0

زندگی نامه علما

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگی نامه علما
چهارشنبه 10 آبان 1391  9:00 PM


علم الهدی فومنی، علی
 
 
نام هاي ديگر :
قرن : قرن14
آثار :

طلیعه

شهرستان فومن از شهرهای قدیم غرب استان گیلان است كه در 20 كیلومتری شهرستان رشت قرار دارد. این شهرستان شامل بخش مركزی و شهر عالم پرور شفت و شهرك تاریخی و باستانی ماسوله - دارای جاذبه های زیبای طبیعی، مادی، تاریخی و دینی - است. در غرب استان گیلان، هیچ شهری به اندازه فومن عالِم نداشته و در حقیقت این شهر را می توان شهری مذهبی و مهد پرورش عالمان بلند آوازه دانست كه برخی از آنان همانند ستارگان فروزان در آسمان علم و دین درخشیده اند.

موقعیت تاریخی

به دلیل اهمیّت شهرهای فومن و شفت كه هر كدام زادگاه و خاستگاه عالمان بزرگی بوده اند، شایسته است به سابقه تاریخی، فرهنگی و دینی هر

صفحه 104

كدام از آنها اشاره شود.

فومن

فومن سال ها مركز حكومت حكمان مقتدر در غرب گیلان «بیه پس»(1) به شمار می آمده است كه گاهی حیطه قدرت و حكومت آنان به ری و زنجان كشیده می شد و همواره بین حكمان غرب گیلان و حكمان شرق گیلان «بیه پیش» نزاع و جنگ بود. قلمرو جغرافیایی حكمان غرب و شرق گیلان، رودخانه معروف «سفید رود»، به حساب می آمد. البته اغلب ریشه نزاع ها و جنگ های این حكمان، اختلافات مذهبی و دینی بوده؛ زیرا مذهب حكمان شرق، زیدی، ناصری و اثناعشری و مذهب حكمان غرب، شافعی و حنبلی بوده است. فومن تا سال 980 ق. مركز حكومت غرب گیلان و شامل شهرهای آستارا، صومعه سرا، طوالش، انزلی و... بود كه پس از آن، توسط جمشیدخان گیلانی، مركز حكومت به رشت انتقال یافت. در زمان فتحعلی شاه قاجار، فومن، دارالضرب داشته و بر روی سكه ها عبارت «فومن المبارك» حك می شده است. آثار گران بها و میراث فرهنگی فومن در موزه های مسكو و موزه های دیگر یافت می شود. فومن از لحاظ موقعیت جغرافیایی یكی از بخش های مهم رشت به شمار می رفت. فومن كه شامل خود فومن، شفت، ماسوله و روستاهای اطراف آن بود، در سال 1323 ش. به شهرستان تبدیل شد.(2)

شیخ محمد شریف رازی درباره فومن می نویسد:

«آب و هوای فومن نسبت به دیگر نقاط كناره دریای خزر سالم تر و اراضی آن بسیار حاصل خیزتر و برای تولید برنج، توتون، چای و پرورش كرم ابریشم بسیار مناسب است. از جهت قرار گرفتن در راه آذربایجان (اردبیل) به گیلان اهمیّت شایانی دارد و از دیرباز شهری

صفحه 105

مذهبی و مورد توجه اولیای خدا، سلاله و امامزادگان پك رسول خدا(ص) بوده است.»(3)

امامزاده ابراهیم در میان انبوه جنگل های فومن، دارای معجزات و كرامات فراوان بوده و در غرب گیلان از آن به «ابوالفضل گیلان» نام برده شده است و از شهرت خاصّی برخوردار است.

فرزانگان

فومن علاوه بر جاذبه های طبیعی و زیبایی های مادی و خدادادی، خاستگاه عالمان بزرگ، نامدار و بلندآوازه ای بوده است. شخصیت های برجسته علمی، فقهی و عرفانی ای كه منتسب به این دیار هستند، صفحات تاریخ شیعی را به خصوص در سده های اخیر مزیّن ساخته اند. اینك به فهرست عالمان ربّانی فومن و شفت اشاره می كنیم:

1 - محی الدّین بن ابی صالح موسی بن عبدالله بن یحیی

وی مكنّی به ابو محمّد و ملقب به غوت اعظم، غوث الثقلین و مشهور به «شیخ عبدالقادر گیلانی» است. از بزرگان مذاهب حنبلی و شافعی و مؤسس مذهب و مسلك «قادریه» است كه طرفداران زیادی در برخی از بلاد اسلامی؛ خاصه هند و آفریقا دارد. آثار وی علاوه بر دیوان اشعار عبارتند از: بصائرالخیرات، فیوضات الاوراد القادریه، الفتح الربّانی والفیض الرحمانی، فتح الغیب و... . وی در شعر به «محی» تخلص می كرد. از سروده های وی است:

شكر لله كه نمردیم و رسیدیم به دوست

آفرین باد بر این همّت مردانه م

صفحه 106

محی از شمعی تجلّی نگاهی می سوخت

دوست می گفت زهی همّت مردانه م

وی در سال 471 ق. در شفت متولد شد و در سال 561 ق. در بغداد وفات یافت.(4)

2 - میرزا ابوالقاسم (1151 - 1231 ق.)

میرزا ابوالقاسم، فرزند میرزا محمدحسن شفتی گیلانی، مشهور به «صاحب قوانین» و «محقّق قمی» و بزرگ ترین مرجع تقلید در عصر فتحعلی شاه قاجار بوده است.(5)

3 - سید محمّدباقر شفتی (1180 - 1260 ق.)

وی معروف به «حجةالاسلام شفتی» عالم، مرجع تقلید، عارف و سیاستمدار آگاه بود.(6)

4 - میرزا عبدالوهاب ماسوله (متوفای 1332 ق.)

5 - شیخ محمّد كرامت شفتی (متوفای 1366 ق.)

6 - سیّد زین العابدین شفتی (1290 ق.)

7 - شیخ رضا فومنی

وی از شاگردان میرزای رشتی و میرزای شیرازی است.

8 - شیخ علی فومنی گیلانی، از شاگردان ممتاز میرزای رشتی است.

9 - شهید شیخ علی فومنی

وی از شاگردان میرزای رشتی و آخوند خراسانی است كه در جنبش مشروطیت نقش فعّالی داشت. شیخ علی بعد از انحراف مشروطه از مسیر واقعی و دینی خود، همانند شیخ فضل الله نوری به مخالفت با مشروطه خواهان برخاست و سرانجام توسط مشروطه خواهان، شبانه در منزلش با

صفحه 107

شلیك چند گلوله به شهادت رسید.

10 - حاج شیخ جعفر حائری فومنی كه از مدرسان و مجتهدان برجسته كربلا به شمار می آمد.

11 - حاج شیخ محمدجعفر فومنی، از شاگردان آقا ضیاءالدین عراقی است.

12 - شیخ محمدكاظم صادقی (متوفای 1345 ش.) از شاگردان مرحوم نایینی.

13 - شیخ محمدطاهر شرفی ماسوله (1304 / 1379 ش.)

وی كه از شاگردان آیات: بروجردی، امام خمینی و ... به شمار می آمد در ادبیات، فقه و تاریخ تبحّر داشت و عالمی با تقوا و دارای خطّی خوش بود. مجموعه 35 جلدیِ آثار الصادقین تألیف آیةالله شیخ صادق احسان بخش، با خط زیبای وی نگارش یافته است. وی سِمَت امامت جمعه موقت رشت را به عهده داشت.(7)

14 - شیخ محمدتقی بهجت

عارف نامدار و مرجع عالی قدر شیعه آیةالله شیخ محمدتقی بهجت فومنی در سال 1332 ق. در فومن به دنیا آمد و بعد از اتمام مراحل علمی در نجف اشرف به قم هجرت نمود و هم كنون در این شهر مشغول تدریس و پرتو افشانی است.

فقیه بیدار

یكی از عالمان مبارز و متقی دیار عالم خیز و بابركت «فومن»، آیةالله حاج شیخ علی علم الهدی(قدس سره)(8) است كه عمر شریف خویش را در راه اعتلای نام مقدس اسلام و فرهنگ ناب علوی صرف نمود.

صفحه 108

تولّد و تحصیلات

آیةالله علی علم الهدی، در خانواده ای متدین و مذهبی، در سال 1250 ش. و در محلّه «حلقه سر» فومن دیده به جهان گشود. وی در دوران كودكی قرآن را در مكتب خانه، زیر نظر استادانی كه از طالقان برای امرار معاش و آموختن قرآن بدان نواحی می رفتند، به خوبی آموخت و به امر و تشویق والدینش راهی حوزه علمیه رشت گردید. و در مدرسه جامع، واقع در محلّه صالح آباد رشت، اقامت گزید و به تحصیل علوم دینی پرداخت. به نام استادان وی در این مقطع تصریح نشده است؛ اما با وجود عالمان بزرگ و برجسته ای مانند حاج ملإ؛ّّ محمد خمامی (متوفای 1327 ق.) و حاج سید محمود روحانی رشتی كه از اعلم عالمان رشت بودند، وی مشغول فراگیری مقدمات علوم دینی شد. در همین مدرسه بود كه وی با مرحوم میرزا كوچك خان جنگلی آشنا و روحیه جوانمردی، آزادگی و مبارزه در وجودش جوانه زد و تا پایان عمر شریفش با همین روحیات عالیه انسانی و اسلامی زندگی كرد. شیخ علی علم الهدی در این مدرسه در میان دوستان و طلاب، با همان نامِ زادگاهش «حلقه سر» خوانده می شد؛ یعنی شیخ علی حلقه سری. وی پس از مدتی توقف در رشت، راهی تهران شد و در مدرسه صدر* واقع در در میدان مُنیریّه سكنی گزید. او ارتباطش را با مرحوم میرزا كوچك خان - كه در مدرسه محمودیه تهران مشغول تحصیل بود - قطع نكرد. وی در تهران مشغول فراگیری علوم معقول و منقول گردید. مهم ترین استادان آن بزرگوار عبارتند از:

1 - میرزا هاشم اشكوری گیلانی (م 1332 ق.)(9)

2 - میرزا ابوالحسن جلوه (م 1314 ق.)(10)

3 - میرزا محمدحسن آشتیانی (م 1319 ق.) علم الهدی فقه و اصول را نزد

صفحه 109

این فقیه بلند آوازه تلمّذ كرده است.(11) علم الهدی نیز از مدرسان حوزه تهران به شمار می آمد و سطوح پایین تر را برای جمعی از فضلا و طلاب تهران تدگیلانی» (متوفای 1348 ق.)

آیةالله علم الهدی بعد از سال ها تحصیل در مكتب پویای علوی و رسیدن به مقام شامخ فقاهت و دریافت اجازات كم نظیر از استوانه های علمی یاد شده، نجف اشرف را ترك و به زادگاهش بازگشت.

دستگیری در بغداد

آیةالله علم الهدی هنگام بازگشت به ایران به قصد زیارت عتبات عالیات، به

صفحه 110

بغداد رفت ولی توسط نیروهای عثمانی دستگیر و ماهها در زندان این شهر گرفتار شد. علت دستگیری، چگونگی محكمه و مدت زندانی شدن وی بر ما پوشیده است.

آیةالله احسان بخش می نویسد:

آیةالله علم الهدی در نجف اشرف بود كه جنب و جوش میرزا كوچك خان در گیلان (12) او را متوجه خود ساخت. بنابراین تصمیم گرفت به گیلان بیاید. وی در مسیر راه موفق به زیارت عتبات ریس می نمود.

هجرت به شهر عشق

آیةالله علم الهدی بعد از مدتی تحصیل در تهران، برای تكمیل معارف به شهر نجف اشرف مشرّف شد و در جوار حضرت علی(ع) در محضر عالمان و فقیهان نامدار و سترگ آن حوزه كهنسال زانوی ادب بر زمین زد و از خرمن دانش بیكران آنان خوشه ها چید و بهره ها برد تا اینكه به درجه اجتهاد نائل آمد. مهم ترین استادان آن بزرگوار عبارتند از آیات:

1 - ملاّ محمدكاظم خراسانی، صاحب كفایةالاصوال (متوفای 1329 ق.)

2 - سید محمّدكاظم یزدی، صاحب العروةالوثقی (متوفای 1337 ق.)

3 - ملا فتح الله شریعت اصفهانی، معروف به «شیخ الشریعه» (متوفای 1339 ق.)

4 - ملا عبدالله دیوشلی گیلانی، معروف به«مازندرانی»(متوفای 1330ق.)

5 - شیخ شعبان دیوشلی لنگرودی، معروف به «عالیات شد. او چون مرد رشید، سرخ گونه و شبیه اروپایی ها بود، توسط افندی های بغداد دستگیر شد و سال ها در زندان به سر برد. احتمال داده می شود كه وی با دخالت عالمان نجف از زندان آزاد شده باشد.(13)

به نظر این جانب اینكه دستگیری آیةالله علم الهدی با توجه به اوصافی كه از او ذكر خواهد شد فقط به جهت شباهت او به اروپایی ها بوده باشد چندان معقول به نظر نمی رسد.

آیةالله علم الهدی در جریان انقلاب مشروطه در تهران حضوری فعّال داشت. وی چون مشاهده كرد آشفتگی های پدید آمده توسط طرفداران مشروطه و حامیان استبداد، فرساینده و مانع تلاش های علمی او است؛ رهسپار نجف گردید. احتمال دارد دستگیری وی توسط عمّال استعمار بی ارتباط با نقش وی در قضایای مشروطیت نبوده باشد. چنانچه در شرح حال آیةالله میرزا علی هسته ای از قول فرزندش اشاره شد كه برخی از فعّالان مشروطه بعدها توسط عمّال رژیم دستگیر و زندانی شدند.

صفحه 111

خصوصیات اخلاقی، اجتماعی و سیاسی

علم الهدی دارای كمالات علمی، اخلاقی و سیاسی ای بود كه به برخی از آنها اشاره می شود.

علمی و اخلاقی

آیةالله علم الهدی بعد از بازگشت به گیلان، شهر رشت را كه نقش محوری در مسائل علمی این استان داشت برای سكونت برگزید. وی علاوه بر ارشاد و هدایت مردم، با نهایت فروتنی ادبیات عرب را در مدرسه علمیه مهدویه رشت برای طلاب و فضلا تدریس می كرد.

آیةالله احسان بخش(قدس سره) می نویسد:

استاد ما آیةالله علم الهدی قطعاً از نظر علمی یكی از شخصیت های برجسته گیلان و از لحاظ بینش سیاسی با آن موقعیت علمی، بی نظیر بود؛ اما با كمال تواضع، كتب دینی از مطول تا اسفار را تدریس می كرد. او از صبح تا ظهر چهار - پنج درس فقط برای ما می گفت و در درس او بیشترین شاگردان جمع می شدند. شاگردان ایشان بیشتر فاضل و دارای معلومات وسیع بودند. 12 نفر از 25 نفر طلبه مدرسه مهدویّه از شاگردان او بودند. درس ایشان بسیار شیرین و جذّاب بود.

وی به طلاب عشق می ورزید و به یك یك طلبه ها احترام می گذاشت. در درس ایشان كسی پشت سر دیگری غیبت نمی كرد، یعنی مجاز نبود. غیر از درس و بحث حرف های داخل و خارج زدن در حضور ایشان ممنوع بود. روزی در محضرشان جمع بودیم یكی از طلبه ها دیر كرد و استاد درس را شروع نمی كرد. یكی از طلاب گفت: او كه در درس

صفحه 112

شما چرت می زند! چه فایده! ایشان كتاب را بست و گفت: در مجلسی كه در آن غیبت شود درس گفتن را روا نمی دانم و كلاس را تطعیل كرد. از زمان نوجوانی تا فراغت از درس حوزوی و دانشگاهی امكان دارد اسامی خیلی از استادان را فراموش كرده باشم؛ ولی نام این استاد و اسم و رسم او هیچ وقت از خاطرم نمی رود و همیشه برایم تازگی دارد. وی به راستی اهل علم و عمل بود و لاجرم هرچه می گفت، در وجود آدمی می نشست و بر دل جای می گرفت.

هر سال بدون استثنا در ماه مبارك رمضان برایش قرآن ختم می كنم و پس از انقلاب به عنوان احترام و وفاداری شاگرد نسبت به استاد، خیابان شاه سابق را به نام ایشان (خیابان علم الهدی) نامگذاری كردم تا شاید بدین وسیله مختصری از دین خود را نسبت به این استاد عزیزم ادا كرده باشم.(14)

فعالیت سیاسی

آیةالله علم الهدی در طول عمر شریفش علاوه بر تحصیل و تدریس، هیچ گاه از مسائل و اوضاع سیاسی جامعه غفلت نكرد و در پاره ای از مقاطع فعالانه در صحنه حضور داشت. او از مشروطه خواهان متعصّب، قاضیِ میرزا كوچك خان جنگلی و عضو هیئت اتحاد اسلام بود. دوران تحصیل وی در تهران مصادف با فعالیت های مشروطه خواهان و انحراف مشروطیت از مسیر دینی و شرعی خود، اعدام شیخ فضل الله نوری و وقایع دردنكی بود كه موجب شد وی به شدت از مشروطیت و مشروطه خواهان متنفّر گردد.

آیةالله احسان بخش نماینده اسبق ولی فقیه در گیلان و امام جمعه رشت

صفحه 113

می نویسد: «از استادم حضرت آیةالله حاج شیخ مهدی امامی مازندرانی در قم كه مورد توجّه خاصّ مؤسّس حوزه علمیه شیخ عبدالكریم حائری بود، شنیدم كه می فرمودند:

روزی كه شیخ فضل الله نوری را در تهران به دار كشیدند، من در مدرسه صدر بودم. آن شب برخی طلاب مدرسه جشن و پایكوبی داشتند، جز حجره شیخ علی علم الهدی كه تاریك بود. رفتم، خوب برانداز كردم و با دقّت نگریسم، دیدم كه وی به شدّت می گرید. گفتم: تو كه مشروطه خواهی، چرا اشك می ریزی! گفت: شیخ فضل الله را نكشتند، بلكه همه ما را كشتند، اسلام را كشتند».(15)

آری آیةالله علم الهدی بعد از انحراف مشروطیت، همانند بسیاری از بزرگان و عالمان، نه تنها از مشروطیت متنفّر شد؛ بلكه حاضر نبود نام آن را نیز بشنود.

تحلیل سیاسی استاد

آیةالله احسان بخش می نویسد:

به خاطر دارم كه تابستان سال 1329 ش. از قم به رشت و به زیارت استادم رفتم و ماجراهای تازه آن دوران، كه مسئله ملی شدن نفت و آوردن جنازه رضاخان به قم و تحصّن طلاّب در مدرسه فیضیّه بود را مشروحاً برایش گفتم. استاد، تبسمی كرد و گفت: تو برو درس بخوان و ملاّ شو. كلاهی را كه در ایام تحصیل بر سر ما گذاشتند، بر سرشما نگذارند. تلاش كن تا ملای خوبی بشوی. سپس گفت: به حرف هایم گوش كن، سیاست انگلیس در جهان به بن رسیده و قدرت سیاسی آنان منفور عام و خاص شده است. قدرت جدید كمونیست

صفحه 114

شوروی، آلمان را شكست داده و فرانسه هم توانش را از دست داده است، بنابراین باید نیروی جدیدی در منطقه حكومت كند و در این صورت آمریكا را خواهند آورد؛ آمریكا وارث انگلستان می شود، دور، دورِ آمریكاست. ما چه دلمان بخواهد و چه نخواهد؛ از این به بعد حرف اوّل را امریكایی ها خواهند زد و كارگردان صحنه ها اینها هستند. تو كار به كار اینها نداشته باش! برو درس بخوان تا ملا شوی؛ زیرا این سر و صداها كه الآن در مملكت می شنوی بسیاری از آنان سخنگویان آمریكا هستند. آنگاه فرمود: من در مشروطیت، جوانی پرشور بودم. وقتی كه مشروطیت پیروز شد، برای اینكه مژده مشروطیت را به عالمان قم برسانم، سحر از تهران حركت كردم و بعد از ظهر به علی آباد رسیدم. بعدها دریافتم كه امثال ما پادوی دیگران بودیم و برای آنها سینه چك می كردیم، در صورتی كه حق ما و دسترنج ما را دیگران می بلعیدند. استادم با اینكه در بحث سیاسی استاد بود؛ ولی سعی می كرد در مسائل سیاسی و مملكتی كمتر وارد شود و همیشه از اینكه مشروطه مسیرش را عوض نموده است رنج می برد.(16)

لازم به ذكر است با قتل ناصرالدین شاه، فرزند بی كفایت وی، مظفرالدین شاه به قدرت رسید و چون او از علم و تدبیری كه لازمه حكومت است بی بهره بود اوضاع كشور آشفته شد و این اوضاع نابسامان، ملت را تحت فشار قرار داد. مردم به رهبری روحانیت و وعّاظ، با اعلام نارضایتی از برخی از مسائل جاری چون ظلم حكمان محلّی، درصدد تغییر وضع موجود برآمدند. تظاهرات و تحصّن علما كه خواستار اجرای قوانین اسلامی و ایجاد عدالت خانه بودند، مورد توافق شاه واقع شد؛ ولی استعمار انگلیس با رخنه در این نهضت، كه ریشه ای مكتبی و اسلامی داشت و تبدیل آن به حكومت مشروطه، با استفاده از جهل و نا آگاهی مردم و با نیرنگ و تبلیغات روشنفكران غربزده توانست میان علما و مردم تفرقه

صفحه 115

ایجاد نماید.

مخالفت با مشروطه

یكی از مهم ترین امور در این دوره، اقدامات مجلس در تدوین قانون اسلامی بود. دو دیدگاه وجود داشت؛ روحانیان و در رأس آن شیخ فضل الله نوری خواهان قانونی بودند كه بر اساس شریعت اسلامی باشد و در مقابل روشنفكران غربزده قانونی همسان قوانین كشورهای اروپایی می خواستند. این دو دیدگاه كه ناشی از دیدگاه فكری و اعتقادی آنها بود، سر آغازِ پیدایش تفرقه بین مبارزان گردید. شیخ فضل الله در ابتدا با نصحیت و هدایت، خواست از تصویب قوانین ضد اسلامی جلوگیری نماید؛ ولی نه تنها كاری از پیش نبرد؛ بلكه مورد حملات ناجوان مردانه روشنفكران غربزده و فراماسونری ها و دیگر نا آگاهان قرار گرفت. او معتقد بود كه قانون اساسی و دیگر قوانین حقوقی و جزایی باید مطابق قوانین اسلام باشد؛ زیرا مردم ایران، مسلمان و پیرو همین دین هستند. وی به همین دلیل، پیشنهادِ حكومت مشروطه مشروعه را داد. رویارویی و نبرد دو اندیشه مشروطه و مشروعه، علاوه بر تهران در شهرهای بزرگ دیگر نیز وجود داشت. در رشت نیز آیةالله ملا محمد خمامی، عالم با نفوذ گیلان از طرفداران مشروطه مشروعه بود. تبلیغات مشروطه طلبان، چنان قوی و گمراه كننده بود كه شیخ و طرفدارانش نتوانستند كاری از پیش ببرند. بعد از مرگ مظفرالدین شاه، فرزندش محمدعلی شاه به قدرت رسید. وی كه مطیع قانون نبود و خوی استبدادی داشت به كمك قوای روس به مجلس حمله كرد و بساط مشروطه را برچید. وی بعد از اندكی، سقوط كرد و احمد شاه فرزندش به قدرت رسید و مهم ترین مناصب دولتی به دست مشروطه خواهان وابسته به انگلیس و روس تقسیم شد. پس از برقراری حكومت، مشروطه خواهان به تصفیه حساب با

صفحه 116

مخالفان مشروطه پرداختند. آنان به جهت انتقام، شیخ و بسیاری از بزرگان دینی را شهید، تبعید و زندانی كردند. به همین جهت بسیاری از بزرگان دینی مانند: آیةالله علم الهدی كه از فعالان جریان مشروطیت بود، بعد از تحمّل زحمات زیاد آن هم به امید آنكه حكومت دینی در ایران برقرار و قوانین اسلام در آن اجرا شود وقتی كه دید استعمار با ترفندهای مختلف و خائنانه، از قدرت و نفوذ اجتماعی رهبران مذهبی و نشاط و جوانی طلاب آگاهی و نا آگاهی مردم چگونه به راحتی به مقصد خویش كه همانا نصب پادشاهی دست نشانده و غارت منابع و ثروت های مادی و معنوی مملكت و... رسیده است سخت پشیمان** و از اوضاع متنفّر شدند.

علم الهدی و نهضت جنگل

آیةالله علم الهدی در رشت با میرزا كوچك خان و افكار انقلابی وی آشنا بود. و میرزا را مردی مجاهد، مؤمن، آزاده و مسلمانِ متعهد می دانست. او در هیئت اتحاد اسلام عضویت داشت و مانند بسیاری از عالمان و بزرگان خطه گیلان مانند: آیات: سیّد عبدالوهاب صالح ضیابری، سیّد محمود مجتهد روحانی، شیخ محمدرضا حكیمی، سیّد حسن معصومی اشكوری، شیخ یوسف جیلانی، شیخ محمدباقر رسولی، شیخ ملا محمد خمامی، شیخ محمّد محسن حسنی و... در نهضت دینی جنگل به رهبری میرزا كوچك خان، نقش فعالانه داشت. تشكیل جمعیّت اتحاد اسلام كه 27 نفر از برجستگان علمی و دینی بودند و برخی از آنان فقیه جامع الشرایط به حساب می آمدند توسط میرزا كوچك جنگلی گویای این مسئله مهم است كه وی می دانست بعدها استعمار و خودفروختگان، شخصیت و قیام دینی وی را به بهانه های واهی مورد هجوم و

صفحه 117

تردید قرار خواهند داد، چنانچه رضاخان و پسرش سعی داشتند در افكار عمومی عنوان كنند كه میرزا، طرفدار چپی ها و كمونیست هاست. آن دو چنین عنوان می كردند كه میرزا می خواسته به دیدار لنین برود؛ و تا نزدیكی بكو رفته اما راهش نداده اند و برگشته است.

گاهی نیز میرزا را مردی جنگجو، فرصت طلب، یاغی و دست نشانده اجانب معرفی می نمودند.

آیةالله احسان بخش در این باره می نویسد:

مرحوم آیةالله علم الهدی همواره در خلال درس ها برای رفع خستگی چپقی چاق می كرد و می كشید و از مسائل روز و سیاست های جاریه، به خصوص اوضاع جنگل، اوصاف میرزا و قوانین نهضت جنگل واقعاً حرف های جالب توجّه می زد. او می فرمود: میرزا به خلاف عقیده برخی ها نه كمونیست بودند و نه دست نشانده استعمار و نه خرافاتی؛ بلكه میرزا در سخت ترین شرایط واجباتش را از نماز و روزه ترك نمی كرد و حتی ادعیه بین نمازها را ترك نمی نمود و این آیات قرآن را همیشه زیر لب داشت:

(قُل اللهم مالِك المُلك تُؤتی المُلك مَنْ تَشاءُ و تنزَعُ المُلك مُمَّن تشاء و تُعِزُّ مَن تشاءُ و تُذِلُّ مَن تشاءُ بِیَدِك الخَیْرُ اِنّك عَلی كلِّ شَیْ ء قدیر)(17) و یا (من یتوكل علی الله فهو حسبه...)(18)، (ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً...)(19) شما از این آیات چه می فهمید و چه استنباط می كنید؟ میرزا با كفر و الحاد مبارزه كرد و تسلیم خواسته های نامشروع اجانب نشد. میرزا حتی در تنگناها با تسبیح استخاره می نمود و با خدا مشورت می كرد. به هرحال میرزا از تبلیغات كمونیستی در شمال جلوگیری كرد و می خواست حكومت اسلامی بر پایه و اساس قرآن و شریعت بر قرار نماید و مقدرات و زندگی مردم را به خودشان

صفحه 118

بسپارد. تمام قوانین نهضت جنگل مطابق با شرع مبین اسلام بود. من اگر چهل نفر یار موافق داشتم به جنگل می رفتم و با این كفر و الحاد مبارزه می نمودم.(20)

آیةالله احسان بخش در ادامه می نویسد:

به نظرم اعضای اتحاد اسلام همانند اعضای شورای نگهبان انقلاب اسلامی عمل می كردند. آنان قوانین مصوبه را با شرع اسلام مطابقت می كردند و تمام اقدامات میرزا بر اساس شریعت اسلامی بوده است. آیةالله علم الهدی در میان اعضای برجسته اتحاد اسلام كه تعداد آنان 27 نفر بود به تأیید همگان، قاضی شرع نهضت جنگل به شمار می آمد و كارش جلوگیری از تخلفات احتمالی جنگلی ها و اجرای حدود الهی بر بیگانگان و اجانب و فریب خوردگان بود. او معتقد بودند كه بی تفاوتی همگان باعث شد كه همان بلایی كه بر سر بنی اسرائیل آمد به سرمان بیاید و لذا او رضاخان را به بخت النصر و شهید شیخ فضل الله نوری را به حضرت یحیی قلمداد می كرد و افسوس می خورد كه ما در قضیه شهادت شیخ شهید بی تفاوت شدیم. اعمال ما باعث شد كه رضاخان بر ما مسلط شود.(21)

جنگلی ها در آخرین ماه های جنگ اوّل جهانی كه در 23 دی ماه سال 1296 ش. پایان یافت، هیأت اتحاد اسلام را در شمال بنیان گذاشتند. این هیأت به گفته فخرایی كه خود در این حماسه سهمی داشته چنین توصیف شده:

«مركز ثقل و مغز متفكر جنگل را هیأت اتحاد اسلام، تشكیل می دهد كه افرادش به استثنای چند نفر، همه از علما و روحانیون بودند».

این هیأت بسان مغز هدایت گرو برنامه ریز از كمیته هایی كارآمد چون: جنگ، امور مالی، امور داخلی، سازمان قضایی، بهداشت، معارف، مدارس و

صفحه 119

سازمان گسیل مبلّغ و بر گماری نمایندگان در جای جای ایران اسلامی برخوردار بودند. این كمیته ها می بایست آنچه را هسته مركزی اتحاد اسلام كه بیشتر عالمان دینی بودند پس از رایزنی های بسیار و گفت و گو می پذیرفتند و روا می دانستند، به كار اندازند و در جامعه اجرا كنند.

اعضای این هیئت كه در بین مردم از پایگاه بلندی برخوردار و در حل و فصل كارها نقش آفرین بودند، نفوذ فوق العاده ای پیدا كردند؛ به طوری كه در یكی از اسناد دولتی آمده است:

«تقریباً از یك سال و مخصوصاً از چند ماه پیش تكنون نفوذ هیأت اتحاد اسلام در خطه گیلان، طوری بود كه هر یك از مأمورین دولتی برای اینكه بتوانند انجام وظیفه نمایند، مجبور بوده اند كه با حضرات، روابطی داشته باشند.»

رسیدگی به كارهای حكومتی و عدلیه، بازرسی و بررسی رمزهای كارگزاری، برخورد با رشوه خواری در اداره ها و از جمله دستگیری رئیس عدلیه گیلان به علت رشوه خواری، برقرار ساختن محكم قضایی و تحقیقاتی در تمام شهرهای گیلان از جمله در شهرهای تنكابن، آستارا، خلخال، طارم و...

اتحاد اسلام به درگیری ها و نزاع های خانمان برانداز مردم پایان می داد و همگان را به برادری و همدلی اسلامی دعوت می نمود. این كانونِ هدایت و سیاست گذاری، توسط میرزا كوچك خان كه اندیشه ای بلند داشت و به پیروی از افكار سید جمال الدین اسدآبادی و سید حسن مدرس كه رهایی و نجات ایران از چنگ بیگانگان را در اتحاد اسلام می دیدند، پایه گذاری گردید، اتحاد اسلام كه از گروه عالمان بیدار و هوشیار از جمله میرزا و... تشكیل یافته بود، افق ها و چشم اندازهای بلندی داشت. از جمله این اهداف را می توان استقلال

صفحه 120

ایران در پیرامون اتحاد اسلامی و اسلام خواهی آنان در روزگار فتنه ها دانست. البته افق روشن اهداف آنان را باید در مرامنامه شان به جست و جو نشست:

1 - تأسیس حكومت جمهوری انقلابی موقت.

2 - عدم اجرای اصول كمونیزم از حیث مصادره اموال و الغای مالكیت و ممنوع بودن تبلیغات.

3 - سپردن مقدرات انقلاب به دست این حكومت و عدم مداخله شوروی ها در ایران و...***

پس از به قدرت رسیدن رضاخان، اوضاع تغییر كرد. عالمان و روحانیان، سخت در تنگنا قرار گرفتند و قانون كشف حجاب به اجرإ؛ّّ درآمد. علم الهدی نیز در این دوران از اوضاع جاری رنج می برد. وی به ناچار دفتر ثبت احوال و ازدواج گرفت و پس از مدتی دستور رسید كه همه باید لباس متحدالشّكل را بپذیرند و دختران هم وظیفه دارند بدون حجاب به دارالحكومه بروند. وی از سر دفتری استعفا داد و این امر موجب گرفتاری سختی برای ایشان شد؛ تا جایی كه مسئله را شكل سیاسی دادند و ایشان مدتی تحت نظر و مورد بازجویی قرار گرفت.

آیةالله احسان بخش درباره نقش این مرد انقلابی به خصوص در انقلابات فرمایشی دوره چهاردهم می نویسد:

در دوره چهاردهم مجلس، دو نفر روحانی از رشت كاندیدای نمایندگی شدند: آیةالله شیخ علی علم الهدی و آیةالله شیخ محمدباقر رسولی كه هریك، از انقلابیون زمان رضاخانی بودند. رضاخان شیخ محمدباقر رسولی را به همراه آیةالله شیخ یوسف جیلانی به ماسوله تبعید كرد و ریش آنها را تراشید. از خاطرات شیرینی كه از مرحوم علم الهدی به خاطر دارم این است كه در بحبوحه اعتصاب و مشكلات و درگیری های سیاسی و اجتماعی به خصوص

صفحه 121

ایّام انتخابات، هیچ وقت ندیدم كه او درسش را تعطیل نماید. عقیده اش این بود كه انگلیسی ها بالاخره هر طوری شده وكیل خودشان را از صندوق انتخابات بیرون می آورند. مردم زیاد، خوش بین نباشند. ثواب درس خواندن در این زمان از شركت در انتخابات بیشتر است.(22)

آری رضاخان مانع انتخاب آیةالله علم الهدی برای نمایندگی مجلس شد. او شهید مدرس را كه مانع مهمّی برای پیشبرد اهداف شومش بود از سر راه برداشت و تمام روحانیان و عالمانی كه مخالف سیاست های دین ستیزی وی بودند را تبعید كرد و به بهانه های مختلف مانع انتخاب آنان شد و لذا همان گونه كه آن مرحوم پیش بینی كرده بود به رغم رأی دادن مردم به نفع ایشان، وی انتخاب نشد و حتی عالمان بزرگ رشت چون آیات: سید محمود ضیابری، شیخ محمدكاظم صادقی، سید رضی رودباری، سید حسین رودباری، سید حسن بحرالعلوم و... در طبقه فوقانی اداره پست و تلگراف متحصن شدند؛ اما موفق نشدند نتیجه واقعی انتخابات مجلس را بازگردانند.

شجاعت

یكی از اوصاف آیةالله علم الهدی شجاعت و شهامت وی است. او هیچ گاه مرعوب توطئه ها، نقشه ها و تهدیدهای عمّال رضاخان نشد؛ بلكه با شجاعت تمام، ایستادگی كرد.

آیةالله احسان بخش در توصیف چگونگی انتخابات می نویسد:

روزی مرحوم علم الهدی در اوج فعالیت های تبلیغاتی، شبی از جلسه انتخابات بیرون آمد. چند جوان پشت سر ایشان راه افتادند و ایشان گمان كرد كه آنها برای آزار و اذیّت او مأمور شده اند؛ لذا چون آماده برخورد با آنان شد رو

صفحه 122

به آنان كرده گفت: آقایان با من كاری دارید! آن چند نفر گفتند: ما برای حفاظت شما آمده ایم. علم الهدی كه چنین می بیند، می گوید: من از عهده چهار پنج نفر شما بر می آیم، من راضی به زحمت شما نیستم، برگردید.(23)

رحلت

آیةالله علم الهدی پس از عمری تلاش و مجاهدت در راه اسلام، مبارزه با حكومت فاسد رضاخانی، مقابله با تجاوزات بیگانگان و فعالیت در نهضت مقدس جنگل و مشروطیت، سرانجام در سال 1330 ش. دارفانی را وداع گفت. پیكر پكش بعد از تشییع در رشت، به قم منتقل شد و در قبرستان حاج شیخ عبدالكریم حائری (قبرستان نو) در جوار كریمه اهل بیت فاطمه معصومه(س) به خك سپرده شد.

عاش سعیداً و مات حمیدا!

پی نوشت ها:

1 - در سابق گیلان به دو بخش وسیع تقسیم می شد: قسمت بیه پیش، كه مركز آن لاهیجان بود و قسمت بیه پس كه مركز آن فومن و در زمان صفویه رشت بود و سفیدرود نیز مرز آن دو به حساب می آمد كه مهم ترین مانع ارتباط بین دو منطقه نیز بود رك: لغت نامه دهخدا، ج 11، ص 632؛ جغرافیای گیلان، ص 225 .

2 - جغرافیای كامل ایران، ج 2، ص 1023، كتاب گیلان، ج 1، ص 40؛ نام ها و نامدارهای گیلان، ص 377، دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص 404 .

3 - گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 112 - 116 .

4 - نام ها و نامدارهای گیلان، ص 331 .

5 - گلشن ابرار، ج 1، ص 305 .

6 - همان، ص 343 .

7 - شرح حال عالمان این سامان در برخی از كتاب ها مانند ریاض العلماء، نقباءالبشر، الذریعه، شهداء الفضیله آمده؛ ولی شرح مفصل آن در دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسان بخش و مشاهیر گیلان، رضا مظفری ذكر شده است .

8 - دانشوران گیل و دیلم، ص 395؛ تاریخ علما و شعرای گیلان، ص 123 .

9 - شرح حال رجال ایران، ج 6، ص 291 .

10 - گلشن ابرار، ج 1، ص 393 .

11 - همان، ج 3، ص 191 .

12 - رك: جنبش مشروطیت در گیلان و «سردار جنگل»، ابراهیم فخرایی .

13 - دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص 395 .

14 - خاطرات صادق، صادق احسان بخش، ص 62 و 63 .

* این مدرسه در اثر احداث خیابان جدید تخریب شده است .

15 - همان، ص 65 .

16 - همان، ص 73؛ دانشوران گیل و دیلم، ص 397 - 462 .

17 - آل عمران / 26 .

18 - طلاق / 3 .

19 - آل عمران / 169 .

** رك: تشیع و مشروطیت در ایران؛ تاریخ پیدایش مشروطیت؛ تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران از زمان ناصرالدین شاه تا آخر سلسله قاجاریه و گلشن ابرار، ج 1 .

20 - دانشوران گیل و دیلم، ص 362 .

*** قیام های جنگل؛ یادداشت های میرزا اسماعیل جنگلی، خواهرزاده میرزا كوچك خان؛ گنجینه اسناد فصلنامه تحقیقات تاریخی سردار جنگل، ابراهیم فخرایی؛ نهضت جنگل؛ اسناد محرمانه و گزارش ها، فتح الله كشاورز؛ نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ح 2، ص 73؛ مجله حوزه، ویژه نامه میرزا كوچك خان جنگلی، ش 111 و 112؛ افكار انقلابی علم الهدی، رك: ص 21 - 22 .

21 - خاطرات صادق، ص 91 .

22 - همان، ص 70 .

23 - همان، ص 63 و 70 .

نویسنده : محمدتقی ادهم نژاد لنگرودی

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها