پاسخ به:زندگی نامه علما
چهارشنبه 6 مهر 1390 3:19 PM
علامه شيخ ابراهيم كفعمي
علامه شيخ ابراهيم كفعمي از دانشمندان بزرگ شيعه در قرن نهم و دهم هجري است. او عالمي وارسته، محدثي مورد اطمينان، اديبي توانا، شاعري زبردست و هنرمندي خوشنويس بود. كفعمي به دليل مهارت در دانشهاي عصر خويش و تسلط به علوم مختلف، تأليفات متنوع و آثار بديعي را پديد آورده كه موجب شگفتي دانشوران ديگر گرديده است. عبارات بلندِ تاريخ نويسان و شخصيت نگاران در مورد وي، نشانگر عظمت علمي و معنوي اوست.[1]
كفعمي در نيمه اول قرن نهم هجري، در يكي از روستاهاي جبل عامل به نام «كفعم» يا «كفرعيما» و در يك خانوادة علمي ـ مذهبي ديده به جهان گشود.[2] اين روستا نزديك منطقة جبشيت بود. امروزه تنها آثار ويرانههاي اين روستا به چشم ميخورد.
خاندان پر افتخار
دودمان كفعمي مانند ساير خاندانهاي علمي جبل عامل، اهل دانش و تقوا بودند.
شيخ زين الدين علي كفعمي (متوفا: 861 هـ .ق) از دانشمندان و محدثان بزرگ جبل عامل است. او پدر و استاد كفعمي است و از مشايخ اجازة او به شمار ميرود. وي از عالماني بود كه تمام زندگي و فرزندان خود را وقف خدمت به اسلام و اهل بيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نمود. او در اثر تلاش و فداكاري مستمر، توانست فرزنداني تربيت كند كه در طول تاريخ، زينت بخش جوامع اسلامي شوند.
تحصيل
كفعمي دوران كودكي و ايام جواني را در زادگاه خويش سپري كرد و فراگيري دروس حوزوي را نزد استادان آن سامان آغاز نمود. از جزئيات مراحل تحصيلي وي اطلاعات زيادي در دست نيست. امّا آن چه مسلم است، او بيشتر دروس مقدماتي خود را نزد پدر و ساير دانشهاي عصر خود را نزد برادر دانشمندش و ساير استادان آن خطّه فرا گرفت.
محقق ارجمند «شيخ فارس حسّون» مهمترين استادن كفعمي را به اين ترتيب ذكر ميكند:
استادان
1. شيخ زين الدين علي بن حسن؛ پدر دانشمند كفعمي كه از فقهاي بزرگ و شخصي عادل و پرهيزگار بود. كفعمي از اين استاد خويش حديث نقل كرده و وي را فقيه اعظم و اورع ناميده و از او به عنوان زينت اسلام و مسلمين ياد كرده است.
2. شيخ شمس الدين محمد (نويسندة زبدة البيان)؛ برادر كفعمي.
3. سيد شريف فاضل حسين بن مساعد الحسيني الحائري؛ نويسندة «تحفة الابرار في مناقب الائمة الاطهار ـ عليهم السّلام ـ».
4. شيخ زين الدين البياضي العاملي؛ نويسندة «الصراط المستقيم».
5. سيد حسيب علي بن عبدالحسين الموسوي الحسيني؛ نويسندة «رفع الملامة عن علي ـ عليه السلام ـ في ترك الامامة».
نامههايي در قالب نظم و نثر بين وي و كفعمي ردّ و بدل شده است.
كفعمي در بعضي از رسالههايش استاد خود را ستوده، از كتاب وي تمجيدهايي به عمل آورده و مطالبي را از او نقل كرده است.[3]
كفعمي در اثر تلاشهاي شبانه روزي و استقامت در تحصيل علوم، به مرتبهاي از دانش رسيد كه شخصيت نگاران بعد از وي، احاطه و تسلط او بر علوم مختلف را ستوده و او را پرچمدار علم حديث و كاشف گنجينههاي علوم و حكمت دانسته و از وي به عنوان زينت بخش عصر خويش و افتخار دانشمندان اماميه ياد كردهاند.[4]
ميرزا عبدالله افندي مينويسد:
«شيخ اجلّ عالم فاضل و فقيه كامل مرحوم كفعمي، از بزرگان علماي اصحاب بود. عصر او به زمان ظهور شاه اسماعيل صفوي (اول) متصل شد. اين بزرگمرد جهان شيعه در انواع علوم رايج مهارتي تام داشت، به ويژه در علوم عربي و ادبيات سرآمد عصر خويش بود. او عاشق كتاب و كتابخواني بود. كتابهاي بسياري را در كتابخانهاش جمع كرده بود كه اكثر آنها از كتابهاي ارزشمند و ناياب و معتبر به شمار ميآمدند. شنيدهام: هنگامي كه وي وارد شهر نجف اشرف شد و مدتي در آن جا اقامت گزيد، در كتابخانة خزانة حرم مطهر علوي ـ عليه السلام ـ مطالعات بسياري انجام داد. او در نيايشگري بينظير بود، در زهد و تقوا و التزام به دستورهاي شرع مقدس، شهرة خاص و عام بود، تا آن جايي كه در مورد زهد و عبادت او ميگويند:
كفعمي به تمام اعمال، دعاها، عبادات و آداب زيارتهايي كه در كتاب «مصباح» خود آورده است، عمل مينمود و در ساعاتي كه وقت او اجازه نميداد، دعاها و عبادات آن روز را همسر عالم و عابد وي به جاي ميآورد و اين چنين بود كه كتاب مصباح او بعد از تأليف، سريعاً به خانههاي شيعيان راه يافت. عاشقان و سالكان خداجو، «مصباح» كفعمي را هم چون مشعلي روشنگر، زينت بخش محافل و مجالس مذهبي و روحاني ميدانستند. او در واقع، عالمي عامل، عارفي واصل و پژوهشگري كامل بود. تأليفات وي در زمينة دعاها و عبادات و زيارتها، دليل روشني بر زهد و تقواي وي و اهميت دادن او به ارتباط با خداوند متعال است. نگارش كتابهاي مهمي براي تزكيه و تطهير نفس مانند: «رساله محاسبة النفس اللوامه و تنبيه الروح النوامه»، «بلد الامين»، «مصباح» و «رسالة المقصد الاسني و شرح صحيفه سجاديه»، دقت نظر وي در زمينه خودسازي و التزام او را به مباني فكري و عملي ائمّة اطهار ـ عليهم السّلام ـ نمايان ميسازد.
كفعمي به دعاها و اثرات شگفتانگيز آن اعتقاد كامل داشت. او اعمال عبادي و دعاها و تعقيبات نقل شده از ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ را نه براي تفنّن و يا به خاطر ديگران مينوشت؛ بلكه او اوّل، آن دستورها را خودش عمل ميكرد، آن گاه با ايمان راسخ و اعتقاد يقيني، براي ديگران نقل مينمود. او آثار دنيوي و اخروي دعاها را با تمام وجود باور كرده بود. وي گاهي در حاشية كتاب، به آثار و نتايج دعا اشاره ميكند، مثلا در حاشية «بلد الامين» ميگويد:
«من اثر اين دعا (يكي از دعاهاي بعد از نماز صبح) را در كتابهاي اصحاب بزرگوارمان خواندهام.»
و آن گاه به داستاني در اين زمينه اشاره ميكند كه:
«مردي از شيعيان در ايام گذشته به دردي مبتلا شد كه تمام پزشكان از معالجة او عاجز شدند. او بعد از تلاشهاي فراوان، از معالجة بيماري خويش مأيوس شد و تمام درها را به روي خود بسته ديد، تا اين كه روزي كتابي را مطالعه ميكرد كه عبارتي توجه او را به خود جلب كرد. در آن جا نوشته بود: از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه هر كس مبتلا به بيماري جسمي شده باشد، بعد از نماز صبح چهل مرتبه اين كلمات را بگويد: «بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله رب العالمين حسبنا الله و نعم الوكيل، تبارك الله احسن الخالقين، و لا حول و لا قوّة الّا بالله العليّ العظيم» و سپس دست خود را به موضع درد بكشد، به خواست الهي شفا خواهد يافت. آن مرد به اين دستور عمل كرده و به اذن الهي شفا يافت.»[5]
كفعمي در ادامه داستاني را از مشاهدات خود نقل ميكند:
«پدر و استاد بزرگوارم اعتقاد فوق العاده به مضمون اين روايت داشت و هيچ گاه در نماز صبح از انجام آن فروگذاري نميكرد؛ البته آن بزرگوار اثر آن را ديده و با تجربه برايش ثابت شده بود. او با يك خانم نجيب و بزرگواري از يك خانوادة اصيل ازدواج كرد. بعد از مدتي، در اثر بيماري جسمي، همسر صالح و شايستة او ماهها به بستر بيماري افتاد. پدرم از اين وضعيت شديداً آشفته و مضطرب گرديد. او كه در حال ناچاري به دنبال چارهاي ميگشت، ناگهان اين روايت به يادش آمد. لذا اين دستور العمل شفابخش امام صادق ـ عليه السلام ـ را به همسرش توصيه كرد كه آن را 40 روز بعد از نماز صبح 40 مرتبه بخواند. بعد از انجام اين دستور العمل، به اذن خداوند متعال آن خانم از مرض سخت خويش شفا يافت.»[6]
كفعمي در زهد و عبادت و خودسازي، سرآمد عصر خويش و سرمشق عارفان و زاهدان بود. كتاب محاسبة النفس وي ـ كه در قالبي زيبا به زيور طبع آراسته شده ـ در نوع خود بينظير است و در مورد خودسازي و سير و سلوك معنوي، عاليترين رهنمودها را دارد.
نقل حديث
محدّث نام آور شيعه، تلاش فراواني در گردآوري حديث نمود. او به كتابهاي مختلف در اين مورد رجوع ميكرد و در هر كجا حديثي را مييافت كه بزرگان و دانشمندان ديگر آن را در كتابهاي خود نياورده بودند، وي آن را ثبت و براي طالبان معارف زلال اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نقل مينمود.
اگر امروزه به كتابهاي بزرگ و معتبر شيعه، همچون: وسائل الشيعه، مستدرك الوسائل و بحار الانوار رجوع كنيم، در مييابيم كه محدث كفعمي چقدر در نشر و گسترش احاديث و روايات ائمه ـ عليهم السّلام ـ نقش داشته است. شيخ حر عاملي در وسائل الشيعه، محدث نوري در مستدرك الوسائل و علامه مجلسي در بحار الانوار دهها روايت در موضوعات مختلف علوم اسلامي، از محدث كفعمي نقل كردهاند كه بخشي از موضوعات آن روايات عبارتند از: آداب نماز، دعا، وصيت، طهارت، آداب فن و كفن ميّت مسلمان، اخلاق اجتماعي، معماري اسلامي، آداب زندگي و معاشرت، خواصّ سورههاي قرآن، آثار تربيت امام حسين ـ عليه السلام ـ ، آداب زيارت و توسل، حقوق اجتماعي مسلمانان، بهداشت و مسائل فردي، تاريخ شهادت و ولادت ائمه ـ عليهم السّلام ـ ، مهدويت، مسايل حج و ساير موضوعات گوناگون فقهي، اخلاقي، عبادي و اجتماعي كه زينت بخش صفحات منابع گرانسنگ شيعه است و كفعمي در نشر و گسترش آنها سهم عظيمي را به خود اختصاص داده است.
علامه مجلسي علاوه بر نقل روايات كفعمي، بارها در كتاب بحار الانوار از نكات علمي، تفسيري و ادبي محدث كفعمي سود جسته و در معاني لغات مشكل و شرح بعضي جملات و عبارات سنگين، از نظرات اين دانشمند فرزانه بهره گرفته است.
وي در مورد فضل و عظمت و كمالات كفعمي ميگويد:
«كتابها و آثار او ما را از سخن گفتن در مورد شخصيت وي باز ميدارد و شكوه و جلالت اين عالم جليل القدر را، نوشتهها و آثار جاويدان وي بر همگان آشكار ميسازد.»[7]
آثار
اين دانشمند گرانمايه در طول زندگي پربار خويش، نتيجة سالها تلاش علمي و فرهنگي خود را در قالب كتابها و رسالههاي ارزشمند به جهان دانش عرضه كرده است. او تأليفات فراواني را در موضوعات مختلف علوم اسلامي به رشتة تحرير كشيده و نقش به سزايي در تدوين و تكميل آثار مذهبي به ويژه آثار شيعي در قرن نهم هجري داشته است تا آن جا كه علامه مجلسي وجود اين شخصيت پژوهشگر اسلامي را حلقة اتصال بين دو دانشمند نخبة شيعي، يعني شهيد اول و شهيد ثاني ميداند.[8]
تنوع موضوعات در آثار كفعمي، نشانگر تسلط سرشار آن بزرگوار بر علوم مختلف و رايج عصر خويش ميباشد. تاكنون نزديك به 50 اثر از تأليفات و تصنيفات اين بزرگمرد شناخته شده است كه ميتوان آنها را در 12 موضوع طبقه بندي كرد كه عبارتند از:
عرفان و سير و سلوك
1. محاسبة النفس اللوامه و تنبيه الروح النوامه كه به شرح فارسي ترجمه شده است.
2. المقام الاسني يف شرح الاسما الحسني.
3. صفوة الصفات في شرح دعاء السمات، كه در سال 875 هـ .ق نوشته شده است و در كتابخانة شيخ ضياء الدين نوري در تهران، نسخهاي از آن ديده شده است.
قرائت:
1. اللفظ الوجيز في قرائة الكتاب العزيز.
تفسير:
1. قراضة النضير؛ تلخيص تفسير «مجمع البيان» طبرسي ميباشد.
2. الرسالة الواضحة في شرح سورة الفاتحه.
3. تلخيص «غريب القرآن» نوشتة محمد سجستاني.
4. تلخيص «تفسير علي بن ابراهيم».
5. تلخيص «جوامع الجامع» طبرسي.
ادبيات:
1. فرج الكرب و فرج القلب؛ دربارة اقسام علم ادبيات تأليف شده و نزديك به 20000 بيت است (هر بيت، سطر 50 حرفي را ميگويند)
2. نهاية الارب في امثال العرب؛ در دو جلد نگارش يافته است، كه در نوع خود بينظير است.
3. لمع البرق في معرفة الفرق.
4. زهرا الربيع في شواهد البديع.
5. تلخيص «نزهة الالباء في طبقات الادباء» اثر كمال الدين عبدالرحمن بن محمد انباري.
6. فروق اللغه.
7. مقاليد الكنوز في اقفال اللّغوز.
8. تلخيص «مغرب اللغه» مطرزي.
9. رسالة في علم البديع.
10. تلخيص «المجازات النبويه» اثر سيد رضي (ره)
شعر و قصيده
1. قصيدة في البديع في مدح النبي ـ صلّي الله عليه و آله ـ و شرح آن.
2. نور حديقة البديع؛ در شرح تعدادي از قصيدههاي معروف عرب.
3. قصيدة غديريه و ساير اشعار اخلاقي و ادبي.
4. البديعيه؛ كه قصيدهاي است ميميه و حاوي تمامي محسّنات و زيباييهاي ادبي و آرايشهاي كلامي در علم بديع ميباشد.
تاريخ:
1. ارجوزة الفيه في مقتل الحسين ـ عليه السلام ـ و اصحابه: دربارة نامها، اشعار و زجرهاي اصحاب امام حسين ـ عليه السلام ـ . وي در اين مقتل از منابع متعددي بهره گرفته و شيوه نو در اين زمينه به كار برده است.
2. تاريخ وفيات العلماء.
حديث:
1. مشكاة الانوار: اين كتاب غير از «مشكاة الانوار» طبرسي و مجلسي ميباشد و به اين نام كتابهاي متعدد در موضوعات مختلف تأليف شده است.
2. تلخيص «علل الشرايع» اثر صدوق (ره)
اخلاق:
1. مجموع الغرائب و موضوع الرغائب: اين كتاب در سال 1412 هـ .ق به چاپ رسيده است. محقق كفعمي در مقدمة آن ميگويد: من اين كتاب را از كتاب كبير و بينظير خودم گرد آوردهام و آن را بعد از مطالعه و رجوع به 1000 تأليف و تصنيف نوشتهام.
2. حياة الارواح في اللطايف و الاخبار و الآثار: نگارش اين كتاب در سال 843 هـ .ق به اتمام رسيده است. كفعمي اين اثر را در 78 باب تنظيم كرده است.
عقايد:
1. تعليقات بر «كشف الغمه» علي بن عيسي اربلي: اين تعليقات مورد توجه پژوهشگران مسلمان قرار گرفته است.
فقه:
1. التلخيص في مسائل العويص من الفقه.
2. تلخيص «قواعد» شهيد (ره)
3. تلخيص «الحدود و الحقايق في تفسير الالفاظ المتداوله في الشرع و تصريفها»؛ اصل اين كتاب تأليف سيد مرتضي علم الهدي (ره) است.
4. منظومهاي دربارة ايام شريفهاي كه روزة آنها مستحب است. اين سروده قصيدهاي از نوع رجز ميباشد كه در 130 بيت ترتيب يافته است. وي اين منظومة فقهي را به درخواست علامه بابلي به رشتة نظم كشيده است. ابيات آغازين آن چنين است:
الحمدلله الذي هداني الي طريق الرشد و الايمان
ثمّ صلاة الله ذي الجلال علي النبي المصطفي و الآل
العالم البحر الفتي العلامه البابلي صاحب الكرامه
اشار ان انظم ما قد ندبا من الصيام دون ما قدو جبا
ر. دعا و زيارات:
1. البلد الامين: كفعمي در اين كتاب، دعاها، ذكرها، زيارتها و اعمال سال را آورده است. او اين كتاب را قبل از مصباح تأليف نموده است. آداب نمازهاي يوميه، تعقيبات، دعاهاي مختصه و زيارات متعددي براي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ در اين كتاب ذكر شده و در پايان، مناجات ائمه و دعاهاي وارده در مناسبتهاي گوناگون بيان شده است.
2. شرح صحيفة سجاديه كه آن را به نام «الفوائد الطريفه في شرح الصحيفة» نامگذاري كرده است. وي در آخر اين كتاب ميگويد: من دعاهاي اين كتاب صحيفه را از منابع معتبر استخراج كرده و نقل نمودهام.
3. جنّة الامان الواقيه و جنة الايمان الباقيه: اين كتاب معروفترين اثر كفعمي است كه به مصباح كفعمي شهرت دارد. چون اين كتاب به شيوة «مصباح المتهجّد» شيخ طوسي نگارش يافته است و شباهت زيادي به «مصباح» شيخ دارد. مصباح نام گرفته است و براي تمايز از «مصباح» شيخ طوسي به «مصباح كفعمي» چنين آمده است.
در مورد منزلت والاي اين كتاب،معروف است كه «مصباح كبير» شيخ طوسي قبل از «مصباح كفعمي» از مقبوليت بسيار بالايي برخوردار بود و در بيشتر خانههاي شيعيان نسخهاي از آن موجود بود، امّا بعد از تأليف «مصباح كفعمي» در سال 895 هـ .ق «مصباح المتهجّد» شيخ طوسي جاي خود را به «مصباح» كفعمي داد.[9]
اين كتاب بين كتابهايي كه دربارة «ادعيه و زيارات» نوشته شده، بينظير است. علامه شيخ كفعمي در مورد ارزش و اعتبار اين كتاب ميگويد:
«من اين اثر را از كتابهاي مورد اعتماد جمع آوري كردهام كه بايد به ريسمان محكم آنها چنگ زده شود و آن را به گونهاي تنظيم نمودهام كه خواننده را به بالاترين درجات وصول به حضرت حق برساند.»
او در آخر كتاب، فهرست منابع را يادآور شده، كه تعداد آنها به 239 عنوان بالغ ميشود.
كتاب مصباح داراي 50 فصل است كه از احكام وصيت شروع ميشود و با طهارت و مقدمات نماز ادامه مييابد و با ذكر نمازهاي واجب و مستحب و تعقيبات نماز، وارد بحث ادعيه ميشود.
اعمال شب و روز و دعاهاي مختلف، هر يك در فصلهاي جداگانهاي ذكر شده است. از فصل 41 بحث زيارات شروع شده و پس از آن، مناسبتهاي ايام سال همراه ذكر ولادتها و شهادتهاي ائمه ـ عليهم السّلام ـ بيان شده است و در پايان كتاب، آداب دعا ـ كه شامل عوامل استجابت دعا، شرايط دعا كننده، كيفيت دعا و مقدمات و شرايط آن است ـ بيان شده است. اين كتاب داراي ترجمههاي متعدد و تلخيص ميباشد.
كفعمي در اين كتاب شريف به مناسبتهايي به نكات تاريخي و ادبي، اشاره كرده است؛ از جمله قطعههايي از واقعة كربلا، حماسه آفرينيهاي امام علي ـ عليه السلام ـ در صحنههاي مختلف، شعرهاي مناسب و خطبههاي بليغ و جذاب براي روزهاي عيد فطر و قربان و خطبة مونقة علي ـ عليه السلام ـ را كه آن حضرت بدون حرف الف ايراد فرمود، در آخر كتاب آورده است.
4. مختصر مصباح، كه بعد از تأليف كتاب مصباح، آن را نوشته است. نام ديگر اين كتاب الجنّة الواقيه ميباشد.
5. المنتقي في العوذ و الرّقي.
ز. موضوعات متفرقه:
1. العين المبصره. 2. الكواكب الدّريّة.
3. حديقة انوار الجنان الفاخرة. 4. اختصار لسان الحاضر و القديم.
5. مجموعه كبيره، كه نويسندة رياض العلماء آن را در شهر ايروان ديده است.
6. ملحقات الدروع الواقية. 7. رسالة خطي شبيه كشكول.
8. حجلة العروس. 9. الحديقة الناضرة.
10. الروضة و النحلة. 11. تلخيص «الغريين» نوشتة هروي.
12. النخبة.
شعر و خطابه
كفعمي علاوه بر خَلقِ آثار متعدد و تأليفات متنوع در رشتههاي گوناگون علوم اسلامي، در عرصة ادبيات و شعر و خطابه هم چون ستارهاي درخشيد. خطابههاي نغز و كم نظير وي و اشعار بديع و ابتكاري او در نهايت فصاحت و بلاغت ميباشد. او در يكي از خطبههاي زيباي خويش كه در شرح بديعيه خود گفته است، تمامي سورههاي قرآن را مندرج و موجب شگفتي اهل فضل و ادب گرديده است.
ديدگاه صاحب نظران
1. شيخ حرّ عاملي، نويسنده وسائل الشيعه:
«او شخصيتي مورد اطمينان، فاضل، اديب، شاعر، عابد و پارسا بود. او كتاب بزرگ و پربار مصباح را به نام الجنّة الواقيه در سال 895 هـ .ق تأليف كرده است و هم چنين گزيدة مصباح و البلد الامين و شرح صحيفه از آثار اوست. وي اشعار بسيار سروده و رسالههاي متعددي نيز تأليف كرده است.[10]
2. علامه اميني، نويسندة الغدير:
«شيخ تقي الدين ابراهيم بن شيخ زين الدين علي بن شيخ بدر الدين حسن بن شيخ محمد بن شيخ صالح بن شيخ اسماعيل حارثي همداني خارفي عاملي كفعمي لويزي جبعيّ، يكي از چهرههاي درخشان قرن نهم هجري قمري ميباشد كه جامع علم و ادب بود.»[11]
3. خير الدين زركلي، از شخصيت نگاران اهل سنت:
«ابراهيم بن علي بن الحسن الحارثي عاملي كفعمي ملقب به تقي الدين، مردي اديب و از فضلاي اماميه ميباشد. او در روستاي «كفرعيما» از توابع جبل عامل متولد شد و در همان جا وفات يافت. وي مدتي در شهر كربلا مسافرت كرد و در آن جا اقامت گزيد. آثار وي در قالب نظم و نثر به 49 كتاب و رساله ميرسد.»
سپس زركلي تعدادي از آثار كفعمي را نام ميبرد.[12]
وفات
شيخ ابراهيم كفعمي، در اواخر عمر خويش، در كربلا زندگي ميكرد و محلي هم براي دفن خودش در آن جامعين كرده و وصيت نموده بود كه در آن جا دفن شود و سرودهاي هم در اين زمينه دارد كه نهايت علاقة وي را به آستان مقدس امم حسين ـ عليه السلام ـ ميرساند:
سألتكم بالله ان تدفونني اذا متّ في قبر بارض عقير
فانّي به جار الشهيد بكربلا سليل رسول الله خير مجير
فانّي به في حضرت غير خائف بلا مرية من منكر و نكير
امنت به في موقفي و قيامتي إذا الناس خافوا من لظي و سعير
فكيف بسبط المصطفي ان يردّ من بحائره ثاو بغير نصير
من از شما (خانوادهام) ميخواهم براي خدا، مرا بعد از مرگم در سرزمين عقير (كربلا) دفن كنيد.
بدين وسيله من با شهيد كربلا همسايه خواهم شد؛ شخصيتي كه از سلالة پاك رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوده و بهترين پناه دهنده است.
من به خاطر محبت آن بزرگوار، بدون ترديد از منكر و نكير هيچ گونه واهمهاي نخواهم داشت.
من با توسل به سيد الشهداء ـ عليه السلام ـ در قبر و در روز قيامت از عذاب الهي در امان خواهم بود و اين در حالي است كه مردم از جهنم و شعلههاي آتش در بيم و هراس خواهند بود.
من اقوام عرب را ديدهام كه از مهمان خويش حمايت ميكنند و از رسيدن آسيب به او جلوگيري مينمايند.
چطور ممكن است فرزند مصطفي ـ صلّي الله عليه و آله ـ رد كند كسي را كه غريب و تنها در كوي او آرميده باشد.[13]
كشف آرامگاه كفعمي
كفعمي با همه علاقهاي كه به كربلا داشت، موفق نشد تا آخر عمر در آن جا بماند و مهمان حضرت ابي عبدالله ـ عليه السلام ـ بشود. وي در در اواخر عمر خويش، سفري به زادگاهش نمود كه در همان جا وفات يافت و به خاك سپرده شد.
آن منطقه در اثر مرور زمان خراب شده و قبر شريف كفعمي در زير خاك ماند و از منظر مردم پنهان گرديد
كسي آن جا را نميشناخت و از اثر قبر او اطلاعي نداشت، تا اين كه بعد از قرن يازدهم هجري قمري، كشاورزي هنگام شخم زدن زمين، گاو آهن وي به سنگي برخورد و آن را از محل خودش تكان داد، از زير آن سنگ جسدي با كفن تر و تازه برخاست و با حيرت تمام به راست و چپ نگاه كرد و گفت: «هل قامت القيامة؛ آيا قيامت به پا شده است؟!» آن گاه افتاد و دوباره به خواب ابدي فرو رفت. كشاورز از مشاهدة اين واقعة شگفت انگيز بيهوش ميشود و بعد از مدتي كه به حال طبيعي بر ميگردد، اهالي روستا را مطلع ميكند. آنان نوشتة سنگ قبر را مشاهده ميكنند كه روي آن چنين حك شده بود: هذا قبر الشيخ ابراهيم بن علي الكفعمي (ره)
بعد از اين واقعه، مردم قبر شريف او را بازسازي و تعمير نمودند. هم اكنون نيز مرقد او زيارتگاه عاشقان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و شيعيان جهان ميباشد. بدين ترتيب، كفعمي بعد از عمري تلاش و جهاد در راه احياي فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ در سال 905 هـ .ق در آستانة سلطنت شاه اسماعيل صفوي، در زادگاه خويش جهان را وداع گفت و به لقاي دوست شتافت.[14]
عبدالكريم پاك نيا
[1] . القابي نظير: اكابر علماي اماميه، اعيان محدّثين شيعه، كثير التتبع و وجوه شيعه، حكايت از گستردگي اطلاعات علمي و نفوذ شخصيت معنوي وي در ميان دانشمندان ميباشد. [2] . در مورد تاريخ تولد وي اختلاف وجود دارد علامه سيد محسن امين تاريخ ولادت او را سال 840 هـ .ق ذكر كرده است (اعيان الشيعه، ج 2، ص 185). امّا اتمام نگارش كتابي را در سال 843 هـ . ق به او نسبت ميدهد. علامه شيخ آقا بزرگ طهراني در الذريعه تولد او را در سال 828 هـ . ق ميداند. (الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج 3، ص 73 و 143).
[3] . مقدمة رسالة محاسبة النفس، ص 17، و اعيان الشيعه، ج 2، ص 185.
[4] . مقدمة بلد الامين.
[5] . بحار الانوار، ج 83، ص 153.
[6] . همان، ج 83، ص 154.
[7] . همان، ج 1، ص 34.
[8] . اعيان الشيعه، ج 2، ص 185.
[9] . همان، ج 2، ص 184.
[10] . امل الامل، ج 1، ص 28.
[11] . الغدير، ج 11، ص 213.
[12] . الاعلام، ج 1، ص 53.
[13] . اعيان الشيعه، ج 2، ص 187.
[14] . ريحانة الادب، ج 5، ص 68 و رسالة محاسبة النفس، مقدمه، ص 21.