پاسخ به:زندگی نامه علما
جمعه 22 مهر 1390 9:08 PM
جمال الدين محمد بن آقا حسين معروف به (جمال المحققين)
ولادت
جمال الدين محمد بن آقا حسين معروف به «جمال المحققين» محدث، اصولي، حكيم، متكلم، از فقيهان اماميه و از دانشمندان پر آوازة ايران محسوب ميشود.[1]
تاريخ تولد و محل ولادت او معلوم نيست، امّا مسلم است كه وى اصالتاً خوانسارى بوده و در اصفهان پرورش يافته است.[2]
معاصرين آقا جمال
اين فقيه گرانمايه با دانشمندان بزرگى هم چون علامه محمد باقر مجلسى و ميرزاى شيروانى معاصر بوده است. تاريخ نگاران از او به عنوان محققى حكيم، فقيهي نوآور و دانشمندى نامدار كه داراي احاطة علمى كم نظير و حسن سليقه و ذوق سليم و انديشههاى ناب بود، ياد كردهاند و او را در عصر خويش سبب خيرات و بركات بسيارى بر جهان تشيع دانستهاند و بر اين باورند كه حوزة علميه اصفهان به وسيلة او رونق گرفت و دانشوران كم نظيرى در حوزة تعليم او پرورش يافتند.
تسلط عالى او بر فقه، اصول و فلسفه، و مهارت او در آفريدن آثارى زرين در ادبيات فارسي، زبانزد خاص و عام بود. سخنان شيرين، گفتار مليح و رفتار صميمانة وى هر تازه واردى را به خود جذب ميكرد. راز اين همه فضايل را بايد در پشتكار و همت والاى او در سيره علمي، معنوى و اخلاقياش به سوى كمال، جست و جو كرد.
ملاقات با فيض كاشانى -
در يكى از سالها ملا محسن فيض كاشاني[3] به قصد زيارت خانة خدا از كاشان حركت نموده و در سر راه خود در اصفهان ميهمان آقا حسين خوانساري (پدر آقا جمال) شد. آقا جمال كه نوجوانى بيش نبود، نزد فيض كاشانى شتاف. فيض كاشانى مسئلهاى را از آقا جمال پرسيد، امّا او نتوانست از عهدة پاسخ بر آيد؛ زيرا تا آن هنگام چندان اهميتى به كسب دانش نميداد. فيض كاشانى دست بردست زد و گفت: «حيف كه درِ خانة آقا حسين بسته شد!». اين سخن در آقا جمال تأثير كرد و از همان لحظه كمر همت را بست و به كسب دانش پرداخت. سال بعد، ملا محسن به خانة آقا حسين آمد و با آقا جمال گفت و گو كرد و احساس نمود كه آقا جمال عوض شده و داراى فضيلت و دانش است. براى همين گفت: «اين آقا جمال، غير از آن آقا جمال است كه ما پارسال او را ديديم.»[4]
نوجوان خوانسارى در اثر تلاش و همت عالي، به بلندترين قلههاى انسانيت و كمالات معنوى رسيد. رسيدگى به اوضاع نيازمندان و فقيران، ساده زيستى و دوري از تجملات ظاهرى از او چهرهاى معنوي، دلسوز، شخصيتى درد آشنا و جامع نگر ساخته بود.
استادان -
آقا جمال در رشد و بالندگى شخصيت خويش، از استادان فراوانى بهره برد. اينك به معرفى دو تن از استادان او كه بيشترين تأثير را در رشد علمى و معنوى وى داشتند، ميپردازيم:
1. آقا حسين خوانسارى -
خاندان خوانسارى مشهورترين و با فضيلتترين دودمان خوانسار محسوب ميشوند كه در كتابهاى تراجم، نام 16 تن از برگزيدگان آن خاندان ديده ميشود.[5]
آقا حسين، چهرة درخشان خاندان خوانساري، استاد فضلاى عصرخود بود. او در سال 1016 هـ . ق. در خوانسار به دنيا آمد و بعد از بلوغ، براى تحصيل علم و حكمت و معارف به اصفهان هجرت كرد. او در مدت كوتاهى به مرحلهاى دانش رسيد كه نوشتهاند: «او استاد الكلّ فى الكلّ عند الكلّ بود.»[6]
اين لقب به جهت تسلط او برتمام علوم عصرش، اطلاق شده است و معناى آن اين است كه آقا حسين استاد همة علماي عصر در همة علوم، به عقيدة همة معاصرانش ميباشد.[7]
آقا حسين كتابهاى ارزشمندى در موضوعات گوناگون از خويش بر جاى نهاد و شاگردان برجستهاى مانند: آقا جمال خوانساري، علامه مجلسى و ميرزا محمد شيروانى پرورش داد. وي در سال 1099 هـ . ق. در اصفهان چشم از جهان فروبست.[8]
حضرت آيت الله خامنهاى در مورد دانشمندان خاندان خوانساري، به ويژه دربارة آقا حسين و فرزندش، آقا جمال مينويسد:
«بيشك، در فهرست اين ستارگان غالباً ناشناختة آسمان علم و فرهنگ، خانواده جليل خوانساريها، به ويژه محقق برجسته و كمنظير، مرحوم آقا حسين خوانسارى و فرزند فقيه و حكيم و بزرگوارش، مرحوم آقا جمال خوانسارى ميباشند. در عظمت و شأن مرحوم آقا حسين خوانسارى همين بس كه نام آوران بزرگى هم چون وحيد بهبهانى و شيخ انصارى از او با عناوين «محقق» و «استاد الكلّ فى الكلّ» و امثال آن ياد كردهاند. او و فرزندش، حكيم و فقيه و اصولى و متكلم و رياضيدان و محدث و اديب بوده و سهم وافرى در شكوفايى و درخشش حوزه فرهنگى و علمى اصفهان در دوران ميانى و پايانى صفويه داشتهاند. اگر چه برخى از مؤلفات فقهى آنان در معرض استفاده اهل فن بوده است، ولى مجموعة آثار آنان هرگز به صورت قابل قبول در دسترس دانش پژوهان علوم اسلامى قرار نگرفته است.»[9]
2. محقق سبزوارى -
عالم وارسته و فقيه پرتلاش، ملا محمد باقر سبزوارى استاد و مربى آقا جمال و دايى او بود. محقق سبزوارى از استادان زبدهاى هم چون ميرفندرسكي، شيخ بهايى و مولى محمد تقى مجلسى كسب دانش نمود. وي سپس در حوزههاى علميه اصفهان و مشهد به تدريس علوم و معارف دينى پرداخت. او دانش پژوهان بيشمارى را تربيت كرد كه آقا حسين خوانسارى و دو پسرش، آقا جمال و آقا رضى از آن جملهاند. از معروفترين تأليفات او ميتوان به ذخيرة المعاد، روضة الانوار عباسى و كفاية الاحكام اشاره كرد.
وي در سال 1090 هـ . ق. دار فانى را وداع گفت و در مدرسة ميرزا جعفر، واقع در صحن مطهر حرم امام رضا ـ عليه السلام ـ به خاك سپرده شد.[10]
در حوزة تدريس
آقا جمال بعد از فراگيرى علوم و فنون مختلف عصر خويش در مدت كوتاهى به عنوان مدرس برجسته شناخته شد و در حوزة علمية اصفهان، به تدريس پرداخت. اين دانشمند بزرگ ايراني، چون در اكثر رشتههاى علوم متنوع عصر، هم چون: فقه، اصول، فلسفه، تفسير، علوم رياضي، شعر و ادب، عقايد و كلام تسلط وافر داشت. در همة زمينهها به تدريس پرداخت. ميرزا محمد طاهر نصرآبادى در تذكرة خويش مينويسد:
«آقا جمال كه اَلْوَلَدْ سِرُّ اَبيهِ دربارة ايشان صادق است، به مدرسه مذكور هر روز ميآيند و طالب علمان (دانشجويان) مدرسة جدّة صاحبقرانى و ساير مدارس مستفيد ميشوند.»[11]
صاحب روضات الجنات ضمن ستايش از شخصيت علمى و اجتماعى اين فقيه فرزانه آورده است:
«آقا جمال در روزگار خود رياست تدريس را به عهده داشت و از بركات انفاس قدسى او گروهى از فضلا و دانشمندان برجسته به عاليترين مقامات علمى و معنوى نايل آمدند.»[12]
او كه استادى خوش طبع، مجتهدي جليل القدر و انديشمندى متنفذ بود، لحظهاى از اشتغال به علم غافل نبود. وى شاگردان خويش را دائماً به درس و كسب فضايل تشويق مينمود و به آنان ميگفت: «عزيزان من! شمال خيال نكنيد در اين زمان عالمى خوش فهم، هوشمند، تيزبين و خوش قلم مانند آقا جمال نيست! نه، شما هر كدام در ساية پشتكار و اشتغال مداوم به تحصيل، از آقا جمال كمتر نيستيد. بلي، شما مثل او گرفتار اشتغالات علمى و اجتماعى نيستيد.»[13]
شاگردان -
حوزة علمية اصفهان در آن عصر، بسيار با عظمت و شكوفا بود. آن دوره را ميتوان يكى از درخشانترين دوران فرهنگى تشيع در طول تاريخ به حساب آورد. رياست مطلقة تدريس كه در آن زمان اهميت ويژهاى داشت در اختيار اين مدرس نامدار و استاد بيبديل بود.
علامه محمد باقر خوانساري، شخصيت شناس معروف شيعى در مورد عظمت حوزة درسى آقا جمال ميگويد: «او كه در خاندان فضيلت متولد شد و در دامان علم و دانش پرورش يافت مانند ستارهاى در آسمان علم و ادب در آن دوران درخشيد. پژوهشگران و تشنگان معرفت از كوثر زلال دانش او پيمانهها پر كردند و رياست حوزههاى تدريس به او منتهى شد.»[14]
برخي از شاگردان وى عبارتند از:
1. سيد ابوالقاسم خوانساري، نويسندة مناهج المعارف.
2. ميرزا رفيعا گيلاني، پديد آورندة شواهد الاسلام، حاشيه بر اصول كافى و 16 كتاب ديگر.
3. سيد صدر الدين قمي، شارح «وافيه» و از برجستهترين فقيهان قرن 12 هجري.
4. امير محمد ابراهيم قزوينى كه بالغ بر 1500 نسخه كتاب را مقابله، حاشيه نويسى و تصحيح نموده و داراى 18 تأليف است.
5. محمد زمان بن كلبعلى تبريزي، نويسندة فوائد الفوائد.
6. آقا خليل اصفهاني.
7. سيد غياث الدين محمد خيال اصفهاني، داماد آقا جمال.
8. سيد فاضل مير عبدالباقى دزفولي.
9. ميرزا عبدالله افندي شيرازي، نويسندة رياض العلماء.
10. شيخ على اصغر مشهدى رضوي.
11. محمد خاتون آبادي، نوة علامه مجلسي.
12. ملا محمد اكمل بهبهاني، پدر استاد الكل آقا وحيد بهبهاني.
13. حاج محمد تقى طبسي، نويسندة حاشيه مدارك.
14. محمد حسين خاتون آبادي.
15. حكيم محمد حسين مازندراني.
16. محمد حسين گيلاني.
17. امير محمد صالح قزويني.
18. سيد محمد مهدى قزويني.
19. محمد كاظم تويسركاني.
20. محمد هادى سبزواري، فرزند محقق سبزواري.
21. فقيه و محدث نامور شيعه، سيد نعمت الله جزايري، نويسندة انوار نعمانيه، غاية المرام، زهر الربيع و رياض الابرار.
22. شيخ يوسف بحراني، فقيه و محدث معروف، پديد آورندة اثر گرانسنگ الحدائق الناظرة فى احكما العترة الطاهره.[15]
تأليفات -
آقا جمال خوانسارى علاوه بر تربيت شاگردان ممتاز، ادارة مهمترين حوزة علمية شيعه و حلّ وفصل امور مردم مسلمان، نويسندهاى خوش قلم، حاشيه نويسى نكته سنج و مترجمى ماهر و جامعنگر بود.
امروزه اين دانش در اغلب رشتههاى علوم، به ويژه در روان شناسي، تاريخ تمدن و تاريخ اديان و مذاهب مورد توجه دانشمندان جهان است. اين كتاب نيز از اين ناحيه قابل اهميت است.
2. هم چنين اين كتاب حكايت از آگاهى كامل يك مجتهد از متن زندگى مردم دارد. و آقا جمال چون كه يك عالم مردمى بود و با طبقات عموم مردم حشر و نشر زيادى داشت، از عقايد و باورهاى جارى در ميان آنان كاملاً مطلع بود و بر اساس آگاهى از آن واقعيتها به هدايت آنان ميپرداخت.
3. آقا جمال در روزگارى ميزيست كه خرافه و خرافهگويى گسترش فراوان داشت؛ او كه با آخرين و ضعيفترين شاه صفوي، يعنى سليمان و سلطان حسين معاصر بود، در كنترل و بهرهگيرى از امكانات حكومتى آنان در راه اهداف اسلامى و معنوى خويش، كمال كوشش را به جاى آورد و با استفاده از نفوذ معنوى و اجتماعى خويش، از انحرافات و كجرويهاى آنان ميكاست. از آنجا كه پادشاهان آن دوران تا روز تاجگذارى به جاى اين كه در جمع سياستمداران و مديران كشور باشند، در حرمسرا و در بين زنان بودند، تربيت زنانة پادشاه و سلطة فراوان حرمسرا در امور كشور داري، زمينة گسترش عقايد بانوان را مساعد كرده بود.[16]
نگارش كتابى كه بيانگر عقايد خرافى رايج بانوان آن روزگار باشد، نه تنها از شأن يك فقيه آگاه نميكاهد، بلكه تيزهوشى و مبارزة وى عليه خرافات و در نهايت، عليه سياست غلط فرهنگى وقت را ميرساند.
4. كتاب كلثوم ننه بازتاب جو فكرى رايج در عصر پادشاهان صفوى است كه يك نوع مذهب روبنايى در آن ترويج ميشود؛ آنان عمل به ظواهر شرع را گسترش ميدادند، ولى خودشان به حقيقت دين عمل نميكردند و از مظاهر فساد پرهيز نميكردند. نتيجة كار آنان در ميان مردم يك نوع نفاق دينى به وجود آورده بود. چنان كه در موارد متعددى در كتاب كلثوم ننه اين نفاق دينى به تصوير كشيده شده است.[17]
وفات
آقا جمال در 26 رمضان سال 1125 هـ . ق. 25 سال بعد از رحلت پدر بزرگوارش در اصفهان وفات يافت و در تكية خوانساريها در مزار تخت فولاد، كنار قبر پدرش، (آقا حسين) مدفون شد.[18] مرقد آنان مورد توجه عموم مردم است.[19] اخيراً هنگام دفن پيكر حاج شيخ اسدالله فهامي، يكى از علماى وارستة معاصر در كنار مرقد آقا جمال، ديوارة قبر آقا جمال ريزش كرد و به قبر آقا جمال راهى باز شد و جسد مطهر ايشان را بعد از سه قرن، تر و تازه يافتند. در پى اين ماجرا، مردى صالح به نام مشهدى حيدر كه «تكيه بانِ» تكية خوانساريها است، به حاضرين اظهار داشت كه: در اين بقعه اين پنجمين جسدى است كه در مدت تكيه بانى من تر و تازه پديدار گشته است. گفتنى است كه در آن بقعه حدود هفتاد تن از صالحان و عالمان مدفونند.[20]
عبدالكريم پاك نيا
فهرست آثار ايشان را در سه بخش؛ تأليفات، تعليقات و ترجمهها ميآوريم:
الف) تأليفات -
1. مبدأ و معاد: در اصول دين و اعتقادات.
2. جبر و اختيار.
3. نيت و اخلاص: در نيت طهارت.
4. شرح و تفسير احاديث طينت.
5. رسالة نماز جمعه.
6. افعال واجب و مندوب نماز.
7. شرح حديث سحاب.
8. مكاتبات و منشئات ادبي با علما و معاصران.
9. شرح حديث بساط.
10. مجموعة اجازات به فضلا و دانشمندان.
11. شرح زيارت جامعه.
12. اختيارات الايام و الليالى و الساعات.
13. الاسئلة السلطانيه.
14. اصول الدين فى الامامه.
15. رساله در تفسير آية عهد.
16. مزار و توضيحاتى بر الفاظ زيارت و دعاها.
17. الحاشية الجماليه.
18. رساله دربارة قاعدة الواحد لايصدر...
19. سؤال و جوابهاى فقهي.
20. رساله در خمس.
21. رساله در نذر.
22. تقويم الاولياء.
23. تحفة عباسي.
24. عقايد النساء يا كلثوم ننه.
25. اثبات الرجعه.
26. رساله در معنى كراهيّت در عبادات.
ب) تعليقات و حاشيهها
27. تعليقات تهذيب الاحكام.
28. تعليقات من لايحضره الفقيه.
29. حاشيه بر شرايع الاسلام.
30. حاشية شرح لمعة شهيد ثاني.
31. حاشيه بر طبيعيات شفاي ابن سينا.
32. حاشيه بر شرح اشارات ابن سينا.
33. حاشيه برحاشية خفري بر شرح قوشجى برتجريد.
34. حاشيه بر شرح باغنوى بر شرح تجريد.
35. حاشية شرح مختصر الاصول عضدي.
36. حاشيه بر معالم.
37. حاشيه بر شرح حكمة العين.
38. شرح وردّ رسالة اشتراك لفظى حكيم تبريزي.
ج) ترجمههاى فارسى
39. ترجمه و شرح غرر الحكم آمدي، حاوى سخنان امام على ـ عليه السلام ـ .
40. ترجمة مفتاح الفلاح شيخ بهايي.
41. ترجمة الفصول المختاره: مناظرات شيخ مفيد كه سيد مرتضى آنها را در اين مجموعه گلچين نموده است.
42. ترجمة قرآن مجيد.
43. ترجمة صحيفة سجاديه.
44. ترجمه و شرح دعاى صباح.
45. ترجمة داستان طرماح.[21]
ستارة آسمان ادب فارسى
آقا جمال افزون بر اين كه به عنوان مجتهد طراز اول و مدرس بزرگ عصر صفويه شناخته شده بود، يكى از ستارگان درخشان آسمان ادب فارسى شمرده ميشد.
شخصيت اجتماعى
آقا جمال خوانسارى فقيهى مردمي، نيك گفتار، عالى مقام، خوش فكر، بلند نظر. زيبا صورت، پرهيزكار، شوخ طبع و نمكين بود. اين عوامل موجب علاقة شديد مردم به وى شده بود.
او با همة افراد، از پايينترين طبقات مردم عادى گرفته تا اميران و سلاطين صفوي، معاشرت داشت و خود را در اين رفت و آمدها در چهارچوب تشريفات و تعارفات معمولى گرفتار نميكرد، وى با خواص و عوام با زبانى شيرين و گفتارى مليح گفت و گو ميكرد و بدين وسيله با انسان ارتباط نزديك برقرار ميكرد و در هدايتشان ميكوشيد. از اين رو، او پناهگاه نيازمندان و دردمندان بود. آقا جمال براى حلّ مشكلات بيچارگان تلاش مينمود.[22] نفوذ وى در ميان مردم به گونهاى بود كه پادشاهان صفوى به او ابراز ارادت ميكردند و با عطاياى خود او را مينواختند.[23]
اقامة نماز بر پيكر علامه مجلسى -
برگزاري نماز بر پيكر بزرگترين و معروفترين شخصيت جهان تشيع در قرن 11 و 12 هجري، علامه محمد باقر مجلسي، نشانگر تقدم كامل آقا جمال خوانسارى بر تمام دانشمندان و فقهاى آن عصر ميباشد. يكى از دانشمندان آن دوره در حاشية كتابش، آن واقعه را چنين گزارش كرده است:
«آقا جمال خوانسارى در روز دوشنبه 27 رمضان سال 1110 مطابق با دهم فروردين 1078 در مسجد معظم آدينه (جامع عتيق) اصفهان بر پيكر مطهر علامه بزرگ مولانا محمد باقر مجلسى (ره) كه به هنگام طلوع فجر همان روز نداى حق را اجابت كرده بود، اقامة نماز فرمود.»[24]
ارتباط با حاكمان
آقا جمال با پادشاهان عصر خويش ارتباط داشت. او در تشكيلات حكومت صفوى نقش ارزندهاى ايفا ميكرد و براى از بين بردن فساد، با حكومت وقت از نزديك همكارى مينمود و آنان را در موارد لازم از منكر باز ميداشت و به سوى معروف رهنمون ميشد. وى كتابهاى مورد نياز جامعة شيعه را، به درخواست سلاطين و كارگزاران صفويه ترجمه يا تأليف مينمود.
امام خمينى (ره) در مورد ارتباط فقيهان و دانشمندان بزرگ شيعه با دربار پادشاهان صفوي، ميفرمايد:
«يك طايفه از علما، اينها گذشت كردهاند از يك مقاماتي، و متصل شدهاند به يك سلاطين، با اين كه ميديدند مردم مخالفند، لكن براى ترويج ديانت و ترويج تشيع اسلامى و ترويج مذهب حق، اينها متصل شدهاند به يك سلاطين و اين سلاطين را وادار كردهاند خواهى نخواهى براى ترويج مذهب، مذهب تشيع؛ اينها آخوند دربارى نبودهاند، اين اشتباهى است كه بعضى نويسندگان ما ميكنند... نبايد يك كسى تا به گوشش خورد كه مثلاً مجلسي، محقق ثاني، شيخ بهايى با اينها روابط داشتند و ميرفتند سراغ اينها، همراهى شان ميكردند، خيال كند كه اينها مانده بودند براى جاه و عزت و احتياج داشتند به اين كه سلطان حسين و شاه عباس به آنها عنايتى بكنند، اين حرفها نبوده در كار، آنها گذشت كردند، يك گذشت، يك مجاهدة نفسانى كردهاند براى اين كه مذهب شيعه را به وسيلة آنها ترويج كنند.»[25]
آقا جمال مجتهدى خوش محضر، فقيهى پرحافظه و عالمى حاضر جواب بودي. او در فكاهيات و مطايبه، كم نظير و در سخن گفتن، استاد بود. اين مجتهد نيكو صورت و زيبا سيرت هيچ گاه سخن يا مزاح كسى را به خانه نبرد.[26]
اينك نمونههايى از اخلاق، رفتار و گفت و گوهاي او را ـ كه گاهى نيز واقعيتهاى جامعه را با زبان طنز بيان نموده و از اين شيوه در آگاهاندن تودههاي مردم بهره جسته است ـ با هم ميخوانيم:
1. نهى از منكر به شيوة غيرمستقيم
روزي شنيد كه دو نفر از متوليان يكى از مساجد در توليت مسجد مشاجره و مجادله نموده و بالاخره مصالحه كردهاند كه مسجد را از وسط ديوار كشيده و هر يك متولى سهم خود باشند. آقا جمال براى توجه دادن آنان به كار زشتشان كه مطمئناً از طريق گفت و گوى رو در رو حل نميشد، به طور غيرمستقيم عمل كرد؛ بدين ترتيب كه يك نفر را مأمور كرد به رسم آن روز، شال عزا به گردن انداخته و سوار اسب شده و به اهل شهر اعلان نمايد كه آقا جمال خوانسارى در فلان مسجد اقامة تعزيه دارد همه حاضر بشويد.
علما، اكابر، كسبه، و ساير طبقات مردم در مسجد حاضر شده، بعد از قرائت فاتحه و تعزيت و تسليت و صرف قليان و چاي، سؤال كردند مجلس فاتحه براى كيست؟ آقا جمال فرمود: خداوند عالَم مرحوم شده، مجلس ترحيم مرحوم خداوند است!» همه تعجب كرده و گفتند: «آقا! اين چه فرمايش است؟! فرمود: «اگر خداوند از دنيا نرفته پس چرا خانة او را مثل متروكات مردهها تقسيم نمودهاند؟!»
آن دو نفر از شنيدن اين سخن بسيار خجالت كشيده ، ديوار را از وسط مسجد برداشتند.»[27]
2. عشق به مطالعه
او هنگام مطالعه چنان غرق تفكر و انديشه ميشد كه از اطرافش غافل ميگشت. روزى براى آقا جمال شام حاضر كردند. در حالى كه آقا مشغول به مطالعه بود، اهل خانه سفره و غذا را نزد او گذاشتند و آقا هيچ ملتفت نشد، تا آن كه به يك دفعه اذان صبح بلند شد، آقا جمال سر برداشت و ديد كه شام حاضر است. گفت: چرا غذا را دير آورديد؟ گفتند: اول شب آورديم، امّا شما چنان غرق در تفكرو مطالعه بوديد كه ملتفت نشدهايد.[28]
3. صراحت لهجه
هر سال مبلغ معينى از طرف حكومت براي آقا جمال ميفرستادند تا قضاوت كند. روزى يكى از كارگزاران حكومت در محضر او حاضر شد. شخصى در آن هنگام مسئلهاى پرسيد. آقا جمال گفت: اكنون نميدانم. شخص ديگرى آمد و پرسشى ديگر كرد. همان جواب را شنيد، تا چهار نفر كه مسئله سؤال كردند و جواب نميدانم شنيدند. كارگزار حكومتى حاضر در جلسه به عنوان اعتراض به آقا جمال فرمود: «شما هر سال مبلغ معينى از دولت ميگيريد تا به سؤالات و مشكلات مردم جواب بگوييد!» آقا جمال فرمود: «من آن مبلغ را براى آن چيزهايى كه ميدانم ميگيرم و اگر براى آنچه كه نميدانم بگيرم، خزينة پادشاه به آن وفا نميكند.»[29]
4. مبارزه با خرافات
از آن جا كه آقا جمال عالمي نقّاد، نكته سنج و درد آشنا در جامعه خويش بود، در نهايت زيركى و تيزهوشي، با سياستهاي نادرست و باورهاى غلط فرهنگى و خرافات رايج بين مردم و مسئولان وقت مبارزه ميكرد. وى با تأليف كتاب عقائد النساء يا كلثوم ننه، رسوم و پندارهاى رايج در ميان زنان آن روزگار ايران را به نقد كشيد. كتاب هنرمندانه و طنزآميز عقايد النساء از نخستين كتابهاى رسمى فرهنگ مردم است. اين كتاب پرآوازه در ادبيات عاميانة ايران زمين، تاكنون حداقل 6 بار چاپ شده است و به زبانهاى زندة جهان ترجمه شده است. شيخ آقا بزرگ طهراني، كتاب شناس برجستة شيعى دربارة اين كتاب و مولف آن چنين مينگارد: «كلثوم ننه كتابى شريف، رماني، انتقادي، لطيف و خندهآور ميباشد. در اين كتاب بسيارى از بدعتهايى را كه نابجا به دين نسبت داده ميشود، بيان داشته است. اين كتاب را آقا جمال الدين فرزند آقا حسين خوانسارى (متوفا: 1125 هـ . ق.) نوشته و چاپ شده است.»[30]
برخلاف نظر بعضى كه اين كتاب را در شأن فقيه عالى قدرى مثل آقا جمال خوانسارى نميدانند، اين اثر از چند نظر داراى اهميت است:
1. نشانگر تسلط كامل مؤلف به دانش عوام يا «فولُكُر» ميباشد.
[1] . دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 1، ص 458.
[2] . اعيان الشيعه، ج 9، ص 231.
[3] . محمد محسن، فرزند شاه مرتضي، معروف به فيض (1007 ـ 1091 هـ . ق.) محدث، متكلم، فقيه، شاعر، اديب، محقق، حكيم، يكى از چهرههاي درخشان شيعه در قرن يازدهم، داماد مرحوم صدر المتألهين شيرازى و يكى از نوابغ عصر خود بود (اعلام المكاسب، ص 90).
[4] . قصص العلماء، ص 266 و شرح احاديث طينت، مقدمه.
[5] . نگاهي به خوانسار، ص 11.
[6] . روضات الجنات، ج 2، ص 349.
[7] . شرح آقا جمال بر غرر و درر آمدي، ج 1، ص 89.
[8] . روضات الجنات ج 2، ص 358.
[9] . كيهان، 30/ 6/ 1378، پيام به كنگرة محققان خوانساري.
[10] . اعلام المكاسب، ص 59 و نگاهى به خوانسار، ص 27.
[11] . تذكره نصر آبادي، ص 152.
[12] . روضات الجنات، ج 2، ص 214.
[13] . شرح غرر الحكم، ج 1، ص 93.
[14] . روضات الجنات، ج 2، ص 214.
[15] . الذريعة الى تصانيف الشيعه، ج 4، ص 141؛ دانشمندان خوانسار، ص 251 و فرزانگان خوانسار، ص 45 و ويژه نامه كنگره خوانساري، ص 13.
[16] . تاريخ مفصل ايران، اقبال آشتياني، ص 699.
[17] . آينه پژوهش، ش 55، ص 27.
[18] . مقدمه شرح احاديث طينت.
[19] . روضات الجنات، ج 2، ص 214.
[20] . فرزانگان خوانسار، ص 45.
[21] . در تنظيم فهرست آثار آقا جمال خوانساري، از كتابهاى الذريعة الى تصانيف الشيعه، ج 1، ص 367 و ج 4، ص 122؛ ريحانة الادب، ج 1، ص 54؛ روضات الجنات، ج 2، ص 214؛ ويژه نامه كنگرة محققان خوانسارى به نام خديو خرد؛ فوائد الرضويه، ص 83 و ج 9، ص 231 و اعيان الشيعه، استفاده شد.
[22] . فقهاي نامدار شيعه، ص 260.
[23] . دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 1، ص 458.
[24] . كيهان انديشه، ش 82، ص 113.
[25] . صحيفه نور، ج 1، ص 259.
[26] . علماي بزرگ شيعه از كلينى تا خميني، ص 175.
[27] . دانشمندان خوانسار، ص 225.
[28] . قصص العلماء، ص 266.
[29] . همان.
[30] . الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 18، ص 112.