0

زندگی نامه علما

 
montazer_1371
montazer_1371
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : تیر 1390 
تعداد پست ها : 298
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:زندگی نامه علما
جمعه 8 مهر 1390  10:29 PM

  محقق سبزواري1090ق

 

فقيه زمان شناس‏

 

مسيب كيانى

 

شهر سبزوار

 

شهر سبزوار (بيهق) با ورود لشكر اسلام به خراسان، مذهب تشيّع را پذيرفت و بر عظمت و ارزش خود افزود. مؤلف «مرآت البلدان» در اين مورد مى‏نويسد:

 

«اهالى سبزوار هميشه نسبت به آل على(ع) كمال ارادت را داشته‏اند.»

 

در خصوص جايگاه علمى اين شهر همين بس كه علماى بزرگى چون محقق سبزوارى، حكيم حاج ملا هادى سبزوارى و ميرزا حسين فقيه سبزوارى از اين ديار برخاسته‏اند و خدمات شايانى را به مذهب و جهان تشيّع نموده‏اند.[1]

 

 

ولادت

 

محقق سبزوارى در سال (1017 ه'.ق.) در روستاى «نامِن» از توابع شهرستان سبزوار پا به عرصه وجود نهاد. وى «محمدباقر» نام دارد و فرزند محمد مؤمن خراسانى است كه پس از رحلت پدرش، به اصفهان آمد و در آنجا مسكن گزيد. او در اندك زمانى سرآمد علماى عصر خود شد به گونه‏اى كه پس از چندى به درخواست شاه عباس دوم، سمت امامت جمعه وجماعت ومنصب شيخ‏الاسلامى راپذيرفت.[2]

 

 

فرزندان

 

محقق سبزوارى دو فرزند پسر داشته كه از بزرگان و عالمان جليل‏القدرى بوده‏اند كه عبارتند از:

 

1. ميرزا جعفر سبزوارى اصفهانى كه فقيهى زاهد و مدرسى توانا و از فحول دانشمندان اصفهان بوده و منصب شيخ‏الاسلامى اصفهان در اعقاب او به مدت بيش از دو قرن تداوم داشته و در جنب مسجد حكيم اصفهان مدفون است.

 

2. ميرزا عبدالرحيم شيخ الاسلام عالم جليل‏القدرى كه شيخ‏الاسلامى اصفهان را به عهده داشته است. وى از علما و مجتهدين متنفذ اصفهان در قرن دوازدهم بوده و تأليفاتى نيز از خود به جاى گذاشته و در (1181 ه'.ق.) درگذشته است.[3]

 

 

آثار

 

از محقق سبزوارى آثار بسيارى به دو زبان عربى و فارسى به جا مانده است كه در اين ميان چند اثر از وى در بين عالمان و فقيهان از جايگاه ويژه‏اى برخوردار است. در اين جا به آثار وى اشاره مى‏كنيم:

 

1. كفاية الاحكام:[4]

 

كتابى است فقهى كه همه ابواب فقه را شامل مى‏شود و كتاب «هداية الاعلام» - به فارسى از محمدعلى بن محمدحسن نحوى اردكانى - ترجمه اين كتاب است. همچنين شرح‏ها و حواشى بسيارى بر كتاب كفاية الاحكام نوشته شده است كه عبارتند از:

 

- شرح از جعفر بن عبداللَّه حويزى قاضى؛

 

- رواشح العناية الربانية، از حسين بن محمد بحرانى آل عصفور؛

 

- نبراس الهداية، از محمدمهدى حسينى مشهدى؛

 

- شرحى از سيد محسن اعرجى؛

 

- نهاية المقتصد، از محمدجعفر همدانى؛

 

- شوارع الهداية، از محمدابراهيم كرباسى اصفهانى.

 

2. ذخيرة المعاد فى شرح الارشاد:[5]

 

كتابى است فقهى كه از باب طهارت تا پايان بحث حج را شامل مى‏شود. اين كتاب شرح كتاب «ارشاد الاذهان» علامه حلى است. و شرح‏هاى بسيارى بر اين كتاب نوشته شده است كه مى‏توان از آن‏ها چنين نام برد:

 

- شرحى از محمدسعيد؛

 

- تحقيق فى القياس، از وحيد بهبهانى؛

 

- الجمع بين الاخبار المتعارضه از وحيد بهبهانى.

 

3. حاشية على مسالك الافهام شهيد ثانى‏[6]

 

4. خلافية:[7]

 

اين كتاب به فارسى در عبادات نوشته شده است و نويسنده انگيزه تأليف اين كتاب را رغبت مردم به امور دينى ذكر مى‏كند. اين كتاب در يك مقدمه و سه باب نوشته شده و در ابتداى آن به شناخت اصول دين و بعد از آن به مسائل فقهى و فروع دين اشاره مى‏كند.

 

5. رسالة فى تحريم الغناء:[8]

 

اين رساله درباره غنا و موسيقى است و محقق سبزوارى در اين كتاب همه آيات و روايات را كه از اصحاب ائمه(ع)، در تحريم و منع غنا وارد شده، آورده است.

 

6. رساله‏اى در فقه:[9]

 

محقق اين رساله را براى شاه عباس دوم نوشته است و همه ابواب فقه را در برمى‏گيرد.

 

7. رساله عمليه:[10]

 

اين رساله در شناخت احكام شرعى ضرورى تأليف شده است. محقق اين كتاب را براى مقلدان خود نوشته و تأليف اين رساله به درخواست ميرزا مهدى بن ميرزا رضا حسينى خراسانى در سال (1081 ه'.ق.) صورت گرفته است.

 

8. رساله‏اى در نماز جمعه:[11]

 

اين كتاب به فارسى نوشته شده است. محقق سبزوارى رساله‏اى نيز به عربى، به نام «رسالة فى صلاة الجمعه» دارد.

 

9. مناسك حج.[12]

 

10. رساله‏اى رد نماز و روزه.[13]

 

11. رسالة فى الغسل.[14]

 

12. رسالة فى مقدمة الواجب.[15]

 

13. رسالة فى تحديد النهار الشرعى.[16]

 

14. رسالة فى فضيلة المتعة.[17]

 

15. كفاية الفقه.[18]

 

اين كتاب شامل حدود سى هزار بيت است كه آن را به عنوان بقيه ذخيره نوشته است.[19]

 

16. حاشية على شرح الاشارات:[20]

 

اين كتاب حاشيه بر شرح اشارات است كه تأليف آن در دوازده ذيقعده (1075 ه'.ق.) به پايان رسيده است.

 

17. حاشية على الشفاء:[21]

 

اين كتاب، حاشيه بر بخش الهيات ابوعلى سينا است. نويسنده در اين اثر فقط به شرح مشكلات و حل معضلات كتاب پرداخته و وارد مناقشات وارده بر مباحث نشده است.

 

18. مفاتيح النجات عباسى:[22]

 

اين كتاب شامل ادعيه مشهوره و منقوله از اهل بيت(ع) است كه موضوع آن اعمال سال و ماه و زيارات وادعيه مشهور است كه از يك مقدمه - كه در فضيلت و آداب و اوقات استجابت دعا است - و از 27 باب تشكيل شده است. محقق سبزوارى اين تأليف را به تقاضاى شاه عباس دوم نوشته است و در هفدهم شعبان (1056ه'.ق.) به اتمام رسانده است.

 

19. جامع الزيارات عباسى:[23]

 

اين كتاب به تقاضاى شاه عباس دوم نوشته شده و داراى نه فصل است.

 

20. روضة الانوار عباسى:[24]

 

اين اثر را محقق سبزوارى به درخواست شاه عباس دوم در سال (1073 ه'.ق.) در يك مقدمه و دو بخش نگاشته است. در مقدمه به علل احتياج افراد به پادشاهان و عوامل دوام و زوال حكومت پادشاهان اشاره مى‏كند.

 

بخش اول اين كتاب شامل چهار قسمت است:

 

الف. واجبات، مثل نماز، روزه، زكات، امر به معروف و نهى از منكر و... .

 

ب. فضايل؛ مانند ايمان، توبه، عدل، شكر، صبر، توكل، رضا، حسن خلق، سخاوت، شجاعت، تواضع، صله رحم، علم و عقل.

 

ج. حقوق؛ مانند حقوق والدين، همسران، بندگان، همسايه‏ها، ملازمان و نوكران و حقوق رعايا بر سلاطين، زيردستان و مؤمنان.

 

د. رذايل؛ مثل ظلم، بخل و تكبر.

 

بخش دوم اين كتاب شامل پنج باب و بيست فصل است كه مباحث آن عبارتند از:

 

الف. اندرز و وصيت به پادشاهان از زبان حكما و پادشاهان با تجربه.

 

ب. روابط متقابل پادشاهان با نزديكان، حكما، فقها، وزرا و خادمان.

 

ج. تدبير گروه‏هايى مانند اهل شمشير، اهل قلم، زارعان، بازرگانان، پزشكان، منجمين، صنعتگران، ماليات گيران، ارباب دفاتر و محاسبان ديوانى، فرماندهان لشكرها و فرمانداران شهرها، نگهبانان قلعه‏ها و مرزها.

 

د. ترجمه عهدنامه امام على(ع) به مالك اشتر در قوانين حكومت و نامه طاهر ذواليمينين به فرزندش.

 

21. شرح حديث برّ الوالدين:[25]

 

محقق سبزوارى اين اثر از هنگام سفر به بيت‏اللَّه الحرام به خط خود در مجموعه شيخ شمس‏الدين حسين بن محمد شيرازى براى تذكار به او نوشته است. تاريخ تأليف اين اثر شوال (1062 ه'.ق.) است.

 

22. اختيارات ايام:[26]

 

اين اثر تحقيقى است در مورد ايام مبارك و مسعود و روزهاى نحس از ماه‏هاى اسلامى و رومى و فارسى قديم كه در يك مقدمه و سه باب و يك خاتمه تأليف شده و هر كدام مشتمل بر چند فصل و مبحث است.

 

23. شرح زبدة الاصول:[27]

 

اين كتاب شرح بر «زبدة الاصول» شيخ بهايى است.

 

24. الرد على رسالة شبهة الاستلزام:[28]

 

اين اثر در پاسخ به انتقادات محقق خوانسارى بر رساله محقق سبزوارى در مورد شبهه استلزام است.

 

25. شرح توحيد صدوق.[29]

 

 

استادان

 

محقق سبزوارى نزد استادان فرزانه‏اى به تحصيل پرداخت و خود را به دانش و تهذيب نفس آراست و در بسيارى از علوم و فنون تبحر يافت و از دست آن استادان به دريافت گواهى اجتهاد و اجازه نقل حديث مفتخر گرديد. استادانى كه وى از آن‏ها اجازه اجتهاد و نقل حديث دريافت نموده است عبارتند از:

 

1. علامه محمدتقى مجلسى (1003 - 1070ه'.ق.)

 

2. ملا حيدر على اصفهانى: وى در حديث و فقه استاد محقق سبزوارى بوده است.

 

3. قاضى معزالدين حسين.

 

4. شيخ بهايى (953 - 1030 ه'.ق.)

 

5. مير ابوالقاسم فندرسكى (970 - 1050ق)

 

6. سيد حسين بن حيدر عاملى.

 

7. نورالدين على بن حسين بن ابى‏الحسن عاملى.

 

8. سيد شرف‏الدين على بن حجّت شولستانى.

 

9. حسين بن حيدر بن حيدر قمركركى (متوفاى 1041 ه'.ق.)

 

10. ملا حسن على شوشترى (متوفاى 1075ه'.ق.) صاحب التبيان.

 

 

شاگردان

 

اين فقيه بزرگ و سياستمدار شايسته، شاگردان بزرگى را به عالم اسلام تقديم نمود كه برخى از آن‏ها عبارتند از:

 

1. محقق خوانسارى (1099 - 1019ه'.ق.)[30]

 

وى حسين‏بن‏جمال‏الدين محمد خوانسارى، شوهر خواهر محقق سبزوارى است.

 

و تأليفات بسيارى دارد و از شاگردان برجسته محقق سبزوارى است.

 

2. سيد عبدالحسين حسينى خاتون‏آبادى (1105 - 1039 ه'.ق.)[31]

 

وى چهل سال، اكثر اوقات خود را در كنار محقق سبزوارى سپرى نمود و در بعضى از سفرها همراه او بود. و از استادش اجازه نقل حديث دريافت كرده است. كتاب «وقايع السنين و الاعوام» از آثار اوست.

 

3. ملا محمد بن عبدالفتاح تنكابنى مشهور به سراب (متوفاى 1124 ه'.ق.)[32]

 

محقق سبزوارى در سال (1081 ه'.ق.) به وى اجازه نقل روايت داده است. سراب داراى آثار فراوانى است كه از جمله آن‏ها: حجيت اجماع و خبر واحد، رساله‏اى در اصول دين و عقايد، سفينة النجاة، رساله‏اى در نماز جمعه، ضياء القلب و غنية المتعبد است.

 

4. مير محمدصالح خاتون‏آبادى[33]

 

وى فرزند عبدالواسع خاتون‏آبادى اصفهانى و داماد علامه مجلسى است. در سال (1058ه'.ق.) متولد شده است. آثار او عبارتند از: حدائق المقربين، شرح من لا يحضره الفقيه، الانوار المشرقيه و حدائق الجنان. وى در سال (1098 ه'.ق.) به ديار باقى شتافت.

 

5. محمد شفيع بن فرج گيلانى‏[34]

 

محقق سبزوارى در سال (1085 ه'.ق.) به وى اجازه نقل حديث داده است. كتاب البداء از آثار او است.

 

6. ميرزا عبداللَّه افندى اصفهانى‏[35]

 

وى صاحب كتاب رياض العلماء و حياض الفضلاء است.

 

7. محمدصالح بيابانكى.[36]

 

محقق سبزوارى در سال (1074 ه'.ق.) به وى اجازه نقل حديث داده است.

 

8. عبداللَّه اردبيلى‏[37]

 

 

از منظر بزرگان

 

عده‏اى از فقيهان و بزرگان به تمجيد از تلاش‏هاى محقق سبزوارى پرداخته‏اند كه بدان اشاره مى‏كنيم.

 

شيخ حر عاملى درباره محقق سبزوارى مى‏نويسد:

 

مولانا محمدباقر بن محمد مؤمن خراسانى سبزوارى، دانشمند فاضل، محقق، متكلم، حكيم، فقيه و محدث جليل‏القدر.[38]

 

حاج محمد اردبيلى مؤلف جامع‏الروات مى‏گويد:

 

محمدباقر بن محمد بن محمد مؤمن سبزوارى، امام، علامه، محقق، مدقق، پسنديده خوى، پاك‏سرشت، جليل القدر، عظيم الشأن، بلند جايگاه، دانشمند، فاضل كامل، خيرخواه، متبحر در علوم عقلى و نقلى، يگانه عصر و يكتاى زمانش بود.[39]

 

سيد على‏خان شيرازى نيز مى‏نويسد:

 

ملا محمدباقر خراسانى يكى از مجتهدين در علوم دين و ساير فنون علوم و اصناف منطوق و مفهوم است. در سال (1063 ه'.ق.) به مكه آمد و مجاور شد. من به ديدارش مشرف شدم، ولى نتوانستم از وى اجازه بگيرم. بارها در مجلس و مباحثش حضور يافتم، سپس او به ايران بازگشت.[40]

 

محدث قمى مى‏نويسد:

 

فاضل، محقق، متكلم، فقيه، محدث جليل القدر، عالم نقاد، صاحب ذخيرة العباد فى شرح الارشاد كه خبر از وفور علم او مى‏دهد.[41]

 

ميرزا محمدعلى مدرس صاحب ريحانة الادب مى‏گويد:

 

محقق سبزوارى الشهرة، از اكابر علما و محدثين شيعه و مفاخر حكما و متكلمين اثنى عشريه مى‏باشد كه عالم، فاضل، محقق، مدقق، فقيه، اصولى، محدث، رجالى، حكيم و متكلم جليل‏القدر از اكابر اصحاب مجلسى اول است.[42]

 

سيد محمدباقر خوانسارى آورده است:

 

ملا محمدباقر محمد مؤمن خراسانى سبزوارى، فاضل دانشمند، حكيم متكلم، فقيه اصولى و محدث بزرگوار، اصل وى از شهر سبزوار بود.[43]

 

ميرزا عبداللَّه افندى صاحب رياض العلماء مى‏گويد:

 

عالم، فاضل، محقق، متكلم، حكيم، فقيه و محدث جليل‏القدر.[44]

 

سيد جلال‏الدين آشتيانى درباره محقق سبزوارى مى‏نويسد:

 

سبزوارى با آن كه از محققان در علوم نقلى محسوب مى‏شود و به واسطه مسلميت او در اجتهاد و معروفيت او در مقام زعامت دينى و تدريس فقه و اصول، اوقات او مستغرق بود و به حق از اكابر فقها و اصوليون در دوران تشيّع محسوب مى‏شود، با اين وصف، در انواع فنون عقلى به خصوص حكمت الهى، از مدرسان عالى مقام عصر خود به شمار مى‏رود و به تدريس حكمت و فلسفه و تفكر در مسائل حكمى رغبت واشتياق زياد داشته است... واين خود دليل است بر اين كه جامعيت در علوم عقلى و نقلى از خواص علماى دوران صفويه است.

 

اين دانشمند، بسيار باذوق و خوش محضر و متخلق به اخلاق و صفات ملكوتى بود، به ادبيات فارسى احاطه كامل داشته است و به فارسى، بسيار زيبا مطلب مى‏نوشته است. در فنون رياضى ماهر و داراى طبع شعرى روان بود.[45]

 

 

عصر محقق سبزوارى

 

سبزوارى در دوران زندگى خود با چهار تن از حاكمان سلسله صفوى معاصر بوده و بيشترين دوران زندگى سياسى وى در دوره سلطنت شاه عباس دوم و شاه صفى دوم بوده است.

 

حاكمان معاصر سبزوارى عبارت بودند از:

 

1. شاه عباس اول (1038 - 996 ه'.ق.)

 

2. شاه صفى اول (1052 - 1038 ه'.ق.)

 

3. شاه عباس دوم (1077 - 1052 ه'.ق.)

 

4. شاه سليمان اول يا شاه صفى دوم (1105 - 1077 ه'.ق.).

 

در دوران شاه عباس دوم، محقق سبزوارى منصب شيخ الاسلامى و امامت جمعه اصفهان را پذيرفت. وى هميشه در جهت اصلاح شاه عباس دوم بوده و مسائلى را به او گوشزد مى‏كرده است و خواهان اصلاح آن‏ها مى‏شده كه از جمله آن‏ها مى‏توان به دو امر اشاره كرد:

 

1. تقاضاى توبه شاه: وى هميشه شاه عباس دوم را توصيه به توبه مى‏كرد؛ چون توبه شاه باعث توبه هزاران نفر ديگر مى‏شد.

 

او درباره قبول توبه مى‏گويد:

 

اگر كسى تمام عمر كافر باشد يا مشغول به انواع معاصى و ذنوب شود و در نفس آخر اسلام آورد يا از همه گناهان توبه كند، خداى عزوجل مى‏آمرزد و بى‏حساب به بهشت مى‏برد.[46]

 

2. منع شاه عباس دوم از شرابخوارى: سبزوارى از شاه عباس دوم مى‏خواهد كه شرب خمر و لهو و لعب و لذات را ترك كند؛ به علت اين كه اين عوامل سبب ظهور فساد و باعث زوال و اختلال در امور جامعه مى‏شود.

 

وى به ممنوعيت شرعى و عقاب اخروى شرب اشاره مى‏كند، امراض دنيايى آن را نيز يادآور مى‏شود به اين كه بيشتر حاكمان قبل به سبب آفت شراب هلاك شده بودند.[47]

 

 

مبانى اخلاقى‏

 

محقق سبزوارى چند نكته درباره اخلاق را مورد توجه خود قرار مى‏دهد كه عبارتند از:

 

عدالت‏

 

وى درباره عدل مى‏نويسد:

 

عدل آن است كه پادشاهان ميزان حق را راست اعتبار نمايند و انصاف در همه چيز مرعى دارند.

 

سبزوارى طبق روايتى از حضرت رسول(ص) مدعى شده است كه دوست‏ترين مردم به خداى عزوجل در روز قيامت و نزديك‏ترين ايشان به خدا، پادشاه عادل است و مبغوض‏ترين مردم به خداى عزوجل در روز قيامت و سخت عذاب‏ترين ايشان، پادشاه ظالم است.

 

سپس وى فوايد رعايت عدالت را از پادشاهان برمى‏شمارد كه عبارتند از:

 

- تحصيل خشنودى و رضايت خدواند.

 

- تحصيل درجات اخروى و نجات از عذاب‏

 

- دوام و بقاى دولت.

 

- آن كه رعايا و زيردستان امانتى چندند كه خداى عزوجل نزد پادشاهان سپرده و بر ايشان لازم است كه حفظ امانت كنند و در روز بازخواست از عهده امانت بيرون آيند.

 

- كسب نام نيكو.

 

- كسب دعاى خير مردمان و زيردستان.

 

- آثار و بركات عدل به اولاد و اعقاب سرايت مى‏كند و ظلم باعث قطع نسل مى‏شود.

 

- عدل باعث معمورى و آبادانى ملك مى‏شود.

 

و در مرحله بعد شرايط تحقق عدالت پادشاه را چنين برمى‏شمارد:

 

- از حال رعايا غافل نباشد.

 

- از اطراف و جوانب ملك و حوادثى كه در آن‏ها اتفاق مى‏افتد با خبر باشد.

 

- حق مظلومان از ظالمان گرفته شود.

 

- ظالمان را طبق قانون تنبيه كند تا باعث عبرت ديگران شود.

 

- اگر ظالم داراى مقام و منصب باشد، بايد او را بركنار كرد.

 

- روزهايى تعيين كند تا مردم بتوانند عرايض و مطالب خود را به عرض او برسانند.

 

- ترك راحت‏طلبى.

 

- به سخن خوش آمدگويان و چاپلوسان توجه نكند و سعى كند از حقيقت هر چيز به قدر امكان مطلع شود.

 

- كسانى را جهت دادرسى تعيين كند.[48]

 

شکر

 

بايد حاكم، اين امور را مدّ نظر داشته باشد:

 

- شناخت منعم حقيقى؛ يعنى خداوند متعال.

 

- شادمانى از وصول به نعمت.

 

- تلاش در جهت تحصيل رضايت خداوند كه از طريق روحانى و جسمانى بايد انجام دهد.[49]

 

صبر

 

پادشاهان بايد بر دشوارى‏هايى كه در راه دست‏يابى به سعادت دنيوى و اخروى وجود صبر پيشه كنند؛ صبر كليد موفقيت، مقدمه رستگارى، سبب خشنودى معبود و علامت حصول مقصود است.[50]

 

توكل‏

 

توكل آن است كه هر چند اسباب و وسايل در هر كار موجود باشد، اعتماد او در منافع و مصالح خود بر خداى باشد نه بر آن آلات و وسايط. بر پادشاه لازم است كه بناى كار خود را بر توكل گذارد.[51]

 

حسن خلق‏

 

محقق سبزوارى براى تعريف حسن خلق دو معنا بيان مى‏كند كه عبارتند از:

 

- معناى متعارف حسن خلق كه به معناى شكفته‏رويى و نيكوگويى و موافقت و مدارا و حلم و امثال اين امور است.

 

- تعادل و تناسب اعضاى ظاهرى و قواى باطنى انسان و اين معنا از حسن خلق وقتى به طور كامل در فردى وجود دارد كه واجد صفات زير باشد:

 

الف. ذكا، سرعت فهم، صفاى ذهن، سهولت تعلم، حسن تعقل... .

 

ب. حيا، رفق، حسن هدى، مسالمت، رغبت، صبر، قناعت، وقار، ورع، انتظام حرفت و سخا، كه همه از انواع عفت حساب مى‏شوند.

 

ج. بزرگى نفس، نجدت، بلند همتى، شهامت، تحمل، تواضع، حميت كه از انواع شجاعت هستند.

 

د. صداقت، الفت، وفا، مهربانى، صله رحم، حسن شركت، تردد، توكل و عبادت از انواع عدالت حساب مى‏شوند.[52]

 

 

نماز جمعه از منظر محقق سبزوارى

 

محقق سبزوارى از جمله فقيهانى است كه قائل به وجوب عينى نماز جمعه بوده است و خود منصب امامت جمعه را به عهده داشته و رساله‏اى هم در اين زمينه نگاشته است. وى در روضة الانوار مى‏نويسد:

 

نماز جمعه از جمله فرايضى كه رعايت آن لازم است كه تأكيد بسيار در قرآن و احاديث در آن باب واقع شده و بعضى از علما بعد از ايمان، افضل عبادات، نماز جمعه را دانسته‏اند. و فرق مخالفين، تشنيعات عظيمه بر شيعه مى‏كنند كه نماز جمعه با اين همه تأكيد كه در قرآن و سنت واقع شده و وجوب آن متفق عليه فِرَق است، شيعه بر ترك آن اقدام مى‏نمايند؛ ليكن تشنيع ايشان بى‏موقع است، چه محققان علماى شيعه نماز جمعه را واجب عينى مى‏دانند؛ يعنى البته جمعه را مى‏بايد [اقامه‏] كرد و نماز ظهر مجزى نيست و جماعتى ديگر ظهر را مجزى مى‏دانند، ليكن افضل جمعه را مى‏دانند... و از حضرات ائمه(ع) در اين باب تأكيد و مبالغه بسيار منقول شده و احاديث بسيار از ايشان در اين باب وارد است تا آن مرتبه كه از حضرت امام محمد باقر(ع) منقول است كه «مَنْ تَرَكَ ثلثَ جُمُعات مُتَواليات طَبَعَ اللَّهُ على قَلْبِهِ» يعنى هركس كه سه جمعه پى در پى ترك نماز جمعه كند، خداى عزوجل دل او را مُهر مى‏كند... .[53]

 

 

انديشه قضايى

 

در عصر محقق سبزوارى قضات به رشوه‏خوارى مشغول بودند و وى به اين مسأله تصريح مى‏كند. در عبارت خود به حاكمان توصيه مى‏كند كه عالمان متعهد را به شغل قضاوت تشويق كنند:

 

بر پادشاهان لازم است كسانى كه قابل اين شغل عظيم نباشند نصب نكنند و مردم نادان كه عارف به قواعد و احكام شرع نباشند يا طامع باشند و امين و متدين نباشند و طمع در اموال مسلمانان كنند و به سبب طمع رشوه و ملاحظه جانب اقويا و اغنيا، جانب ضعيفان فروگذارند و در احكام شرع غلط كنند و مداهنه نمايند و طرف منظور دارند، نصب ننمايند. و هر گاه كسانى كه قابل و مستعد اين كار باشند نصب كنند؛ چند امر نسبت به ايشان مراعات كنند:

 

اول آن كه وجه معاشى از جهت ايشان مقرر دارد كه محتاج به آن نباشد كه طمع در اموال مسلمانان كنند.

 

ديگر آن كه در تقويت ايشان بكوشد و چنان كند كه احكام ايشان متّبع باشد و هيچ يك از حكّام عرف سر از اطاعت ايشان نپيچند و امرا و حكام معتبر به مجلس ايشان حاضر مى‏شده باشند... .

 

و ديگر لازم است كه مَلك از احوال قضات متفحص مى‏بوده باشد و اگر كسى از ايشان شكوه و شكايت كند در تفتيش و تفحص و استكشاف حقيقت امر، مبالغه تمام به جا آورد. و اگر خيانت قاضى ظاهر شود، تأديب بليغ نمايد. تا باعث منع و زجر و عبرت ديگران شود و كسى از ايشان ديگر اقدام به ارتكاب قبايح و ظلم و خيانت ننمايد.[54]

 

 

امر به معروف و نهى از منكر از منظر محقق سبزوارى

 

از منظر محقق سبزوارى امر به معروف و نهى از منكر يكى از واجبات بزرگ اسلام است و امر دين و نظام ملك و ملت به آن مستقيم مى‏شود و اگر مردم دست از امر به معروف و نهى از منكر بردارند، فاسقان و فاجران را بر اعمال زشت و ناپسند كه مرتكب مى‏شوند تعزير نكنند و به خود واگذارند. فساد به همه جا سرايت مى‏كند و جامعه را فاسد مى‏كند و در همه جا هرج و مرج مى‏شود.

 

از نظر وى امر به معروف و نهى از منكر دو قسم است: واجب و مستحب. امر كردن به واجبات و نهى كردن از محرمات واجب و امر كردن به مستحبات و نهى كردن از مكروهات مستحب است.

 

شرايط امر به معروف و نهى از منكر از نظر محقق سبزوارى عبارتند از:

 

1. شخص آمر و ناهى به معروف يا منكر بودن فعل، علم داشته باشد تا امر و نهى او معقول باشد و بدى و نيكى فعل را از راه سندِ صحيح بداند.

 

2. امر به معروف و نهى از منكر تأثير داشته باشد.

 

3. اصرار شخص عاصى بر فعل مورد نهى؛ پس هر گاه شخص بر آن فعل اصرار ننمايد و نشانه پشيمانى آشكار شود نبايد متعرض او شد.

 

4. امر به معروف و نهى از منكر بر جان و مال يا آبروى آمر و ناهى و يا ديگر مسلمانان ضرر نداشته باشد.

 

مراتب امر به معروف و نهى از منكر:

 

1. اظهار كراهت.

 

2. استفاده از زبان.

 

3. نفرت و هجرت و دورى و خشونت قولى و فعلى.

 

4. قهر و تأديب و ضرب.

 

سبزوارى معتقد است وظيفه عالمان دين در امر به معروف و نهى از منكر آن است كه بر اساس تشخيص خود عمل كنند و نيازى به اجازه از سلطان ندارند. وظيفه سلطان است كه عالمانى را كه امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند تقويت كند. وى مى‏گويد:

 

اگر يكى از اهل علم و تقوا در مقام رفع منكرى درآيد، هر چند از قِبَل سلطان جهت اين امر منصوب نباشد سلطان بر او انكار ننمايد و تقويت طرف خصم نكند.[55]

 

 

حقوق مردم بر حاكمان از منظر محقق سبزوارى‏

 

به نظر محقق سبزوارى مردم بر حاكمان خود حقوقى دارند كه عبارتند از:

 

1. رعايت عدالت در حق مردم.

 

2. مهربانى به رعيت و زيردستان.

 

3. عدم تعجيل در عقوبت افراد.

 

4. احترام بزرگان.

 

5. ترحم به مردم ضعيف و ناتوان.

 

6. رفع فقر و محروميت از مردم.

 

7. مردم به آسانى به او دسترسى داشته باشند.

 

8. مردم را يكدفعه به جنگ نفرستد.

 

9. دست ظالمان را از رعايا و زيردستان كوتاه كند.

 

10. بزرگداشت عالمان و فقيهان و دانشمندان .

 

11. عفو و گذشت در حق مردم .

 

12. بخشش به مردم.[56]

 

 

عوامل زوال و بقاى دولت از منظر محقق سبزوارى‏[57]

 

محقق سبزوارى كه در دوران صفويه مى‏زيسته براى زوال و بقاى دولت و مملكت عواملى را برمى‏شمارد.

 

عوامل زوال عبارتند از:

 

1. اقتصادى‏

 

الف: بخل و خسّت پادشاه؛ وقتى پادشاه بخل ورزد، طبع‏ها از او رميده مى‏شود و دوستى از دل‏ها مى‏رود و لشكريان به طوع و رغبت جهت او كوشش و جانفشانى نمى‏كنند.

 

ب: بخشش‏ها و خرج‏هاى بى‏جاى پادشاه؛ اگر پادشاه راه اسراف و تبذير پيش گيرد و درآمد به اندازه هزينه نباشد اين مسأله سبب مى‏شود كه حقوق لشكريان به موقع پرداخت نگردد و باعث شورش سپاه شود كه اين امر به زوال منتهى مى‏شود و هر گاه در خزانه مالى نباشد و دشمن قوى به مملكت شاه حمله كند پس بر پادشاه لازم است كه خرج خود را كم كرده و بذل بى‏جا نكند و در آبادانى مملكت بكوشد.

 

2. سياسى، اجتماعى و اخلاقى

 

الف. خرابى مملكت و بى سرانجامى و تفرّق رعيت.

 

ب. اعظم اسباب زوال مملكت، خصومت و عداوت و منازعه ميان امرا و نزديكان پادشاه است.

 

ج. ظلم شاه باعث خرابى مملكت مى‏شود و خرابى مملكت باعث پراكندگى رعيت مى‏گردد و چون ملك و رعيت خراب شود خزانه و لشكر نيز خراب مى‏شود كه در اين صورت كشور در معرض تهاجم دشمنان قاهر و استيلاى آنان خواهد بود.

 

د. ظلم عمّال دولت.

 

ه' . تندخويى پادشاه با خواص سبب تنفر خواص از پادشاه مى‏شود و در نتيجه ممكن است كه تصميم به قتل پادشاه بگيرند.

 

و. پادشاه اعمال خير خويش را در جهت بدى تغيير دهد يا خيرات خود را قطع كند.

 

ز. بسيارىِ اشتغال پادشاه به شراب و لهو و لذّات و غفلت از امور ملك.

 

3. دينى

 

الف. ترك شكر نعمت الاهى.

 

ب. غرور و خودبينى باعث فراموشى قدرت اصلى يعنى خدا مى‏شود و همچنين سبب دست كم گرفتن دشمن و در نتيجه شكست مى‏شود.

 

ج. پادشاه در فسق و معصيت جرى باشد و متابعت احكام الهى نكند و عَلَم طغيان و عصيان برافرازد.

 

4. ادارى

 

واگذارى كارها به كسانى كه اهل آن كار نباشند، اعم از اين كه ظالم، غير متخصص يا غير امين باشند.

 

5. نظامى

 

يكى ديگز از عوامل زوال دولت بى سرانجامى و كمى لشكر است كه از مقدار نياز كمتر باشند. يا آن چه باشند، بى سرانجام باشند و مقررى به آن‏ها نرسد و يا هزينه‏هاى ايشان و حقوق ايشان كفايت نكند و يا پادشاه به امور لشكر بى اعتنا باشد و... و سپاهيان از ورزش سپاهيگرى بيفتند و به شغل‏هاى ديگر بپردازند.

 

اسباب دوام و بقاى دولت‏

 

1. ضرورت وجود نيروى نظامى قوى.

 

2. توسعه تجارت در داخل و خارج.

 

3. كاستن پادشاه و هيأت حاكمه از اوقات فراغت و التذاذ.

 

4. داشتن سيستم اطلاعاتى قوى و حفاظت از اسرار.

 

5. ضرورت مشورت در امور.

 

6. داشتن ديپلماسى قوى.

 

7. وجود امر به معروف و نهى از منكر.

 

8. پادشاهانى كه به صفت عدل آراسته بودند، ايام دولت ايشان ممتد بوده است.

 

 

عروج ملكوتى‏

 

محقق سبزوارى پس از عمرى تلاش علمى و مجاهدت در راه تحقق مذهب تشيع، در هشتم ربيع‏الاول سال (1090 ه'.ق.) در سن هفتاد و سه سالگى ديده از جهان فروبست و به جوار حق تعالى شتافت. پيكر اين عالم بزرگوار از اصفهان به مشهد مقدس تشيع و در مدرسه ميرزا جعفر در جوار ثامن‏الحجج امام رضا(ع) در سردابى كه محاذى قبر شيخ حر عاملى بود به خاك سپرده شد.

 

درباره تاريخ وفات وى گفته شده:

 

«شُد شريعت بى سر و افتاد از پا اجتهاد»

 

كه مجموعه اعداد كلمه «شريعت» بدون حرف شين و مجموع اعداد كلمه «اجتهاد» بدون حرف دال تاريخ وفات محقق سبزوارى يعنى سال (1090 ه'.ق.) است.[58]

 


 


[1] سيماى سبزوار (سرزمين سربداران)، محمد ابراهيم احمدى، قم، نشر نبوغ، 1375.

 

[2] پيام حوزه، ش 27، ص 119؛ روضات الجنات، ج 2، ص 68؛ ريحانة الادب، ج 5، ص 242.

 

[3] ريشه و جلوه‏هاى تشيع و حوزه علميه اصفهان، ج 1، ص 451.

 

[4] مقدمه‏اى بر فقه شيعه، ص 242.

 

[5] همان، ص 241.

 

[6] مقدمه‏اى بر فقه شيعه، ص 243.

 

[7] روضات الجنات، ج 2، ص 69.

 

[8] مقدمه‏اى بر فقه شيعه، ص 244 و 243.

 

[9] الذريعه، ج 16، ص 280.

 

[10] همان، ج 11، ص 213.

 

[11] روضات الجنات، ج 2، ص 69؛ رياض العلما، ج 5، ص 45؛ صفويه در عرصه دين، فرهنگ و سياست، ج 1، رسول جعفريان، ص 308.

 

[12] الذريعه، ج 22، ص 256.

 

[13] رياض العلما، ج 5، ص 45.

 

[14] الذريعه، ج 16، ص 54.

 

[15] همان، ج 22، ص 105.

 

[16] روضات الجنات، ج 2، ص 69.

 

[17] امل الآمل، ج 2، ص 250؛ رياض العلما، ج 5، ص 45.

 

[18] مفاخر اسلام، ج 8، ص 281.

 

[19] هر بيت شامل يك سطر و پنجاه حرف است.

 

[20] الذريعه، ج 16، ص 110؛ ريحانة الادب، ج 5، ص 244.

 

[21] همان، ج 5، ص 244.

 

[22] الذريعه، ج 21، ص 308؛ انديشه سياسى محقق سبزوارى، نجف لك‏زايى، ص 61.

 

[23] ريحانة الادب، ج 5، ص 244؛ انديشه سياسى محقق سبزوارى، ص 62.

 

[24] طبقات اعلام الشيعة، ج 5، ص 72.

 

[25] الذريعه، ج 13، ص 190.

 

[26] انديشه سياسى محقق سبزوارى، ص 63.

 

[27] ريحانة الادب، ج 5، ص 244؛ روضات الجنات، ج‏2، ص 69.

 

[28] الذريعه، ج 10، ص 198.

 

[29] همان، ج 13، ص 153.

 

[30] روضات الجنات، ج 2، ص 69؛ فوائد الرضويه، ص 426؛ ريحانة الادب، ج 5، ص 242.

 

[31] وقايع السنين و الاعوام، ص 502 و 534؛ صفويه از ظهور تا زوال، رسول جعفريان، ص 389.

 

[32] طبقات الاعلام الشيعة، ج 5، ص 71؛ روضات الجنات، ج 2، ص 69.

 

[33] مفاخر اسلام، ج 8، ص 395.

 

[34] طبقات اعلام الشيعة، ج 5، ص 72.

 

[35] مفاخر اسلام، ج 8، ص 279.

 

[36] طبقات اعلام الشيعة، ج 5، ص 28.

 

[37] همان.

 

[38] امل الآمل، ج 2، ص 250.

 

[39] جامع الروات، ج 2، ص 79.

 

[40] سلافة العصر، ص 491.

 

[41] فوائد الرضويه، ص 425.

 

[42] ريحانة الادب، ج 5، ص 243.

 

[43] روضات الجنات، ج 2، ص 68.

 

[44] رياض العلماء، ج 5، ص 44.

 

[45] منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ج 2، ص 490 و 491، به نقل از انديشه سياسى محقق سبزوارى، ص 51.

 

[46] روضة الانوار عباسى، محقق سبزوارى، قم، بوستان كتاب، 1381، ص 120.

 

[47] انديشه سياسى محقق سبزوارى، ص 72.

 

[48] روضة الانوار عباسى، قسم اول باب پنجم، ص 153.

 

[49] همان، ص 213.

 

[50] همان، ص 242.

 

[51] همان، ص 259.

 

[52] همان، ص 267.

 

[53] همان، ص 106.

 

[54] همان، ص 571 - 563.

 

[55] همان، ص 452 - 433.

 

[56] انديشه سياسى محقق سبزوارى، ص 252.

 

[57] انديشه سياسى محقق سبزوارى، صفويه در عرصه دين، فرهنگ و سياست، ج 1، ص‏150.

 

[58] روضات الجنات، ج 2، ص 70؛ ريحانة الادب، ج 5، ص 244؛ فوائدالرضويه، ص 426.
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها