پاسخ به:زندگی نامه علما
سه شنبه 9 آبان 1391 8:05 PM
صفحه 47 از دیرباز نامِ قم در عرصه فرهنگ و توسعه دانش و رونق بخشیدن به گسترش پیام های دینی، شهرت چشمگیری داشته و همچنان در این راهِ روشن، پویاست. چنین بود كه از افق این سرزمین، كه حرم امامان معصوم علیهم السلام است، صدها محدّث دینی، درخشیدند و با تلاشهای مخلصانه خویش، گام های بلندی در حوزه نشرِ پیام دین، برداشتند. در این نوشتار، به یكی دیگر از این ستارگان حرم، پرداخته می شود. سیمای راویدر اوائل سده دوم در خطّه دانش پرور قم، كودكی دیده به جهان گشود كه نام عیسی برایش برگزیده شد. نام پدرش سَرِّی(1) است. از صفحه 48 زندگی نامه سرّی اطلاع چندانی در دست نیست. كنیه عیسی، ابوالیَسَع و چون زادگاهش، قم بود، به قمی اشتهار دارد. مقطعی از عمر خویش را در بغداد و محله كرخ سپری كرده، به عنوان بغدادی كرخی نیز از او نام برده شده است.(2) قمیبیشتر شرح حال نویسان قمی بودن عیسی بن سَرّی، را، یادآوری شده اند. این محدّث، بیشتر به لقب كرخی مشهور است؛ فقیه و رجالی برجسته شیعی در سده پنجم هجری قمری، شیخ طوسی، در اثر گرانسنگ خود می نویسد: عیسی بن سرّی، قمی است و چون در محلّه كرخ بغداد زندگی می كرد به او كرخی بغدادی می گویند.(3) محدّثِ والامقامِ روزگار اخیر، شیخ عباس قمی می گوید: این راوی، اهل قم است و در كرخ بغداد سكن شده، بدین سبب به او كرخی بغدادی گفته می شود.(4) از اصحاب امامنكته دیگری كه پرداختن به آن شایسته است، این است كه دانسته شود این محدّث قمی، از یاران كدامین امام از امامان شیعی به شمار می رفته است؟ شیخ طوسی او را از یاران امام جعفر صادق علیه السلام به شمار آورده است.(5) صفحه 49 نجاشی نیز می گوید: عیسی بن سرّی از امام صادق علیه السلام روایت می كند بدین ترتیب این محدّث بزرگوار، محضر مقدّس آن پیشوای معصوم علیه السلام را درك نموده و از دانش بی كران آن حضرت بهرمند شده است. چگونگی شخصیّتبعد از اینكه دانستیم این راوی، در جرگه یارانِ پیشوایِ شیعیان قرار دارد لازم است جایگاه فضل و دانش او مورد بررسی قرار گیرد. یاران امامان علیهم السلام از منظر خصلت ها، رفتارها و حركت در راه اهل بیت علیهم السلام تا آخرین لحظه عمر، گوناگون بودند؛ ولی هنگامی كه شخصیّت عیسای قمی را در آیینه سخنانِ زندگینامه نویسان به نظاره می نشینیم، می نگریم كه همگی، او را ستایش كرده اند. باز هم به سخن نجاشی باز می گردیم كه پیرامون منزلت این راوی می گوید: عیسی بن سرّی از چهره های موجّه و برجستهتاریخ شیعی است.(6) این سخن در گفتار تمام كسانی كه در ساحتِ دانش رجال، فعّالیت و تلاش علمی دارند به نیكی بازتاب داشته است. علاّمه حلی و ابن داوود و صاحب وسائل الشیعه از همین دسته اند. فیلسوف، رجالی و محدّث پرآوازه شیعه در سده یازدهم هجری قمری میرداماد در اثر نفیس خود، در شأن این محدث چنین نگاشته است: عیسی بن سرّی بی تردید، چهره و شخصیّت موجّه شیعه است كه هیچ گونه نقطه تاریك و منفی در زندگی و رفتار او وجود صفحه 50 ندارد؛ بلكه از بزرگان اصحاب حضرت امام صادق علیه السلام است.(7) خانداندر بررسی شرح زندگی برخی از محدثان، گاهی مشاهده می شود كه جمعی از اعضای یك خاندان، در راه یك آرمان و انگیزه قدسی به تلاش مشترك می پردازند. عیسی بن سرّی قمی از این گروه است، چون وی، طبق آنچه ظاهر است دو برادر داشته(8) كه هر دوی آنان مانند عیسی، از راویان نُخبه، صاحب نامِ شیعه هستند. بدین مناسبت به شرح زندگی آنان اشاره كوتاهی خواهیم داشت. حسن بن سرّینام یكی از آنان حسن و دیگری علی است. علاّمه حلّی در معرفی حسن بن سرّی می گوید: حسن بن سرّی كاتب كرخی از چهره های موجه است.(9) شیخ طوسی چنین می نگارد: حسن بن سرّی كرخی یكی از یاران امام صادق علیه السلام است.(10) و ضمناً حسن بن سری یكی از مؤلفان اخبار و روایات شیعه است كه دارای كتاب است.(11) علی بن سرّی كرخیپیرامون این راوی، استاد بزرگ شیعه، شیخ طوسی در كتاب رجال، او را مانند برادرش، یكی از اصحاب امام صادق علیه السلام به شمار می آورد.(12) صفحه 51 علاّمه حلّی در مورد منزلت او می نویسد: علی بن سرّی كرخی از یاران امام جعفر صادق علیه السلام و از محدثان باوجاهت شیعه است.(13) در رجال كشّی روایتی است كه در آن بنابه گفته شهید دوم به گونه ای بسیار روشن، امام صادق علیه السلام علی بن سرّی كرخی را مورد عنایت ویژه قرار داده است. گروهی از اصحاب، در نزد امام صادق علیه السلام حضور داشتند كه سخن از علی بن سرّی شد. امام فرمود: علی بن سرّی از غیر شیعه روایت نمی كند؛ بلكه از هر شیعه ای هم، روایت نمی كند؛ مگر اینكه از منظر منزلت، بسیار به امامان شیعه نزدیك و پیوند ژرفی با آنان داشته باشد.(14) استادانعیسی بن سرّی گرچه در جرگه راویان شیعه است و بالطبع در حوزه فراگیری روایات، استادانی داشته است. ولی از استادان او در زندگینامه ها، نامی برده نشده، جز اینكه گفته اند او از محضر پرفیض امام ابوعبدالله جعفر بن محمّدعلیه السلام بهره وافی برده است. شاگردانجمعی از بزرگان و چهره های پرآوازه شیعه گرچه شمار آنان اندك است از دانش این محدث بزرگ بهرمند شده اند. در اینجا به گونه ای گذرا، به معرّفی آنان می پردازیم. صفحه 52 1. صفوان بن یحییاوّلین شاگرد برجسته این استاد حدیث، صفوان بن یحیی بَجَلّی است. نام و شخصیتارزنده او چنان روشن است كه ما را از ترجمه گسترده او بی نیاز می كند، بنابراین فقط به این سخن شیخ طوسی بسنده می كنیم كه می گوید: صفوان بن یحیی، كه یكی از یاران امام كاظم و امام رضاعلیهما السلام ست از موجّه ترین و قابل اعتمادترین، محدثان روزگار خود بود. وی در زهد، وفای به عهد و پرواپیشگی، و گریز از ریاست طلبی، الگو و نمونه بود. او یكی از اصحاب اجماع است كه در حوزه روایت از اهمیّت شایانی برخوردارند.(15) 2. حمّاد بن عیسیحمّاد بن عیسی یكی از اصحاب اجماع و از جمله راویان عالی قدر حوزه روایتی شیعه است كه نامش در جای جای كتاب های روایی به چشم می خورد. وی از یاران موجّه و قابل اعتماد حضرت صادق علیه السلام است. او در سال 290ق. در شهر كوفه دیده از جهان فروبست.(16) 3. عبدالله بن محمد نهیكی(17)نجاشی در ترجمه اش در مورد عبدالله بن محمد نهیكی كه به ابن نهیكی نیز مشهور است، می گوید: او یكی از محدّثان صاحب وجاهت است؛ امّا در حوزه نقل روایت، اخبار كمی نقل نموده. كتاب او كه مجموعه ای از روایات پركنده و گوناگون است به دست ما رسیده است.(18) صفحه 53 4. محمد بن سلمة بن ارتبیل(19)محمد بن سلمه برازنده ترین محدّثان شیعی است. نجاشی در ترسیمی از سیمای او می گوید: كنیه اش: ابوجعفر و لقب او یشكری است، كه نام قبیله ای از عرب های كوفه است. او از بزرگان اصحاب شیعه در كوفه بود. وی صاحب جایگاه بلند، فقیه، قاری قرآن، لغت شناس، و محدّث بسیار بزرگی است.(20) او برای پژوهش و شناخت واژه ها و لغات، به میان مردم بادیه و صحرانشین می رفت. جمعی از عرب ها از او دانش فراگرفتند و نیز ابن سكیت از شاگردان اوست. یَشْكر نام تبار و تیره بزرگی در كوفه است كه بسیار خوش فكر، بافهم و دانشمند هستند. از میان این خاندان، نویسندگان برجسته ای درخشیده اند كه هنوز تا زمان ما - روزگار نجاشی اوائل سده پنجم هجری قمری - سلسله آنان ادامه دارد. او كتاب های فراوانی را تألیف نموده و از خود به یادگار نهاده است.(21) هجرت از قمزادگاه عیسی بن سرّی قم بود و در این شهر چندین بهار از عمر خود را سپری كرد. از آنجا كه منطقه كرخ مركز شیعیان و دانشمندان شیعه بود وی برای فراگیری بیشتر دانش و درك محضر حجت خدا در مدینه، به سرزمین حجاز رفت و مقطعی از حیات فرهنگی خود را در محضر امام صادق علیه السلام سپری كرد. سپس راهی بغداد شد. این شهر در نیمه دوم سده دوم هجری قمری از منظر رونق دانش، شهرتی بسز صفحه 54 داشت. عیسی در محله كرخ به تلاش و فعالیت علمی خود تداوم بخشید و در همانجا سكونت نمود. وی به قدری در كرخ بغداد ماند كه به عنوان بغدادی كرخی، اشتهار یافت، به گونه ای كه قمی بودن او تحت الشعاع، نام كرخی قرار گرفت. كرخ بغدادكرخِ بغداد، نامی آشناست، به ویژه در نیمه اوّل سده پنجم هجری قمری كه محلّ زندگی و تدریس استاد بزرگ شیعه، شیخ طوسی بوده است. در كرخ بود كه مخالفان شیعه به حوزه درسی، كتابخانه و خانه شیخ هجوم بردند و در نهایت تأسف كتابخانه، كرسی تدریس و خانه شیخ در آتش كینه آنان سوخت. بدین جهت بود كه این استاد بزرگ فقه، حدیث، رجال و كلام، از كرخ به نجف هجرت نمود و در آنجا حوزه پرافتخار شیعه را بنیان نهاد. جغرافی دان بزرگ اسلامی پیرامون كرخ می نویسد: محلّه كرخ، در آغاز، در وسط بغداد قرار داشت؛ ولی اینك - در سده هفتم - منطقه ای است كه جدای از بغداد است و سكنان اطراف كرخ، همه از سنیان حنبلی هستند. التبه سكنین كرخ، همگی از شیعیان امامیّه و اثناعشری اند. به گونه ای كه حتی یك نفر سنّی در آن جا پیدا نمی شود.(22) در كتاب برهان قاطع و لغت نامه دهخدا چنین نگاشته شده: كرخ، كه شاپور ذوالكتاف آن را بنا كرده در سابق دهی بوده در بغداد و امروز از محلّه های غرب این شهراست. عیسی بن سرّی در راه نشر و گسترش حدیث، كوشش می كرد. از تاریخ وفات این محدّث بزرگ و اینكه در كدام سرزمین جان به صفحه 55 جان آفرین تسلیم كرده در كتب تراجم یادی نشده است. روایتاز این محدث، روایت چندانی به یادگار نمانده است، ولی در پژوهشی كه انجام شد، فقط به یك روایت از او، دست یافتیم كه به عنوان رهیافتی از تلاش فرهنگی این راوی قمی ترجمه آن حدیث را در پایان نوشتار می آوریم. گرچه روایت یكی است؛ اما از اخبار بسیار مهمی است كه راهگشای مطالب بسیاری در حوزه امام شناسی است. عیسی بن سرّی می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض كردم: اركان اسلام را به من خبر ده؛ آن اركانی كه كوتاهی، در شناسایی آنها برای هیچ كس روا و شایسته نیست و آن كس كه در معرفت آنها، كوتاهی كند دین خود را تباه ساخته و خداوند كردار او را نمی پذیرد. اركانی را به من بیاموز كه هر كس آنها را بشناسد و به آنها عمل كند، دین داری او شایسته و اعمالش نزد خدا پذیرفته می شود... حضرت در پاسخ فرمود: اركان اسلام اینهاست: گواهی دادن به یگانگی خدا، و اینكه حضرت محمّدصلی الله علیه وآله فرستاده خداست. و اعتراف و باور به آن چه از جانب خدا آورده است. و اینكه زكات مال و ثروت، حق است و ولایت كه خداوند به آن امر فرموده ولایت محمّد و آل محمّدعلیهم السلام است. به امام عرض كردم: آیا در رابطه با ولایت، دلیل مخصوصی برای كسی كه ادعای آن را داشته باشد هست كه به آن شناخته شود؟ فرمود: آری! خداوند فرموده: ای مؤمنان! از خدا و رسول خدا و از اولی الامر كه متولّیان امور هستند، اطاعت و پیروی كنید. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: هر كس بمیرد و امام خود را نشناسد به مرگ صفحه 56 دوران جاهلیت از دنیا رفته است. پیشوای مردم، پیامبرصلی الله علیه وآله بود. و امیرمؤمنان علی علیه السلام. دیگران - مخالفان شیعه - گفتند: معاویه پیشوا بود و سپس امام حسن علیه السلام امام بود. بعد از او، امام حسین علیه السلام باز مخالفان گفتند: یزید بن معاویه، حسین بن علی و یزید برابر نباشند - پر روشن است كه معاویه و یزید شایستگی پیشوایی را ندارند - سپس امام سكوت كرد و سپس فرمود: برایت زیادتر بگویم؟ یكی از اصحاب كه در مجلس حاضر بود عرض كرد: آری قربانت گردم! امام فرمود: بعد از امام حسین علیه السلام حضرت علی بن الحسین علیه السلام بود و بعد از او ابوجعفر محمد بن علی علیه السلام شیعیان، قبل از ابوجعفرعلیه السلام مناسك حج و حلال و حرام خود را نمی دانستند؛ چون ابوجعفر آمد، باب دانش را گشود، مناسك و احكام حلال و حرام را برای مردم بیان كرد، تا آنجا كه مردمی كه شیعه به آنان در امر مناسك و حلال و حرام نیازمند بود خود محتاج به شیعه شدند. مسئله امامت این گونه است كه زمین بدون امام معصوم علیه السلام باقی نمی ماند. هر كس بمیرد و امامش را نشناسد مانند این است كه در روزگار شرك و جاهلیت از دنیا رفته است. بیشترین احتیاج تو به ولایت اهل بیت علیهم السلام زمانی است كه نفست به اینجا برسد - با دست به گردنش اشاره فرمود - هنگامی كه دنیا از تو بریده شود، خواهی گفت: عقیده و باور خوبی داشتم و در هنگام جان دادن، ارزش و فضیلت ولایت را خواهی فهمید.(23) پی نوشت:1) به فتح سین و تشدید یا از منظر واژه شناسی به چند معناست كه روشن ترین آن سَرْوَر بزرگ است. (تنقیح المقال، ج 1، ص 85). 2) رجال نجاشی، ص 209، داوری قم؛ رجال شیخ طوسی، ص 257، ش 559. 3) رجال طوسی، ص 257. 4) تحفةالاحباب، ص 370. 5) رجال طوسی، ص 257. 6) همان. 7) حاشیه میرداماد بر رجال كشّی، ج 2، ص 722. 8) مصاحبه با رجال شناس معاصر: آیةالله شبیری زنجانی (دام ظله) ایشان فرمودند: اگر كنیه و لقب آنان یكی است، این مطلب قابل تأیید است. 9) خلاصةالاقوال، شیخ طوسی، ص 42، ش 23؛ رجال نجاشی، چ جامعه مدرسین، ص 47، ش 96. 10) رجال شیخ طوسی، ص 168، ش 39. 11) رجال نجاشی، ص 47. 12) رجال شیخ طوسی، ص 242، ش 306. 13) خلاصةالاقوال، ص 96، ش 28. 14) تنقیح المقال، ممقانی، ج 2، ص 290؛ تهذیب المقال، محمدعلی موحدی، ج 2، ص 80، چ نجف اشرف، 1390 ق. 15) ر. ك: خلاصةالاقوال، ص 88. 16) رجال نجاشی،104، چاپ داوری و خلاصةالاقوال، ص 56. 17) جامع الروات، ج 1، ص 651. 18) رجال نجاشی، ص 157. 19) جامع الروات، ج 1 7 ص 651. 20) جلیلٌ من اصحابنا الكوفیین، عظیم القدر، فقیه، قاریٌّ، لغوّی، راویة، خرج الی البادیة و لقی العرب.... 21) رجال نجاشی، ص 339، ش 895، چاپ جامعه مدرسین قم. 22) معجم البلدان، ج 4، ص 448. 23) با تحقیق و بررسی ای كه در كتاب های روایی، انجام شد از این بزرگوار،روایت دیگری نقل نشده است. نویسنده : ابوالحسن ربّانی سبزواری |