار با دولت اختلاف پيدا كرد و مردم يزد براى حمايت از او، به نيروهاى حكومت، حمله بردند. ايشان شخصاً وساطت نمود و غائله را ختم كرد. پس از چندى حكومت مركزى ايشان را احضار نمود و او راهى اصفهان شد. در آن جا دانشوران اصفهان مانع از رفتن وى به تهران شدند، سرانجام دولت وقت او را به تهران آورد و مدتى حبس نمود. او در يكى از تأليفاتش به اين امر اشاره كرده است. با توجه به شواهد، به نظر مىرسد وى برخى از آثار خود را در زندان تأليف كرده است. سرانجام با وساطت يكى از عالمان تهران، دولت، ايشان را آزاد مىكند[3] و در سرچشمه تهران منزلى جهت سكونت وى اختصاص مىدهد، همچنين امامت «مسجد شاه» را - كه ويژه علماى برجسته پايتخت بود - به ايشان واگذار مىكنند. در سال (1257 ه'.ق.)[4] تدريس در مدرسه فخريه (مدرسه خان مروى) به ايشان واگذار مىگردد.[5]
2. شيخ على؛ والد شيخ محمدصادق، مؤلف كتاب صبح صادق است.[6]
3. شيخ محمداسماعيل؛ والد فاضل اردكانى است، كه اطلاع چندانى از زندگى وى در دست نيست.
از كودكى تا اجتهاد
آيةاللَّه فاضل اردكانى از همان ابتدايى كه خواندن و نوشتن را فراگرفت، مقدمات را در نزد پدرش شروع نمود. عمويش «محمدتقى اردكانى» با ديدن هوش و ذكاوت ذهنى او از برادرش خواست تا وى را براى تعليم و تربيت علوم دينى به يزد بفرستد. پدر با پيشنهاد برادر موافقت نمود و محمدحسين را نزد آيةاللَّه محمدتقى اردكانى - كه در آن زمان رياست حوزه علميه يزد را بر عهده داشت - فرستاد. وى تربيت محمدحسين را شخصاً بر عهده گرفت و از مقدمات تا سطوح عالى را به او آموخت.[7]
وى در يكى از اجازهنامههايش، از او «محمدتقى اردكانى» به عنوان استاد راهنما و كسى كه در مسائل علمى به او استناد مىكند ياد كرده، و گفته است:
«هر چه دارم از او دارم. عمويم پژوهندهاى تيزنگر و پيشگام بر دانشمندان عصرش و از لحاظ فضلِ بالنده و فهم تيز و خوش فهمى برتر بود. پاك روش و پاكيزه، بلكه نابغهاى بزرگ بود.»[8]
آيةاللَّه فاضل اردكانى پس از اتمام سطوح دروس حوزوى در يزد، جهت كسب مدارج علمى و اجتهاد به مراكز علمى مهاجرت نمود. وى ابتدا به حوزه علميه قزوين سفر كرد و در آنجا از درس شهيد ثالث «محمدصالح برغانى» استفاده برد و در درس فلسفه و حكمت «ملإ؛ آقا حكمى» شركت جست. ايشان از علما و مجتهدان آن خطه به حساب مىآمد و داراى كرسى درس و تعليم بود، همان گونه كه در فهرست اسامى علماى مدرسه صالحيه قزوين، اسم ايشان به عنوان مجتهد و مدرس آمده است.[9]
ورود به حوزه نجف
آيةاللَّه فاضل اردكانى پس از سفر به قزوين و به نقلى سفر به تهران به همراه عمويش محمدتقى اردكانى كه از طرف حكومت به تهران احضار شده بود، عازم نجف اشرف گرديد. وى كه روح خود را تشنه تحصيل معارف الاهى و فيوضات ائمه(ع) مىديد با شور فراوان وارد حوزه علميه نجف اشرف شد. نجف در آن روزگار بزرگترين حوزه شيعيان به شمار مىرفت و علما و مراجع بزرگى در آن به تدريس مشغول بودند.[10]
وى به حوزه درس «شريف العلما» (متوفاى 1245 يا 1246 ه'.ق.) ملحق گشت و تقريرات او را در مبحث بيع فضولى از كتاب تجارت نوشت. پس از وفات «شريف العلما» به حلقه درس «سيد ابراهيم قزوينى» (صاحب ضوابط) درآمد و از مقربان و معتمدان برجسته حضرت آيةاللَّه قزوينى گرديد؛ به طورى كه تا او در محضر استاد حاضر نمىشد، آيةاللَّه قزوينى درس را آغاز نمىكرد. همچنين آيةاللَّه قزوينى، وى را «فاضل» ناميد.[11]
اقامت در كربلا
آيةاللَّه فاضل اردكانى به سرعت تحصيلات خود را در عالىترين پايگاه علمى تشيع يعنى نجف اشرف به پايان رسانيد و از بسيارى از علماى آن روزگار اجازه اجتهاد كسب نمود. وى سپس در شهر كربلا كنار قبر سيدالشهدا(ع) اقامت گزيد و روزها در صحن بزرگ آن حضرت به تدريس پرداخت. او آنچنان در فقه و اصول بين علما و فضلا مشهور شد كه سيل طلاب و مشتاقان علم، به سوى كربلا و حوزه درسى ايشان روان شدند. او تا پايان عمر خويش در كربلا به سر برد و به تربيت شاگردان و مجتهدان بسيارى موفق گرديد.[12]
دانشورى بزرگ
علامه محمدحسين اردكانى معروف به «فاضل اردكانى»، عالم جليل القدر و مرجع اوايل سده چهاردهم عهد ناصرالدين شاه بود كه بسيارى از مجتهدان از درس ايشان كسب فيض نمودهاند. وى با استاد الفقها شيخ انصارى، هم دوران بود. آيةاللَّه حاج شيخ مرتضى حائرى از والد بزرگوار خود نقل مىكند:
مرحوم محمدحسين شهرستانى - كه از شاگردان مبرز آيةاللَّه فاضل اردكانى بود و پس از استاد، رياست دينى و كرسى درس به وى رسيد - بالاى سر مبارك حضرت سيدالشهدا(ع) قسم ياد كرد كه: ايشان از شيخ انصارى اعلم است.[13]
همچنين آيةاللَّه العظمى اراكى در مصاحبهاى ضمن تأييد اين مطلب مىفرمايند: «آقاى محمدحسين شهرستانى معتقد بود كه فاضل حتى از شيخ انصارى هم، اعلم است.»[14]
مقامات علمى و اخلاقى
بازار دانش در روزگار او، در كربلا رونق يافت و كربلا در روزگار او به وجود دانشمندان بسيار به خود مىباليد. نام فاضل در مجامع پيچيد و روز به روز شهرت او بالا گرفت؛ به گونهاى كه به مرجعيت دينى عموم مسلمانان رسيد و داراى نفوذ گسترده و آوازهاى بلند و شخصيتى فراگير گشت و در شمار اَوتاد و پرهيزگاران راستين كه بدانها مثال مىزنند، درآمد. او از دنياى مادى سخت دورى مىگزيد و به جاه و مقام بىاعتنا بود و تنها به انجام واجبات دينى از قبيل تدريس و رهبرى و راهنمايى و نشر احكام اسلام مىپرداخت.
آيةاللَّه فاضل به ساده زيستى و حسن خلق و روشنبينى مشهور بود. او در خانوادهاى باتقوا در كمال ساده زيستى و در كنار و همراه با مردم، رشد و نمو نمود و اين شيوه را خط مشى خود قرار داد. در كربلا، گاهى نماز مغرب و عشا را در صحن و بيشتر در محاذات خيمهگاه به جماعت مىگزارد.
صاحب طرائق الحدايق مىنويسد:
«آيةاللَّه فاضل در جوار فيض ذخائر حسينى بودند و محققان هر صبح و شام در پاى منبر تدريس، از درس فقه و اصول بهره مىبردند. رجال دولت عثمانى، در انجام دستوراتش هيچ تأملى نداشتند؛ تا چه رسد به ايرانى، عرب و عجم كه طوق ارادتش را بر گردن نهاده بودند. كمتر كسى به آن اخلاق در آفاق يافت مىشد.»[15]
وى در پاكيزگى و اخلاق، نمونه يك روحانى الاهى بود و با اين اقتدار؛ بسيار افتاده، متواضع، خوش خو، خوش رو، و خوش برخورد بود و ريا و تكبر با او بيگانه مىنمود.
در مورد آيةاللَّه فاضل مطالب فراوانى نقل شده است از جمله اين كه: حضرت آيةاللَّه حائرى يزدى مىفرمايد:
«مرحوم حاج ميرزا حسن شيرازى از شاگردان شيخ انصارى در سفرى كه براى زيارت قبر امام حسين(ع) به كربلا آمده بود، در جلسه درس آيةاللَّه فاضل اردكانى حاضر شد. فاضل فرمايش شيخ انصارى در باب استصحاب كلى، قسم ثانى را بيان نمود و به فرمايش شيخ ايراد كرد، ميرزا حسن شيرازى مىگويد: «هر چه فكر كردم نتوانستم جوابى براى ايراد ايشان بيابم. پس از بازگشت، ايراد آيةاللَّه فاضل را به استاد خود گفتم؛ شيخ انصارى مدت زيادى فكر كرد و سرانجام سخن آيةاللَّه فاضل را پذيرفت و نظرشان در اين باب عوض شد.»[16]
احترام به مرجعيت
آيةاللَّه فاضل اردكانى از دانشمندان بزرگ و مرجع تقليد در عصر ناصرالدين شاه به شمار مىرفت؛ با اين حال از پذيرش استفتائاتى كه از طرف شاگردش ميرزاى شيرازى براى وى فرستاده مىشد، امتناع مىورزيد و مىگفت:
«مرجعيت ميرزا براى ما بس است و خدشه دار كردن آن شايسته نيست».[17]
وى زندگى در گمنامى و بىنشانى را برگزيده بود و به تربيت مبلغان دين مىپرداخت. حاصل تلاش بى وقفه و خالصانه ايشان را مىتوان، تربيت دانشمندان و مجتهدانى دانست كه هر كدام بعد از استاد، راهنما و رهبر مردم قرار گرفتند.
آقا بزرگ تهرانى در كتاب الذريعه تعدادى از افرادى را كه از آيةاللَّه فاضل اجازه اجتهاد دريافت نمودهاند به اين ترتيب نام مىبرد:
1- ميرزا جعفر بن ميرزا علىنقى طباطبايى حائرى (متوفاى 1320 ه'.ق.).
2- علامه ميرزا محمدحسين بن محمدعلى مرعشى شهرستانى (متوفاى 1292 ه'.ق.).
3- سيد على بن محمدعلى حسينى ميبدى (متوفاى 1325 ه'.ق.).
4- سيد مصطفى بن سيد هادى بن سيد مهدى بن دلدار على نصرآبادى كهنوى (متوفاى سال 1323 ه'.ق.).[18]
علاوه بر اينان عدهاى ديگر از شاگردان آيةاللَّه فاضل اردكانى هستند كه با بهرهگيرى از درس ايشان به درجه اجتهاد رسيدهاند.
آگاهى سياسى
در واقعه «رژى» كه ميرزاى شيرازى فتواى تحريم تنباكو را صادر كرد، وقتى دولتمردان نتوانستند رضايتِ مردم را جلب كنند و آنها را از پيروى حكم ميرزاى شيرازى بازدارند؛ بر آن شدند علما را وادار كنند تا حكم حلال بودن استعمال دخانيات را صادر نمايند. آنها از اين طريق نتيجهاى نگرفتند و كليه علماى مقيم ايران و بين النهرين به استثناى مرحوم «سيد عبداللَّه بهبهانى» در تهران، از مخالفت دست برنداشتند.
«امين السلطان»، «علاءالدوله» و عدهاى ديگر را به عراق فرستاد و به كمك «مشيرالوزراء» كارپرداز ايران در بغداد درصدد تطميع علماى آنجا برآمدند؛ تا شايد بتواند نيتش را عملى كند. اين عده به سراغ عالمان بزرگ در نجف و كربلا رفتند؛ از جمله: آيةاللَّه فاضل اردكانى، «شيخ زينالعابدينِ مازندرانى» و «ميرزا حبيباللَّه رشتى». اقدامات مأموران دولت كوچكترين تأثيرى در آنها ننمود و همگى گفتند:
«آنچه ميرزاى شيرازى فرمودهاند، حكم است و طاعت بر همه لازم است».[19]
شاگردان
آيةاللَّه فاضل اردكانى پس از دريافت اجازه اجتهاد و روايت از استادان خود: ملا محمدتقى اردكانى، «صاحب ضوابط» سيد ابراهيم قزوينى و كسب مهارتهاى لازم در فقه، اصول، حديث و تفسير به تدريس پرداخت.[20] چنان در ميان دانشمندان و طلاب آن روزگار به تحقيق، دقت و توانايى شهرت يافت كه مجلس درس وى از رونق و شكوفايى خاصى برخوردار شد.
شاگردان مبرّز و برجسته ايشان را مىتوان چنين نام برد:
1. ميرزا محمّدتقى شيرازى
وى چندين سال از حوزه درس فاضل اردكانى استفاده نمود و پس از كسب درجه اجتهاد و اذن فتوا از استاد خويش، به سوى عراق روانه شد و رهبرى انقلاب مردم عراق عليه انگليس را بر عهده گرفت. فاضل اردكانى كسانى را كه براى دادنِ پيشنهادِ قبولِ اجتهاد و فتوا به او رجوع مىكردند به ميرزاى شيرازى ارجاع مىداد.[21]
2. علامه سيد ميرزا محمدحسين شهرستانى
وى از شاگردان ميرزا و نزديكان «آيةاللَّه فاضل اردكانى» بوده، و از او، اجازه اجتهاد و روايت كسب نموده است. رياست دينى و كرسى درس پس از استاد در كربلا به وى انتقال يافت.[22]
وى از بزرگان علماى اماميه در اوايل قرن چهاردهم هجرى است. در فطانت و كثرت حافظه و حدّت ذهن ممتاز و زبانزد خاص و عام بود. نسب شريف وى با سى و يك واسطه به حضرت سجاد(ع) مىرسد.[23]
شهرستانى داراى اخلاق نيكو بوده و تمامى اوقات او در ذكر و ادعيه و عبادت و قضاى حوايج مسلمانان و انجام وظايف دينيه صرف مىگرديده است.
اين عالم فرزانه فقه واصول را نزد «آيةاللَّه فاضل اردكانى، گذراند و هيئت و نجوم را از ميرزا باقر يزدى فراگرفت. در محضر ميرزا اعلام هروى حائرى، حساب، هندسه و عروض را تحصيل نمود و كتاب «كوكب درّى» را در زمينه نجوم نگاشت كه به اعتراف علماى نجوم: در تنظيم تقويم از آن استفاده نمودهاند.[24]
شهرت وى در فقه و اصول بود، آنچنان كه كتاب «غاية المسئول و نهاية المأمول فى علم الاصول» وى در ايران چندين بار به چاپ رسيده است. از كتابهاى فقهى او مىتوان شرح وى بر «شرايع الاسلام» و «ترياق الفاروقى» را نام برد[25] كه در مورد فرق بين متشرعه و شيخيه نگاشته شده است. وى از دوازده سالگى شروع به تأليف نمود و بيش از 30 اثر از وى به جا ماند.[26]
در سال (1305 ه'.ق.) به عشق زيارت على بن موسى الرضا(ع) راهى ايران شد و در راه بازگشت حدود يك ماه به اصرار مردم و علما در تهران اقامت گزيد. در اين ايام در مسجد حاج ملا على كنى به سخنرانى مىپرداخت و در مدرسه ميرزا حسين خان صدر قزوينى تدريس مىنمود.[27]
وى در شب سوم شوال سال (1315 ه'.ق.) در كربلاى معلاّ وفات يافت و در رواق مطهر حسينى، نزديك ديوار شهدا به خاك سپرده شد.[28]
3. آيةاللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى
فاضل اردكانى نخستين استاد حاج شيخ در كربلا بوده است. فاضل، به وى توجه خاصى داشت و او را باهوش و پركار مىدانست؛ به همين جهت او را با يك معرفىنامه مفصل و مبسوط، جهت ادامه تحصيل به نزد ميرزا محمدحسن شيرازى» در سامرّا فرستاد.[29] حاج شيخ عبدالكريم - مؤسس حوزه علميه قم - هميشه از اولين استاد خود در كربلا به بزرگى ياد مىنمود.
4. سيد محمدحسن رضوى كشميرى
وى در كربلاى معلاّ از محضر استادان بزرگى بهرهمند شد؛ كه به گفته وى بهترين و كاملترين درس در زمينه فقه و اصول در كربلا درس «آيةاللَّه فاضل اردكانى» بوده است.
5. شيخ مولا احمد خويينى
وى در سال (1267 ه'.ق.) به جهت تكميل تحصيلات عازم كربلاى معلاّ گرديد. ايشان بيش از يك سال از درس آيةاللَّه فاضل اردكانى بهرهمند شد و پس از آن رهسپار نجف اشرف گرديد.
6. شيخ اسماعيل محلاتى
وى كه حالات خود را در آخر كتاب «انوار العلم و المعرفه» نوشته است مىگويد:
«من كه به عتبات براى كسب علم رفتم، از علماى شاخص كربلا دو نفر بودند يكى آخوند محمدحسين اردكانى (فاضل اردكانى) و ديگرى شيخ زينالعابدين مازندرانى كه او هم امتياز بسزايى داشت.
7. ميرزا سيد على يزدى
وى استاد معصوم عليشاه صاحب «طرائق الحقايق» است. او بعد از تحصيل مقدمات به اصفهان و از آنجا براى ادامه تحصيل به عتبات رفت. وى به حوزه درس «آيةاللَّه فاضل اردكانى» شتافت و حوزه درس فاضل را بهترين حوزه درس مىدانست.[30]
از ديگر علما و مجتهدانى كه در حلقه درس «آيةاللَّه فاضل اردكانى» شركت داشتهاند مىتوان چنين نام برد: شيخ فضلاللَّه تنكابنى، ميرزا محمد همدانى معروف به «امام الحرمين»، ميرزا مهدى شيرازى، سيد محمد اصفهانى، شيخ فضلاللَّه مازندرانى و شيخ على بفرويى.[31]
آثار
برخى از آثار به جا مانده از «فاضل اردكانى» بدين شرح است:
1. كتاب طهارت؛
2. كتاب صلوة؛
3. كتاب متاجر؛[32]
4. تقريرات درس استادش «شريف العلماء» در باب بيع فضولى.[33]
5. تقريرات اصوليه، از سلسله بحثهاى عمومى او.
6. تعليقاتى بر كتابهاى رياض المسائل، معالم الاصول و شوارق الالهام؛[34]
7. شرح نتايج الافكار؛
8. رسالهاى در علم حروف؛[35]
متأسفانه اكثر آثار ايشان به چاپ نرسيده است و آن گونه كه برخى از آگاهان گفتهاند، اين آثار نزد فرزند ايشان «شيخ محمد» - كه در كربلا نماز جماعت برپا مىداشت - بوده است.[36]
صاحب اعلام الشيعة مىگويد:
«به گمانم اين كتابها در تهران نزد «سيد محمد خزانه تهرانى» ربيب «شيخ محمد» ياد شده باشد.»
وفات
زمانى كه حضرت آيةاللَّه فاضل اردكانى بيمار و بسترى بودند، شبى اهل كربلا كه شيفته صفا و سادگى ايشان بودند دور او جمع شدند؛ ناگاه «فاضل» اطرافيان را جواب مىكند و مىگويد از اين جا برويد، زمان مرگم فرا رسيده است! مردم مىروند، آنگاه به پسرش مىگويد برايم آب بياور. آب مفصلى مىخورند و كاملاً سيراب مىشوند، آن گاه به لهجه اردكانى مىگويد: سلاماللَّه على الحسين! آب خوبى خورديم! و مردن خوبى هم مىكنيم. پس خودش رو به قبله خوابيد و در آن حال روحش به عالم باقى شتافت، وى اين چنين سبك بار مردن و رفتن را با خوشرويى پذيرفت.[37]
ارتحال روح شريفش، از اين عالم به سراى جاودان، در سال (1302 ه'.ق.) اتفاق افتاد.[38] كالبدش را در مقبره استاد بزرگوارش «آقا سيد ابراهيم قزوينى» صاحب «ضوابط الاصول» نزديك صحن كوچك حضرت سيدالشهدا به خاك سپردند.[39]
ياد فاضل
مرحوم آيةاللَّه سيد روحاللَّه خاتمى امام جمعه اردكان و يزد، به جهت زنده نگاه داشتن ياد آن عالم جليلالقدر، كتابخانه عمومى بزرگى در مدرسه علميه اردكان از توابع استان يزد تأسيس و به نام «آيةاللَّه فاضل اردكانى» نامگذارى نمود. اين كتابخانه در سال (1370ه'.ش.) تجديد بنا و تكميل گرديد.[40]
[2] فرهنگ يزد، ش 12، مقاله دكتر سيد محمود طباطبايى اردكانى، شجرهنامه آيةاللَّه فاضل اردكانى.
[3] حاج ميرزا آغاسى.
[4] ريحانة الادب، ج 1، ص 105.
[5] الذريعه، ج 5، ص 270.
[6] اعلام الشيعة، ج 2، ص 640.
[7] ماهنامه سيماى اردكان، ش 7، فروردين 72.
[8] فرهنگ يزد، ش 12، مقاله مرحوم دكتر سيد محمود طباطبايى اردكانى.
[9] دايرة المعارف تشيع، ج 2، ص 68.
[10] همان.
[11] طرائق الحقايق، ج 3، ص 398.
[12] نقباء البشر، ج 2، ص 531.
[13] تاريخ اردكان، ج 1، ص 226.
[14] مجله حوزه، شماره 12.
[15] طرائق الحقايق، ج 3، ص 499.
[16] زندگينامه آيةاللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى،ص 28.
[17] تاريخ اردكان، ج 1، ص 229.
[18] الذريعه، ج 1، ص 179.
[19] فرهنگ يزد، شماره 12، مقاله دكتر سيد محمود طباطبايى اردكانى.
[20] شيخ آقا بزرگ تهرانى در كتاب الذريعه مىگويد: فاضل اجازهاى براى شاگردش «ميرزا محمد همدانى» معروف به امام الحرمين» به تاريخ 1283ه'.ق. نوشته است، و در آن اجازه نامه از دو تن از استادان خود نام برده است: 1. عمويش ملا محمدتقى اردكانى كه او از «سيد محمدباقر حجةالاسلام اصفهانى» روايت مىكند. 2. صاحب «ضوابط الاصول (سيد ابراهيم قزوينى) كه او از شيخ على كاشف الغطا روايت مىنمايد.
[21] دايرة المعارف تشيع، ج 2، ص 68.
[22] تاريخ اردكان، ج 1، ص 227.
[23] ريحانة الادب، ج 3، ص 272.
[24] اعيان الشيعة، ج 9، ص 232.
[25] كتاب «شوارع الاعلام فى شرح شرايع الاسلام».
[26] ريحانة الادب، ج 3، ص 273.
[27] اعيان الشيعة، ج 9، ص 232.
[28] ريحانة الادب، ج 3، ص 273.
[29] زندگينامه آيةالله حاج شيخ عبدالكريم حائرى، ص 29.
[30] طرائق الحقايق، ج 3، ص 499.
[31] نقباء البشر، ج 2، ص 531؛ مرزداران فقاهت، ص 235.
[32] نقباء البشر، ج 1، ص 532.
[33] دايرة المعارف تشيع، ج 2، ص 68.
[34] ريحانة الادب، ج 1، ص 106.
[35] سيماى اردكان، ش 7، سال 72.
[36] فرهنگ يزد، شماره 12، مقاله دكتر سيد محمود طباطبايى اردكانى.
[37] سيماى اردكان، ش 7، سال 72.
[38] طرائق الحقايق، ج 3، ص 498؛ ريحانة الادب، ج 1، ص 106.
[39] در تاريخ وفات «آيةاللَّه فاضل اردكانى» اختلاف است، گروهى سال 1305 ه'.ق. و گروهى سال 1302ه'.ق. را درست مىدانند. عالم فرزانه، حاج ميرزا محمدحسين شهرستانى از شاگردان بزرگ آن جناب، تاريخ وفات استاد را سال 1302 ه'.ق. دانسته و آن را به نظم درآورده است.
[40] سيماى اردكان، ش 7، سال 72.