پاسخ به:زندگی نامه علما
سه شنبه 3 آبان 1390 8:46 PM
(1231-1161هـ ق)
ولادت و خاندان
دانشمند بزرگ، فقيه اصولى و محدث و نابغه قرن سيزدهم سيد على طباطبايى در ربيع الاول 1161 ق. در شهر كاظمين ديده به جهان گشود.[1]
وى فرزند محمد على، فرزند ابوالمعالى صغير، و او فرزند ابوالمعالى كبير، و از تبار سادات حسنى، معروف به طباطبايى ميباشد كه در قرن دوازدهم هجرى قمرى از اصفهان به كربلا آمد و همان جا ماندگار و منشأ خير و بركت براى جهان اسلام شد.[2]
مادرش، خواهر وحيد بهبهانى و همسرش نيز دختر ايشان است. از اين رو، سيد على طباطبايى (ره) هم خواهرزاده وحيد بهبهانى است و هم داماد او.
جدّ مادرى او به علاّمه مجلسى اول (متوفاى 107 هـ . ق ) ميرسد؛ زيرا مادر ايشان، خواهروحيد بهبهانى است و مادر وحيد بهبهانى، دختر نورالدين، پسر ملاّصالح مازندرانى است و مادر نورالدين، آمنه بيگم دختر ملّا محمّد تقى، پسر مقصود على اصفهانى معروف به مجلسى اول، پدر علاّمه مجلسى معروف به صاحب بحار الانوار ميباشد.[3]
از دوران كودكى سيد على در كتابهاى تاريخى و رجال مطلبى وجود ندارد، ولى آنچه مسلّم است اين است كه وى در خانوادهاى عالم، اديب، متقى، روحانى، پر از مهر و محبت و با معنويت و در دامن بزرگانى چون پدر و مادر مهربانش رشد كرده است.
تحصيلات
سيد على طباطبايى در ابتداى جوانى به كسب علم و فضيلت پرداخت. وى در تحصيل مقدمات نحو، صرف و سايرعلوم از خود نبوغ فراوان نشان داد؛ به طورى كه مورد توجه علامه بزرگ، وحيد بهبهانى (ره) قرار گرفت. از اين رو، وحيد بهبهانى (ره) از فرزندش، محمد على بهبهانى خواست كه استادى سيد على را به عهده بگيرد و درس فقه «مدارك الاحكام»، او را بپذيرد. بدين صورت، سيد على در زمره شاگردان محمد على بهبهانى در آمد.[4]
وى در اندك زمانى، درجات ترقى را طى كرد و با اين كه از نظر سن، از همه هم شاگرديهاى خود بسيار جوان بود، گوى سبقت را از همه آنها ربود و از همه پيشى گرفت، به طورى كه بعد از مدت كمى، در سال 1186 هـ . ق. نزد دائى بزرگوارش (وحيد بهبهاني) افتخار شاگردى پيدا كرد و به درجه اجتهاد رسيد و از بزرگانى هم چون وحيد بهبهانى و ديگران، اجازه نامه اجتهاد و روايت دريافت كرد.
بزرگان كوشش بيدريغ او را در راه تحصيل علم ستودهاند و گفتهاند: او در راه كسب علم، سختيها و تلخيهاى فراوانى را متحمل شد و علم را با گريه و زارى و مناجات به درگاه بارى تعالى تحصيل نموده است؛ زيرا ظاهراً مدت تحصيل ايشان آن قدر نبوده است كه بتوان در آن مدت كم به اين رتبه عالى رسيد.
ولى ايشان با همه اين مشكلات و موانع، به درجات عالى علم رسيد و شهره آفاق شد و اين جز همّت والاى او و فضل خداوند منّان چيز ديگرى نبود.[5]
سيد على طباطبايى در فقه، اصول و حديث تخصص كافى داشت گرچه تبحرش در اصول بيش از فقه بود، ولى شهرتش در فقه بيش از اصول ميباشد؛ برعكس ميرزاى قمى كه هم عصر ايشان بود. ميرزاى قمى تبحرش در فقه بيش از اصول بود، ولى شهرتش در اصول بيشتر است. از اين رو، از سيد على طباطبايى (ره) به صاحب رياض كه كتابى است فقهى و از ميرزاى قمى به صاحب قوانين كه كتابى است اصولى، تعبير آورده ميشود و اين شايد به خاطر آن بود كه آن دو بزرگوار كتابى جامع در موضوع مورد تخصصشان تأليف نكردند.[6]
عبادت صاحب رياض (ره)
صاحب رياض (ره) رمز موفقيت خود و رسيدن به كمال واقعى را در عبادت خداوند سبحان و راز و نياز با معبود خود مى دانست و همان طور كه قبلاً گفته شد، علم را با گريه و زارى و مناجات به درگاه بارى تعالى تحصيل نمود. دانشمندان علم تراجم، كثرت عبادت و ارتباط وى را با خداوند، بسيار ستودهاند و نوشتهاند: وى عادتش بر اين بود كه شبهاى جمعه را تا به صبح، شب زندهدارى كرده و به عبادت حق تعالى مشغول ميشد[7] و هيچ وقت تهجد و نماز شبشان قطع نميشد.[8]
ويژگيهاى اخلاقى
صاحب رياض (ره) از نظر سجاياى اخلاقى و فضائل معنوى، يگانه زمان خويش و انسانى كامل بود. صاحب مرآت الاحوال در مورد ويژگيهاى اخلاقى وى چنين ميگويد:
«وى عالمى است كم نظير، و فضايل و محامدش عالمگيرو از بزرگان فضلاى دوران، و عمده علماى اين خاندان، و متخلّق به اخلاق حميده مصطفوى، و متأدب به آداب مرضيه، مرتضوى است. ماهها و سالهاى بسيار بايد بيايد تا مثل او عالمى به وجود آيد.»[9]
مهمترين ويژگى صاحب رياض (ره) احتياط در حق الناس بود. ايشان در رعايت حقوق مردم بسيار دقت نظر به خرج ميداد و در اين مورد سفارشهاى اكيد ميكرد.[10] مامقانى در مورد شدت و ورع و احتياط صاحب رياض (ره) نقل ميكند:
«وى روزى از رفتن به نماز جماعت خوددارى كرد. نمازگزاران نزد وى آمدند و علت ترك نماز جماعت را از ايشان جويا شدند. ايشان در جواب گفت: من امروز در عدالت خود اشكال دارم. از اين رو، نميتوانم امام جماعت شما باشم. آنها از علت اشكال ايشان نسبت به عدالت خود پرسيدند. وى گفت: دختر مولايم، وحيد (همسر صاحب رياض (ره)) حرفهايى به من زد كه من كنترل خود را از دست دادم و به او گفتم: هر چه به من گفتى، به خودت برگردد. به همين جهت من در عدالت خود اشكال ميكنم. از اين رو، نميتوانم امام جماعت شما باشم صاحب رياض امامت جماعت را ترك گفت و ديگر نماز را با جماعت اقامه نكرد تا اين كه همسرش از او راضى شد و او را حلال نمود.[11]
دشمنان او هم به تقوا و ورع ايشان اعتراف داشتند. ميرزا احمد نيشابورى با اين كه با صاحب رياض (ره) عناد بسيارداشت و افكار او را صحيح نميپنداشت، ولى در كتاب رجالش درباره سيد على صاحب رياض مينويسد:
«على بن محمّد على پسر ابوالمعالى حسنى حسينى طباطبايى، محل تولد كربلا، استاد فقه و اصول و مجتهدى است خالص، احتياط در امور را مراعات ميكند.»[12]
فعاليتهاى اجتماعى
صاحب رياض (ره) خدمات اجتماعى فراوانى انجام داد. وى براى دفاع از شهر كربلا در برابر هجوم وهابيها، ديوار بلندى دور شهر كربلا در سال 1217 هـ . ق. بنا كرد[13] و براى حفظ نظم و رعايت قانون در شهر كربلا، دست به تأسيس نيروى انتظامى زد. ايشان قبيلهاى از بلوچيها را كه بدنى قوى و روحيهاى خشن داشتند در كربلا اسكان داد تا نظم و قانون را حفاظت كنند.
زمان مرجعيت ايشان مقارن با فتح هندوستان بود. از اين رو، وجوهات اسلامى بسيارى از بلاد فتح شده به دست ايشان ميرسد كه درهمهاى رسيده به ايشان را با جهت كثرت و فراوانى آنها، تشبيه به تپههاى خاك كردهاند. وى از اين وجوهات در جهت خدمات اجتماعى و عام المنفعه استفاده فراوانى كرد و خانهها و باغهاى زيادى را خريدارى و وقف فقيران و علماى كه در اطراف كربلا اسكان داشتند مجاور زمين مقدس كربلا نمودند و نيز از همان وجوهات خانههاى بسيارى را در كربلا خريد و آنها را به ساكنان آنها وقف نمودند.[14]
از جمله خدمات اجتماعى ايشان، بنا كردن مكانهاى مذهبى و تعمير و توسعه آنها ميباشد. نمونه بارز اين خدمات، بناى مسجد جامع كربلا است. اين مسجد در نزديكى بازار بزرگ تجارى كربلا واقع شده است كه در سال 1220 هـ . ق. كار بناى آن به اتمام رسيد. اين مسجد كه داراى مصلاى بزرگ است، بعد از صاحب رياض نيز توسعه پيدا كرد و به جهت اقامه نماز جماعت و توليت آن توسط ميرزا على نقى طباطبايى (متوفا: 1289 هـ . ق.) اين مسجد به مسجد جامع ميرزا على نقى طباطبايى شهرت يافت.[15]
فعاليتهاى فرهنگى ـ تبليغى
آيت الله سيد على طباطبايى (ره) همانند ساير علماى بزرگ اسلام، در جهت تبيين، نشر و گسترش دين مبين اسلام و تقويت آن، كوششهاى فراوانى نمود. او با تمام قواى خود، دين را ترويج و در اين راه تمام وسايل لازم را به كار گرفت. مهمترين اين فعاليتهاى، تربيت دانشمندان بزرگ اسلامى بود.[16] او به امر استاد خود، وحيد بهبهانى (ره)، كرسى درسى را در كربلا به عهده گرفت و به تربيت طلاب اشتغال پيدا كرد. به بركت نفوس قدسى وى، دانشمندان و بزرگان بسيارى به درجه علم و مقامات بلند ارتقا يافتند. شاگردان فراوانى در درس او حاضر ميشدند كه از نظر علم و كمال و فضل در درجه اعلايى بودند.[17]
صاحب رياض (ره) علاوه بر تربيت مبلغان و محدّثان و فقيهان به تأليف كتاب پرداخت. مهمترين كتاب وى، «رياض المسائل» است. وى افكار اسلامى را تقويت كرد و در مقابل افكار انحرافى و انحطاطى مثل اخباريگرى ايستاد و با قوت و توانايى عجيبى كه در بيان، جدل، مباحثه و مناظره داشت، با صاحبان افكار به بحث و مجادله پرداخت و از اين طريق آنان را نسبت به عقايد باطلشان آگاه نمود. «الرساله البهيه» از جمله آثار ارزشمند وى است كه در آن به رد آراء و نظرات اخباريها پرداخته است.[18]
اساتيد
آيت الله سيد على طباطبايى (ره) در درس استادان بزرگى، مثل وحيد بهبهانى، محمد على بهبهانى (فرزند وحيد بهبهاني) و صاحب حدائق حاضر شد و از آنان كسب فيض كرد.[19] او از مشهورترين شاگردان وحيد بهبهانى محسوب ميشد. شيخ ابوعلى در «منتهى المقال» از ميان انبوه شاگردان وحيد بهبهانى، تنها شرح حال علامه بحر العلوم (ره) و صاحب رياض (ره) را نوشته است و اين نشانگر عظمت و بزرگى آن دو فقيه است.[20]
صاحب رياض (ره) به سبب مقام والاى علمى صاحب حدائق، شبها در درس او حاضر ميشد و از محضر ايشان كسب علم مينمود.[21]
شاگردان
صاحب رياض (ره) شاگردان زيادى را در فقه، اصول، حديث و تاريخ پرورش داده است. معروفترين آنها عبارتند از:
شيخ ابو على (متوفا: 1215 هـ . ق.) نويسنده منتهى المقال.
شيخ اسدالله دزفولى (متوفا: 1237 هـ . ق.) نويسنده مقابس الانوار.
سيد محمّد باقر شفتى، معروف به حجت الاسلام رشتى (متوفا: 1260 هـ . ق.) مؤسس مسجد سيد اصفهان.
جواد بن محمّد حسينى عاملى: نويسنده مفتاح الكرامه فى شرح قواعد العلامه.
مولى جعفر استرآبادي.
محمد تقى شهيد برغانى قزوينى (متوفا: 1270 هـ . ق.) نويسنده: المجالس.
محمد صالح برغانى (متوفا: 1270 هـ . ق.) نويسنده مخزن البكاء.
محمد شريف آملى مازندراني.
احمد بن زين الدين احسايي.
خلف بن عسكر كربلايي.
سيد محمّد مجاهد طباطبايي.
سيد مهدى طباطبايي.
سيد حسين موسوى خوانساري.[22]
تأليفات
1. رياض المسائل فى بيان الاحكام بالدلائل.
2. شرح مفاتيح الشرايع.
3. رساله تثليث التسبيحات الاربع فى الاخيرتين.
4. رساله الاصول الخمس.
5. رساله الاجماع و الاستصحاب.
6. رساله تحقيق حجيت مفهوم موافقت.
7. رساله جواز الاكتفاء بضربه واحده فى التيمم مطلقا.
8. رساله اختصاص الخطاب الشفاهى الحاضر فى مجلس الخطاب.
9. رساله منجزات المريض.
10. رساله الكفّار المكلفون بالفروع.
11. رساله اصاله برائه ذمه الزوج عن المهر.
12. رساله حجيه الشهره.
13. رساله حليه النظر الى الاجنبيّه فى الجمله و اباحه سماع صوتها كذلك.
14. حاشيه على معالم الدين و ملاذ المجتهدين.
صاحب رياض علاوه بر تأليفات فوق، جزواتى ناتمام در مورد مسائل فقهى و اصولى دارند كه از جمله آنها، جزوهاى در شرح «مبانى الاصول الى علم الاصول» علامه ميباشد نيز حواشى متفرقهاى بر «حدائق الناضره» شيخ يوسف بحرانى و «مدارك الاحكام» از جمله آثار قلمى ايشان ميباشد.[23]
وفات
سرانجام اين عالم و اسوه ى تقوا در در سال 1231 هـ . ق. در كربلاى معلى غروب كرد. بدن مطهر وى را نزديك قبر وحيد بهبهانى در رواق مطهر سيد الشهداء عليه السلام پايين پاى شهدا به خاك سپردند.
[1] . اعيان الشيعه، ج 8، ص 314؛ تراث كربلا، ص 183.
[2] . فوائد الرضويه، ص 404؛ وحيد بهبهانى، ص 99.
[3] . اعيان الشيعه، ج 8، ص 314؛ فوائد الرضويه، ص 324.
[4] . منتهى المقال، ص 224.
[5] . وحيد بهبهانى، ص 190.
[6] . ريحانه الادب، ج 3،ص 370.
[7] . فوائد الرضويه، ص 324.
[8] . تراث كربلا، ص 183.
[9] . مرآت الاحوال، ج 1، ص 165.
[10] . تراث كربلا، ص 183.
[11] . تنقيح المقال، ج 2، ص 307.
[12] . همان و بهجه الامال، ج 5، ص 529.
[13] . تراث الكربلا، ص 84؛ اعيان الشيعه، ج 8، ص 315.
[14] . مرآت الاحوال، ج 1، ص 166؛ اعيان الشيعه، ج 8، ص 315.
[15] . تراث كربلا، ص 147.
[16] . اعيان الشيعه، ج 8، ص 315.
[17] . فوائد الرضويه، ص 404.
[18] . تراث كربلا، ص 156؛ فوائد الرضويه. ص 314؛ روضات الجنات، ج 4،ص 405.
[19] . همان، ج 4، ص 402.
[20] . منتهى المقال، ص 224.
[21] . روضات الجنات، ج 4، ص 402.
[22] . روضات الجنات، ج 4، ص 403؛ رياض المسائل، ج 1، ص 111.
[23] . اعيان الشيعه، ج 8، ص 315؛ روضات الجنات، ج 4، ص 400؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 307؛ منتهى المقال، ص 224