باب» كيست؟
سيدعلي محمد شيرازي بنيانگذار فرقه ضاله «بابيه» در محرم ۱235 قمري در شهر شيراز به دنيا آمد. پدرش رضا و مادرش فاطمه بيگم و بنابه قولي خديجه بيگم نام داشت. خواندن و نوشتن را به شيوه معمول زمانه خويش در شيراز آغاز كرد. هنوز كودك بود كه پدرش را از دست داد، به همين سبب روانه بندر بوشهر شد و تحت كفالت دايي اش قرار گرفت و مدتي را نزد يك مكتب دار كه از پيروان فرقه «شيخيه» بود، به كار آموختن پرداخت. و چون به سن رشد و بلوغ رسيد در كنار دايي خود به كسب و كار در «كمپاني ساسون» كه سهام و مالكيت آن متعلق به يكي از كلان سرمايه داران يهودي بغداد بود و در بندر بوشهر و بمبئي هندوستان به كار تجارت ترياك اشتغال داشت، پرداخت. وظيفه سيدعلي محمد در آغاز اين همكاري، انجام كار بسيار دشوار «ترياك مالي» بود. او وظيفه داشت تا هرروز بيش از ده ساعت در زير آفتاب سوزان بندر بوشهر و اكثراً بر روي بام كاروانسرايي كه به عنوان انبار نگهداري و محل ذخيره ترياك، در اختيار و تملك كمپاني يهودي «ساسون» بود، ترياك هاي خام را كه به صورت مايع در خمره و كوزه هاي بزرگ قرار داشت، بر روي تخته اي مخصوص ريخته و با كاردك فلزي ويژه اين كار، ساعت ها آن را به بالا و پايين مي كشيد و مالش مي داد تا كم كم اين مايع در مجاورت هوا و مالش دادن، تبديل به گلوله ها و حجم هاي سفت و فشرده ترياك شود. سپس آنها را به صورت «لول»هاي 20 گرمي در مي آورد تا به دفتر تجارتخانه «ساسون» در بمبئي هندوستان ارسال شود و در راستاي سياست استعماري انگليس، در منطقه آسياي جنوب شرقي، بويژه چين، با قيمتي در حد رايگان بين مردم بومي آن مناطق توزيع گردد. خاندان معروف نمازي شيراز از عوامل توزيع اينگونه ترياك ها در منطقه چين بودند و ثروت سرشار خود را از رهگذر ترياك هاي مجاني كه از يهوديان مي گرفتند و در منطقه توزيع مي كردند، به دست آوردند.
بسياري از كارشناسان بر اين عقيده اند كه حداقل روزي ده ساعت كار در زير آفتاب سوزان بندر بوشهر به مشاعر «سيدعلي محمد شيرازي» آسيب رسانده و از او موجودي «ماليخوليايي» - كه ادعاي تصرف در ماه و ستارگان را داشت- ساخته بود. اين نكته در خاطرات پرنس كينياز دالگوركي(5) سفير كبير روسيه در ايران درباره سيدعلي محمد باب آمده است.
آشنايي سيدعلي محمد شيرازي (باب) با خانواده يهودي و سرمايه دار «ساسون»(6) تأثيرات مهمي در زندگي او گذاشت و وي را با كانونهاي مهم يهودي آشنا ساخت كه بنا به اعتقاد پاره اي از مورخين پايه هاي اصلي ادعاهاي او درباره «باب امام زمان بودن» و يا بنا به اعتقاد فرقه «شيخيه» ادعاي «ركن رابع» بودن او از همين ايام و در ارتباط با همين كانون ها شكل مي گيرد.
«سيدعلي محمد شيرازي» (باب) كه دوران مكتب و تحصيلات مقدماتي خود در بوشهر را تحت نظر معلمي به نام شيخ عابد كه داراي اعتقادات متعصبانه «شيخيگري»¤ و از پيروان شيخ احمد احسايي پيشواي بزرگ و بنيانگذار اين فرقه بود، گذرانده و در شمار معتقدان اين فرقه درآمده بود، با هدف تكميل معلومات خود، سفري هم به كربلا مي رود و در آنجا مدت زماني را در كلاس درس سيدكاظم رشتي پيشواي وقت «شيخيه» و جانشين شيخ احمد احسايي، مؤسس اين فرقه، حضور مي يابد.
بابي ها و بهايي ها سيدعلي محمد شيرازي را صاحب «علم لدنّي» مي دانند و در اين مورد بشدت مبالغه مي كنند. آنان در مورد حضور وي در كلاس درس سيدكاظم رشتي چنين مي نويسند:
«تا سيدباب به محضر سيدرشتي ورود فرمودند با اينكه حضرت باب جواني بود بيست و چهارساله و سيد (رشتي) مردي پنجاه ساله، اين تاجري محقر و آن عالمي موقر، درس را احتراماً له موقوف نمود و توجه تلاميذ را به صحبت حضرت باب معطوف فرمود و در حين صحبت چنان احترامات فائقه و تكريمات لائقه از مورود نسبت به وارد ظاهر مي شد كه همگي در شگفت و حيرت افتادند و مسائلي از آثار ظهور موعود در ميان آوردند كه پس از اين مقدمات و بروز داعيه ايشان همگي طلاب آن مسايل را راجع به سيد باب دانسته و غرض سيدكاظم رشتي از اين مسايل و اذكار آن بود كه به طلاب بفهماند حضرت باب قائم موعود و مهدي منتظر است. . .»(7)
سيدكاظم رشتي درسال 1259 مي ميرد و هيچ يك از شاگردان و خواص خود را براي جانشيني اش انتخاب نمي كند و چند روز قبل از مرگ خود، در حضور گروهي از مريدانش اعلام مي دارد كه بزودي حضرت صاحب الزمان يا به قول پيروان فرقه شيخيه، «ركن رابع» ظهور خواهد كرد و خود اداره امور مسلمين و جهان را به دست خواهد گرفت و جهان را به سمت قسط و عدل رهبري خواهد كرد.
زماني كه سيد كاظم رشتي از دنيا رفت، علي محمد شيرازي در بوشهر بود و همراه با دايي اش در خدمت تجار يهودي، بويژه تجارتخانه «ساسون» به كار فرآوري و آماده سازي ترياك اشتغال داشت. در آن زمان بيش از پنج سال بود كه «سيدعلي محمد» با يهوديان و تجارتخانه «ساسون» در ارتباط مستقيم بود. از اين روي اين ادعا كه سيدعلي محمد شيرازي به تشويق و اغواي يهوديان خود را جانشين سيدكاظم رشتي و پس از آن «باب» امام زمان خوانده است، دور از انتظار نيست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
5- پرنس كينياز دالگوركي وزيرمختار دولت روسيه تزاري در نخستين سالهاي سلطنت ناصرالدين شاه قاجار بود. او ابتدا به عنوان مترجم سفارت روسيه در سال 1834 م به ايران آمد و با تظاهر به اسلام از حسن ظن و سادگي برخي از مسلمين سوءاستفاده و در ميان آنان نفوذ مي كرد. وي از همين رهگذر موفق به نفوذ در خانقاه احمد گيلاني شد و در همانجا به شناسايي افراد مستعد براي اهداف مورد نظر خود پرداخت. دالگوركي بعد از مدتي به عتبات مي رود و در مجالس درس «سيدكاظم رشتي» با سيدعلي محمد شيرازي (باب) آشنا مي شود. وي در كتاب خاطرات ايام سفارت خود در ايران، بخشي را به روابط خود با سيدعلي محمدباب اختصاص داده وطي آن تشريح كرده است كه چگونه سيدعلي محمد باب در آفتاب سوزان بر روي بام مي رفت و ساعتها به خواندن اوراد و ادعيه فرقه «شيخيه» مي پرداخت. پرنس دالگوركي اعتراف مي كند كه سيدعلي محمدباب معتاد به چرس و بنگ بود و من هم باتشويق وي به مصرف هرچه بيشتر اين مواد سعي در تخريب مشاعر او داشتم و در اين راه هم توفيق يافتم. تا جايي كه ادعاي تصرف در ماه و ستارگان را داشت و بعدها هم مدعي مهدويت شد. البته بهائيان مدعي جعلي بودن اين خاطرات شدند اما با انتشار اسناد تاريخي و روشن شدن نقش دالگوركي در كوچ دادن نخستين گروه از بابيان و بهائيان به شهرعشق آباد روسيه و ساختمان نخستين «مشرق الاذكار» (معبد بهائيان) دراين شهر، صحت اين مطالب ثابت گرديد. ر. ك: خاطرات پرنس دالگوركي، كتابفروشي حافظ، سيدابوالقاسم مرعشي.
6- خاندان ساسون، بنيانگذار تجارت ترياك در ايران بودند و با تأسيس بانك شاهي انگليس و ايران نقش بسيار مهمي در تحولات تاريخ معاصر ايران ايفا كردند و به امپراتوران تجاري شرق بدل شدند و در زمره دوستان خاندان سلطنتي بريتانيا جاي گرفتند. براي آگاهي در اين زمينه به كتاب ارزشمند «زرسالاران يهودي و پارسي استعمار بريتانيا و ايران» تأليف عبداله شهبازي مراجعه فرماييد.
7- اسدالله فاضل مازندراني، رهبران و رهروان درتاريخ اديان، جلددوم، تهران، مؤسسه ملي مطبوعات امري، صص 31-.28
¤ شيخيگري را بايد مولود سياست فتحعلي شاه قاجار و ابراهيم خان صدراعظم (نياي خاندان قوام شيرازي) براي استقرار يك نظام استبدادي و متمركز در ايران دانست و شيخيه را يك فرقه درباري با هدف سلب اقتدار از نهاد غيردولتي روحانيت شيعي و استقرار سلطه مطلقه دولت بر حوزه دين ارزيابي نمود.
دربار قاجار قصد داشت به عنوان تقليد از عثماني يك نهاد دولتي ديني تأسيس كند و شيخ احمد احسايي را به عنوان «شيخ الاسلام» در رأس آن و قدرتي در مقابل علماي سرشناس آن روز قرار دهد. سيدكاظم رشتي، جانشين شيخ احمد احسايي، نيز مورد حمايت فراوان دربار قجر بود و با دولت عثماني رابطه بسيار نزديك داشت.