0

زندگی نامه علما

 
montazer_1371
montazer_1371
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : تیر 1390 
تعداد پست ها : 298
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:زندگی نامه علما
جمعه 22 مهر 1390  2:10 PM

محمّد علم‏الهدى1115ق

 

 

 

علمدار هدايت

 

على كرجى‏

 

تولّد

 

محمّد علم‏الهدى اوّل ربيع الاوّل سال 1039 ه'.ق.[1] در شهر كاشان - در خانواده روحانى و اهل علم و ادب - متولد شد.[2]

 

 

نياكان

 

پدرش محمّد ملقب به محسن فيض كاشانى (متوفّاى 1091 ه' .ق) دانشمندى فقيه، محدّثى بزرگ، فيلسوفى ربانى، اديبى شاعر، زاهدى با ورع، عارفى سالك، متفنن در فنون مختلف علوم اسلامى از شاگردان ملا صدرا (متوفّاى 1045 ه'.ق.)، سيّد مير محمّدباقر داماد (متوفّاى 1041 ق.) است.[3] وى داراى آثار متنوعى‏ است كه به بعضى از آن‏ها، اشاره مى‏شود: الوافى، سفينة النجاة فى‏طريقة العمل، عين اليقين، حق اليقين، علم اليقين، الاصول الاصيله، رسالة الجمعة، التفقه، نفى التقليد و....[4]

 

مادرش، زينب (متوفّاى 1097 ق.) بانويى دانشمند و با كمال، دختر احياگر فلسفه و صاحب مكتب حكمت متعاليه، صدرالدين محمّد بن ابراهيم شيرازى نويسنده كتاب اسفار اربعه است.[5]

 

جدّش، علاّمه رضى‏الدين شاه، مرتضى اول، فرزند شاه محمود، دانشمندى ماهر كه در علوم مختلف مهارت داشته، مثل فقه، اصول، تفسير، كلام، فلسفه، شعر و داراى كمالات معنوى است.

 

استادان وى ملا فتح‏اللَّه كاشانى، سيّد حسين ميرزا ضياءالدين محمّدبن محمود رازى و ديگران هستند كه از آن‏ها نيز نقل روايت كرده است.

 

وى در تاريخ (15 جمادى الآخر 1009 ه' .ق) در كاشان بدرود حيات گفت.

 

جدّ اعلايش، تاج‏الدين شاه محمود فرزند على كاشانى، از دانشمندان مشهور كاشان، فيلسوفى متألّه، محدّثى ماهر و عارفى شاعر بود كه در شعرش به «فقير» متخلص است؛ ناگفته نماند كه شاه محمود كاشانى غير از علاّمه شاه محمود بافقى يزدى، علاّمه شاه محمود ميمندى شيرازى، سيّد شاه محمود سلامى شيرازى و شاه محمود گيلانى بوده است و همه در يك عصر زندگى مى‏كرده‏اند.[6]

 

شيخ محمّد علم‏الهدى از خاندان معروف فيض كاشانى است، خاندانى كه شخصيت‏هاى آن در افتخار و شهرت، پرآوازه است. دانشمندان بزرگى در رشته‏هاى مختلف علوم اسلامى مانند، اصول، كلام، فقه، فلسفه، حديث، تفسير و ادب از آن برخاسته و منشاء خدمات علمى، فرهنگى و اجتماعى چشمگير بوده و هستند.

 

ويژگى‏هاى خاص اين خاندان، كثرت عالمان و فرهيختگان در طول زمان‏هاى طولانى و نسل اندر نسل بوده است؛ كمتر خاندانى را مى‏توان يافت كه طبقه بعد از طبقه بيشتر افراد آن عالم و دانشمند بوده و دستى بر بوستان علم و ادب داشته باشد. با اين كه خاندان ابوعلى طبرسى، علاّمه حلّى، شهيد ثانى، شيخ بهايى و امثال آن داراى عالمان و صاحبان فضل و كمال بوده‏اند ولى كثرت افراد عالم در آن خاندان‏ها از چند نسل فراتر نمى‏رود.

 

اما خاندان فيض كاشانى در طول زمان‏هاى مختلف از دانشمندان و فقيهان بزرگ برخوردار بوده و هر كدام از آنها جزء مفاخر جهان اسلام به شمار مى‏رود به طورى كه شمارش نام آن‏ها خود دفترى مستقل مى‏طلبد. در اين جا به ذكر بعضى از مفاخر اين خاندان بسنده مى‏شود.[7]

 

شاه مرتضى دوم فرزند محمّد مؤمن فرزند شاه مرتضى اول، شاه افضل فرزند محمّد مؤمن، ابوصلاح محمّدصالح فرزند عبدالغفور فرزند شاه مرتضى اول، محمّدهادى فرزند شاه مرتضى دوم، محمّد مؤمن مدرّس فرزند عبدالغفور فرزند شاه مرتضى اول، مولى نورالدين محمّد مشهور به اخبارى فرزند شاه مرتضى دوم، بهاءالدين محمّد فرزند مولى نورالدين اخبارى و...[8]

 

 

تحصيلات

 

از تحصيلات شيخ محمّد علم‏الهدى، مطلبى در كتاب‏هاى شرح حال نويسان نيامده است. ولى آن چه مسلم است. و از شرح حال علمى و تأليفات، مشايخ و شاگردان او بر مى‏آيد، اين است كه: آن بزرگوار تحصيلات مقدماتى و عالى حوزه علميه را در محل تولدش كاشان نزد استادان بنام آن شهر، به ويژه ملاصدرإ؛ف و پدر عالمش فيض كاشانى، فرا گرفته است، و به درجه عالى علم و اخلاق، دست پيدا كرده و از بزرگان آن عصر نيز مفتخر به اجازه اجتهاد و روايت شده است.[9]

 

 

استادان و مشايخ‏

 

ملاّمحمّدمحسن فيض كاشانى (پدرش).

 

محمّد مؤمن، عبدالغفور (عمويش).

 

شيخ محمّد بن حسن حرّ عاملى نويسنده «وسائل‏الشيعة».

 

مير سيّد على نوّاب فرزند سيّد حسين حسينى مرعشى سلطان العلماء.

 

محمّد مهدى بيدگلى كاشانى از شاگردان شيخ بهايى.

 

محمّد باقر فرزند محمّد مؤمن سبزوارى نويسنده «الذخيره».[10]

 

سيّد نعمت‏اللَّه موسوى جزائرى[11]

 

وى از دانشمندان بنام عصر خويش بوده، و داراى آثار متعددى است از جمله: شرح تهذيب الاحكام در 12 جلد، شرح «استبصار»، شرح «عوالى اللآلى»، «الانوار النعمانيه» و «نوادرالاخبار» است.[12]

 

عبداللَّه مجلسى‏[13]

 

وى فرزند محمّدتقى مجلسى اصفهانى (متوفّاى 1084 ه'.ق.) واعظى عالم، محدّث آگاه به علم رجال، عابدى باتقوا و برادر بزرگتر علاّمه مجلسى - نويسنده «بحارالانوار» - است. او از شاگردان پدرش (محمّدتقى مجلسى) در اصفهان بود. از جمله آثار به جا مانده از او «شرح التهذيب» شيخ طوسى است.[14]

 

 

ترويج مكتب اهل‏بيت(ع)

 

شيخ محمّد علم‏الهدى، علاوه بر تدريس علوم مختلف، تربيت شاگردان و مبلغان، تأليف و تصنيف، در ترويج مكتب اهل‏بيت عصمت و طهارت - صلوات اللَّه عليهم - بسيار كوشا بود، خانه‏اش همانند مراكز فرهنگى محل رفت و آمد نويسندگان، قاريان قرآن، طالبان علم و معرفت و مستنسخين كتاب بود، كه هر كدام براى كسب فيض و ارائه خدمات علمى - فرهنگى تحت سرپرستى علم‏الهدى راهى منزل او مى‏شدند.

 

مراكز ديگرى را نيز معين كرده بود تا جويندگان معارف اهل‏بيت(ع) به آن جا مراجعه كنند؛ از آب زلال معرفت الهى كه از سرچشمه احاديث و روايات ناب معصومين مى‏جوشد، جان‏هاى تشنه خود را سيراب سازند.

 

 

استنساخ كتاب

 

آيةاللَّه شيخ محمّد علم‏الهدى، علاوه بر اين كه شاگردان خود را به كتابخوانى و نسخه‏بردارى از آن‏ها، تشويق مى‏كرد، خود نيز در اين راه قدم‏هاى فراوانى برداشت. به ويژه او داراى خطى نيكو و بسيار زيبا بود، بر خطهاى نسخ و نستعليق احاطه كافى داشت و بيشتر كتاب‏هاى خود را با خط نستعليق مى‏نوشت.

 

كتاب‏هاى فراوانى را با خط زيباى خود نسخه بردارى كرده، و در اختيار جويندگان علم و دانش قرار مى‏داد مانند كتاب‏هاى ذيل:

 

«المحجة البيضاء فى احياء الاحياء»، «جهاز الاموات فى امّهات مسائل الجنائز و احكام الاموات»، در سال 1057 ه'.ق.، «نهاية الاحكام» علاّمه حلّى در سال 1090 ه'.ق.، «انوارالحكمة فى تلخيص علم اليقين» در سال 1085 ه'.ق. و...

 

 

سفرها

 

شيخ محمّد علم‏الهدى، در طول عمر بابركت خود سفرهاى متعددى به نقاط مختلف جهان اسلام، كرده است كه بيشتر، همراه پدر بزرگوارش و فرزندان و جويندگان علم و معرفت بوده است. وى در تمامى سفرهايش، مشغول تأليف، تصنيف، پرسش و پاسخ‏هاى علمى بوده و در هيچ حالى از ياد گرفتن و ياد دادن به دور نبوده است.

 

سفرهاى شيخ محمّد علم‏الهدى به شهرها و اماكن علمى و مذهبى مثل اصفهان، شيراز، قم، نجف، كربلا، خراسان، مكه و مدينه منوره بوده است.

 

سفرهايى كه از ايشان به ثبت رسيده است عبارتند از:

 

1 - سفر به مشهد مقدس - به قصد زيارت مرقد مطهر امام رضا(ع) - به همراه برادرش معين‏الدين احمد و مادر گراميش. اين سفر روز چهارم ذى‏الحجه سال 1085 ه'.ق. شروع و در سال 1086 ه'.ق. به پايان رسيد.

 

2 - سفر به كشور عراق به قصد زيارت عتبات عاليات، كه در سال 1094 اتفاق افتاده، زمان بازگشت سال 1095 بوده است.

 

3 - سفر به شهر مقدس قم در سال‏هاى 1063 و 1065 ه'.ق. جهت زيارت بارگاه حضرت معصومه(ع).

 

4 - سفر به بيت‏اللَّه الحرام در سال‏هاى 1066 و 1068 ه'.ق. كه از طريق عراق صورت گرفته است.

 

5 - سفر به مازندران همراه با پدرش در سال 1070 و 1076 ه'.ق.[15]

 

و اما سفر آن جناب به مازندران به چه هدفى بوده است چيزى در منابع تاريخى بدست نيامد.

 

 

تأليفات

 

محمّد علم‏الهدى، از هوش و استعداد سرشارى برخوردار بود و از آن نيز، بهره‏هاى فراوانى برد. او توانايى خارق العاده‏اى در پژوهش و كشف ارتباط بين مسائل هر علمى داشت؛ از اين رو در خلق آثار و كشف مسائل جديد، يد طولايى داشت. به طور كلّى آثار ارزشمند او، داراى چند ويژگى است، كه در آثار كمتر دانشمندى، آن ويژگى‏ها به چشم مى‏خورد.

 

يك. تنوع در موضوعات و علوم اسلامى است. ايشان در دانش‏هاى فقه، اصول، تراجم، ادبيات،

 

حديث، عقايد، عرفان، تفسير و ساير علوم اسلامى داراى آثار ارزشمند و متعددى است.

 

دو. نوآورى در مبانى و مسائل علوم ياد شده.

 

سه. آثار ايشان با قلمى روان، رسا و همراه با مضامين بلند و معانى عميق علمى است. وى با اين كه فارسى زبان بود، ولى اكثر كتاب‏هايش را به زبان عربى فصيح و بليغ نوشته است.

 

چهار. توجه زيادى به نياز جامعه از نظر علمى و فرهنگى داشت، از وجود شبهات و تهاجم افكار ناپاك در سطح جامعه آن روز مطلع بود.[16]

 

پنج. با اين كه او در خيلى از مسائل علوم، داراى نوآورى، دقت كم‏نظير، قاطعيت در آراء و ديگر ويژگى‏ها است؛ با اين حال، در هيچ كدام از آن‏ها خودستايى و تكبر ديده نمى‏شود، بلكه فروتنى، خضوع و احساس او نسبت به مسائل مطرح شده، به خوبى نمايان است.

 

ايشان (محمّد علم‏الهدى) از نظر دانش و كمال معنوى، فردى ممتاز و از دانشمندان صاحب‏نظر در علوم مختلف اسلامى است، حتى در بعضى از جهات علمى بر پدر علاّمه‏اش، (فيض كاشانى) رجحان دارد؛ ولى متأسفانه در مورد زندگانى علمى و معنوى وى، بسيار كوتاهى شده است، بيش‏تر آثار او در كنج كتابخانه‏ها به صورت خطى باقى مانده، - جز تعدادى كمى از آن‏ها - احيا نشده است. كه همت مسئولان فرهنگ تشيّع را در اين زمينه مى‏طلبد.

 

آثار ارزشمند اين عالم ربانى عبارتند از:

 

َّ 1 . الاجازات: كتابى است كه اجازه نامه‏هاى قدما و متأخرين در آن جمع‏آورى شده است.

 

2. ارث الزوجة: رساله‏اى است در مورد ارث زوجه‏اى كه داراى فرزند نيست.

 

3. الانارة عن معانى الاستخارة: كتابى است در موضوع استخاره و احكام همراه با استدلال، كه در سال 1110 ه'.ق. آن را تمام كرده است.

 

4. اساس الاسلام: كتابى است در مورد سير و سلوك و عقايد حقه شيعه.

 

5. بهجة المهج: كتابى است در موضوع صلوات بر ائمه معصومين(ع) كه نسخه اصلى آن به صورت خطى در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى موجود است.

 

6. تحفة الابرار: كتابى است در عقايد و اخلاق، به زبان فارسى كه در سال 1100 ه'.ق. نوشته است.

 

7. تعليقة على مقدمات الوافى.

 

8. تعليقة على المدارك: موضوع آن فقه است، كه نقطه نظرات خود را در مورد مسائل مندرج در كتاب المدارك علاّمه سيّد محمّد موسوى عاملى، نگاشته است.

 

9. تعليقة على خلاصة الرجال: در اين كتاب «تعليقات شهيد ثانى بر كتاب خلاصة الرجال علاّمه حلّى» را آورده و سپس تحقيقات خود را در مورد احوال راويان حديث، بر آن اضافه كرده است.

 

10. التعليقة على مفاتيح الشرايع: اين كتاب غير از آن شرحى است كه بر مفاتيح الشرايع فيض كاشانى نوشته است. اين كتاب را در سال 1092 ه'.ق. به رشته تحرير درآورده است.

 

11. الجامع فى الاصول و الفروع و الاخلاق.

 

12. جناح الجناح فى الادعية: در رابطه با «دعا» است. در سال 1086 ه'.ق. آن را پاك‏نويس كرده است.

 

13. الجامع فى العرفان.

 

14. الحاشية على مفاتيح الشرايع: نام اصلى آن مفتاح المفاتيح است.

 

15. حاشية على اصول الكافى: نسخه اصلى آن در كتابخانه شخصى آيةاللَّه محمّدمهدى فيض مهدوى در كرمانشاه 16ديده شده است.

 

17 . حق گزار: كتابى است در رد افكار و عقايد صوفيه، به زبان فارسى كه، در سال 1099 ه'.ق. آن را نوشته است.

 

18 . حلية الاهتداء: كتابى است در رابطه با صلوات بر اهل‏بيت عصمت.

 

19 . خردپرور در تنبيه صوفيان خيره‏سر: كتابى است به زبان فارسى، درمورد رد افكار صوفيان. در آخر اين كتاب، از موضوعاتى مانند اخلاق، موعظه و تهذيب نفس، با استناد به اخبار اهل‏بيت عصمت و طهارت(ع) سخن گفته است.

 

20 . الخُطب: در اين كتاب، خطبه‏هايى كه در نماز جمعه، عيدها، مجالس وعظ و خطابه ايراد كرده، آورده است.

 

21 . ديوان شعر فارسى.

 

22 . ديوان شعر عربى.

 

23 . درايت نثار: اين كتاب در نقد افكار و عقايد صوفيه است؛ به زبان فارسى در سال 1107 ه'.ق. در قمصر كاشان نوشته است. نسخه‏اى از آن در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى موجود است.

 

24 . دليل الحاج: درباره مناسك حج است؛ به زبان فارسى.

 

25 . رسالة فى بيان المصطلحات الرجاليه:

 

26 . رسالة فى توارث الحقوق من حقِّ الخيار و غيره.

 

27 . رسالة فى بطلان العول و التعصيب.

 

28 . رسالة فى تحقيق مسئلة الاجماع.

 

29 . زبور الهى: موضوع آن ادعيه، آداب و اعمال، به زبان فارسى كه در سال 1115 ه'.ق. چندى قبل از وفاتش نوشته است.

 

30 . زيبنده اسفار در ارتكاز اذكار بدعت شعار: كتابى است فارسى، در رد عقايد صوفيه.

 

31 . الزلفى: كتابى است عربى، كه در سال 1085 ه'.ق. نوشته است.

 

32 . سلالة المعيار فى اسعار الاشعار. اين كتاب غير از كتاب معيار الاشعار است كه بعداً ذكر خواهد شد.

 

33 . سرمايه زندگى و پيرايه زندگى: اين كتاب به زبان فارسى در مورد موعظه است.

 

34 . سرور صدورالعارفين الاولياء: در رابطه با كيفيت ابلاغ تحيت، ثنا بر پيامبر(ص) و اهل‏بيت است. به سال 1104 ه'.ق. در كاشان، نگاشته است. اين كتاب در كتابخانه آيةاللَّه مرعشى نجفى در قم، موجود است.

 

35 . شرح مفاتيح الشرايع: نسخه كامل آن، در كتابخانه آيةاللَّه فيض مهدوى در كرمانشاه و مدرسه سپهسالار تهران يافت شده است.

 

36 . شرح لطيف على نهج البلاغة.

 

37 . شرح على مقامات الحريرى.

 

38 . شرح «نهج البلاغه»: اين كتاب ناتمام مانده است.

 

39 . شرح دعاء السمات.

 

40 . شعائر الايمان فى بيان حسنات الجوارح و سيئات الابدان: كتابى است فارسى كه در سال 1098 ه'.ق. در قمصر، نوشته است.

 

41 . عروة الاخبار.

 

42 . العلماء فى فضائلهم و انّهم خلفاء الأئمة.

 

43 . عزت نگار در ستايش علماء درايت نثار: موضوع آن، فضيلت علماء و مناقب آن‏ها است. به فارسى نوشته شده است.

 

44 . عبرت نگار: اين كتاب را به زبان فارسى، در مورد مواعظ نوشته است.

 

45 . فهرست ابواب كتاب الوافى.

 

46 . قامع الاحظار: به زبان فارسى است، در سال 1091 ه'.ق. تمام كرده است.

 

47 . اللئالى المنثوره من الأخبار المأثوره.

 

48 . المكاتيب و الانشا: اين كتاب شامل نامه‏هايى است كه به اهل فضل و ادب، نوشته و يا از آن‏ها، دريافت كرده است.

 

49 . مرقات الجنان الى روضات الجنان: در رابطه با ادعيه و آداب نماز است. در سال 1087ه'.ق. آن را تمام كرده است.

 

50 . المستدرك على كتاب الوافى.

 

51 . معادن الحكمه فى مكاتيب الأئمة: در مورد مكاتبات ائمه(ع) به ديگران است. در واقع استدراكى است بر «نهج البلاغه»، و بعضى از نامه‏هايى كه حضرت امير نگاشته، در نهج‏البلاغه نيامده است، در اين كتاب آورده شده است. اين كتاب را در سال 1103ق نوشته است و به همت مرحوم آي اللَّه مرعشى نجفى با تعليقات آيةاللَّه على احمدى ميانجى در دوجلد به چاپ رسيده است.

 

52 . الكشكول.

 

53 . المناجات مع قاضى الحاجات.

 

54 . منحة الابرار.

 

55 . مجلاة الفوائد فى تعداد ما يراد من الخصال و يزاد: اين كتاب به زبان فارسى است، در مورد اخلاق نوشته شده است.

 

56 . معيار الاشعار فى العروض و القوافى: كتابى است به زبان فارسى، در مورد عروض و قافيه در سال 1096 ه'.ق. آن را نوشته است.

 

57 . مجموعة المواليد و الوفيات و السوانح العمرية.

 

58 . نضد الايضاح.

 

59 . الوجيز فى تفسير القرآن العزيز.

 

60 . وسيلة القبول فى الصلاة على آل الرسول(ع).

 

61 . الهيئة و النجوم و احكام الكواكب.

 

62 . سلالة الاعتبار فى عيار الاشعار.

 

علاوه بر كتاب‏هايى كه ذكر شد مجموعه ديگرى نيز دارد:

 

الف. مجموعه‏اى است داراى 112 صفحه، نامه‏هاى خود و پدر بزرگوارش و نيز بعضى از اجازه‏نامه‏ها در آن آمده است.

 

ب. مجموعه بزرگى است از نامه‏ها كه به علماى معاصر خود نوشته است و برخى از نامه‏هاى پدرش به علماى معاصر را نيز در آن آورده است مثل نامه شيخ محمّد علم‏الهدى به سيّد ماجد بحرانى و نامه علاّمه ميرزا محمّدسعيد حكيم.

 

ج. مجموعه ديگرى از نامه‏هاى او است كه به علماء، وزراء، صاحب منصبان و شاگردان خود نوشته است.[17]

 

 

اشعار

 

محمّد علم‏الهدى، علاوه بر دارا بودن مدارج علمى و كمالات معنوى، اديبى توانا، شاعرى با احساس و داراى طبعى ظريف بود. نوشته‏هاى نثر و نظم او به زبان‏هاى فارسى و عربى در نهايت سليسى و روانى، رسايى و گويايى همراه با مضامين بلند و عميق، شاهد گفتار ما است. اشعار به جامانده از اين اديب بزرگ گوياى طبع بلند و قدرت سرشار او بر خلق آثار پرمعنا است و نشانه احساس عميق او نسبت به يافت‏ها و باورهاى اوست.

 

چند نمونه از اشعار فارسى و عربى آن بزرگوار چنين است:

 

 

فارسى

 

تا كى باشى اسير تدبير امل

 

تا چند خورى فريب تسويف عمل

 

غافل تا چند باشى از وقت رحيل

 

انديشه كن از ورود هنگام اجل‏[18]

 

* * *

 

آن كس كه نيك داشت ز نام دلم دلش

 

آمد نياز جو بسلام دلم دلش

 

يارى كشيده به دام دلم دلش

 

چون يار دلبرى شده رام دلم دلش

 

مى‏داشت گر خبر ز مقام دلم دلش

 

مى‏بود بى‏مضايقه رام دلم دلش

 

اول شكسته سينه دل را به سنگ يار

 

آخر گرفت باده ز جام دلم دلش

 

شرم آمدش كه نيست مقام دلش دلم

 

رشگ آمدم كه هست مقام دلم دلش

 

نتوان گسست رشته سودا ز زلف يار

 

پيوسته مو بمو بتمام دلم دلش

 

نيرنگ عشق بسته به دامش مرا مدام

 

يا رب رها مباد زدام دلم دلش

 

حاشا بعرض حال گشايم زبان حرف

 

از بى‏خودى شنيده پيام دلم دلش

 

نازم به چشم بندى حسن گريز پاى

 

كم كم بقوه برد زمام دلم دلش[19]

 

 

عربى

 

الهى الهى بحق البتول

 

ملاك التقى قهرمان العقول‏

 

بحق الامام الزكى الحسن

 

دليل الإيادى ولىّ المنن‏

 

بسبط الرسول الحسين الشهيد

 

شهيد المآثر بمجد مجيد

 

بفخر المقامات زين العباد

 

امان البلاد عن الارتعاد

 

و بالباقر شرح صدرالنهى

 

بعلم سمى‏ قدرهُ و ارتقى‏

 

و بالصادق مرجع الموقنين

 

ممات الشكوك حياة اليقين‏

 

و بالكاظم درّ بحر الحجى

 

و منه لكلّ الورى مستفى‏

 

بحق الرضا مفحم الماردين

 

ببرهان صدق و نور مبين‏

 

بحق التقى نور عين الاله

 

بجود منير لبدر الندى‏

 

بحق النقى ملاذ الكرام

 

هداه وقاء لكلّ الانام‏

 

يا سيّد الايّد العسكرى‏

 

فؤاد الرشاد به عبقرى‏

 

و بالحجة القائم المنتظر

 

شبيه النبى فى جميع السير

 

عظيم الفخار رفيع النسب

 

كريم النجار منيع الحسب‏[20]

 

ترجمه:

 

خداى من، خداى من، به حق زهراى بتول ملاك تقوى، قهرمان بر عقل‏ها (عقل كل)

 

به حق امام پاك، حسن(ع)، راهنماى گمراهان، ولىّ خوب‏ها

 

به حق حسين شهيد، فرزند رسول خدا، شهيد بزرگوارى، با عزت و افتخار

 

به حق فخر مقامات، زينت عابدان، امان بلاد و سرگردانى

 

و به حق باقر(ع)، شرح صدر عاقلان، به حق علمى كه اندازه آن را تا آسمان ارتقاء داد

 

و به حق صادق (ع)، مرجع اهل يقين، از بين برنده شك‏ها، زنده كننده يقين‏

 

و به حق كاظم(ع)، گوهر درياى عميق، كه از او هر متفكرى استفاده مى‏برد

 

و به حق رضا(ع) ساكت كننده متكبران با برهان صادق و نور هدايت روشن‏گر

 

به حق تقى(ع) نور چشم خدا، و به حق درخشش او كه ماه شب چهاردهم را نور مى‏دهد

 

به حق نقى(ع) پناه بزرگواران، و مايه هدايت و حفظ همه مردم

 

و به حق سيّد بلند مقام، عسكرى(ع) عقلى كه به وسيله آن عاقلان هدايت مى‏شوند.

 

و به حق قائم منتظر(عج)، شبيه پيامبر(ص) در تمام صفات‏

 

بزرگ فخرها، بلندترين از لحاظ نسب، نژاد كريم و حسب عزيز

 

 

شاگردان و راويان حديث‏

 

عالمان و فقيهانى كه از چشمه جوشان علم و معرفت شيخ محمّد علم‏الهدى، آب حيات جاودانى نوشيده و از او نقل روايت كرده‏اند، عبارتند از:

 

1. سليمان ملقب به نصيرالدين فرزند محمّد علم‏الهدى.

 

2. احمد ملقب به صفى‏الدين فرزند محمّد علم‏الهدى.

 

3. محمّد قوام‏الدين فرزند محمّد علم‏الهدى.

 

4. اسحاق ملقب به جمال‏الدين فرزند محمّد علم‏الهدى.

 

5. محمّد ملقب به محسن نويسنده فتح المفاتيح فرزند محمّد علم‏الهدى.

 

6. مولى محمود بيدگلى كاشانى نويسنده شرح مفاتيح الشرايع.

 

7. شيخ جمال‏الدين محمّد قمى نويسنده نهج الادب.

 

8. محمّدرضا آرانى كاشانى نويسنده منظومه خلاصة الرجال علاّمه حلّى.

 

9. محمّد رفيع كاشانى فرزند محمّدرضا كاشانى.

 

10. محمّدحسين غفارى كاشانى.

 

11. سيّد احمد حسينى راوندى نويسنده شرح الشرايع.

 

12. سيّد زين‏العابدين حسينى كاشانى كلهرى.

 

13. شيخ مهدى كاشانى پشت مشهدى.

 

14. على‏اصغر بيدگلى كاشانى.

 

15. سيّد محمّدمعصوم فرزند ميرمحمّد مؤمن حسينى.

 

16. محمّدعلى فرزند شيخ نورالدين واعظ كاشانى معروف به خطيب.

 

17. محمّد مقيم فرزند حاج محمّدتقى مشهور به مستوفى كاشانى.

 

18. سيّد اسداللَّه فرزند ابوالمعالى حسينى كاشانى.

 

19. لطف‏اللَّه كاشانى.

 

20. شيخ جعفر فرزند محمّدباقر كاشانى.

 

21. شاه عبدالباقى كاشانى.

 

22. سيّد قطب‏الدين خليل فرزند ركن‏الدين مسعود حسينى.

 

23. محمّد شفيع فرزند محمّد مقيم كاشانى‏[21]

 

 

سال وفات و محل دفن‏

 

شرح حال نويسان، سال وفات «شيخ محمّد علم‏الهدى» را به اجمال بيان كرده‏اند، برخى، سال وفات وى را قرن دوازدهم[22] و برخى ديگر، بين سال‏هاى (1123 - 1112 ه'.ق.) نوشته‏اند.[23]

 

و اما مرحوم آيةاللَّه مرعشى نجفى در مقدمه كتاب معادن الحكمه فى مكاتيب الأئمة مى‏نويسد:

 

«من كتاب‏هاى تراجم را مطالعه كردم ديدم، هيچ كدام از آن‏ها سال وفات علم‏الهدى را به طور دقيق تعيين نكرده‏اند. از اين رو فرزندم سيّد جمال‏الدين محمود حسينى مرعشى نجفى و شيخ محمّدصادق نصيرى سرابى را راهى شهر كاشان نمودم. آن دو به جستجو، در ميان مقبره‏هاى خاندان فيض كاشانى پرداختند و تصويرى از همه سنگ قبرها براى من آوردند كه در ميان آن‏ها يك سنگ قبر بود كه روى آن نوشته شده بود:

 

«افل نجم المعتصم بجبل العلى، بدر فلك المعرفة محمّد علم‏الهدى ابن المحسن بن المرتضى و طلع شمسه فى جنة الخلد و مُلك لا يبلى سنة خمس عشر و مأة و الف 1115 من هجرة سيّد الورى و هو ابن ست و سبعين سنة حشره اللَّه مع مواليه المعصومين(ع) مادامت الارضون و السموات العلى»

 

و از اين جا بود كه سال دقيق وفات آن عالم بزرگوار (1115 ه' .ق.) مشخص شد و من به خاطر كشف اين مسأله، خداوند را شاكرم.

 

قبر آن دانشمند عالى مقام در كاشان در كنار قبر پدر بزرگوارش فيض كاشانى است و در كنار قبر او، قبر عده‏اى از خاندان، فرزندان و نوادگان وى واقع است.

 

مقبره شيخ محمّد علم‏الهدى و پدرش، مورد توجه مؤمنين بوده و هست و آنان براى زيارت، دعا و طلب حاجت از خداوند، به بركت مدفن آن بزرگ‏مرد جهان علم و تقوا، به مكان شريف مشرف مى‏شوند.»[24]

 

 

بازماندگان‏

 

از علاّمه شيخ محمّد علم‏الهدى، ده فرزند پسر به جا مانده كه بيش‏تر آنان از بزرگان علم، ادب و تقوا بوده‏اند:

 

1. على ملقب به نصيرالدين

 

وى 6 ربيع الاول 1072 ه' .ق در اصفهان متولد شد و در ايام كودكى، دار فانى را وداع گفت.

 

2. على ملقب به ناصرالدين و مكنّى به ابوالقاسم.

 

ايشان 7 ذى الحجه سال 1076 ه' .ق متولد شد و در ايام كودكى وفات كرد.

 

3. يحيى ملقب به رضى‏الدين و مكنى به ابوالبقاء.

 

وى 24 رمضان سال 1080 در كاشان متولد شد و 8 محرم سال 1101 ه' .ق در قمصر وفات كرد.

 

4. اسحاق ملقب به جمال‏الدين و مكنى به ابومحمّد.

 

وى متولد 27 رمضان سال 1082 ه' .ق است. او عالمى فقيه، زاهدى عابد، عارفى شاعر، محدّثى بزرگ و از شاگردان علم‏الهدى بود. از تأليفات وى كتاب‏هاى آداب التجارة، شرح مفاتيح الشرايع، شرح النخبة و شرح خلاصة الاذكار را مى‏توان نام برد. ايشان با دختر علاّمه شيخ محمّدرضا كاشانى در تاريخ ربيع‏الاول 1103 ه' .ق ازدواج كرد، كه ثمره آن، فرزندان عالم و صالحى همچون يونس ملقب به معزّالدين و مكنى به ابوالقاسم و محمّد مؤمن مكنى به ابوالصلاح است. جمال‏الدين اسحاق در 23 جمادى‏الثانى سال 1147 ه' .ق، در كاشان وفات كرده و در نزديكى قبر جدش فيض كاشانى به خاك سپرده شده است.

 

5. سليمان ملقب به نصيرالدين و مكنى به ابوعلى.

 

ايشان (متولد 16 رجب سال 1084 ه'.ق.)، فقيهى اصولى، فيلسوفى متأله، متكلمى بزرگ، محدّث و مفسر بزرگ بوده و در شعر و ادب نيز مهارت خاصى داشته است. او از شاگردان پدر و عموهاى عالمش، است. پدرش او را بسيار دوست مى‏داشت.

 

نصيرالدين سليمان مردى ثروتمند و داراى املاك فراوان بوده كه در راه دين به كار مى‏گرفت. او نويسنده خوش خط، نيكو تقرير و داراى قلمى روان بود كه آثار زيادى از خود به يارگار گذاشته است. بيش‏تر آثار او تعليقه‏هايى است كه بر آثار جدّش (فيض كاشانى) زده است.

 

سال وفات او (1120 ه'.ق. يا 1127 ه'.ق.) است. بين اين دو تاريخ مردد است.

 

6. محمّد ملقب به قوام‏الدين و مكنى به ابوالحسن.

 

(متولد 24 محرم سال 1088 ه'.ق.) از بزرگان عصر خود در فقه، حديث، اصول و تفسير بود.

 

7. احمد ملقب به صفى‏الدين

 

وى محدّثى بزرگ، فقيهى اصولى و اديبى شاعر بود و تأليفاتى ارزشمند از خود به يادگار گذاشته است از جمله: «ديوان شعر»، «الرحلة الى الحرمين الشريفين»، «تعليقة على الاستبصار»، «تعليقة على الوافى» و شرح القصيدة كه آن را به «حياة القلوب فى فضائل الائمة» نام نهاد.

 

8. محمّد بهاءالدين.

 

9. محمّد ملقب به محسن و مكنى به ابوطالب.

 

وى 12 جمادى الثانى سال 1100 ه' .ق در كاشان متولد شد. پدرش (علم‏الهدى) در هنگام تولدش، چنين سروده است:

 

فيض احسان نگارنده و دارنده جان

 

داد از لطف برايم پسرى نيك نژاد

 

از قضا نام محمّد شد و محسن لقبش‏

 

يافت اين موهبت از والد فردوس نهاد

 

بودم انديشه تاريخ كه ناگاه درّى فرد

 

زينت شرع نبى كرد رقم با دل شاد

 

وى فقيه، محدّث، اصولى، متكلم، شاعر، اديب، زاهد و نويسنده‏اى بزرگ بود كه از جمله آثار او تعليقة بر «مفاتيح الشرايع» به نام «فتح المفاتيح» است.

 

محمّد محسن در تاريخ رمضان سال 1158ه'.ق. در قمصر بدرود حيات گفت و در همان جا به خاك سپرده شد.

 

10. موسى ملقب به عمادالدين و مكنى به ابوالفلاح و ابوالماجد.

 

وى متولد شوال سال 1113 ه'.ق. در كاشان است. او بعد از پدرش از فقيهان، محدّثان و عالمان در علم اصول به شمار مى‏رفت.[25]

 

 


 


[1] لقب (علم‏الهدى) لقبى است كه پدرش فيض كاشانى در هنگام تولد به او داده است.

 

[2] معادن الحكمة فى مكاتيب الأئمة، ج 1، ص 9.

 

[3] الوافى، ج 1، ص 32.

 

[4] رياض العلماء، ج 5، ص 180.

 

[5] معادن الحكمة، ج 1، ص 9.

 

[6] همان.

 

[7] الوافى، ج 1، ص 31.

 

[8] معادن الحكمه، ج 1، ص 41 - 26.

 

[9] اعيان‏الشيعة، ج 10، ص 46؛ سيماى‏كاشان، حبيب‏اللَّه سلمانى آرانى، ص‏133؛ نجوم السماء، ص‏225.

 

[10] معادن الكلمه، ج 1، ص 67؛ الوافى، ج 1، ص 33.

 

[11] مفاخر اسلام، ج 8، ص 394.

 

[12] اعيان الشيعة، ج 10، ص 226.

 

[13] معادن الكلمه، ج 1، ص 67؛ مقدمه «علم اليقين»، ج‏1، ص واو؛ الوافى، ج 1، ص 33؛ سيماى كاشان، ص‏133.

 

[14] اعيان الشيعة، ج 8، ص 70.

 

[15] همان، ج 1، ص 106.

 

[16] اين مطلب از مطالعه برخى از كتاب‏ها و دست‏نوشته‏هاى او و نيز مطالعه تاريخ آن عصر، به خوبى پيداست.

 

[17] معادن الحكمة، ج 1، ص 85 - 75؛ مصفى المقال، ص 266؛ ريحانة الأدب، ج 4، ص 19؛ لغت‏نامه دهخدا، ج 10، ص 14165؛ الوافى، ج 1، ص 19؛ الذريعة الى تصانيف الشيعة، ج 21، ص 176؛ نجوم السماء، ص 225.

 

[18] معادن الحكمه، ج 1، ص 92.

 

[19] همان، ج 1، ص 93.

 

[20] معادن الحكمة، ج 1، ص 89.

 

[21] معادن الحكمه، ج 1، ص 72 - 71.

 

[22] مصفى المقال، ص 226.

 

[23] ريحانة الأدب، ج 4، ص 190.

 

[24] معادن الحكمة، ج 1، ص 107.

 

[25] اعيان الشيعة، ج 3، ص 271؛ معادن الحكمة، ج 1، ص 23 - 19.
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها