0

زندگی نامه علما

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:زندگی نامه علما
سه شنبه 9 آبان 1391  8:04 PM


محقق، عباسعلی
 
 
نام هاي ديگر : محققِ واعظ ، محققِ خراسانی
قرن : قرن14
آثار : فهرست كتاب روضات الجنات

شیخ عباسعلی محقّق واعظ خراسانی معروف به محققِ واعظ و محققِ خراسانی، از مشاهیر وعّاظ ایران، چهارشنبه 15 صفر سال 1310ق. در مشهد مقدّس به دنیا آمد.(1)

خاندان

پدرش ملاّ بمانعلیِ واعظ، معروف به حاجی محقق (متوفای 1335 ق.) دامغانی بود. وی سالیان دراز در جوار حضرت امام رضاعلیه السلام به وعظ، خطابه و ذكر مصائب اهل بیت علیهم السلام اشتغال داشت.

از وی - كه از استادان اهل منبر به شمار می آمد - دفتری باقیمانده كه حاوی مطالب منبری، شعرهای عربی و فارسی است.

شیخ عباسعلی محقق می گفت: «مضمون و محتوای قصیده عربی [آن مرحوم ] چنان گویایِ عزا و ماتم آن بزرگوار بود كه هنگام

صفحه 60

عزاداریِ آن حضرت، اهل منبر برخی از ابیات آن را با لحنی سوزنك كه مناسب با وزن این قصیده بود می خواندند... تا كنون بیت های این قصیده در خاطره ها باقی مانده چنان كه هنوز برخی از وعاظ و منبریان مشهد آن را با صوتی حزین می خوانند»(2)

سرانجام این عالم ادیب و واعظ خطیب در 20 شعبان 1335ق. دار فانی را وداع گفت و در آستانه مبارك رضوی مدفون شد.(3)

استادان

آیةالله محقّق، ادبیات را نزد پدرش فراگرفت.(4) نیز از محضر استادان بزرگواری بهره برد كه عبارتند از:

1. آقا محمدباقر مدرّس رضوی

وی كه از عالمان و مدرّسان مشهد رضوی بود در 17 ربیع الاول سال 1270ق. متولد شد و در روز پنج شنبه 9 ذیحجه 1342ق. درگذشت.

از او تألیفاتی به یادگار مانده كه عبارتند از: شجره طیبه، حاشیه شرح لمعه و قوانین و فصول، شرح احادیث مشكله، رساله ای در خط و...

مجلس ایشان همواره مشحون از فضلا بود. وی موفق شد شرح لمعه را بیش از بیست دوره تدریس نماید.(5)

2. حاج شیخ حسن برسی

صفحه 61

ایشان از مدرّسان مشهد مقدّس و حوزه درسش از سایر حوزه ها با اهمیت تر بود. وی در سال 1353ق. وفات نمود.(6) واعظ خراسانی فقه و اصول را از محضر این دو بزرگوار فراگرفت.(7)

3. آقابزرگ شهیدی

وی كه به آقا بزرگ حكیم نیز معروف بوده از نواده های میرزا مهدی معروف به شهید ثالث است. او از شاگردان حكیم جلوه و آخوند خراسانی بود و سالیان دراز به تدریسِ خارج شرح لمعه، شرح قوشجی، اشارات، شوارق، شرح منظومه و اسفار اشتغال داشت. وی در سال 1355ق. وفات كرد و طبقِ وصیت خودش در دامنه شرقی كوه سنگی مدفون شد.(8)

4. حاج ملاّ محمدعلی

نام دیگر حاج ملاّ محمدعلی معروف به حاجی فاضل خراسانی است. او كه از عالمان اسلام و حكیمان برجسته بود، دارای كمالات دینی بود كه زبانزد خاص و عام می باشد. وی در سال 1342ق. وفات یافت و در حرم مطهر رضوی در مقبره «خالصی» مدفون گشت. در ماده تاریخ این عالم بزرگ گفته شده:

سالِ تاریخ حاجی فاضل

آن حكیم و فقیه با ایمان

ساعد از گفته شفیق نوشت

بهر تاریخ فوت «یا غفران»(9)

حاج محقق فلسفه را از محضر این دو استاد فرزانه فراگرفت.(10)

صفحه 62

بعد از فراهم شدن شرایط ازدواج با دختر یكی از بازرگانان یزد (حاج عبدالمؤمن فرزند مرحوم حاج علی مخملی) به نام خدیجه خانم ازدواج كرد.(11)

وی پس از استفاده از محضر این استادان، از طریق وعظ، تبلیغ و خطابه به ارشاد و هدایت مردم پرداخت. مواعظ سودمند و سخنان جذّاب وی در دل ها بسیار مؤثر افتاد به طوری كه هر شنونده را تحت تأثیر قرار می داد و اهل فضل و كمال منبر ایشان را سودمند می دانستند و معتقد بودند هر منبر ایشان از نظر محتوا مطابق ده منبر است.(12) در سال 1352ق. بعد از نماز مغرب و عشا آیةالله سید ابوالحسن اصفهانی در صحن مطهّر علوی در نجف به منبر می رفت و ایشان با حضور خود در آن مجلس علاقه خود را به منبر ایشان ابراز داشتند و دیگران را تشویق به بهره وری از مواعظشان می نمودند.

همچنین در سالی دیگر بعد از نماز آیةالله سید عبدالهادی شیرازی 25 شب منبر رفت و آن مرحوم درس شب خود را تعطیل و خود در مجلس حاضر می شد؛ ازدحام جمعیت به قدری بود كه مردم برای شنیدن سخنان وی در كوچه ایستاده بودند.

در سال 1365 ق. در مجلس آیةالله سید جمال الدین گلپایگانی نزدیك به دو ماه منبر می رفت و سوره یوسف را تفسیر می كرد تا آنجا كه برادرانِ یوسف، یوسف را در چاه انداختند. سالِ بعد سید جمال الدین گلپایگانی پیغام داد كه منبر شما سال گذشته به جایی رسید كه یوسف را در چاه انداختند، امسال مشرف شویدو یوسف را از چاه بیرون آورید.

صفحه 63

ایشان متجاوز از 50 شب منبر رفت و سوره یوسف را به پایان رساند.(13)

فعالیتهای سیاسی

الف، قبل از واقعه گوهرشاد

پس از روی كار آمدن رضا شاه و اجرایِ دستور متحدالشكل كردن لباس ها، محقق در منبرهایش بر ضدّ این سیاست سخنرانی ها كرد و به خاطرِ این سخنرانی ها تحت نظر قرار گرفت.

در نامه ای كه از طرف لشكر 9 شرق در تاریخ 30 / 5 / 1308 صادر شده این چنین آمده است:

«شیخ عباسعلی خراسانی كه چندی قبل به عتبات عالیات مسافرت نموده بنابر راپورت هایِ واصله، مشارالیه در آنجا راجع به لباس متحدالشكل و وضعیات، دروغ هایی جعل كرده... اینك بر طبق راپورتِ بنادر، مشارالیه وارد بوشهر و از طریق شیراز عازم خراسان گردیده لازم است مشارالیه را به محض ورود تحت نظر قرار داده و مواظب عملیات، اظهارات و معاشرت او با اشخاص باشید.(14)

ب) واقعه گوهرشاد

بعد از آنكه كشف حجاب در شهرها الزامی شد و استفاده از «كلاه شاپویی» در شهرها به اجرا گذاشته شد، حاج آقا حسین قمی - كه از مراجع مشهد بود - به تهران رفت تا به طور مستقیم در این مورد با شاه مذكره كند و شاه را از اجرایِ آن بازدارد. اما شاه او را در تهران در باغی تحت مراقبت قرار داد.

صفحه 64

آقا حسین قمی پیش بینی هر نوع اتفاقی را كرده بود و قبل از عزیمت به تهران حاجی محق، عیدگاهی و شیخ مهدی واعظ و چند نفر از منبری ها را خواسته بودند و سفارش كرده بودند: «شما مراقب باشید و اگر بناشد شما باید وظیفه دینی خود را انجام دهید.» «شما باید مردم را آگاه كنید و هوشیار نمایید كه چه توطئه عظیمی در كار است.»(15)

سید محمد علی شوشتری درباره جریان های آن روز می نویسد:

«فردای آن روز (روزِ حركت حاج آقا حسین قمی به تهران) اوّل شب به منزل رفته بودم. اطلاع دادند كه آقایان: شیخ غلامرضا طبسی واعظ و آقا شمس تهرانی واعظ... به اتفاق آقای حاج شیخ عباسعلی واعظ خراسانی می خواهند شما را ملاقات كنند. پس از چند ساعت مذكره و مشورت، پیشنهادی كردم كه مورد تصویب هر سه واقع شد و آن تصمیم این بود كه تلگرافی با كمال ادب به پیشگاه اعلی حضرت شاه عرض شود و استدعایِ مراجعتِ آقای قمی پس از عنایت شاه مقتضی المرام بخواهند.»(16)

شیخ غلامرضا طبسی تلگراف را به امضای تنی چند از عالمان و روحانیان و... رسانید اما هنگامی كه آن را برای مخابره به تلگرافخانه فرستاد، پكروان (استاندار وقت خراسان) از موضوع مطلع شد و دستور دستگیری امضكنندگان را داد. به این ترتیب حاج شیخ غلامرضا طبسی و تنی چند از واعظان دستگیر شدند.(17)

صفحه 65

مسجد گوهرشاد چند روزی محل اجتماع و سخنرانی علیه كلاه بین المللی (كلاه شاپویی) بود. با بازداشت حاج آقا حسین قمی و واعظان، این تجمع، پرشور شد و قرار شد كه خطبای معروف مانند شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ عباسعلی محقق و... در مسجد گوهرشاد منبر رفته مردم را بیدار سازند.(18)

روز سه شنبه 9 ربیع الثانی، نزدیك ظهر، عده ای از مردم، شیخ عباسعلی را به مسجد برده ایشان را روی منبر صاحب الزمان نشاندند. آن روز هنوز از آقایان روحانی كسی به مسجد نرفته بود و ایشان هم نزدیك به نیم ساعت سخنرانی كرد.(19)

روز جمعه نظامیان با تفنگ و سرنیزه به مردم حمله ور شده و تنی چند را می كشند، ولی شب آن روز قرار شد شیخ مرتضی عیدگاهی، شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ عباسعلی محقق منبر بروند. مرتضی عیدگاهی، حدود نیم ساعت صحبت نمود. بعد از آن شیخ مهدی واعظ، قریب یك ساعت منبر رفت.(20) و اظهار كرد: ما با كسی طرف نیستیم. ما می گوییم چرا عرایض و تلگرفات ما را به شاه نمی رسانند. ما اگر به شاه تظلّم نكنیم به كه رو بیاوریم.(21)

سپس محقق منبر رفت و حدود یك ساعت و بیست دقیقه صحبت كرد و در بین سخنانش گفت:

«مردم هوشیار باشید و بیدار باشید! می خواهند شما را از زیر پرچم داروین انگلیس ببرند.»(22)

صفحه 66

«گویی ما در زیر پرچم انگلیس هستیم كه هرچه آنان بخواهند باید انجام داده شود.»(23)

وی در سخنرانی خود كلاه تمام لبه را مورد انتقاد قرار داد و گفت:

«اگر به دیده بصیرت و با ذره بین نگاه كنیم در زیر این كلاه چیزها می بینیم.

محقق هنگام خواندن روضه چنین گفت: امشب حضرت رضاعلیه السلام عزادار است. امشب آقا علی بن موسی الرضاعلیه السلام چهل نفر مهمان دارد.(24)

مردم تا شب یكشنبه در مسجد بودند و قرار شد اگر تا روز یكشنبه حاج آقا قمی نیامد جنگ از سر گرفته شود و مردمِ اطرافِ مشهد نیز به سویِ مشهد حركت كرده خود را به متحصنان در مسجد برسانند. در كمال تأسف سحرِ روز یكشنبه، قوایِ دولتی به مسجد حمله كرد و با گشودن آتش مستقیم به سوی مردم، هزاران تن از انسان های بی گناه و بی دفاع را كه به خاطر دین و برایِ رهایی مرجعِ خود قیام نموده بودند، به خك و خون كشید و اجسادشان را - در حالی كه زخمیان بسیاری در میان آنها بود - در گودال ها و چاه ها دفن نمودند.(25)

بعد از كشتارِ فجیعِ مردم، دستور دستگیریِ روحانیان و عواملِ این تجمع صادر شد.(26)

آیةالله محقق، شب در مسجد نبود. صبح آن روز شیخ مرتضی واعظ گیلانی جریان را به اطلاعِ وی رساند و آن دو با یكدیگر به منزل یكی از آقایان تجار رفتند.

صفحه 67

او حدود دو ماه مخفی بود و هر شب منزلش را تغییر می داد. مأموران حكومتی در خلال این دو ماه، دو مرتبه خانه وی را تفتیش كردند. مأموران بار دوم كه حاج شیخ در منزلش در دخمه ای پنهان شده بود شناسنامه ایشان را پیدا كرده، بردند و پیغام دادند كه: به آقای محقق بگویید بیایند به ملاقات سرهنگ نوایی(27) تا تكلیفشان روشن شود.

وقتی پس از رفتن مأموران مرحوم محقق وضعیت آشفته همسر و بچه هایش را با حالت ترس گریان دید با خود گفت: درست نیست كه من به خاطرِ خودم عائله ای را بلرزانم. بنابراین استخاره ای برای رفتن كرد كه خوب آمد. محقق به شهربانی رفته و خود را تسلیم كرد. او بعدها می گفت: به من گفتند خوب شد خودت آمدی، چون مأموران گزارش های زیادی علیه تو داده اند.

بعد از چند روز ایشان را به تهران بردند و در زندانی موقت حبس كردند؛ كسی از وی خبری نداشت تا اینكه یك روز تلگرافی در تایید سلامت ایشان آمد.

پس از مدتی محقق به زندان قصر انتقال داده شد. محكمه وی آغاز گردید كه در این زمان ملاقات هایش نیز قطع شد.(28)

محكمه وی توسط ارتش انجام می شد و اعضای دادگاه عبارت بودند از:

سرهنگ عباس البرز (رئیس دادگاه)، سرهنگ سپهبد علی كبر احمدی، رضا نوری، ارسلان نادری و ابوتراب مجد (قضات دادگاه)(29).

صفحه 68

سرهنگ خلعبتری هم مدعی العموم بود.

در اولین جلسه، نماینده دادستانی كل ارتش گفت: این عده افراد نامبرده زیر علیه تخت و تاج اعلی حضرت قیام كرده اند. من برای فرد فردِ آنها تقاضای اعدام می كنم.(30)

بعد از چند جلسه دادگاه، حكم صادر شد و حاج شیخ عباسعلی محقق به یك سال زندان از بدو توقیف محكوم گردید.

در گزارش اداره محكمات و دعاوی ارتش به رضا شاه این گونه آمده است:

«[دادگاه ].... حاج شیخ عباسعلی محقق و.... سیزده نفر معروضه به استناد ماده 276 قانونِ محكمات نظامی و رعایت ماده 44 قانون مجازات عمومی هر یك را به مدت یكسال حبس عادی از بدوِ توقیف [محكوم كرد]».

در حاشیه این گزارش چنین آمده است: «بتاریخ 7 / 3 / 1315 از شرف عرض پیشگاه شاهانه گذشت... فرمودند تجدید نظر بخواهید.(31)

این حكمِ دادگاه تقریباً بعد از یكسال صادر شد و می بایست این افراد آزاد شوند ولی به دستور شاه دادگاه تجدید نظری به ریاست سرتیپ سپان تشكیل شد و خلعتبری حكم اولیه را نقض كرد ولی حكمِ دیگری برای آنها صادر نكرد و زندانیان مدت ها سرگردان و بلاتكلیف بودند. سرهنگ خلعتبری نیز قصد داشت هیأت حكمه دیگری تشكیل دهد و حكمِ اعدام آنان را صادر كند.

صفحه 69

خواب عجیب

بلاتكلیفی زندانیان همچنان ادامه داشت تا اینكه یكی از هم رزمان و هم سلولی های شیخ عباسعلی محقق به نام میر سید حسین حسینی اصفهانی خوابِ عجیبی می بیند. وی می گوید:

شب در زندان قصر - خواب دیدم كه ما را از زندان قصر بردند و گفتند محكمه شما شروع شده است. ما را به جایی بردند كه حیاط بزرگی داشت. در طبقه دوم ساختمان چند افسر ارشد بودند و با هم صحبت می كردند، یك مرتبه دیدم اوضاع دگرگون شد و یك حال انقلابی پیش آمد و ما فهمیدیم كه حساب دیگری در جریان است. همه متحیر بودیم كه ناگهان شخصی آمد و گفت: «حضرت ولی عصر (عج)... تشریف آوردند و این انقلاب و ناراحتی و به هم ریختن اوضاع به خاطر تشریف فرمایی ایشان است. وقتی آقا تشریف آوردند ما به طرف ایشان دویدیم و ایشان به فرد فرد ما اظهار عطوفت و مهربانی كردند. در ضمن افسرانی كه در طبقه دوم بودند دستشان را بالا برده و سلام می دادند و از هیبتِ حضرت تكان نمی خوردند. حضرت به یكی از آن افسران اشاره كرد و او با حالت خبردار جلو آمد. حضرت فرمود: به كارهای اینها رسیدگی كن؛ زیرا خط اینها خط اسلام و قرآن است. آن افسر گفت: اطاعت می كنم و عقب گرد كرد و به جایِ اوّلش بازگشت.(32)

بعد از این خواب مرحوم محقق و همراهانش احساس راحتیو آرامش كرده و امید آزادی و یا فرجی در كار خود داشتند و می فرمودند:

صفحه 70

ما از این خواب یك احساس اطمینانی به دست آوردیم.

پس از مدتی سرهنگ خلعتبری توسط یك سرباز كشته شد و پس از گذشت شش - هفت ماه از جریان خواب، دادگاهی به ریاست تیمسار سرتیپ فضل الله زاهدی برگزار شد.(33) در ادعانامه این دادگاه علیه متهمان چنین آمده است:

«... 5 شیخ عباسعلی محقق پسر بمانعلی، شغل روضه خوانی 45 ساله سكن مشهد دارای عیال و اولاد - كه در منبر، اهالی را به مقاومت به عدمِ اطاعتِ اوامر دولت ترغیب و با بهلول مجرمِ فراری، ملاقات نموده اند - معاونِ در جرم تشخیص و طبق ماده 28 قانون مجازات عمومی در حدود ماده مصوبه 9 خرداد 1310 مستحق مجازات می باشند.»

سرانجام دادگاه، حكم خود را در تاریخ 6 / 11 / 1316 صادر و مرحوم محقق و همراهانش به یكسال زندان تأدیبی از بدو توقیف محكوم گرد(34)؛ لذا تمام زندانیان می بایست آزاد شوند. این حكمِ دادگاه باز به مرحله اجرا درنیامد؛ ولی در اثر نامه های زیادی كه - در آنها حكم درخواست آزادی زندانیان شده بود. رضاشاه در تاریخ 25/ 3/ 17 حكم آزادی آنها را صادر كرد.(35)

سرهنگ نوایی كه رییس كارآگاهی شهربانی در تهران بود و كار زندانیان به او محوّل شده بود، به شاه گزارش داد كه صلاح نیست زندانیان مشهدی به مشهد بازگردند و باید آن ها را در تهران نگه داشت؛ لذا شاه اجازه بازگشت به مشهد را به زندانیان نداد.(36)

صفحه 71

عاقبت بدرفتاری با علما و سادات

حجةالسلام والمسلمین هادی محقق می گوید:

«پدرم نقل می كرد در همان روزی كه ما اسبابهایمان را برمی داشتیم كه از زندان قصر خارج شویم یك مرتبه دیدیم فردی را در فورقون دسته دار - كه یك تشكی را در آن گذاشته اند - دارند می برند نگاه كردیم دیدیم همان سرتیپ پسیان است كه حكم اولیه ما را نقض كرد. ایشان رئیس املك اختصاصی در بجنورد شده بود و اختلاس هایی كرده بود و گرفته بودنش و به كارش رسیدگی كرده بودند و محكوم به زندان شده بود. مرحوم پدرم می گفتند هر كس به این عده كه همه سادات و اولاد پیغمبر بودند محبّتی كرد وضعش خوب شد و هر كس كارشكنی كرد و برای ما دامی درست كرد خودش گرفتاری پیدا كرد.»(37)

همچنین سرهنگ نوایی نیز مداركی بر ضدّ او پیدا كرده او را محكمه كردند و سرهنگ خلعتبری نیز به سزایِ عملِ خود رسید.(38)

اعتقاد به ولایت فقیه

شیخ هادی فرزند محقق می گوید:

وقتی اوّلین دادگاه تشكیل شد و قرار شد حكمی علیه متهمان صادر كنند پدرم مرا صدا زد و گفت: اینها وارد شور شده اند تا حكمی برایِ ما صادر كنند؛ ولی بدان كه ما به خاطر یك قضیه

صفحه 72

سیاسی به این جریان كشیده نشدیم؛ بلكه این قضا یا به رهبری آقای حاج آقا حسین قمی بود. آقای قمی رهبر این جریان بود و او هم نایب امام بود و خصوصیاتی كه امام زمان علیه السلام راجع به نواب عامش می فرماید، در ایشان وجود داشت. ما به همین دلیل وارد این جریان شده و از ایشان اطاعت كردیم. شركت من در این قضایا و منبرها صرفاً برای خدا بود و نه غیر. وقتی ایشان در مسجد گوهرشاد نام آقای قمی را می بردند، برای تعظیم روی منبر می ایستاد و دو مرتبه می نشست. به هر حال محقق می گفت: برای خدا تجلیل كردم و نام آقای قمی را بردم و اگر حكم اعدام مرا هم صادر كنند، من هیچ بكی از اعدام ندارم و كسی كه برای خدا قدمی بردارد، خدا اجر او را عنایت خواهد كرد.(39)

شجاعت

ایشان از شجاعت بالایی برخودار بود و در جریان مسجد گوهرشاد نسبت به دیگر واعظان سخنرانی های تندتری ایراد نمود و سیاست ترویج استفاده از كلاه شاپو را مورد انتقاد قرار داد.(40)

در جریان محكمه نیز بارها می گفت: من از اعدام هیچ بكی ندارم و وقتی نماینده دادستانی كلّ ارتش برای متهمان تقاضای اعدام كرد محقق یك مرتبه بلند شد و گفت: فاتحه و منظورش این بود كه ما از مرگ ترسی نداریم. وی می گفت: اگر حكم اعدام مرا صادر كنید هیچ گونه تأثری ندارم. ما برای كشته شدن آماده هستیم و بالاتر ازكشته شدن هم چیزی نیست.

صفحه 73

باز در جریان محكمه آخر به دنبال كشته شدن سرهنگ خلعتبری و جریان خواب، اسداللهی - وكیل دادگستری - بسیار ترسیده بود؛ ولی محقق ایشان را دلداری داد و به شوخی گفت، آقا! ترس ندارد نتیجه اش بالأخره تیرباران است.(41)

تقوا

مرحوم محقق از واعظانی بود كه به تقوا شهرت داشت و در انجام وظایف دینی اصرار می ورزید. حتی نقل می كنند وی پایبند به مستحبّات هم بوده است.(42)

جریان مسجد گوهرشاد هم بارها می گفت: من این سخنرانی ها را برای خدا انجام دادم و یك قدمی برای او برداشتم نه غیر او.(43)

نیز وی از غیرت دینی برخوردار بود كه اعتراض به شاه و شركت در جمع متحصّنان مسجد خود بهترین دلیل این مدّعاست.

نفوذ كلام

كلام محقق از نفوذ بالایی برخوردار و سخنانش در مردم بسیار تأثیر می كرد. زمانی كه در جریان مسجد گوهرشاد بر ضد یك شكل شدن لباس ها سخنرانی كرد. بسیاری از مردم كلاه های فرنگی را پاره پاره نمودند.(44) شاید به خاطر نفوذ كلام وی بود كه او را برای سخنرانی به مسجد آوردند.

صفحه 74

پس از زندان

مرحوم محقق بعد از آنكه از زندان آزاد شد، گذشته از آنكه ممنوع المنبر بود، حقّ نداشت از محدوده تهران بیرون رود و برای اثبات اینكه در تهران است هفته ای دو روز دفتر شهربانی را امضاء می كرد و اگر تأخیر می نمود مأموری را به منزل ایشان می فرستادند كه تكید بر آمدن و امضاء كردن كند.

ایشان بعد از آزادی به كشاورزی نیز روی آورد و چون ممنوع المنبر بود ممرّ در آمدی نداشت قادر به اجاره دو اتاق در تهران نبود. لذا خود با دو فرزند بزرگش در حجره ای در مدرسه سپهسالار سكنی گزیدند و بقیه خانواده در اتاقی كوچك در بازارچه نایب السلطنه سكن بودند و به هنگام شام همه افراد می توانستند دور هم جمع باشند. در این مدت مرحوم محقق به كار كشاورزی روی آورد.

بعد از حوادث سال 1320 ایشان به سخنرانی های خود ادامه داد و چند سفر به عتبات رفته و در آنجا نیز سخنرانی هایی ایراد نمود.(45)

وی همچنین پس از مدتی مدرّس كلام و عقائد اسلامی در دانشگاه تهران شد و دانشجویان را از چشمه دانشش سیراب كرد و به آن ها درسِ مجاهدت و فدكاری در راه دین آموخت.(46)

از نگاه دیگران

فرزند ایشان دكتر مهدی محقق می نویسد:

«مرحوم پدرم از وعّاظ درجه یك خراسان بود و تسلط و علاقه زائدالوصفی به اخبار و احادیث آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم داشت. عشق او به

صفحه 75

اخبار و احادیث بدان پایه بود كه وقتی مرحوم حاج شیخ عباس قمی قدس سره كتاب سفینةالبحار را تألیف می كرد پدرم از ترس اینكه مبادا امكان چاپ آن دست ندهد همه كتاب را با دست خود استنساخ كرد چنانكه هم كنون یك دوره سفینه خطّی به خط پدرم در اختیار این بنده است».(47)

حجةالاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین انصاریان می نویسد:

[مرحوم محقق ] یكیاز بزرگان اهل منبر.... مردی وارسته، دانشمند، مبارز و مجاهد بود و من او را وقتی زیارت كردم، در سنین هشتاد سالگی بسر می برد و باز هم به توفیق حق، منبر می رفت و در كمال نشاط، مردم را موعظه می كرد.»(48)

دكتر حسن حبیبی در مورد ایشان می گوید:

«من تا آنجا كه به یاد دارم آن بزرگوار به هیچ عنوان بدون مطالعه و آمادگی به منبر نمی رفت سخنرانی های ایشان بسیار مفید بود. همیشه در پایِ منبرشان عده ای را می دیدم كه در حالِ یادداشت برداری هستند. سخنرانی های واعظ خراسانی از جهت فنی و علمی بسیار مرتّب و منظم بود و تسلط خوبی به تفسیر داشت... سخنرانی های واعظ خراسانی یك كلاسِ آموزش فرهنگ و زندگی بود كه هر كس می توانست به صورت رایگان از آن سود می برد.»(49)

مرحوم رازی نیز در كتابش از او به بزرگی یاد كرده می گوید:

«مرحوم حجةالاسلام و المسلمین و المحدثین و قدوة الخطباء

صفحه 76

و المبلغین حاج شیخ عباسعلی واعظ خراسانی.... در عاصمه تشیّع اشتغال به ترویج دین از طریق منبر داشتند.(50) او «از اساتید و مشاهیر وعّاظ ایران [است كه ].... از طریق وعظ و تبلیغ به ارشاد و هدایت مردم پرداخته و عمر پربركت خود را بالغ بر 60 سال صرف مطالعه كتب مختلف نموده و با ذوق سرشار مخصوص به خود در بیان مطالب متنوّع الحق، محقق بود.»(51)

در كتاب واقعه گوهرشاد به روایت دیگر این چنین آمده است:

«حاج شیخ عباسعلی واعظ خراسانی... از سخنگویان و واعظان نامدار خراسان بود كه به علّت اشتهار به تقوا و پایبندی به وظایف دینی حتی رعایت مستحبات، در میان قشرهای مختلف یا متظاهر به ادایِ مراسم مذهبی و مخصوصاً روستانشینان، از نفوذ كلامیِ در خور توجه برخوردار بود و چون به منبر می رفت سخنان وی بر دل می نشست.»(52)

تألیفات

فهرست كتاب روضات الجنات

دكتر مهدی محقق می نویسد:

«مرحوم پدرم مردی باتقوا و مؤمن و فعّال و پركار بود. او تا آخرین ماههای حیاتش از كوشش و جهد در راه علم باز نایستاد. چنانكه تقریباً دو ماه و نیم پیش از درگذشتش برای كتاب روضات الجنات، چاپ

صفحه 77

قدیم كه فاقد فهرست بود و به دشواری شرح حال علمای مورد نیاز از آن به دست می آمد، فهرست مضبوط و منظمی تهیه كرد.»

در آخر این فهرست آمده است: «فرغت من كتابة فهرس كتاب روضات الجنات فی یوم السبت ثمانیة عشر من شعبان المعظم سنة 1383 ه .ق. (مطابق 14 دی 1342 ش.) و بعد وفاتی كل من استفاد من هذا الفهرس الّذی بذلت لكتابته شهراً واحداً ان یدعوا لی بغفران ذنوبی و انا العبد المذنب الخاطی ء عباسعلی المدعوّ بالمحقق ابن حاج المرحوم بمانعلی الواعظ المعروف بالمحقق ابن المرحوم ملاعباس الدامغانی ابن محمدحسین بن ملا محمدرضا».

تصویر این فهرست در كتاب «گنجینه خطوط علماء و دانشمندان و شعرا و... ج 3 / 2586 آمده است.

یاور شهید مطهری

مرحوم شهید مرتضی مطهری وقتی به تهران آمدند از نظر مسكن دچار مشكل بودند و مرحوم محقق دو اتاق نیمه خرابی داشتند كه بی استفاده بود. دكتر مهدی محقق موضوع را به پدر گفت و ایشان پذیرفتند و وقتی آن را به شهید مطهری ابلاغ كردند، ایشان فرمودند: با كمال میل، بودن در جوار استاد خطابه و منبری مانند حاجی محقق برای من یك فرصت مغتنمی خواهد بود. و حدود یك سال و نیم در آنجا زندگی كردند و همسر گرامی شهید می فرمودند: آن مدت كه ما در منزل شما بودیم از بهترین ایام زندگی ما بود.(53)

صفحه 78

وفات

سرانجام این عالم مجاهد و محقق واعظ در صبح روز سه شنبه دوم ذی قعده سال 1383ق. (1342 ش.) ندای حق را لبیك گفت و در قبرستان بیاتِ قم به خك سپرده شد.(54)

در شبِ ختم ایشان در قم، امام خمینی قدس سره در مجلسِ عزایِ ایشان حاضر شدند و با تسلّی دادن به فرزندان و بستگانِ ایشان، یادِ او را گرامی داشتند.(55)

فرزندان

از محققّ چهار فرزند پسر و دو دختر (فاطمه و زهرا) باقی مانده كه بزرگترین آنها حجةالاسلام و المسلمین شیخ هادی محقق واعظ است. وی مدتی در قم تحصیل نمود و از فضلا و اهل منبر تهران بود.(56) و در ششم آذر سال 1361 ش. از دنیا رفت. یكی از سخنرانی های او در مجموعه گفتار واعظ به چاپ رسیده است.

فرزند دیگر وی دكتر مهدی محقق است كه با پشتكار در فراگیری دروس حوزوی به اخذ درجه اجتهاد از حضرات آیات: سید محمدتقی خوانساری و كاشف الغطا موفق شده است. وی پس از آن در سال 1327 وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1338 ش. موفق به اخذ دكترای زبان و ادبیات فارسی گردید. [در سال 1347] به همت ایشان شعبه مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه «مك گیل» كانادا در دانشگاه تهران تأسیس شد و وی ریاست آن را به عهده گرفت.

صفحه 79

كنون، ایشان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و رییس هیأت مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی است.

وی در مجامع علمی و فرهنگی جهان و كنگره ها و همایش های داخلی شركت فعّال دارد و با بیانات سودمند خود به غنایِ آن ها می افزاید.

ایشان همچنین با تصحیح و چاپ كتاب های خطی، خدمات ارزنده ای به عالم تشیع نموده است. از آثار ایشان می توان چنین نام برد:

بیست گفتار، در بیش از ده جلد، مجموعه متون و مقالات در تاریخ پزشكی اسلامی و ایرانی، ابوریحان بیرونی و ابن سینا، اشترنامه (با مقدمه وتعلیقات)، تحلیل اشعار ناصرخسرو، السیرة الفلسفیه رازی (به پیوست شرح حال و آثار و افكار)، شرح حكمةالاشراق قطب الدین شیرازی (با تعلیقه و مقدمه)، وجوه قرآن تفلیسی (به پیوست شرح حال و تحلیل سبكی كتاب)، شرح سی قصیده از حكیم ناصرخسرو قبادیانی و... .

دو فرزند دیگر مرحوم محقق (محمدجواد و محمد) نیز به كسب و كار مشغول بودند و هردو در سال 1361 ش. دار فانی را وداع گفتند.(57)

منابع

1. تاریخ علمای خراسان، میرزا عبدالرّحمن، با تصحیح و تحشیه محمدباقر ساعدی خراسانی، كتابفروشی دیانت، مشهد، 1341.

2. حدیقةالرضویة، محمدحسن بن محمدتقی هروی، شركت چاپخانه خراسان، 1326.

صفحه 80

3. فرهنگ خراسان، عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد.

4. قیام گوهرشاد، سینا واحد، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1361.

5. گنجینه دانشمندان، رازی.

6. واقعه گوهرشاد به روایت دیگر (از مجموعه اسناد چاپ شده روانشاد اسماعیل رائین)، به كوشش رائین، انتشارات نشر رائین، پاییز، 1379.

7. خاطرات سیاسی بهلول، محمدتقی بهلول، نشر نوید، مشهد، 1376.

8. عرفان اسلامی، شیخ حسین انصاریان، اصفهان.

9. روزنامه شرق، 21 / 12 / 1382.

10. دومین بیست گفتار، دكتر مهدی محقق، انتشارات دانشگاه تهران و مركز مطالعات اسلامی مك گیل.

پی نوشت:

1) گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 561.

2) فرهنگ خراسان، ج 3، صص 460 - 459.

3) تاریخ علمای خراسان، ص 270.

4) گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 561.

5) تاریخ علمای خراسان، صص 303 - 301.

6) همان، ص 260.

7) گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 561.

8) همان، ج 7، صص 134 - 135.

9) همان، ج 7، ص 157.

10) همان، ج 3، ص 561. این بود آنچه از تذكره ها بدست آمد. اما تا چه اندازه در تحصیلات پیش رفته و خارج فقه و اصول را از چه كسی فراگرفته است معلوم نشد.

11) دومین بیست گفتار، ص 370.

12) یكی از سخنرانیهای ایشان در كتاب گفتار وعّاظ به چاپ رسیده است.

13) همان، ج 3، ص 562.

14) واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص 12.

15) همان، ص 74 و قیام گوهرشاد، ص 52 و 181.

16) واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص 73. در ضمن مرحوم جزایری از مسئولین آستان قدس رضوی در آن زمان بود.

17) همان.

18) قیام گوهرشاد، صص 53 - 52.

19) همان، ص 181.

20) همان، ص 181.

21) حدیقةالرضویة، ص 270.

22) قیام گوهرشاد، ص 181.

23) بیست گفتار، ص 371.

24) حدیقةالرضویه، ص 270.

25) خاطرات سیاسی بهلول، ص 71 و 80.

26) قیام گوهرشاد، ص 57.

27) در آن زمان سرهنگ نوایی تازه رییس شهربانی مشهد شده بود.

28) قیام گوهرشاد، صص 183 - 182.

29) واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص 264.

30) قیام گوهر شاد، ص 186؛ قابل ذكر است كه مرحوم محقق و تنی چند از واعظان به همراهِ هم محكمه شدند و حكمِ همه به یك صورت بود.

31) واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص 264 - 263.

32) قیام گوهرشاد، صص 189 - 188.

33) همان، ص 189 و 190.

34) واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، صص 280 - 272.

35) همان، ص 288.

36) قیام گوهرشاد، ص 190.

37) همان.

38) همان.

39) همان، صص 187 - 186.

40) حدیقةالرضویة، ص 270.

41) قیام گوهرشاد، ص 186.

42) واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص 60.

43) قیام گوهرشاد، ص 186.

44) حدیقةالرضویة، ص 270.

45) گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 562.

46) روزنامه شرق، 21 / 12 / 82.

47) بیست گفتار، ص 370.

48) عرفان اسلامی، ج 12، ص 28.

49) روزنامه شرق، 21 / 12 / 82.

50) گنجینه دانشمندان، ج 7، ص 161.

51) همان، ج 3، ص 561.

52) واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، ص 60.

53) حكمت مطهّر، ص 39 و 52.

54) گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 564.

55) قیام گوهرشاد، ص 191.

56) گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 564.

57) همان.

نویسنده : احسان فتّاحی اردكانی

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها