پاسخ به:زندگی نامه علما
سه شنبه 5 مهر 1390 12:52 AM
سـيد مرتضى علم الهدى
سـيد مرتضى علم الهدى , متولد 355 و متوفى 436علا مه حلى او را معلم شيعه اماميه خوانده اسـت مـردى جـامع بوده است هم اديب بوده و هم متكلم و هم فقيه آرافقهى او مورد توجه فقها اسـت كـتـاب مـعـروف او در فقه , يكى انتصار است و ديگركتاب جمل العلم و العمل او و برادرش سيد رضى , (جامع نهج البلاغه ) نزد شيخ مفيد سابق الذكر تحصيل كرده اند 1
ابـوالـقاسم على بن الحسين بن موسى , مشهور به سيد مرتضى علم الهدى ,نقيب طالبيان , از نظر منزلت علمى و اعتبار فقهى در مرتبت بسيار والايى قرار دارد كه كمتر كسى در آن عصر به پايه آن نـايـل آمده است او پيشواى فقهى , متكلم و مرجع اماميه در عصر خويش , پس از درگذشت استاد عاليقدرش شيخ مفيد (م 413) بوده است .
وى در سـال 355 در يـكى از خانواده هاى محترم سادات بغداد به دنيا آمد كه ازجانب پدر و مادر نـسـب بـس شريفى داشت نامش على بن حسين طاهر فرزند موسى فرزند محمد فرزند موسى و فـرزنـد ابـراهـيـم فـرزند موسى فرزند امام جعفر الصادق عليهم السلام , علوى هم موسوى , نسب شـريـفش با پنج واسطه به حضرت امام موسى بن جعفر (ع ) مى رسد كنيه اش علم الهدى و لقبش ذوالثمانين , ابوالثمانين وذوالمجدين و شريف سيد مرتضى مى باشد.
او يـكى از بزرگان فقهاى اماميه , جامع علوم معقول و منقول در عصر خويش بوده و در ادبيات و فـنـون كـلام و تفسير سرآمد اقران بوده است و آنچنان در علوم اسلامى تبحر داشته است كه او را مروج الذهب در راس قرن چهارم , و يا مجددمذهب در قرن مذكور ناميده اند.
او مدت سى سال امير حاج و حرمين و نقيب الاشراف و قاضى القضات ومرجع تظلمات و شكايات مردم بوده است علا مه حلى در كتاب خلاصه درباره اوگويد: علم الهدى ركن اماميه و معلم ايشان بوده و مصنفات او تا زمان حاضر كه 693هجرت مى باشد, محل استفاده آن فرقه حقه مى باشند 2
شيخ عزالدين احمد بن مقبل گويد: اگر كسى سوگند ياد كند كه علم الهدى در علوم عربيه داناتر از خود عرب بوده , دروغ نگفته و گناهى نكرده است 3
علم الهدى از ديدگاه دانشمندان اهل سنت :
شخصيت علم الهدى از ديدگاه دانشمندان اهل سنت هم پوشيده نمانده است ,بلكه در اثر كثرت تاليفات و آثار مورد جلب نظر آنان نيز گرديده است ابن خلكان ,يكى از مورخين اهل سنت گويد:.
فـضـائل وى بـسيار و تاليفات او در دين و احكام مسلمين شاهد صادق هستندبر اينكه شاخه آن شجره بوده و از اهل آن خانواده جليل مى باشد .
ابـن اثـير در كامل التواريخ , يافعى در مرآة الجنان , سيوطى در طبقات , خطيب بغدادى در تاريخ بـغـداد و ابـن كـثير شامى و ديگران , همگى از سيد مرتضى با بهترين عبارات ياد كرده اند و علم و فضيلت و دانش او را ستوده اند.
يكى از اساتيد ادبيات مصر گويد:
مـن از كتاب غرر و درر سيد مرتضى مسائلى را استفاده كردم كه در هيچ يك از كتابهاى ديگر نحويان به دست نياوردم 4
حوزه درسى او:
او حـوزه درسـى بـسـيـار غـنـى داشـتـه است و در علوم متنوعه تدريس داشته است و هر يك از شـاگـردان او شهريه معينى داشته اند, چنانچه شيخ طوسى را ماهى دوازده دينار اشرفى (طلاى هـيـجـده نخود) و قاضى ابن البراج را ماهى هشت دينار و هر يك از تلامذه ديگر را به فراخور حال خـود شـهـريه مى داده است وقتى قحطى شديد پيش آند, مرد يهودى براى تحصيل روزى , چاره انـديـشيد كه در نزد سيد به تحصيل علم نجو بپردازد بعد از استيذان از سيد حاضر درس او شد و حـسب الامر سيد به او روزانه تعيين گرديد كه روز به روز مى گرفت و صرف ضروريات زندگى خود مى كرد تا پس از اندكى از مشاهده اين شيوه و رفتار نيك , آخر به دين اسلام گرويد.
داستان آغاز تحصيل او:
بـرخى از رؤياها در صداقت و راستى بى شباهت به الهام و نوعى آگاهيهاى غيبى نيستند و يكى از آن نـوع رؤيـاهـا, خـوابى بود كه شيخ مفيد اعلى اللّه مقامه الشريف ديدند كه حضرت فاطمه زهرا (س ) حـسـنين (ع ) را پيش او آورده است و مى فرمايد:يا شيخ علمهما الفقه (به اين دو فرزند فقه بياموز) شيخ پس از بيدارى به حيرت وتفكر فرو مى رود, تا آنكه صبح همان شب , فاطمه والده مـاجده سيد مرتضى و سيدرضى , با خدمتگزاران خود كه دور او بوده اند, دو پسر خود را كه در آن موقع از نظرسن , صغير و خردسال بوده اند پيش شيخ آورده , شيخ محض رعايت جلالت آن مخدره , سلامش كرد و به پا ايستاد تا پس از احترامات معمولى , فاطمه مادر كودكان ,همان عبارت مذكور در رؤيا را (يا شيخ علمهما الفقه ) به زبان آورد و گفت :
اى شيخ اين دو پسران منند, اينها را پيش تو آورده ام كه به آنان فقه تعليم دهى .
پـس شـيـخ تـحـت تاثير قرار گرفت و خواب را به آن بانوى جليل القدر بازگونمود و به تعليم و تربيت آن دو برادر والاگهر اهتمام تمام به كار برد تا به آن مقام عالى علم و اجتهاد نائل آمدند كه هر دو از ذخيره هاى ارزشمند اسلام و از نوادر و نوابغ روزگار گرديدند 5 .
اساتيد و شاگردان:
او در محيط علمى مساعد رشد و نما كرد و از محضر بزرگان و افرادى مانند:شيخ مفيد, خطيب اديب , ابن نباته و شيخ حسن بابويه بهره جست و شاگردانى مانند:شيخ طوسى , قاضى ابن البراج , ابـوالـصـلاح حـلبى , ابوالفتح كراجكى , سالار بن عبدالعزيز ديلمى و دهها نظاير اين بزرگان را در حوزه درسى خويش تربيت نمود.
تاليفات:
او داراى تاليفات متعددى است كه هر كدام نشانگر وسعت علم و تبحر وگسترش كرانه اى دانش و فضيلت او بوده است مرحوم مدرس , صاحب ريحانة الادب بيش از 72 جلد از آنها را با اسم و رسم نام مى برد, ولى برخى از آنچه كه راجع به فقه و اصول فقه مى باشد, به اين ترتيب مى باشد:
1 ـ الانتصار.
2 ـ جمل العلم و العمل .
3 ـ الذريعه فى اصول الشريعه (در اصول فقه ).
4 ـ المحكم و المتشابه .
5 ـ المختصر.
6 ـ ما تفردت به الاماميه من المسائل الفقهيه .
7 ـ المصباح .
8 ـ الناصريات .
و جـز آنـهـا, كتابهاى الامالى , جواب الملاحدة فى قدم العالم , درر الفوائد وچند جلد ديگر كه طالبين تفصيل لازم است به آن كتابها مراجعه نمايند.
لقب علم الهدى :
در مورد لقب علم الهدى , بيشتر مورخين نگاشته اند كه ابوسعيد محمد بن حسين وزير القادر باللّه (خـلافـت 422-381) در سـال 420 بـيـمـار شـد شـبـى در خواب ديد كه امير مؤمنان (ع ) به او مى فرمايد: به علم الهدى بگو تا براى تو دعا كند تا ازبيمارى بهبود يابى وزير گفت : يا امير المؤمنين , علم الهدى كيست ؟ .
فـرمود: على بن الحسين موسوى است چون از خواب برخاست , نامه اى به سيد مرتضى نوشت كه براى او دعا كند و در آن نامه او را علم الهدى خواند.
سـيـد مرتضى برآشفت و از وزير خواست كه او را با اين لقب بزرگ نخواندوزير گفت به خدا قسم امير المؤمنين (ع ) امر فرموده كه شما را به اين لقب بخوانم بعداز آنكه وزير از دعاى سيد مرتضى شفا يافت , جريان خواب خود و امتناع سيدمرتضى را از قبول اين لقب براى خليفه بيان كرد خليفه پيام فرستاد كه شايسته است لقبى را كه از سوى جد شما داده شده است بپذيرى و ابا نكنى سپس حـكـم شـد كـه مـنشيان در نامه هاى رسمى و عموم مردم او را با اين لقب بخوانند و بدين گونه ملقب به علم الهدى گرديد 6
كتابخانه او:
در كتابخانه سيد مرتضى , هشتاد هزار جلد كتاب بوده است كه اغلب آنها ازكتابهاى مورد مطالعه يا تاليف او بوده است .
يكى از معاصرين او گويد:.
كتابهاى سيد را شماره كردم , به هشتاد هزار جلد رسيد كه اغلب آنها ازمحفوظات يا مصنفات او بوده است .
ثـعالبى مورخ نامى نيز در تاييد اين گفتار اضافه مى نمايد: در بغداد پس ازوفات سيد مرتضى با ايـنـكه قسمت عمده كتابهاى او را به امرا و وزرا اهداد كرده بودند, باز باقيمانده آنها را به سى هزار دينار قيمت كردند 7.
وفات:
او در سـال 436در بـغـداد وفـات نمود نجاشى در رجال خود مى نويسد: او درسال مزبور وفات يافت فرزندش بر او نماز گزارد و در خانه اش دفن شد من وابويعلى جعفرى (داماد شيخ مفيد) و سلا ر بن عبدالعزيز او را غسل داديم .
جنازه او به كربلاى معلى منتقل شده و در جوار مطهر حضرت سيدالشهدا (ع ) مهمان آن بزرگوار گرديد 8
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقى ها:
1- آشنايى با علوم اسلامى , ص 299 .
2- ريحانة الادب , ج 4 , ص 183 تا 190, چاپ دوم , كتابفروشى خيام , تبريز, چاپ شفق . 3- مجله مكتب اسلام , سال اول , شماره 4 .
4- ريحانة الادب , ج 4 , ص 184 . 5- ريحانة الادب , ج 4 , ص185 . 6- روضات , ص 575. 7- مجله مكتب اسلام , سال اول , شماره 4 , مقاله نامبرده . 8- ريحانة الادب , ج 44 , ص 190 ـ رجال نجاشى , ص 261, كد معرفى648 . علاوه بر منابع فوق مى توان به ادب المرتضى تاليف دكتر عبدالرزاق , و معجم المؤلفين , تاليف عمررضا كحاله , ج 7مراجعه نمود.
فقهاى نامدار شيعه - عقيقى بخشايشي