پاسخ به:زندگی نامه علما
سه شنبه 5 مهر 1390 12:51 AM
معلّم امّت
احمد لقمانى
تاريخ شيعه سرشار از افتخارات بسيار و تحوّلات چشمگير است. تحوّلاتى كه به دست عالمان متعهد و فرزانگان انديشمند پديد آمده است.
در اين ميان به سده چهارم هجرى بر مىخوريم كه «فتحالفتوح» تاريخ شيعى است؛ روزگارى كه مردى بزرگ و انديشمندى سترگ «دائرةالمعارفى جامع» از معارف اسلامى تدوين كرد و قريب 50 سال پرچمدار عرصههاى علمى، فكرى و فرهنگى مسلمين گرديد و سرانجام بدانجا رسيد كه دوست و دشمن زبان به تمجيد او گشودند و قلم به تعريف او برگرفتند و او را «مفيد» لقب دادند.
بينش افروزى و دانش آفرينى وى بهمراه آگاهى از اوضاع دشمنان و اطلاع از جهان اطراف دست به دست هم داد و او را سلسله جنبان نهضت فكرى و رُنسانس علمى در قرن چهارم كرد و بدانجا رسيد كه «صحيفههاى سبز مهدوى» عجل اللَّه تعالى فرجهالشريف به افتخار او صادر شد و حضرت ولى عصر7 وى را برادرى گرامى و استوار خواند.
تولد
... اين مشعل تابناك و فروزنده در يازدهم ذيقعده 336 قمرى[1] در عُكْبَراى بغداد پاى هستى بر جهان گذارد و «محمد» نام وى گرديد. از آنجا كه پدر او شخصى پارسا و مذهبى بود و به تعليم و تربيت اشتغال داشت؛ «ابنالمعلم» لقب وى شد و پس از چندى «عكْبَرى» و «بَغْدادى» دو لقب ديگر او گرديد.[2]
محمّد دوران كودكى خود را با «بزرگى» مىگذراند. فراست و تيز هوشى او خبر از گذشتهاى پاك؛ از خاندان خويش و آيندهاى روشن؛ در بغداد و جهان اسلام مىداد. عشق و شور فراوان به تحصيل موجب شد كه همراه پدر به بغداد رفته و فراگيرى علم و دانش را آغاز كند. او از نشاط وافر و فرح بخش بسيارى در مطالعه برخوردار بود. عطر اخلاص در وجود محمّد كار را بدانجا رسانيد كه در پنج سالگى براى او از ابن ابىالياس اجازه روايت گرفتهاند[3] و در حالى كه هفت سال و چند ماه داشت از ابن سمّاكنقل روايت كرده است.[4]
وى فرزانهاى تلاشگر گرديد به طورى كه پيش از دوازده سالگى از برخى محدّثان روايت اخذ كرده و از استاد خويش، شيخ صدوق قبل از بيست سالگى حديث شنيده است.
تحصيلات و استادان
«ابنالمعلّم» سرو وجود خود را از چشمه دانش بغداد طراوت و شادابى بخشيد و از محضر بيش از هفتاد نفر از بزرگان بهره علمى برد. از محضر مظفر بن محمد، ابوياسر و ابن جنيد اسكافى «كلام و عقايد» آموخت و از درس حسين بن على بصرى و على بن عيسى رمّانىبهره جست. «فقه» را نزد جعفر بن محمد بن قولويه فرا گرفت و از محضر اديب و مورخ چيره دست محمد بن عمرانمرزبانى «علم روايت» آموخت.
ابن حمزه طبرى، ابن داود قمى، صفوان و شيخ صدوق ديگر اساتيد «محمّد» بودند كه شهد شيرين دانش را در كام جان او ريختند.
در ميان استادان وى عالمانى از شهرهاى مختلف مانند قم، كوفه، بصره، سارى، طبرستان، حلب، قزوين، بلخ، مراغه، همدان و شهر زور ديده مىشوند.
جهان اسلام در عصر «مفيد»
از رحلت رسول اللَّه (ص) حدود 300 سال مىگذشت. در اين مدّت امامان و شيعيان تحت فشار بنىاميّه و در خفقان خشن بنى عباس بسر مىبردند. شكنجههاى روحى و جسمى و اذيت و آزار خلفا و حكمرانان همچنان ادامه داشت تا اينكه در اواسط قرن چهارم هجرى محدوديت؛ شيعيان به مقدار قابل ملاحظهاى كاهش يافت.
خلفاى فاطمى - كه شيعه اسماعيلى بودند - در مصر دولت نيرومندى تشكيل دادند كه با تشكيل اين دولت ابهت و جلال دربار بغداد كاسته شد و از طرفى سيفالدّوله حمدانىو امراى آن خاندان در شام حكومت مىكردند كه آنها نيز افتخار شيعى بودن را داشتند.
در كنار اين دو غوريان، صفاريان و طاهريان و از همه مهمتر دولت آل بويه كه از شيعيان مخلص و فرزانه اهل بيت : بودند در قسمتهايى از ايران و عراق قدرت يافتند.
دو سال پيش از ولادت شيخ مفيد، احمد معزّالدوله - در سال 334 - با ورود خود به بغداد و تأسيس شاخهاى از حكومت آل بويه در اين شهر صفحه نوينى در تاريخ بغداد گشود. بهار فرصتى فراهم شد و شيعيان در پناه آل بويه از آزادى موجود بهره برده و عقايد خويش را نشر دادند.
سال 352 اوّلين عزادارى علنى شيعيان در عاشورا برپا شد و در پى آن جشن عيد غدير روحى تازه در كالبد شيفتگان شيعى دميد. عزّالدوله در 356 هجرى به امارت رسيد و در 367 با رياست عضدالدوله، بغداد رونقى تازه يافت و شور و نشاط علمى قابل توجهى بدست آورد. محمّد بن محمّد بن نعمان، شيخ مفيد در اين عصر مىزيست و با توجه به اوضاع، از مقام و منزلتى بسيار برخوردار بود. بطورى كه عضدالدوله به هنگام بيمارى شيخ به ديدار او رفت و از وى عيادت كرد. شفاعت مفيد در حق ديگران پذيرفته مىشد و رهنمودهايش مورد قبول قرار مىگرفت و اين در حالى بود كه بيش از 36 بهار از عمر پربركت شيخ مفيد نگذشته بود.
در اين ايام مرجع قدرتمند و رهبر انديشمند مسلمانان و شيعيان فرهيخته، شيخ فرزانه، مرحوم مفيد بود.
بر كرسى زعامت شيعه
با وفات عضدالدوله توفان حوادث برپا شد و گرد و غبار دشمنى عليه شيعه بار ديگر پديد آمد. سال 372 هجرى برخى ديگر از خاندان بويه به امارت رسيدند و با روى كار آمدن قادر خليفه عباسى - در سال 381 هجرى - خلافت عباسى تجديد حيات يافت و از نفوذ آل بويه كاسته شد. آشوبهاى مذهبى، فتنه انگيزى عيّاران سخن سرايى قصهخوانان، خطابههاى واعظان بىسواد و آشوب طلبى سياست پيشهگان؛ آتش فتنه را شعلهورتر مىكرد[5] و آن دوران را به عصرى پرالتهاب و روزگارى پر از پيكارهاى عقيدتى جلوهگر مىساخت. امّا تدبير عالمانه و دقيق شيخ فرزانه و «مفيد» انديشمند - كه رياست جهان شيعه را به عهده داشت -، راه را بر كج روان و بدسگالان بسته بود و وعدههاى دروغين «مدينه فاضله» توسط افراد منحرف را رسوا و برملا مىساخت.
بيرق مبارزه در سده چهارم به دست اين دانشمند بصير بود. وى با استفاده از چشمه پاك و زلال وحى، دانش و معرفت اصيل را به ارمغان آورد؛ نظر معتزله را شنيد و آراء غلات را بدست آورده سخنان زيديه را دانست و به هريك جوابى منطقى و در خور ارائه داد و تا بدانجإ پيش رفت كه هر گروهى از آنان كه در مناظره با شيخ مفيد شركت كردند، ساعتى بعد خموشى خجلت برگزيدند و با سكوت عجز آلود خود، نشان افتخار و سربلندى را به دست شيخ سپردند. رسالههاى استوار، متين و دقيق وى و بيان اعتقادات شيعه با اسلوبى صحيح و كم نظير توفيقى افزون بود كه رهبرى شيعيان را براى شيخ مفيد پربارتر مىنمود.[6]
صحيفههاى سبز
دفتر زندگى معلّم امت، شيخ مفيد، صحيفهاى سپيد و نورانى است كه دستخط مبارك سلاله ياسين، حضرت بقية اللَّه الاعظم ارواحالعالمين لهالفداء در آن به چشم مىخورد.
در اواخر ماه صفر 416 هجرى بود كه نامهاى از طرف حضرت براى شيخ فرستاده شد. بوسه سپاس و اشك شوق او بر نامه آمد و چون آن را گشود دستخط زيبايى رخ نمود:
«للاخالسّديد والولىّالرشيدالشيخالمفيد... برادر گرامى، استوار و دوست راه يافته شيخ مفيد...»[7]
و در توقيعى ديگر و لطفى افزونتر؛ در پنج شنبه 23 ذى حجه هجرى نامهاى ديگر از طرف حضرت به افتخار شيخ صادر شد:
«بسم اللَّهالرحمنالرحيم سلام اللَّه عليك ايها النّاصر للحقالدّاعىاليه بكلمةالصدق...»
بنام خداوند بخشنده بخشايشگر، سلام خدا بر تو اى يارى كننده حق و دعوت كننده به سوى او از كسى كه با صدق و راستى به سوى خدا دعوت مىكنى...»[8]
برخى بر اين باورند كه در طول 30 سال، 30 توقيع و نامه شريف از ناحيه مقدس حضرت ولى عصر(عج) براى شيخ مفيد صادر شده كه در عنوان بسيارى اين جمله نورانى ديده مىشود: «برادر گرامى و استوار؛ شيخ مفيد»[9]
در آينه نگاه انديشمندان
شيخ طوسى، سيّد شرفالدين عاملى، علامه بحرالعلوم، قاضى نوراللَّه شوشترى، ابن شهر آشوب مازندرانى شيخ آقا بزرگ تهرانى، حاج ميرزا حسين نورى و بسيارى ديگر از سبز سيرتان انديشمند و دانايان شيعه شيخ را مردى فقيه، مؤلّفى زبردست و صاحب دويست كتاب، صاحب فكرى بلند و عالى و داراى ذهن دقيق و قابل توجه دانستهاند، او را در دورى از خطا و گناه، برخوردارى از فقاهت و عدالت و بهرهمندى از تيزهوشى و فضائل بسيار، كم نظير شمردهاند.
در بين دانشمندان اهل تسنّن نيز شخصيتهايى چون ابن نديم، ابن جوزى، ابن حجر عسقلانى و ديگران زبان به تمجيد اين فرزانه سپيد سيرت گشودهاند؛ او را پاسدار علم، فروتن، داراى جايگاهى والا و صاحب نظر در فقه و كلام و روايت دانستهاند و از سويى ديگر رياست اماميّه را به او نسبت داده و بر مقام بس رفيع شيخ سر تعظيم فرود آوردهاند.[10]
داستانهايى از زندگانى شيخ
«ايمان راسخ» و «انبوه دانش» شيخ به همراه «اخلاص و پشتكار» كيميائى چشمگير بود كه وجود شيخ را نورانيّتى خيره كننده بخشيده بود و كار وى را بدانجا رسانيد كه چون فتوايى را بطور غير عمد و به اشتباه جواب داد حضرت ولى عصر(عج) خود با پيغامى آن را اصلاح فرمود. پس از مدّتى كه مرحوم مفيد آگاه شد و در پى آن از دادن فتوا منصرف گرديد، آن حضرت طى نامهاى خطاب به شيخ فرمود:
«بر شماست كه فتوا بدهيد و بر ماست كه شما را استوار كرده و نگذاريم در خطا بيفتيد».
مقام علمى و منزلت معنوى شيخ در آن حد بود كه در خواب دخت رسولُ اللَّه(ص)؛ حضرت زهرا(ع) را ديد كه دست عزيزان خود امام حسن و امام حسين (ع) را در دست داشته و خطاب به شيخ فرمود: «اى شيخ به اين دو فقه بياموز».
ساعاتى بعد حيرت مرحوم مفيد برطرف شد چرا كه مادر سيّد مرتضى و سيّد رضى را ديد كه دست دو فرزند خود را در دست داشته و به شيخ گفت: اى شيخ به اين دو فقه ياد بده.
و آنگاه كه در مسألهاى فقهى بين استاد و شاگرد؛ شيخ مفيد و سيّد مرتضى اختلاف نظر و با بحث و ارائه دليل مشكل حل نشد. هر دو راضى به قضاوت امام اميرالمؤمنين على(ع) شدند. مسأله را بر كاغذى نوشته و بالاى ضريح مقدّس حضرت گذاردند. صبح روز بعد كه كاغذ را برداشتند دستخطى مزيّن به چنين نوشتهاى ديدند كه :
«اَنْتَ شَيْخى َو مُعْتَمِدى وَالحَقُّ مَعَ وَلَدى عَلَمُالهُدى»
(اى شيخ!) تو مورد اطمينان من هستى و حق با فرزندم سيّد مرتضى؛ علمالهدى است.[11]
معنويت «شيخ» و اخلاق «مفيد»
اشتغالات اجتماعى و دل مشغوليهاى تحصيلى و علمى شيخ را از فتوحات معنوى غافل نساخته بود. هر روز كه مىگذشت شكوفايى اخلاقى و عطر ملكوتى بر شاخسار وجود اين فقيه فرهيخته بيشتر و افزونتر مىگرديد.
صدقات بسيار، خشوع و خضوع فراوان، روزهها و نمازهاى بىشمار و ساده پوشى شيخ اثرى ژرف در ديدگان دوست و دشمن گذارده بود. هم رنگى او با اقشار كم درآمد و فقير جامعه و دورى گزيدن از دنياى فانى موجب آرامش نفس و اطمينان خاطر آن فرزانه والاگوهر شده بود. بطورى كه رسيدن به قلّه تكامل و تهذيب نفس براى او آسان شده و ارجمندى شخصيّت شيخ را پديد آورد. سخنان و دستورالعملهاى شيخ نه تنها «نسخهاى كارآمد»، بلكه «دارويى شفابخش» حساب مىشد و نورانيّتى ويژه با خود داشت. از تأثير كلام شيخ و تربيت اخلاقى وى همين بس كه «ابوالقاسم على» فرزند شيخ راه روشن و نورانى پدر را ادامه داده و صاحب شخصيّت قابل توجهى در جامعه شيعى به حساب آمده است.
در عرصه تدريس و تأليف
جاذبه فوقالعاده و پشتكار فراوان شيخ مفيد موجب جذب بسيارى به حوزه درس وى گرديد و باعث تأليف آثارى گرانبها و ارزشمند شد.
اين عالم فهيم و بلند همّت با احاطه و تسلطى انديشمندانه پاى به ميدان نبرد علمى فرهنگى گذارد و با استفاده از مبانى علم كلام و اصول فقه، راهى هموار و روشن در بحث و استدلال بر روى شيعيان گشود.
از يك سو گروه بىشمارى از دانشمندان مذاهب مختلف را تربيت نمود و مشعلهاى فروزانى چون سيّد مرتضى، سيّد رضى، شيخ طوسى، نجاشى و دهها نفر ديگر را تحويل حوزههاى علمى و دينى داد و از سوى ديگر قلم به دست گرفت و با اين سلاح برق آسا و ژرف، تحوّلى بهنگام ايجاد كرد.
اصول فقه را با سبكى شيوا و دلپذير فراهم آورد، علم كلام را از غناى بيشترى برخوردار كرد و دراصول دين وعقايد موضوعات خاصى چون اثبات امامت اميرالمؤمنين على(ع) را از قرآن به طور بسيار نفيس تدوين نمود.
قلم روان و دلپذير اين شيخ انديشمند بود كه غيبت امام زمان (ع) را زيبا توضيح داد و تاريخ زندگانى ائمه معصومين : را در كتابهاى گوناگونى - چون ارشاد و جَمَل - به رشته تحرير درآورد.
تأثير بخشى و انسان سازى آثار مفيد، محصول معجونهايى معنوى چون اخلاص در نوشتار، اطلاع از اديان و مذاهب مختلف، محوريّت عقايد، توجه و تأكيد بر رهبرى و فلسفه سياسى در اسلام است. جامعيت اين فرزانه سختكوش به همراه عقل گرايى و استدلالات منطقى و شناخت مقتضيات زمان، جامه جاودانگى بر آثار وى پوشانيد. و زينتهاى مختصرگويى، روان نويسى، آزاد انديشى و بلندنگرى نورانيّتى خاص به نوشتههاى مرحوم مفيد بخشيد.
گلبرگهاى هدايت
الف) علم كلام و عقايد: علمى كه مبانى عقيدتى همراه با استدلال عقلى در آن مطرح مىشود و با همين روش به شبهات و پرسشهاى افراد جواب داده مىشود؛ «علم كلام» نام دارد. «اوائل المقالات»، «شرح عقايد صدوق»، «اجوبة المسائلالسرويه» و «نكت الاعتقاديه» كتابهاى شيخ عظيمالشأن، مرحوم مفيد در اين بستر فكرى فرهنگى است.
ب) علم فقه: «فقه» دانشى است مقدّس كه از ديرباز بيان وظايف شرعى و بايدها و نبايدهاى عملى و تكليفى مسلمانها را به عهده داشته است و فقيهان شيعى بسان غوّاصان معنويت از اعماق اقيانوس معارف اهلبيت : دُرّواژهها وگوهرهاى گرانسنگى را براى بيان اين وظايف بدست مىآوردهاند. «المقنعةٌ» شيخ صاحب عناوين بسيارى در فقه است كه احكام و وظايف شرعى در ابواب مختلف آن توضيح داده شده است.
«الاعلام»، «المسائلالصاغانيه»، «جوابات اهل الموصل فىالعددالرُوية» و «جواب اهلالرّقة فى الاهله والعدد» از ديگر آثار اين فرزانه فرهمند در زمينه فقه است.
ج) اخلاق اسلامى: «امالى» شيخ، پيرامون اخلاق اسلامى و فضائل انسان است. صحيفههاى زرّين كه در آنها دعوت به تقوا، صحبت از يقين، بيان اخلاص و محاسبه نفس شده است و محبّتالهى و مبارزه باهوا و هوسها مطرح مىشود.
د) حديث: پس از علوم قرآنى، ارزش علم حديث مطرح است. اين علم ارزشمند از احاديث و سخنان معصومين : كه جرعههايى از سرچشمه سنّت و اشعههايى از آفتاب وحى است بحث مىكند. اهميت ولايت، لزوم پيروى از «امام (ع)» و فضائل اميرالمؤمنين على(ع) از جمله مباحثى است كه در امالى شيخ مفيد، پيش روى انديشمندان قرار مىگيرد.
ه) امامت و فلسفه سياسى در اسلام: شيخ مفيد «عدالت» و «عصمت» را شرط قطعى براى امامت و رهبرى شمرده است. وى با طرح حديث ثقلين و آيات قرآن به اين بحث مهمّ و بسيار عميق پرداخت سپس در «الافصاح فى الامامه»، «ارشاد»، «جَمَل»، «امالى»، «الفصولالمختاره»، «تفضيل اميرالمؤمنين على سايرالصحابه» بحث را گسترش داده و ابواب مختلف آن را گوشزد مىكند. قريب بيست اثر ژرف از آثار شيخ مفيد پيرامون «امامت و رهبرى» است.
و) غيبت امام دوازدهم (ع)
در كار گلاب و گل حكم ازلى اين بود
كان شاهد بازارى وين پرده نشين باشد
شيخ مفيد از سر ارادت و عشق از مولاى خود حضرت مهدى(عج) نام برده و پيرامون شخصيّت آسمانى آن امام آثارى پديد آورده است. بخشى از «ارشاد»، كتاب «الفصولالعشرة فىالغيبه» و «الجوابات فىالخروجالمهدى(ع)» به همراه پنج اثر ديگر از اين علّامه و شيفته اهل بيت : درباره حضرت بقيةُ اللَّه(عج) است.[12]
جبهههاى مختلف مناظره
نشو و نماى عقايد گوناگون و نحلههاى مختلف عقيدتى، زمان شيخ مفيد را معركه آراء و هنگامه مناظره كرده بود. بيان پرجوش، تسلط چشمگير و بصيرت بسيار وى موجب برترى هميشه در نبردهاى علمى فرهنگى وى شده بود. «تصحيح الاعتقاد» و «الفصولالمختاره»، مجموعهاى از برخى مناظرات شيخ با بيش از بيست تن از علما و صاحب نظران عقايد مختلف است كه از آنها مىتوان به مناظره با اشاعره، معتزله، اصحاب حديث، متصوفه و مرجئه اشاره كرد.[13]
در اين عرصه «انديشههاى سبز و جاويد» شيخ در زمينههاى ناب و اصيل خود را نشان داد و بينش سراسر معرفت آموز او ظاهر گرديد. ولايت فقيه از ديدگاه شيخ مفيد، آراء فقهى، انديشههاى سياسى و نظرات كلامى وى طلوعى مبارك در پهنه دانش و بينش ايجاد كرد و همگان را به سوى فضايى معطر و جديد رهنمون ساخت.[14]
هرچند توفان حوادث، گرد گرفتارى بر وجود اين دانشمند فرزانه فرو نشاند و تبعيدها و ناراحتىهاى زيادى براى وى فراهم آورد اما بدخواهى زشت سيرتان و سخن چينى پليدان نزد حكّام نتوانست عزم و اراده محكم شيخ را متزلزل كند و هر روز، روزى روشنتر و نورانىتر براى وى پديد مىآمد.[15]
غروب نابهنگام...
نخستين روزهاى رمضان 413 هجرى آغاز شده بود كه غبار غم سراسر دلهاى پاك را فراگرفت شهر بغداد جامه سياه به تن كرد ورودهاى مصيبت و اندوه از گوشه و كنار سيل ماتم و عزا به سوى ميدان شهر روانه ساخت. هشتاد هزار نفر سوگوار اشك يتيمى ريخته و عاشورايى ديگر در ماه صيام به پا كردند.
پيكر شيخ مفيد بر دستان انبوه خلايق تشييع شد و همگان به امامت سيّد مرتضى بر او نماز گزاردند. ساعاتى بعد بدن آن فرزانه آسمانى در كاظمين دفن شد. دلهاى پر از كينه و تهى از احساس، كياست و حكمت اين را پايان كار آن بزرگمرد شمرده و سادهانديشانه جشن گرفتند امّا شخصيت سترگ او پنهان كردنى و فراموش شدنى نبود.[16]
... و امروز پس از قرنهاى متمادى «مفيد» هنوز «مفيد» است. در معركه آراء، كلام وى خورشيد مناظرات و آفتاب گفتگوهاست و فردا و فرداها از آن او و راهيان او خواهد بود.
سوگ سرودههاى مرگ مفيد
سرسلسله داغداران و سوگواران اين ماتم عظمى، قلب عالم وجود و دردانه خلقت؛ حضرت بقيةُاللَّه عجلاللَّهتعالىفرجهالشريف بود كه با اشعارى حزن آلود، احساس خويش رابيان فرمود:
لاصَوّتَالنّاعى بِفَقْدِكَ اِنَّهُ
يَومٌ عَلى آلِالرّسولِ عظيمُ...
صداىآنكهخبرمرگتورااطلاعدادبهگوشنرسدكه
مردنتوروزىاستكهبرآلرسولمصيبتبزرگىاست
اگردرزيرخاكپنهانشدهاى
حقيقتدانشوخداپرستىدرتواقامتگزيدهاست
قائم مهدى (ع) خوشحال مىشد هرگاه
تو از انواع علوم تدريس مىكردى[17]
سيّد مرتضى كه خود ساليانى از پهنه علم و دانش شيخ مفيد خوشه چينى كرده بود به شيواترين و زيباتر از همگنان زبان سوگ گشود و قصيدهاى با اين مطلع سرود:
من على هذهالديار اقاما
اوضفا ملبسٌ عليه وداما
در اين ديار چه كسى ساكن شده است
جامهجاودانگىپوشيدهوهميشهباقىماندهاست[18]
كنگره جهانى هزاره شيخ
رسالت معرفى تشيّع راستين و انديشمندان شيعى كه عظمت دانش، تفكر زاينده، رفعت تقوا و ژرفايى فراوان آنها بيرق بزرگى و بزرگوارى تشيّع را هماره بر بلنداى تاريخ پديدار ساخته است موجب شد كه كنگرهاى جهانى و هزارهاى بينالمللى به مناسبت هزارمين سالگرد دانشمند فرهيخته، شيخ مفيد در قم برپا شود. اين حركت عظيم كه به همّت جامعه مدرسين حوزه علميه قم انجام شد بركات بسيارى را در پى داشت. حدود صد عنوان از اهم موضوعاتى كه در آثار شيخمفيد پيرامون افكار تشيّع مطرح بوده به صورت مقاله تهيه شد و با موضوع بندى آثار آن عالم فرزانه با كامپيوتر اقدامى شايسته و جاودان صورت گرفت. تمامى آثار مرحوم مفيد تجديد چاپ گرديد و بهارانى ديگر از گلواژههاى حكمت افروز آن انديشمند فرهيخته پديد آمد. پيام جامع و بينش آفرين مقام معظم رهبرى حضرت آيةاللَّه خامنهاى ديباچه معرفت آموزى بود كه در اولين روز اين كنگره (28 فروردين 1372 شمسى) قرائت گرديد و به دنبال آن صداى سبز و شب شعر برپا شد. شعراى شيرين سخن ايران چكامهها و سرودههايى زيبا قرائت كردند و شيخالشيوخ شيعه را ارج نهادند. همگان رفعت «و مقام آدميّت» را ديدند و «جاودانگى حقيقت» را نظاره كردند و مكنونات قلبى آن شيخ «مفيد» را دريافتهاند كه:
«كيمياست عجب بندگى پير مغان
خاك او گشتم و چندين در جانم دادند.»
بركاتالهى و درجات خداوندى نصيب هميشه او باد
والسلام
[2] مقالات فارسى كنگره جهانى شيخ مفيد، ش67، ص8
[3] امالى شيخ مفيد، اوائل جزء ششم؛ تاريخ بغداد، ج8، ص449.
[4] همان، ص340، همان، ج11، ص302.
[5] الكامل فىالتاريخ، ابن اثير، ج5، ص5.
[6] ر.ك: مقاله 61 و 55 از كنگره جهانى شيخ مفيد.
[7] مستدركالوسايل، حاج ميرزا حسين نورى، ج3، ص517 و 518.
[8] همان.
[9] همان.
[10] ر.كالفهرست، شيخ طوسى 157 و 158؛ رجال علامه بحرالعلوم، ج3، ص311؛ مستدركالوسايل، ج3، ص517؛ فهرست ابن نديم، ص332، مقاله 63 از مقالات كنگره هزاره شيخ مفيد، ص10.
[11] قصصالعلماء، ميرزا محمد تنكابنى، ص399 - 403.
[12] ر.ك: مفيد نامه، ش1، ص37 و حوزه، يادمان هزاره شيخ مفيد، ص279 - 301.
[13] ر.ك: «بررسى مناظرات شيخ مفيد»؛ مفيد نامه، ج1، ص32 - 37.
[14] اوائلالمقالات فىالمذاهب والمختارات، چاپ تبريز، ص49.
[15] مقالات فارسى كنگره شيخ مفيد، ش63، ص18.
[16] از پيام حكيمانه رهبر فرزانه انقلاب حضرت آية ا... خامنهاى به كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد؛، فروردين1372.
[17] قصصالعلماء، ص399 - 404.
[18] ديوان سيد مرتضى، ج3، ص204 - 206.