|
|
|
بررسیهای بسیاری در آمریکا و سایر کشورها نشان دادهاند که میزان بروز اسکیزوفرنی در میان طبقات پائین بیشتر از طبقات متوسط و بالا است (دورِن وِند '
Dohrenwend
' ، سال ۱۹۷۳؛ استراوس '
Strauss
' ، سال ۱۹۸۲)، علت ارتباط بین طبقه اجتماعی، و اسکیزوفرنی بر کسی روشن نیست، اما در این مورد تبیینهای چندی ارائه شده است.
|
|
۱. تشخیص افتراقی (
differential
diagnosis
) درمانگرها میل ندارند برچسب اسکیزوفرنی را به بیمارانی از گروههای درآمد بالا بزنند، چون اینکار به شغل و حرفه اینگونه درمانجویان لطمه میزند.
|
|
۲. تنزل (
downward drift
) از آنجا که مهارتهای کنار آمدن با موقعیتها در افراد اسکیزوفرنیائی ضعیف است، این افراد به دشواری میتوانند تحصیلات خود را تکمیل کنند یا شغل مناسبی بهدست آورند. آنان بهتدریج در جامعه تنزل میکنند و به طبقه پائین میپیوندند.
|
|
۳. افزایش فشار روانی. زندگی در شرایط آمیخته با فقر، در نواحی بزهخیز با خانههای مخروبه و مدارس نامناسب، میتواند فشار روانی را بهحدی بالا ببرد که موجب بروز اختلالهای اسکیزوفرنیائی گردد، بهویژه در افرادی که از لحاظ ارثی برای اسکیزوفرنی آمادگی دارند. شواهدی در دست است حاکی از آنکه ممکن است این تبیینها، بهویژه دو تبیین آخر، درست باشند (کُسا '
Kosa
' و زولا '
Zola
' ـ ۱۹۷۵؛ برنر '
Brenner
' ـ ۱۹۸۲؛ فراید '
Fried
' ـ ۱۹۸۲).
|
|
پژوهش درباره نقشی که عوامل روانشناختی در ارتباط با خاستگاههای اسکیزوفرنی دارند بر روابط والدین و فرزندان و الگوهای ارتباطی در خانواده تمرکز یافته است. در بررسیهائی که درباره خانوادههای بیماران اسکیزوفرنیائی صورت گرفته دو نوع رابطه خانوادگی مشخص شده که بهنظر میرسد در بهوجود آمدن این اختلال سهمی داشته باشند. یکی از آنها وجود اختلافنظر شدید بین والدین و عدم تمایل آنان به همکاری با یکدیگر در جهت رسیدن به هدفهای مشترک است: هر یک دیگری را بیارزش میشمارد و سعی میکند بر او مسلط شود و بر سر جلب وفاداری کودکان نسبت به خود به رقابت برمیخیزد. در نوع دوم از این روابط، کشمکش علنی وجود ندارد و والد مسلط دچار برخی اختلالهای روانی شدید است که والد دیگر آن را بهصورتی منفعل بهعنوان رفتار بههنجار پذیرا میشود (لیدز '
Lidx
' ـ ۱۹۷۳). در هر دو نوع خانواده به والدینی برمیخوریم عجیب و غریب و رشدنیافته که از فرزندان خویش برای ارضاء نیازهای خود بهرهبرداری میکنند، و هر دو احتمالاً کودکانی پرورش میدهند که خود را گم گشته و مطرود احساس میکنند و نظر تردیدآمیزی درباره احساسات واقعی دیگران دارند. به یک معنا، این کودکان در جریان رشد خود یاد میگیرند که تحریفات واقعیت را از سوی والدین خود چیزی کاملاً به هنجار بهشمار آورند.
|
|
گرچه منطقی بهنظر میرسد چنین فرض کنیم که اینگونه روابط ناسالم خانوادگی میتوانند به اسکیزوفرنی منجر شوند، اما در این مورد باید به دو سؤال جواب دهیم:
|
|
۱. آنکه چرا تمام کودکان چنین خانوادهای اسکیزوفرنیائی نمیشوند؟
|
|
۲. هرگاه خانوادههای فاقد فرزند اسکیزوفرنیائی به دقت مطالعه شوند، آیا این امکان وجود ندارد که در آنها نیز به ویژگیهای بسیار غیرعادی بربخوریم؟
|
|
تعاملهای خانوادههای اسکیزوفرنیائی حاکی از آن است که مشکلات مربوط به برقراری ارتباطبخش مهمی از رفتار غیرعادی والدین را تشکیل میدهد. اغلب چنین بهنظر میرسد که آنان قادر نیستند توجه خود را بر چیزی متمرکز سازند و نمیتوانند پیام منسجمی به شنونده خود ارائه دهد. به همین دلیل نیز گفتگوی آنها از هم گسسته و مغشوش است - نکتهای که در مثال زیر بهخوبی نمایان است (سینگر '
Singer
' و وین '
Wynne
' ـ ۱۹۶۵).
|
|
دختر (بیمار) با لحنی شکوهآمیز: هیچکس به حرف من گوش نمیدهد. همه سعی دارند مرا ساکت کنند.
|
|
مادر: کسی نمیخواهد تو را بکشد.
|
|
پدر: اگر میخواهی با مردم روشنفکر رفت و آمد کنی، باید این را بدانی که 'ساکت' یک اسم است، نه یک فعل.
|
|
آشکار است که افراد این خانواده به شیوه معناداری با هم صحبت نمیکنند و هر یک سلسله فکر خاص خود را دنبال میکنند. بعد از چند گفتگو از این دست ممکن است یک شخص عادی هم دچار اختلال فکر شود!
|
|
بررسیهای آزمایشگاهی که در آنها از بیماران اسکیزوفرنیائی و والدینشان در حین مشارکت در حل یک مسئله فیلمبرداری شده، نشان داده است که برای این خانوادهها در مقایسه با خانوادههای دیگر، تمرکز توجه کار دشواری است (وایلد '
wild
' ، شاپیرو '
Shapiro
' و گلدنبرگ '
Golden berg
' ، سال ۱۹۷۵). با این حال احتمال دارد که این مشکلات ارتباطی، ناشی از والدین نبوده بلکه حاصل کوششهای والدین برای کنار آمدن با یک کودک آشفتهحال باشد. یکی از بررسیها نشان میدهد که ممکن است چنین نظری درست باشد. آزمایشگر از والدین و پسران آنها خواست که جدا از هم کار کنند و اشیاء معینی را بهگونهای توصیف کنند که شنوندهای که به توصیفهای آنان گوش میدهد بتواند بدون دیدن آن اشیاء آنها را شناسائی نماید. این توصیفها را ضبط کردند و آنها را به شرکتکنندگان دیگر در آزمایش، از جمله پسرهای بههنجار و اسکیزوفرنیائی و والدین بههنجار آنان، پخش کردند. پژوهشگر به این نتیجه رسید که از لحاظ توانائی بیان افکار خود برای دیگران تفاوتی بین والدین پسرهای اسکیزوفرنیائی و والدین پسرهای به هنجار وجود نداشت. پسرهای اسکیزوفرنیائی از لحاظ برقراری ارتباط ضعیفتر از همه بودند (لایم '
Lien
' ـ ۱۹۷۴).
|
|
بهرغم مشکلاتی که در این موارد در تعیین علت و معلول وجود دارد، در هر حال پیشینه افراد اسکیزوفرنیائی حاکی از زندگی خانوادگی اختلال یافته و آسیبهای روانی در دوران کودکی است. مرگ زودرس یکی از والدین یا هر دو، تأثیر والدین مبتلا به اختلال هیجانی که رفتاری غیرمنطقی و بیثبات دارند، و وجود جوی آکنده از اختلافنظر و ستیز بین والدین، همه عواملی هستند که در پیشینه افراد مبتلا به اسکیزوفرنی بیش از افراد عادی دیده میشوند.
|
|
کوششهای پژوهشی هنوز نتوانسته است الگوی واحدی از تعامل خانوادگی را که به اسکیزوفرنی منتهی میشود بهدست دهد. تجربه هر نوع فشار روانی در دوران کودکی میتواند سهمی در این اختلال داشته باشد. بهطور کلی هر چه دوران کودکی با فشار بیشتری همراه باشد، اختلال اسکیزوفرنیائی شدیدتر خواهد بود (روزنتال '
Rosenthal
' و همکاران، ۱۹۷۵).
|
|
|
اکثر افرادی که در فقر زندگی میکنند و یا دوران کودکی آنها با پریشانی و فشار روانی همراه بوده است دچار اسکیزوفرنی نمیشوند (گرچه ممکن است به اختلالهای روانی دیگری دچار شوند). بعضی از افرادی که سرانجام برچسب 'اسکیزوفرنیائی' به آنها زده میشود ممکن است در آغاز زندگی نوعی آمادگی ارثی (احتمالاً بهصورت نوعی نارسائی سوخت و ساز در برخی انتقالدهندههای عصبی) نسبت به این اختلال داشته باشند. اما بعید بهنظر میرسد که بتوان اسکیزوفرنی را تنها بر مبنای وراثت تبیین کرد. شکی نیست که این اختلال در نتیجه تعامل بین آمادگی ارثی و فشارهای محیطی بهوجود میآید. در اینجا هم به وضعی شبیه بهوجود آمدن حساسیت (آلرژی) برمیخوریم. در مورد حساسیتها نیز نوعی آمادگی ارثی وجود دارد، اما این واکنش وقتی بروز میکند که رویدادهای محیطی معینی رخ کنند. مسئله بحثانگیز این است که آثار اسکیزوفرنی میتواند تنها بر اثر فشارهای دوران کودکی در غیاب آمادگی ارثی بهوجود آید یا نه. طرفداران افراطی ارثینگری مدعی هستند که همه کسانیکه آمادگی ارثی برای اسکیزوفرنی دارند، صرفنظر از نوع محیط خانوادگی دوران کودکی خود سرانجام دچار اسکیزوفرنی میشوند. هرگاه دوران کودکی فشارزا بوده باشد، بیماری زودتر بروز میکند و شدیدتر است. کودکانی که در محیط خانوادگی مناسب رشد میکنند تا زمانیکه در دوران بعدی زندگی با فشار روبهرو نگردند، مبتلا به این اختلال نخواهند شد، و اگر هم مبتلا شوند، بیماری آنان شدت کمتری خواهد داشت و آسانتر بهبود خواهد یافت.
|
|
در حال حاضر تعدادی بررسیهای طولی (
Iongitudinal
) در دست اجراء است که در آنها کودکانی که از لحاظ ابتلاء به اسکیزوفرنی آسیبپذیر شناخته شدهاند، مورد بررسی قرار گرفتهاند. در این مطالعات کودکان را از سالهای نخست زندگی تا بزرگسالی مورد بررسی قرار میدهند تا معلوم شود چه عواملی تعیینکننده ابتلاء و یا عدم ابتلاء به این اختلال است. در برخی از این مطالعات، کودکان را به این دلیل 'آسیبپذیر' در برابر اسکیزوفرنی شناختهاند که دست کم یکی از والدینشان بیمار اسکیزوفرنیائی بوده است (مدنیک '
Mednick
' و شولزینگر '
Schulsinger
' ـ ۱۹۸۲؛ مدنیک، ۱۹۷۳). پژوهشگران دیگر، گروه آسیبپذیر را بر مبنای برخی شاخصهای روانی - فیزیولوژیائی یا ویژگیهای رفتاری انتخاب کردهاند که بهنظر آنان زمینهساز آسیب روانی هستند (گارمزی '
Garmaezy
' ـ ۱۹۷۴).
|
|
افراد 'آسیبپذیر' همراه با یک گروه گواه از کودکان مطالعه میشوند که سابقه اختلال روانی در خانوادههای آنها وجود نداشته و در خود آنان در سالهای اول زندگی نشانههای آسیب روانی دیده نشده است. جریان رشد هر دو گروه در فواصل منظم، از راه اجراء آزمونها و مصاحبههائی با والدین، معلمان، و همسالان، وارسی میشود. هرگاه یکی از افراد گروه آسیبپذیر عملاً دچار اسکیزوفرنی شود، او را با یک فرد از گروه آسیبپذیر که سالم مانده و با یک فرد از گروه گواه که سالم مانده همتا میکنند.
|
|
از آنجا که اینگونه بررسیها هنوز ادامه دارند، دادههائی که فعلاً از آنها بهدست آمده بهطور عمده شامل مقایسههائی بین گروههای آسیبپذیر و آسیبناپذیر است.
|
|
این دادهها حاکی از آن هستند که یک کودک آسیبپذیر از بسیاری جهات شبیه یک بیمار اسکیزوفرنیائی بزرگسال عمل میکند. برای مثال، کودکان آسیبپذیر قابلیت اجتماعی کمتری نشان میدهند و در کارهائی که مستلزم توجه مستمر یا تفکر انتزاعی است، عملکرد ضعیفی دارند.
|
|
دادههای مقدماتی حاکی از آن است که افراد آسیبپذیری که بعدها دچار اسکیزوفرنی شدند با افراد آسیبپذیری که بعدها سالم ماندند، از جهات زیر تفاوتهائی دارند.
|
|
۱. در جریان تولد دچار عوارضی میشوند که احتمالاً بر کارکرد دستگاه عصبی آنان اثر میگذارد.
|
|
۲. در سنین پائینتری از مادران خود جدا شدهاند (معمولاً به این علت که مادر به خاطر بیماری اسکیزوفرنی بستری بوده است).
|
|
۳. پدران آنان احتمالاً بیشتر در بیمارستان بستری شدهاند و نوع بیماری آنها گستردهای از الکلیسم تا اسکیزوفرنی داشته است.
|
|
۴. بهنظر معلمانشان، آنان بیشتر موجب بینظمی میشدند و در موقع آشفتگی هیجانی دیرتر آرامش خود را باز مییافتند.
|
|
وقتی از این بررسیهای جاری که درباره افراد آسیبپذیر صورت میگیرد اطلاعات بیشتری فراهم شود، میتوان بهتر دریافت که عوامل فطری و محیطی به چه شیوهای در ایجاد اسکیزوفرنی با هم تعامل دارند.
|