خورشید در شب (شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام)
جمعه 26 تیر 1388 1:42 PM
خورشید در شب (شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام)
لباس مشکی
امروز صبح، رضا کوچولو که از خواب بلند شد، دید بابای خوبش لباس مشکی پوشیده است؛ به همین خاطر با تعجب از او پرسید: «بابا! چرا لباس مشکی پوشیدی؟ مگر ماه محرم شده؟» بابای رضا کوچولو با مهربانی گفت: «نه پسر گلم! لباس مشکی را تنها به خاطر شهادت امام حسین علیهالسلام در محرّم نمیپوشند؛ بلکه ما مسلمانان، امامان دیگری هم داریم که آدمهای بد و ظالم آن امامان را شهید کردهاند. ما به خاطر احترام به آنها لباس مشکی میپوشیم و در مراسم عزاداری آنها شرکت میکنیم.» رضا کوچولو با تعجّب پرسید: «امروز روز شهادت کدام امام است؟» بابا جواب داد: «امروز، روز شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام یعنی هفتمین امام ما شیعیان است. امام خوب و مهربانی که پدر امام رضا علیهالسلام و حضرت معصومه علیهاالسلام است.
نام نیکو
آقا کاظم خودش را برای رفتن به کلاس اول آماده میکند، او میداند که چند روز دیگر مدرسهها باز میشوند. مادر از کاظم پرسید که اگر از تو بخواهند خودت را معرفی کنی، چه کار میکنی؟ کاظم گفت: مثل یک مرد میایستم و میگویم من کاظم سعیدی هستم. ولی اگر از من بپرسند معنای اسمم را بگویم نمیدانم. مادر گفت:«ناراحت نباش پسرم! خودم برایت معنای اسم قشنگت را میگویم؛ اسم تو، نام امام هفتم ما یعنی امام موسی کاظم علیهالسلام است. آن حضرت در برابر آزار و اذیت دشمنان صبر زیادی داشتند و عصبانی نمیشدند برای همین هم به او کاظم (یعنی کسی که عصبانیت خود را کنترل میکند) میگفتند. آن امام مظلوم مدتی را در زندان هارون بود و به شهادت رسید. پسر خوبم! امیدوارم تو هم مثل آن امام گرامی که همنامش هستی، در کارها صبر زیاد داشته باشی و زود عصبانی نشوی»!
راهنمایی و گذشت
روزی امام موسی کاظم علیهالسلام ، از کوچهای در شهر بغداد، عبور میکرد. متوجه شد که چند نفر در یک خانه مشغول گناه هستند. آن حضرت علیهالسلام خیلی ناراحت شد؛ چون کارهای بد صاحب آن خانه، خدای خوب و مهربان را خیلی ناراحت میکرد. یکدفعه خدمتکار آن خانه برای انجام کاری بیرون آمد. امام کاظم علیهالسلام با حرفهایی که به او زدند، ناراحتی خود را از کار زشت صاحب آن خانه، اعلام کردند. وقتی خدمتکار، حرفهای امام کاظم علیهالسلام را به صاحب خانه گفت، مرد صاحب خانه از کارهای زشتش خجالت کشید، پشیمان شد و با عجله، پابرهنه به دنبال امام علیهالسلام دوید. او با گریه از امام عذرخواهی کرد. امام کاظم علیهالسلام که خیلی مهربان بود، عذرخواهی او را قبول کرد و به او فرمود: «من تو را بخشیدم، امیدوارم که خدای متعال نیز از تو بگذرد»
سختیهای زندگی امام هفتم علیهالسلام
پس از به شهادت رسیدن امام صادق علیهالسلام ، فرزند گرامیاش؛ یعنی امام موسی کاظم علیهالسلام به امامت رسید و پس از آن تا لحظه شهادت، بیشتر وقتها در زندان بود؛ حتی وقتی هم که بیرون از زندان بود، از طرف حاکمان ستگر عبّاسی آزار و اذیّت میشد. زندگی آن حضرت علیهالسلام خیلی سخت میگذشت. جاسوسان مواظب کارها و حرفهای او بودند و حرفهای امام را به گوش پادشاهان ستمگر میرساندند.
سرانجام امام کاظم علیهالسلام را با غذای مسموم به شهادت رساندند و در شهر کاظمین به خاک سپردند.