0

زندگی نامه علما

 
montazer_1371
montazer_1371
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : تیر 1390 
تعداد پست ها : 298
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:زندگی نامه علما
سه شنبه 5 مهر 1390  1:07 AM

ابن شهر آشوب(588 ه.ق)

 

در حريم ولايت

 

محمّد رحيم بيگ محمدى انديان‏

 

 

 

سرآغاز

 

دانشمند بلندآوازه شيعه «ابن شهرآشوب» يكى از بزرگمردان تاريخ است كه زندگى و آثارش سراسر درس عبرت، معنويّت، شور و شوق والگوى ايمان و تلاش است.

 

او در طول زندگى پربار خويش همواره در راه احياى مكتب انسان پرور اهل بيت: و رشد و استحكام حوزه‏هاى علوم اسلامى كوشش فراوانى از خود نشان داد. دانشمندى كه در تمام علوم اسلامى مقامى بس بلند به دست آورد و در تربيت شاگرد و تحقيق و تصنيف تا واپسين لحظات زندگى تلاش كرد. حال زندگى او را به اختصار مرور مى‏كنيم.

 

 

ميلاد

 

ابوعبداللَّه محمد بن على بن شهر آشوب سَرَوى مازندرانى معروف به «رشيدالدين» از عالمان بزرگ و معروف شيعه در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم هجرى است.

 

اين فقيه فرزانه در جمادى‏الثانى سال 488 ق. (و به قولى 489 ق.) به دنيا [1] آمد. از اينكه به «ابن شهرآشوب»، پدرش و [2]جدش نسبت «سَرَوى» داده‏اند، برمى‏آيد[3] كه اصل اين خاندان بزرگ از سارى مازندران بوده است، امّا درباره تولد خود وى كه آيا در سارى بوده يا بغداد، نمى‏توان به يقين اظهار نظر كرد.البته بعضى از محققان تولد «ابن[4] شهرآشوب» در بغداد را ترجيح داده‏اند.[5]

 

جد او شيخ شهرآشوب بن كياكى، از دانشمندان بزرگ شيعه و از مردم ارى بود كه در گروه شاگردان نامى و ممتاز شيخ طوسى (متوفى 460 ق.) به شمار مى‏رفت.[6]

 

پدرش شيخ على فرزند شيخ شهرآشوب نيز از فقيهان و محدثان فاضل و از دانشمندان بزرگ شيعه محسوب مى‏شد [7]كه در تربيت فرزند خويش از جان و دل تلاش كرد.

 

 

شكوفايى‏

 

محمّد رفته رفته همچون ديگر كودكان همسن و سال خود رشد مى‏كرد و بزرگ مى‏شد، امّا فرقى كه او با ديگران داشت اين بود كه در دامن خانواده‏اى روحانى، دانش پرور و تربيت شناس پرورش مى‏يافت. او چون به هشت سالگى رسيد تمام قرآن را حفظ كرده بود و از اين به بعد او را «حافظ» (حافظ قرآن) لقب دادند.[8]

 

ابن شهرآشوب بعد از فراگيرى قرآن و دروس مقدماتى و ادبى به تحصيل علوم و معارف دينى مثل فقه و اصول، حديث، رجال، كلام و تفسير پرداخت.

 

آغاز و انجام تحصيلات عالى او دقيقاً معلوم نيست، امّا همين قدر معلوم است كه در نزد پدر و جدّش و بزرگانى چون شيخ طبرسى، عبدالواحد آمدى و قطب‏الدين راوندى سطوح عالى علم و ادب را گذراند. ولى از آنجا كه آن بزرگان هر يك در شهر و ديارى دور از هم زندگى مى‏كردند به اين نتيجه مى‏رسيم كه ابن شهرآشوب در راه كسب علم و معرفت و براى استفاده از محضر دانشوران بزرگ شيعه در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم هجرى سالها از اين شهر به آن شهر و از اين ديار به آن ديار در حال مهاجرت و گشت و گذار بوده است.

 

 

اساتيد

 

1 - شيخ شهرآشوب (جد بزرگوار وى)[9]

 

2 - شيخ على (پدر دانشمندش)[10]

 

3 - واعظ نيشابورى (متوفى 508 ق.) [11]

 

معروف به «صاحب روضةالواعظين» و «فتّال نيشابورى». اين عالم بزرگ شيعه را در سال 508 ق. در شهر نيشابور به شهادت رساندند.

 

4 - شيخ ابوعلى فضل بن حسن طبرسى (متوفى 548 ق.) مفسر بلند آوازه شيعه و از عالمان و محدثان بزرگ قرن ششم هجرى است كه‏ي[12] داراى تأليفات زيادى چون: تفسير مجمع البيان و جوامع‏الجامع، اعلام‏الورى و... مى‏باشد.

 

5 - ابومنصور طبرسى، نويسنده كتاب ارزشمند «الاحتجاج». ابن شهر آشوب در كتاب رجالى خود «معالم‏العلماء» به بزرگى از او ياد كرده و درباره آثارش مى‏نويسد:

 

«استادم احمد بن ابى‏طالب طبرسى، كتابهاى مختلفى دارد از جمله:الكافى در فقه و...»[13]

 

 

6 - قاضى سيد ناصح‏الدين آمُدى (متوفى 550 ق.) صاحب كتاب ارزنده «غررالحِكم و دِررُالكلم»[14]

 

 

7 - ابوالفتوح رازى (متوفى 552 ق.)[15]

 

8 - عبدالجليل رازى قزوينى (متوفى‏560 ق.) از علماى بزرگ عصر خود و از اساتيد بلند پايه ابن شهرآشوب بود كه داراى كتاب معروفى به نام «النقض» مى‏باشد.[16]

 

9 - سيد ضياءالدين فضل‏اللَّه راوندى كاشانى (متوفى‏562 ق.)[17]

 

10 - قطب‏الدين راوندى (متوفى 573 ق.)[18]

 

11 - ابوالحسن على بن ابى‏القاسم بيهقى، معروف به ابن فندق (متوفى 565 ق.) او مورخ شهير خطه دانش پرور سبزوار و خراسان و يكى از علماى بزرگ شيعه در قرن ششم هجرى است.[19]

 

ابن شهرآشوب همچنين در محضر گروهى از علماى اهل سنت نيز تحصيل كرده است كه مشهورترين آنها عبارتند از:

 

1 - ابوعبداللَّه محمد بن احمدنطنزى، مؤلف كتاب «الخصائص‏العلويه على سائرالبريه»[20]

 

2 - جاراللَّه زمخشرى معتزلى (متوفى 538 ق.)، ابن شهرآشوب در نزد او كتاب«تفسيركشّاف» و «ربيع الابرار» و «الفايق فى غريب‏الحديث» را كه همه از تأليفات خود زمخشرى است، خوانده و از اين استاد اجازه نقل روايات آن كتابها را نيز گرفته است.[21]

 

 

موفقيت‏

 

ابن شهرآشوب پس از ساليانى اقامت در حوزه‏هاى علميّه ايران و استفاده از محضر دانشمندان و اساتيد بزرگ و مسافرتهاى علمى در سرزمينهاى مختلف ايران (مازندران، مشهد مقدّس ، نيشابور، سبزوار، رى ، كاشان ، اصفهان و همدان) در سال 547 ق. با كوله بارى از دانش و معنويت از شهر همدان به بغداد عزيمت كرد. وى در بغداد كه پايتخت بنى عبّاس[22] و مشهورترين مركز علوم اسلامى آن روزگار بود و دانشمندان زيادى در آن زندگى مى‏كرد اقامت گزيد و به تدريس علوم و فنون مختلف پرداخت و هم در آن رشته‏ها كتابها نوشت.[23]

 

 

ابن شهرآشوب از همان سالهاى جوانى كه در ايران و عراق مشغول تحصيل بود، تدريس هم مى‏كرد. « وى هر علمى از علوم اسلامى را كه به حدّ كمال دارا بوده، شروع به تدريس آن علم مى‏كرد.»[24]

 

با اينكه در زمان ابن شهرآشوب دانشمندان و عالمان بزرگى وجود داشتند كه مورد احترام مردم و از جايگاه ويژه‏اى برخوردار بودند، در اين ميان ابن شهرآشوب امتياز و برجستگى خاصّ داشت و مقام علمى و موفقيّت او از ديگران نمايان‏تر بود. او به هر شهرى از ممالك اسلامى كه حوزه علميه داشت، مى‏رفت در رأس آنان قرار مى‏گرفت و كار تدريس و بحث و پرورش شاگردان را به صورت جدّى و چشمگيرترى آغاز مى‏كرد.

 

 

شاگردان‏

 

وى زمانى كه در شهرهاى بغداد، حلّه و موصل مى‏زيست و در اواخر عمر كه در شهر حلب اقامت داشت و در ديگر شهرهاى اسلامى، شاگردان زيادى تربيت كرد كه از اين ميان به افراد ذيل مى‏توان اشاره كرد:

 

1 - علامه سيد محمد بن زهره حلبى (متوفى پس از 585 ق.)

 

2 - شيخ جمال‏الدين ابوالحسن على بن شعره حلّى جامعانى (متفى 581)

 

3 - شيخ تاج‏الدين حسن بن على دربى

 

4 - شيخ يحيى بن محمّد سوراوى

 

5 - يحيى‏ بن ابى طى حلبى

 

6 - سيد كمال‏الدين حيدر حسينى‏

 

ابن شهرآشوب يكى از اساتيد علم حديث و اجازه نقل حديث بوده است. وى از اساتيد خويش اجازه نقل روايت داشته و از آنها روايت مى‏كرده است. از جمله ايشان: شيخ ابومنصور طبرسى، محدث شيخ على ابن شهرآشوب، شيخ شهرآشوب، شيخ ابوعلى فضل بن حسن طبرسى (صاحب تفسير «مجمع‏البيان»)، شيخ جمال‏الدين ابوالفتوح رازى، قطب‏الدين راوندى و... مى‏باشند.

 

 

هجرت

 

اوائل دوران خلافت مستضيئى (547 - 566) ابن شهرآشوب در بغداد بود و مستضيئى در تقويت افكار و گسترش عقايد و اقتدار علماى حنبلى سعى و كوشش مى‏نمود. رفته رفته فعاليتهاى چشمگير ابن شهرآشوب از سوى مخالفان ناديده انگاشته مى‏شد و او را تضعيف مى‏كردند. از اين رو بغداد ديگر مكان مناسبى براى ارائه فعاليت ابن شهرآشوب نبود. وى بغداد را به قصد شهر تاريخى و عالم پرور حلّه ترك كرد و به آن ديار مهاجرت نمود. ابن شهر آشوب در سال 567 ق. كرسى درس خود را در حلّه رونق بخشيد و شروع به تدريس و تربيت شاگرد نمود و پس از ساليان دراز، حلّه را ترك كرد و به شهر موصل رفت و پس از اقامت زيادى در موصل سرانجام به شهر حلب (شهر ستارگان) هجرت كرد.

 

نويسنده روضات‏الجنات مى‏گويد:

 

«علت انتقال ابن شهرآشوب از عراق به شهر حلب آن بود كه شهرستان مزبور در آن روزگار مجمع رجال و بزرگان بوده و مردم آنجا هم عموماً با امامى مذهبان بخوبى رفتار مى‏كرده و به مناسبت اينكه شهرستان حلب تحت نظر آل‏حمدان بود كه امامى مذهب بوده‏اند... نسبت به علماى شيعه احترام مى‏كردند.»[25]

 

 

آثار جاودانه‏

 

ابن شهرآشوب قهرمان عرصه قلم و نگارش بود. او در اكثر علوم اسلامى - اعم از فقه، اصول، كلام، حديث، تاريخ، تفسير، رجال و... - تأليفات و تصنيفاتى ارزنده، آموزنده و بى‏سابقه از خود به يادگار گذاشته كه هريك در نوع خود مهمّ و نشانگر نبوغ فكرى و مقام والاى علمى نويسنده آن است؛ آثارى كه همواره مورد توجّه و عنايت عالمان و دانشمندان قرار گرفته است.

 

اينك به معرّفى برخى از آثار پر ارج آن دانشمند بزرگ شيعه مى‏پردازيم:

 

1 - متشابه‏القرآن و مختلفه: كتابى است تحقيقى كه مؤلف آن را در سال 570 ق. در شهر حلّه به پايان برده است.[26]

 

2 - مناقب آل ابى طالب 7: ابن شهرآشوب در اين اثر گرانقدر مناقب و فضايل چهارده معصوم: را يكايك مورد بحث و شرح قرار داده است.

 

3 - معالم‏العلماء: او در اين كتاب كم حجم و پربار پس از برشمارى نام 1021 تن از دانشمندان شرح حال كوتاهى از زندگى آنان و آثارشان را ذكر كرده است.

 

4 - مثالب‏النواصب‏

 

و شانزده اثر ذيل:

 

المخزون‏المكنون فى عيون‏الفنون،الطرائق فى الحدود والحقائق، مائدةالفائدة، امثال فى الامثال، الاسباب والنزول على مذهب آل‏الرسول،الحاوى، الاوصاف،المنهاج،الفصول فى‏النحو،الجديده، انساب آل ابى طالب، الاربعين حديثا (در مناقب حضرت فاطمه 3)، نخب الاخبار،الخصايص الفاطميه، بيان‏التنزيل،المواليد[27]

 

 

در عرصه شعر

 

ابن شهرآشوب در عرصه شعر و ادب نيز حضورى نيكو داشت. اشعار به جا مانده از ايشان بيانگر اين است كه او شاعرى توانا و زبردست و اديبى ماهر بود. اشعار او بيشتر حاوى نكات اخلاقى، عرفانى، حكيمانه و مدايح و مناقب اهل بيت - : - بود و در نوشته‏ها و هم در اشعارش به مخالفان تشيّع پاسخ داده و در اين مورد اشعار زياد سروده است. او اشعار خود را بيشتر در كتاب «مناقب» به مناسبتهاى مختلف آورده و با كمال تأسف هنوز به صورت ديوان يا دفتر شعر، تدوين و تنظيم نشده است. ما در اينجا به عنوان نمونه دو بيت از اشعارش را كه در مدح و منقبت ائمه اطهار - : - گفته است مى‏آوريم:

 

بَعْدَالنبىّ ائمةٌ لِمعاشرٍ

 

و اَئمَتى‏ مِنْ بَعدِهِ اولادُهُ‏

 

اِنْ كانَ قَدْ شَرُفَتْ بِهِ اصحابُهُ‏

 

فَبَنُوهُ ما شَرَفُوا وَهُمْ اَكْبادُهُ.[28]

 

- بعد از رحلت پيامبر9 مردمان را پيشوايانى بود، اما پيشوايان من بعد از آن حضرت، فرزندان اويند.

 

- چرا كه اگر اصحاب او به سبب صحابه بودن شرافت يافتند، فرزندان وى، هم اين شرافت را داشتند و هم جگرپاره‏هاى او بودند.

 

 

از نگاه ديگران‏

 

گفته‏ها و اظهار نظرهاى دانشمندان اسلامى چراغى است تا ما در پرتو آن، شخصيت علمى و شأن و منزلت معنوى مردانى چون ابن شهرآشوب را بهتر بشناسيم. پس با گفتار ديگران عظمت روحى و مقام علمى او را به نظاره مى‏نشينيم:

 

1 - علامه مير مصطفى حسينى تفرشى (متوفى‏1021 ق.) نقل مى‏كند:

 

«رشيدالدين محمد... شهرآشوب، پيشواى طايفه شيعه و فقيه آنان، شاعرى بليغ و نويسنده بود...»[29]

 

2 - شيخ ابوعلى حائرى (متوفى‏1251 ق.) مى‏نويسد:

 

«ابن شهرآشوب شيخ‏الطائفه است و پايه فضل او گفتگو ندارد.»[30]

 

3 - شيخ حرّ عاملى (متوفى 1104 ق.) مى‏گويد:

 

«ابن شهرآشوب عارف به رجال و اخبار و احاديث، شاعر و اديب و جامع همه خوبيها بود.»[31]

 

4 - علامه ميرزا حسين نورى (متوفى 1320 ه'.ق) مى‏نويسد:

 

«فخر شيعه، تاج شريعت، افضل الاوائل و درياى متلاطم ژرفى كه ساحل ندارد، احياء كننده آثار مناقب و فضائل، رشيدالملة والدين‏شمس الاسلام والمسلمين ابن شهرآشوب فقيه، محدث، مفسر، محقق و...»[32]

 

5 - دانشمند رجالى و محقق ملا على قراجه داغى ديزمارى عليارى (متوفى 1327ق.) مى‏نويسد:

 

«ابن شهرآشوب مازندرانى، پيشواى طايفه شيعه... و نويسنده بود.»[33]

 

چنانكه از كتابهاى نويسندگان برمى‏آيد دانشمندان اهل تسنن آن طور كه از ابن شهرآشوب تجليل و به بزرگى ياد كرده‏اند، در حق كمتر كسى از علماى شيعه چنين كرده‏اند.

 

اينك به گفته‏هاى يكى از آنان اشاره مى‏كنيم تا از اين رهگذر اندكى به شخصيت علمى و قدر و منزلت و شأن او بيشتر پى بريم.

 

صلاح‏الدين صفدى، يكى از عالمان بزرگ اهل سنت مى‏نويسد:

 

«محمّد بن على بن شهرآشوب... يكى از سرشناسان شيعه است. او در هشت سالگى قرآن را حفظ كرده بود و در علم اصول شيعه به حد نهايى رسيد. وى در علوم قرآنى و مشكلات حديث و اخبار و لغت و نحو و موعظه در منبر - در زمانى كه مقتفى خليفه عبّاسى در بغداد بود از ديگران تقدم داشت.»[34]

 

 

رحلت

 

سرانجام ابن شهرآشوب ، فقيه فرزانه اهل بيت عصمت و طهارت - : - پس از گذراندن صد سال عمر و حدود هفتاد سال خدمت پرتلاش به تشيّع، با تحصيل، تعليم و تربيت، تحقيق و ترويج احكام‏الهى و تحمّل محنتهاى بسيار در راه دين و استحكام حوزه‏هاى علوم دينى و رفع مسائل اجتماعى مردم و مشكلات شخصى زندگى، در شب جمعه 22 شعبان سال 588 ق. در شهر حلب به ديار باقى پر كشيد و پيكر عزيزش را در نزديكى شهر در دامنه كوه جوشن، در جوار مرقد حضرت محسن بن ابى عبداللَّه الحسين‏7 دفن كردند.

 

اعيان‏الشيعه، ج‏1، ص‏82.

 

 

 

 


 


[1] . لؤلوةالبحرين، شيخ يوسف بحرانى، ص‏340.

 

[2] . مقدمه كتاب غررالحكم، عبدالواحد آمدى.

 

 

[3] . سَرَوى بر وزن غَرَوى و منسوب به «سارى» مازندران است.

 

[4] . دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج‏4، ص‏90.

 

[5] . علامه سيد محمد صادق آل بحرالعلوم مى‏گويد: از اينكه پدرو جد ابن شهرآشوب در بغداد زندگى مى‏كردند برمى‏آيد كه تولد اين دانشمند در بغداد اتفاق افتاده است. (مقدمه معالم‏العلماء، ص‏3) بعضى از محققان برآنند كه ابن شهر آشوب در سارى مازندران به دنيا آمده و مقدمات علوم اسلامى را در آنجا فراگرفته است. (دائرة المعارف تشيّع، ج‏1، ص‏337).

 

 

[6] . كياكى كنيه شهرآشوب است (ر.ك: مصفى‏المقال فى علم‏الرجال، آقا بزرگ تهرانى، ص‏415).

 

 

[7] . بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج‏1، ص‏101.

 

 

[8] . مقدمه معالم‏العلما، ص‏3.

 

 

[9] . دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج‏4، ص‏90.

 

[10] . لؤلوةالبحرين، ص‏347.

 

 

[11] . دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج‏4، ص‏90.

 

[12] . همان، ص‏46.

 

 

[13] . معالم‏العلماء، ابن شهرآشوب، ص‏25.

 

[14] . مقدمه كتاب غررالحكم و دررالكلم، سيد جلال‏الدين اُرموى.

 

[15] . طبقات مفسران شيعه،عقيقى بخشايشى، ج‏2، ص‏59 و 60.

 

 

[16] . معالم‏العلماء، ص‏145.

 

[17] . طبقات مفسران شيعه، ج‏2، ص‏144.

 

 

[18] . معالم‏العلماء، ص‏55؛الكنى و الالقاب، ج‏3، ص‏72.

 

[19] . دائرةالمعارف تشيع، ج‏3، ص‏594.

 

[20] . ر.ك: معالم‏العلماء، ص‏119، رقم‏790.

 

[21] . مقدمه معالم‏العلماء، ص‏8.

 

 

[22] . دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج‏4، ص‏90.

 

 

[23] . مفاخر اسلام، ج‏3، ص‏495.

 

[24] . همان، ج‏3، ص‏500.

 

 

[25] . روضات‏الجنات (ترجمه)، ج‏7، ص‏215.

 

[26] . متشابه‏القرآن و مختلفه، جزء دوم، ص‏287.

 

[27] . الذريعة، ج‏19، ص‏76؛ ج‏2، 236؛ ج‏2، ص‏476؛ ج‏5، ص‏91؛ ج‏1، ص‏426؛ ج‏23، ص‏233؛ مقدمه معالم العلماء، ص‏33؛ تنقيح‏المقال، ج‏3، ص‏157؛ ريحانة الادب، ج‏8، ص‏59.

 

[28] . مناقب آل ابى طالب، ج‏4، ص‏148.

 

[29] . نقدالرجال، ص‏323.

 

 

[30] . منتهى‏المقال، 283.

 

[31] . امل الآمل، ج‏2، ص‏.285

 

[32] . مستدرك‏الوسائل، ج‏5، ص‏310.

 

[33] . بهجة الامال فى شرح زبدةالمقال، ج‏6، ص‏513.

 

[34] . تأسيس‏الشيعه، آية اللَّه سيد حسن صدر، ص‏272.
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها