پاسخ به:زندگی نامه علما
سه شنبه 3 آبان 1390 8:44 PM
ميرزاى قمى
ولادت
گردش زمان سال 1151 هجري قمري[1] را نشان ميداد. در خانة محقّر و پر صفا و صميميّت آخوند ملا محمد حسن در جاپلق[2] كودكي ديده به جهان گشود كه او را ابوالقاسم نام نهادند. رفته رفته اين كودك سعادتمند در دامان پاك مادري دلسوز ومهربان و زير نظر پدر گرامياش پرورش يافت. وي درسهاي نخستين زندگي را كه شالودة شخصيّت علمي و معنوي او و سنگ بناي ايمانش بود در همان ايام به نزد پدر بزرگوار و مادر گرامياش آموخت و شخصيّت معنوياش شكل گرفت.
پدر بزرگوار ميرزا، آخوند ملا محمد حسن، از اهالي شفت گيلان بود كه در آغاز جواني براي تحصيل و فرا گرفتن علوم اسلامي، گيلان را به قصد اصفهان ترك گفته و به آن ديار مهاجرت كرده و پس از تحصيل از محضر دو تن از مدرسان آن شهر به نام ميرزا هدايت الله و برادرش ميرزا حبيب الله همراه استاد به جاپلق رهسپار شده بود.
مادر وي نيز دختر ميرزا هدايت الله (از بانوان برزگوار و پرهيزگار) بوده است.[3]
آغاز تحصيل
ابوالقاسم داراي استعدادي خدادادي بود و از كودكي نشان رشد و پويايي در چهرة او ديده ميشد و از آيندة درخشان وي حكايت ميكرد. او مقدمات تحصيل خود را در محضر پدر بزرگوار گذراند و بعدها براي ادامة تحصيل به خوانسار مسافرت كرد و از محضر آقا سيد حسين خوانساري (متوفاي 1191 ق.) كه از بزرگان علماي آن عصر و از اساتيد اجازة نقل روايت و از محققان علم رجال بود فقه و اصول را آموخت، و در اين زمينه به مقام والايي ازعلم و كمال نايل گرديد. او در همان شهر با خواهر استادش آقا حسين خوانساري ازدواج كرد.
وي سرانجام براي تكميل تحصيلات و فراگيري بيشتر، در سال 1174 هجري به سوي كشور عراق رهسپار شد و در جوار آستان مقدس حضرت امام حسين ـ عليه السّلام ـ اقامت گزيد.
در اين دوران مدتي از محضر آيت الله وحيد بهبهاني كه در آن روزها استاد كرسي فقاهت بود به شاگردي پرداخت و از مشعل علم و سرچشمة كمال آن استوانة بزرگ علمي كسب نور كرد و از آن جناب به گرفتن اجازة اجتهاد و نقل روايت نايل آمد.
ميرزاي قمّي پس از اقامت طولاني، در حوزة علميه كربلا و فراگيريهاي شايسته از آن مهد دانش و معرفت به منظور انجام رسالت مهم ديني به زادگاه خويش (جاپَلَق) بازگشت و در روستايي به نام «دره باغ» كه جاي زندگي او و پدرش بود ساكن شد و مدتي نيز به روستاي «قلعه بابو» رفت و در آنجا به تبليغ و تدريس مشغول شد.[4]
مهاجرت به قم
ميرزا در جاپلق و روستاي قلعه بابو همچنان به ترويج مسائل دين و تدريس فقه و اصول مشغول بود ولي از طرفي چون در آنجا طالب علم و محصل چنداني وجود نداشت به ناچار به قم مهاجرت كرد و آن سرزمين مقدس را براي سكونت برگزيد و از بركت حضرت فاطمة معصومه ـ عليه السّلام ـ در مدت زماني اندك رشد و ترقي شاياني كرد و شهرت عالمگير يافت و رياست و مرجعيت شيعه به وي رسيد. او پس از آن به كار تأليف و تصنيف، تدريس و صدور فتوا، و تبليغ و ترويج دين پرداخت و مسجد جامع شهر را براي اقامة نماز جمعه و جماعت برگزيد.[5] و بدين گونه رفته رفته آن شهر علم و دين كه پس از فتنة افغانها از عالم تهي گشته بود رونق پيشين خود را بازيافت و در شمار مراكز مهم علمي شيعه درآمد. در نتيجه حوزة علمية قم حوزة اصفهان را ـ كه در آن زمان حوزة فعّال و پر تحرك و داراي مدرسان بزرگ بود ـ تحت شعاع خود قرار داد و توجه مسلمانان را به سوي خويش جلب كرد.[6]
فتحعلي شاه قاجار در اين ايام بود كه در نخستين سفرش به قم به فضايل اخلاقي و كمالات نفساني و مراتب فضل ميرزا پي برد و براي زيارت او به مسجد جامع شهر آمد و در شمار مأمومين وي قرارگرفت و نماز ظهر و عصر را به آن بزرگوار اقتدا كرد و در نخستين ملاقات حلقة ارادت و محبّت آن جناب را به گردن افكند.
آثار علمي
ميرزاي قمي در اكثر علوم اسلامي چون فقه و اصول و كلام و علم معاني و بيان و غير آنها تأليفات و تصنيفات ارزنده و بيسابقهاي از خود به يادگار گذاشته است كه هر يك از آنها بيانگر نبوغ فكري و احاطة علمي افزون و حسن سليقة اوست.
گرچه اين محقق عالي قدر اكثر آثار قلمي خود را در دوران سكونت در قم تأليف كرده است،[7] آغاز فعاليت تأليفي و تصنيفي وي به دوران جواني و همان ايامي كه در حوزة علميه خوانسار و خدمت آقا حسين خوانساري مشغول تحصيل بوده مربوط ميشود. زيرا به طوري كه آقا بزرگ تهراني ذكر ميكند منظومهاي كه ايشان در علم بيان تصنيف كرده است در ربيع الثاني سال 1173 بيست و دو سالگي و در خوانسار پايان يافته است.[8] و از تأليف كتاب «مجموعه فوائد و بعض رسائل» در ماه محرم سال 1175 يعني در اوايل تحصيل در كربلا (در 24 سالگي) فارغ شده است.[9] اكنون برخي از آثار قلمي او را معرفي مينماييم:
1. قوانين الاصول: مهمترين و مشهورترين تصنيف ميرزا همين كتاب بوده كه به زبان عربي نوشته شده و مؤلّف در سال 1205 از تأليف آن فراغت يافته است. اين كتاب يك دورة كامل علم اصول است كه جلد اول آن شامل مباحث الفاظ و جلد دوم آن حاوي مباحث عقلي است.
2. حاشيه بر قوانين: اين كتاب در علم اصول است، و در آن به ايرادهاي وارد بر قوانين الاصول پاسخ داده شده است.
3. حاشيه بر زبدة الاصول شيخ بهائي.
4. حاشيه بر تهذيب الاصول علاّمه حلّي.
5. حاشيه بر شرح مختصر ابن حاجب عضدي. (اين سه كتاب هر سه در علم اصول است.)
6. جامع الشّتات يا اجوبة المسائل (در سه جلد) حاوي يك دوره فقه از بحث طهارت تا مبحث بيان ديهها به صورت سؤال و جواب. بعلاوه برخي از سؤالهاي متفرقه و عقايد ديني و مسائل كلامي، از جمله ردّ بر صوفيه در آخر كتاب ذكر شده است.
7. مناهج الاحكام (در فقه(
8. غنائم الايّام فيما يتعلق بالحلال و الحرام: (فقه استدلالي)
9. معين الخواص: ( در فقه ـ بخش عبادات)
10. مرشد العوام: (رسالة عمليه ـ به زبان فارسي)
11. منظومهاي در علم بديع (در 140 بيت) و منظومهاي در علم بيان.
12. فتحيّه: (در علم كلام)
13. ديوان شعر: (پنج هزار بيت شعر فارسي و عربي)
14. رسالهاي در اصول الدين: (به زبان فارسي)
15. رسالهاي پيرامون موضوع و حكم غناء.
16. رسالهاي در عموميت حرمت ربا در تمام معاوضات.
17. مجموعهاي از نصايح و مواعظ (نامة مفصل به فتحعلي شاه)
18. رسالهاي در رد صوفيه و غلات.
شاگردان برجسته -
يكي از خدمات بزرگ و فعاليتهاي ارزندة اين شخصيت علمي تربيت شاگردان ممتاز و نمونهاي است كه هر يك از آنها از مشعلداران علم و فقاهت و از بزرگان و شخصيتهاي برجستة علمي به شمار ميآيند. شاگردان برجسته ميرزا عبارتند از:
1. آقا سيد محمد باقر شفتي معروف به حجة الاسلام (متوفاي 1260 ق.): او در قم نزد ميرزاي قمّي شاگردي نمود. پس از آن به كاشان مسافرت كرد و مدتي نيز نزد حاج ملا مهدي نراقي بهره علمي جست. آنگاه به اصفهان رفت و در آنجا ساكن شد.
معروف ترين تصنيف وي كتاب مطالع الانوار (شرح شرايع) است.[10]
2. حاج محمد ابراهيم كلباسي (1180ـ1261 ق)
او از مفاخر علماي اماميّه و از مجتهدان بزرگ شيعه به شمار ميرود و در زهد و تقوا و عبادت زبانزد خاص و عام است، در دوران زعامت و مرجعيت استادِ كل وحيد بهبهاني براي تحصيل به عراق مهاجرت كرد و از محضر بزرگاني همچون آقا محمد باقر بهبهاني، علاّمه بحرالعلوم، شيخ جعفر كاشف الغطاء، آقاي سيد علي طباطبائي (مؤلف رياض المسائل) و ميرزاي قمي استفاده كرد. برخي از تأليفات و آثار ارزشمند او عبارت است از:
1. الايقاعات 2. الارشاد 3. شواهد الهدايه4. منهاج الهداية 5. ارشاد المسترشدين 6. الارشاد 7. النخبة 8. مناسك الحج.[11]
3. آقا محمد علي هزار جريبي (متوفي 1245 ق.): او از بزرگان علما بود و در علوم عقلي و نقلي مهارت خاصي داشت. كتابهاي «البدر الباهر» در تفسير، «السراج المنير» در علم رجال، «تبصرة المستبصرين» در امامت، كتاب الصلوة و «انيس المشتغلين» آثار قلمي اين دانشور بزرگ است.[12]
4. آقا احمد كرمانشاهي (نوه وحيد بهبهاني): از آن بزرگوار آثاري چون «مرآت الاحوال» درموضوع رجال (به زبان فارسي) «العموديه في شرح الصمديه»، «نور الانوار»، «الدّرر الغرويّه» و شرح مختصر النافع و كتب ديگر به جاي مانده است.[13]
5. سيد محمد مهدي خوانساري (متوفاي 1246 ق.) او نوه آقا حسين خوانساري است. از جمله تأليفات و آثار قلمي اين سيد بزرگوار رسالة مشهور و مبسوطي در احوال ابوبصير است كه «عديمة النظير في احوال ابي بصير» ناميده شده است.[14]
6. سيد علي خوانساري.
7. ميرزا ابواطالب قمّي.
8. حاج سيد اسماعيل قمّي.
9. ميرزا علي رضا قمّي.
10. شيخ حسين قمّي.
11. حاج ملا اسدالله بروجردي.
12. حاج ملا محمد كزازي.[15]
13. ملا غلامرضا آراني.
بسياري از اين بزرگان از ميرزاي قمي اجازه روايت و حديث دريافت كردهاند.[16]
تبليغ و ارشاد
فعاليتهاي فرهنگي اين شخصيت عاليقدر تنها به مطالعه و تحقيق، تأليف و تصنيف و تدريس و تربيت شاگرد محدود نميشد و كثرت اشتغالات علمي و اجتماعي، او را از وظيفة اصليش، يعني تبليغ دين و ترويج و نشر آيين مقدس اسلام وارشاد و هدايت بندگان خدا باز نميداشت. او در حالي كه پناه محكم و مطمئن براي اهل علم بود مرشد و معلّمي دلسوز و پدري مهربان براي مردم شناخته ميشد.
به همين سبب به موازات برنامههاي درسي كه براي دانش پژوهان و اهل فضل داشت خطابهها و سخنرانيهايي نيز براي ساير افراد برپا ميداشت.[16]
از ميرزا بياموزيم -
ويژگيهايي كه رمز موفقيت و عامل پيروزي و سربلندي اين مرد بزرگ بوده است عبارت است:
الف) صبر و استقامت:
شكيبايي و استقامت و پايمردي از ويژگياي بارز ميرزا است. او در طول زندگي پر نشيب و فرازش همواره در برابر مشكلات چون كوه مقاوم و پايدار بود و هرگز در مقابل حوادث ناگوار و انبوه سختيها زانو به زمين نزد. با اينكه در طول زندگي هشتاد سالهاش مخصوصاً دوران تحصيل با مشكلات فراواني مواجه بود، با استفاده از شكيبايي توانست بر همه مشكلات پيروز شود.[17]
ب) جديت در تحصيل:
او در فراگيري علوم اسلامي چنان كوشا بود كه شبها كمتر به خواب ميرفت و بيشتر وقت را مشغول مطالعه بود.[18]
ج) تلاش پيگير:
تلاشگري فوقالعادة او سبب شده كه او را يكي از پركارترين فقهاي شيعه به شمار ميآورند. او تمام عمر مباركش را به درس و بحث، مطالعه و تحقيق و هدايت و ارشاد خلق سپري كرد و لحظهاي آرام ننشست.
گاه در سنگر محراب و مسجد به اقامة جمعه و جماعت و ارشاد و هدايت مشغول بود و گاه بر كرسي تدريس به نشر علوم اسلامي و تربيت و پرورش شاگرد، زماني در مسند فتوا و استنباط احكام شريعت و جواب استفتاءات و گاهي نيز به مطالعه و تحقيق و تأليف و تصنيف سرگرم بود.
د) ذوق شعري:
او علاوه بر مقام فقاهت، داراي طبع شعر بود و ديوان شعر آن بزرگوار در حدود پنج هزار بيت كه به زبان فارسي و عربي سروده شده است.
ه ) خوشنويسي:
ميرزاي قمي علاوه بر مزاياي علمي و اخلاقي از زيبايي خط برخوردار بوده است. مؤلف كتاب «روضات الجنّات» در اين باره مينويسد:
«مرحوم ميرزا بسيار خوش خط بود و با هر يك از دو نوع خط مرسوم زمانش ـ يعني نسخ و نستعليق ـ آشنايي كامل داشته و هر دو را به طرز جالب و زيبايي مينگاشته است. نوشتههاي زيبايي كه با زبان فارسي و عربي، با خط نسخ و نستعليق از آن بزرگوار در نزد ما موجود است خود بهترين شاهد و گواه بر اين مطلب است.»[19]
وفات
سرانجام آفتاب زندگي اين شخصيت بزرگ علمي و ديني كه سالها وجود مباركش منشأ خير و درخشندگي بود در سال 1231 ق.[20] غروب كرد او در هشتاد سالگي دعوت حق را لبيك گفت و روح پاكش به سوي معشوق شتافت و در جوار رحمت حق تعالي قرار گرفت. پيكر اين مرد بزرگ با نهايت تجليل و احترام تشييع گرديد و در قبرستان شيخان قم، مقابل مقبرة زكريا بن آدم به خاك سپرده شد.
محمد حسين عرفاني
[1] . بنا به نقل ديگري 1153 و بر طبق نقل سومي سال 1150 ق.
[2] . منطقهاي از توابع شهرستان اليگودرز (در استان لرستان) و در 12 فرسخي بروجرد. (فرهنگ فارسي)
[3] . ر. ك: اعيان الشيعه، محسن امين عاملي، ج 2، ص 481.
[4] . وحيد بهبهاني، علي دواني، ص 196.
[5] . ر.ك: قصص العلماء، محمد تنكابني، ص 180؛ اعيان الشيعه، ج 2، ص 411.
[6] . گنجينه آثار قم، ج 1، ص 313.
[7] . اعيان الشيعه، ج 2، ص 421.
[8] . الذريعه، ج 23، ص 124.
[9] . همان، ج 20، ص 94.
[10] . ر. ك: الكرام البرره، ج 1، ص 192، 194.
[11] . همان، ص 14.
[12] . اعيان الشيعه، ج 10، ص 26.
[13] . الكرام البرره، ج 1، ص 10.
[14] . معارف الرجال، محمد حرزالدين، ج 3، ص 87.
[15] . ر. ك: روضات الجنات، ج 5، ص 370؛ اعيان الشيعه، ج 8، ص 152؛ تاريخ قم، ص 251، 259، 277، 279؛ گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج 1، ص 146.
[16] . روضات الجنات، همان؛ وحيد بهبهاني، ص 261.
[19] . اعيان الشيعه، ج 2، ص 412.
[18] . ر. ك: قصص العلماء، ص 180.
[20] . روضات الجنات، ج 5، ص 378.