پاسخ به:زندگی نامه علما
چهارشنبه 6 مهر 1390 3:14 PM
شمع سحر سوز
محمد جواد نورمحمدى
تولد و كودكى
سال 757ق بود و سالها از حمله وحشيانه مغول گذشته اما زخم آن همچنان باقى بود. شهرهاى اسلامى به ويرانه تبديل گشته بود ولى حله به تدبير عالمان آن ديار از اين حملات در امان مانده، در آرامشى نسبى به سر مىبرد
حله اكنون يكى از شهرهاى استان بابِل است و در گذشتههاى دور به آن جامعان مىگفتند. اين شهر را «سيفالدوله صدقه» يكى از پادشاهان آلمزيد كه از سلسلههاى شيعه به حساب مىآمدند در محل جامعان بنا نهاد و حله ناميد. تا سال 547 حكومت حلّه به دست بنىمزيد بود و پس از آن مدتى در دست عباسيان، زمانى در قلمرو ايلخانان و هنگامى در سيطره آلجلاير به حساب مىآمد.
فارغ از هياهوى دنياپرستان در شهر حله در منزل يكى از شيعيان بنام شيخ شمسالدين محمد بن فهد كودكى به دنيا آمد كه نامش را احمد نهادند. احمد در خانه ساده و زندگى باصفاى شيخ شمسالدين محمد روحانى شيعى پا به جهان نهاد و رشد و نمو را شروع كرد.
بيشترين مدت حيات احمد بن محمد بن فهد حلّى در زمان حكومت جلايريان بودهاست. جلايريان از سال 740ق تا سال 813ق بر حله حكومت مىكردند. بنيانگذار اين سلسله شيخ حسن چايلكانى بود كه پس از او سلطان اويس و سپس سلطان حسين و سلطان احمد بر حله حكومت كردند. ابن فهد حلى 56 سال از مدت 84 سال حيات خود را در زمان آلجلاير بسر برده و در حله بوده است.
احمد كمكم رشد كرد و دوران كودكى را در حلّه پشتسر گذاشت و در خانواده شيعى خود و در پرتو مهر و محبت پدر و مادر هر روز تعليمى تازه مىيافت و جانش از زلال احكام اسلام در خانوادهاى اين چنين نورى تازه مىگرفت پس از آن به سن تحصيل رسيد و چون ديگر فرزندان حله به مكتبخانه رفت و خواندن و نوشتن را آموخت.[1]
چنانكه گفتيم به تدبير عالمان حلّه حوزه علميه حلّه و شهر از گزند مغول در امان مانده بود و اكنون كه ابن فهد در سنين جوانى است يكى از حوزههاى پرقدرت شيعى به حساب مىآيد. احمد بن فهد پس از فراگيرى خواندن و نوشتن به حوزه علميه حلّه رفته وتحصيل علوم اسلامى را شروع كرد. او جدى و مصمّم به درس خواندن پرداخت و با تقوا و پرهيزگارى توفيق بيشترى براى ادامه تحصيل يافت. سالها مىگذشتند و ابن فهد سخت مشغول تحصيل شده و دورههاى علوم اسلامى را پشت سر مىگذاشت تلاش پىگير و زحمت شبانهروزى از او عالمى بزرگ و فقيهى سترگ ساخت كه در آسمان حلّه درخشيد.
استادان
احمد بن فهد سالها در مكتب استادان خود علم و معرفت اندوخت و خود را به زيور صلاح و ادب آراست. استادان او در اين مدت عبارت بودند از:
1 - على بن محمد بن خازن حايرى
2 - شيخ احمد بن متوّج بحرانى: او عالمى بزرگ و عارفى كامل، مفسّر و شاعر بوده است.
3 - ضياءالدين ابوالحسن على بن محمد بن مكى، فرزند شهيد اول.
4 - على بن يوسف بن عبدالجليل نيلى.
5 - بهاءالدين على بن عبدالكريم بن عبدالحميد نسّابه: او را از بزرگترين استادان ابن فهد شمردهاند. وى شاعر و عالمى عامل و صاحب مقامات معنوى و كرامات بوده است.
6 - سيد جمالالدين بن اعرج حسينى.
7 - فاضل مقداد: از متكلمان بزرگ شيعه.
8 - جلالالدين عبداللَّه بن شرفشاه.
9 - حسن بن ابىالحسن ديلمى: او عارفى بلند مرتبه و از محدثان والامقام اماميه بوده است. مشهورترين اثر او «ارشادالقلوب» است. گفتهاند او در فقه و حديث و عرفان و سيرهنگارى نيز از مردان سرشناس شيعه بوده است.
10 - نظامالدين على بن عبدالحميد نيلى.[2]
معرفت قدسى
ابن فهد در محضر استادانش همگام با علوم ظاهرى و ابعاد علمى به پالايش روح و تهذيب نفس پرداخت و از معرفتالهى «در مكتب حقايق» و «پيش اديب عشق» بهرهها برد و راهبرى توانا شد. او در پرتو «مراقبت» و «محاسبت» فروغى تابناك يافت و زندگىاش نمونه يك موحد والاتبار شد. اوقاتش غرق در مشاهدات توحيدى و جذباتالهى مىگذشت و به مقامى رسيد كه در وصف نگنجد. عارف كامل علامه ميرزا على آقا قاضى طباطبايى - استاد عرفان علامه طباطبايى و بسيارى از بزرگان - دربارهاش چنين فرموده است:
سه نفر در طول تاريخ عارفان به مقام «تمكّن در توحيد»[3] رسيدهاند: سيد بن طاووس، احمد بن فهد حلى و سيد مهدى بحرالعلوم - رضواناللَّه عليهم -.
شاگردان
در آن زمان حوزه علميّه حلّه جوششى خاص داشت و ابن فهد از نام آوران حوزه حلّه به شمار مىآمد. او در مدرسه «زعيّه» حلقه تدريس داشته و شاگردانى تربيت كرده است. در اين جا به يادكردى از آنان مىپردازيم.
1 - ابن طى مؤلف كتاب «مسائل ابن طى»: از شرح حال او چنين به دست مىآيد كه وى بيشتر به موجب فزونى معرفت آن بزرگ، شيفته و در خدمت ابن فهد بوده است.
2 - ابن عشره : فقيهى وارسته بوده كه از حالات روحى او بسيار نوشتهاند. او در پايان عمر براى خود قبرى فراهم آورد و پس از فوت در همان قبر دفن شد.
3 - احمد بن محمد بحرانى
4 - ابن راشد قطيفى
5 - شيخ شمسالدين محمد حولانى عاملى
6 - ظهيرالدين بن على عيناثى عاملى
7 - شيخ عبدالسميع بن فياض اسدى
8 - على بن هلال جزائرى: او از بزرگترين استادان محقق ثانى بوده است.
9 - على بن فضل بن هيكل
10 - سيد محمد بن فلاح موسوى حويزى
11 - سيد محمد نوربخش
12 - شيخ مفلح بن حسن صيمرى
13 - عزالدين حسن بن احمد بن فضل مارونى عاملى
14 - شمسالدين بن عزالدين بن ابىالقاسم الحسينى.[4]
تأليفات
كتابهاى ابن فهد نگارستانى است كه از قلم رنگ گرفته و مجموعهاى از كتب و رسايل را پديد آورده است. گنجينهاى كه دانشمندان بزرگوار شيعه در طول حياتشان جمع آورى كردهاند ميراثى پرارج است كه بايد آن را پاس داشت و تلاششان را ستود. در اين ميان حتى دشمنان نيز نتوانستهاند از مدح و ستايش اينان دم فرو بندند. و بلكه خود از آنها بهره فراوانى بردهاند. در اينجا به ذكر شمارى از تأليفات ابن فهد مىپردازيم.
1 - الاوعية والفتوم
2 - استخراجالحوادث (رساله فوق برداشتهايى است از حديث حضرت امير7 كه در آن خبر از حمله مغول و ظهور سلسله صفويه داده است.)
3 - اسرارالصلاة
4 - بغيةالراغبين
5 - تاريخ الائمه
6 -التحصين فى صفاتالعارفين (اين اثر يكى از متون ارزنده عرفانى است كه در آن ضمن بررسى موضوع عزلت و گمنامى از ديدگاه معصومين آن را يكى از صفات نيك و از شرايط كمال دانسته است.)
7 -الدرالفريد فىالتوحيد
8 -الدرالنضيد
9 - رسالهاى به اهل جزاير
10 - رسالهاى در فضيلت نماز جماعت
11 - رسالهاى مختصر در واجبات حج
12 - شرح ارشاد علامه حلى
13 - شرحالفيه شهيد اول
14 - شرح نفليّه شهيد اول
15 - عدّةالداعى و نجاحالساعى (اين كتاب از مشهورترين آثار ابن فهد حلى و يكى از مهمترين كتابها در ادعيه و اخلاق است. ابن فهد ابواب ششگانه كتاب را چنين تنظيم كرده است: ترغيب بر دعا، عوامل استجابت دعا، آداب و شرايط دعا كننده، شيوههاى دعا، ذكر، تلاوت قرآن.)[5]
16 - مصباحالمبتدى و هدايةالمقتدى
17 -المقتصر من شرحالمختصر
18 -المهذبالبارع (اين كتاب شرح مختصرالنافع محقق حلى است و از مهمترين كتابهاى فقهى ابن فهد به شمار مىآيد. فقها و دانشمندان عرصه فتوا در كتابهاى فقهى خود از نظرات او و كتاب دقيق، عميق پربار وى ياد كردهاند.)
19 -النجوم
زيبا نكتهاى كه در پايان تأليفات ذكر آن بجاست تلاش مداوم و پوياى اين دانشمند و عارف شيعى قرن نهم است كه تا دمادم مرگ به مجاهدت و تحقيق و تأليف پرداخته است. بخشى از كتابهايش نيمه تمام مانده و حتى برخى در ميانه مطلب رها شده است. گويا مرگ را با آخرين مركب قلم او قرابتى تمام بوده است. بعلاوه در ميان انديشههاى مكتوب او به دو عنصر نماز و دعا توجه خاصى شده است و چيزى در حدود يك سوم تأليفات ايشان در اين باره است. اين راز ريشه در يافتهها و نهفتههاى روح پاك او دارد و نشان از دركى همراه با يافتن و مشاهده دارد.
سفر به جبل عامل
در سال 826 ق. احمد بن فهد سفرى به مناطق جبل عامل كرده او در اين سفر 67 سال از عمرش گذشته و پس از تلاشها و زحمتها راهى اين سفر گشته بود. در آنجا به روستاى جزين رفته، از فرزند شهيد اول اجازه روايت دريافت كرد. اينكه او چرا و چگونه به اين سفر رفته، مشخص نيست ولى شايد زيارت قبور پيامبران و حضور در نخستين قبلهگاه مسلمين - بيتالمقدس - و نيز ديدارى از عالمان آن ديار بخشى از اهداف سفر عارف حلّى بوده است.[6]
كرامتى در باغ نقيب
ابن فهد در سالهاى آخر عمر به كربلا هجرت كرد و در آن ديار خونرنگ مرجعى پرنفوذ و والامقام ياد شده است. بررسى استفتاءات مختلفى كه از او شده نشانگر والايى موقعيت و منزلت وى در آن زمان است. او از زيارت سيد الشهداء(ع) و فيوضات آن پاك بهرهمند بوده ادب محضر را هرگز از دست نداد. عشق، ادب و معرفت او نسبت به مقام نورانى ولايت او را به خضوعى غير قابل توصيف واداشته بود. در اين باره گفتهاند: ابن فهد هرگز زمين كربلا را به قضاى حاجتش آلوده نكرد تا حرمت حرم را حفظ كرده باشد و حريم آن پاك و معطر بماند. آن معرفت كيش در كربلا براى اينكه[7] اوقاتش در رابطه با مردم كمتر ضايع شود باغى داشت كه به باغ نقيب علويان معروف بود و در آن، با توليد محصول پاكيزهاى كه خود كشت مىكرد زندگى مىگذرانيد. روزى در باغ بود كه شخصى يهودى وارد شد و گفت: شما مىگوييد پيغمبرتان گفته عالمان امت من از انبياى بنىاسرائيل برترند؟ احمد بن فهد جواب داد. آرى! يهودى گفت: نشانه اين ادّعا چيست؟ موساى كليم عصا را اژدها مىكرد. در اين حال ابن فهد نيز بيلى كه در دست داشت به زمين انداخت و بىدرنگ مارى مهيب شد! سپس آن را گرفته، دوباره به شكل بيل درآمد. يهودى گفت: شما از اين نظر در رتبه آنان هستيد (نه برتر از آنان). ابن فهد گفت: براى موسى چنين خطاب آمد «لاتخف» (نترس) ولى ما نترسيده، آن را مىگيريم![8]
صدقه آبرو
نقل كردهاند كه يكى از انسانهاىالهى در خواب چنان ديد كه مجلسى باشكوه بر پا شده و همه عالمان شيعه در آن جمعاند ولى ابن فهد حضور ندارد. در عالم خواب مىپرسد پسابن فهد كجاست؟ مىگويند او در مجلس انبيا مقام گزيده است! آن عالم بزرگ مدتى بعد پس از ديدار با ابن فهد خوابش را براى وى تعريف مىكند. آنگاه مىپرسد: شما چه كردهايد كه خلوت نشين محفل انس گشته و در مجلس پيامبران جاى گرفتهايد؟ ابن فهد مىگويد: آنچه مرا بدان مقام رهنمون شد اين بود كه فقير بودم و پولى نداشتم تا به آن صدقه داده، نيازمندى را دست گيرم. از همين رو مقام و آبرويم را صدقه دادم و از موقعيت خويش نيازمند را دستگيرى كردم.[9]
جدال پيروز
در سال 840 ق. در حالى كه شيخ كامل حله 84 بهار را پشت سر گذاشته بود از طرف حكمران بغداد ميرزا اسپند براى مناظره با علماى اهل سنت به بداد دعوت شد. اسپند ميرزا پسر قرايوسف از امراى سلطان محمدجلاير بود. او و پدرش دوازده سال بر بغداد و اطراف آن حكومت كردند. اسپند ميرزا در سال 836 به حكومت بغداد رسيد و از زمان انجام اين مناظره چهار سال از ايام زمامدارىاش گذشته بود. مجلس مناظره بر پاشد و ابن فهد و عالمان شيعى در يك طرف و بزرگان اهل سنّت در طرف ديگر به بحث نشستند. ابن مناظرهها پس از جدالى حسّاس در حضور سلطان به پايان رفت و ابن فهد حلى توانست حقانيّت تشيّع را به اثبات برساند. بدين ترتيب اسپندميرزا حاكم بغداد مذهب شيعه را اختيار كرده، سكه به نام دوازده امام زد و مذهب شيعه را مذهب رسمى حوزه حكمرانىاش قرار داد.[10]
در حديث ديگران[11]
مرغان رهيده از بند و پرستوهاى عاشقى كهتابىكرانها پر كشيده در سرزمين دوست فرود آمدهاند در وصف نگنجند، اما بىلطف نيست اگر نظر ديگران را درباره آنان بنگريم. ميرزا حسين نورى درباره ابن فهد مىنويسد: «صاحب مقامات عالى در ميدان علم و عمل و دارنده خصال روحى و باطنى اى كه در كمتر انسانى يافت مىشود، جمالالدين احمد بن فهد حلى...» و نيز عارفالهى مولى محمد تقى مجلسى[12] در اجازهاى از او به عنوان «شيخربانى و عالمى صمدانى» ياد مىكند.[13] آرى، او پاكباختهاى از ديار خوبيها بود كه در وصف او گفتهاند: شهرت وى در فضل و استوارى نظر، ذوق، عرفان، زهد، اخلاق، خوف و اشفاق به اندازهاى است كه ما را از هر گونه تعريفى دربارهاش بىنياز مىكند. او بين علوم معقول و منقول و نيز فروع و اصول دين جمع كرد و هر دو را به دست آورد.... لفظ و معنى ظاهر و باطن را درك... و علم و عمل را به بهترين شيوه در خود جمع كرده بود. محقق تسترى[14] دربارهاش فرموده است: «شيخ با افتخار جليل، يگانه كامل، نيكبختى كه روشنايى مسلمين و راهنمايى مؤمنين بود؛ عالمى كه پيشواى به وحدت رسيدگان و دلير عرصههاى مناظره با مخالفين و دشمنان بود.الگوى عابدان و نادره عارفان و زاهدان، پدر فضايل و نيكيها، جمال الدين احمد بن محمد بن فهد حلى قدس اللَّه روحه».[15]
غروب
سرانجام سال 841 ق. فرا رسيد و از عمر احمد بن فهد 85 سال گذشته بود و آخرين لحظات زندگى شيخ بود. او مشتاق ديدار بىپرده دوست، آماده پرواز شده، بال گشود و غبار طبيعت را از روح خود زدوده چشم دوستان در فراق شيخ ترانه جدايى سرداد و گلاب اشك را مويه كرد. دوستداران شيخ جنازه را برگرفته، درميان اندوه مؤمنان تا باغ نقيب علويين كربلا تشييع كرده، به خاك سپردند.
آرامگاه آن مرد نامى از همان ابتدا مورد توجه مؤمنان و عالمان بود. نقل كردهاند آقا سيد على طباطبايى (مؤلف كتاب «رياضالمسائل») بر زيارت قبر او مداومت داشته است. قبر او اكنون در مدرسهاى از مدارس علوم دينى قرار دارد و زيارتگاه عام و خاص است.[16]
«يادش جاودان باد و انديشه و عملش اسوه زندگىها»
«والسلام»
[2] . ريحانة الادب، ميرزا محمد على مدرس تبريزى، ج8، ص193 والمهذبالبارع، ابن فهد حلى، تصحيح شيخ مجتبى عراقى ج1، ص18 و 19.
[3] . تمكّن در توحيد كه يكى از اصطلاحات عارفان است يعنى سالك بسوى خدا به توحيد - كه بالاترين سير و كمال انسان است - برسد و حالات او در توحيد خداى سبحان هميشگى، پيوسته و دائمى باشد. كه اين استقرار و ثبوت در توحيد را تمكّن در توحيد حضرت حق گويند.
[4] . طبقات اعلامالشيعه، آقا بزرگ تهرانى، ج4، بخش الضياءاللامع فىالقرنالتاسع و بحار الانوار، علامه مجلسى، ج104 و 105 (اجازات بحار).
[5] . استاد علامه حسن زاده آملى فرمودهاند: طلابى كه مىخواهند در دعا دقت و تأمّل كنند در خدمت استادى اهل صفا كتابهاى دعا را بدين ترتيب درس بگيرند: اول مفتاحالفلاح شيخ بهايى، دوم عدّةالداعى ابن فهد حلى، سوم قُوّتالقلوب ابوطالب مكى، چهارم اقبال الاعمال سيد بن طاووس.
[6] . تعليقه امل الآمل، ميرزا عبداللَّه افندى اصفهانى، چاپ كتابخانه آيت اللَّه مرعشى قم، ص 94 و 95.
[7] . تاريخالعلماء، محمد رضا حكيمى، چاپ بيروت، 1403، ص 31 و 32.
[8] . ترجمه عدّةالداعى، حسين فشاهى، چاپ كتابفروشى جعفرى مشهد، 1379 ق، ص 8.
[9] . تفسير حمد و بقره شيخ محمد حسين اصفهانى، چاپ سنگى 1317ق، ص 199 و 200.
[10] . مجالسالمؤمنين، قاضى نوراللَّه شوشترى، اسلاميه 1354، ج 2، ص 368 - 370.
[11] . در زمان ابن فهد حلى دانشمندى ديگر با همين نام مىزيسته است كه همنامى اين دو عالم موجب اشتباهاتى شده است. نام هر دو ابن فهد است. هر دو از شاگردان «ابن متوّج» و هر دو شرحى بر «ارشاد» علامه حلى نوشتهاند اما يكى اهل حلّه است و ديگرى اهل «احساء» از روستاهاى حله. شرح ارشاد ابن فهد حلى معروف به شرح ارشاد است ولى شرح ارشاد ابن فهد احسايى نامى ديگر دارد. ابن فهد حلى از معلمان اخلاق و سير و سلوك است و جوششى در معرفت و اخلاق داشته ولى ابن فهد احسايى تنها در فقه استاد بوده است. «فهد» نام جد ابن فهد حلى است و نام پدر ابن فهد، احسايى. ترجمه روضات الجنات، محمد باقر ساعدى، اسلاميه 1356، ج 1، ص109 و 110.
[12] . مستدركالوسائل، ميرزا حسين نورى، چاپ رحلى، ج 3، ص 434.
[13] . بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 107 (اجازات) ص 68.
[14] . روضاتالجنات، سيد محمد باقر خوانسارى، ج1، ص71، با دخل و تصرف.
[15] . مقدمه مهدبالبارع، ص 13، به نقل از مقابس الانوار، شيخ اسداللَّه تسترى، ص 18.
[16] . ريحانة الادب، ميرزا محمد على مدرس تبريزى، ج 8، ص 147،