پاسخ به:اختلالهای عاطفی یا خلقی
سه شنبه 15 تیر 1389 9:21 AM
شناخت اختلالهای عاطفی (۳)
|
|
|
بهنظر میرسد که آمادگی برای دچار آمدن به اختلالهای عاطفی، بهویژه اختلالهای شیدائی - افسردگی (دوقطبی) جنبه ارثی داشته باشد. شواهدی در این مورد از مطالعه دوقلوها بهدست آمده است. دوقلوهای یکسان (
Identical
) یا یکتخمکی (
monozygotic
) از یک تخم رشد میکنند و از لحاظ وراثت همانند هستند. دوقلوهای ناهمسان (
fraernal
) یا دوتخمکی (
dizygotictwins
) از تخمهای مختلف رشد میکنند و از لحاظ وراثت همانقدر شباهت دارند که خواهر و برادرهای عادی. اگر یکی از دوقلوهای یکتخمکی بهعنوان شیدا - افسرده تشخیص داده شود، ۷۲ درصد احتمال دارد که آن یکی نیز دچار همین اختلال شود. این احتمال در مورد دوقلوهای دوتخمکی فقط ۱۴ درصد است. این ارقام که میزان همگامی (
Concordance rates
) نامیده میشوند، شاخص آن هستند که به شرط وجود ویژگی بهخصوص در یکی از دوقلوها چقدر احتمال دارد که این ویژگی در همزاد او نیز دیده شود. در مورد افسردگی، میزان همگامی بین دوقلوهای یکتخمکی (۴۰ درصد) بیش از دوقلوهای دوتخمکی (۱۱ درصد) است، ولی این تفاوت در مورد شیدائی - افسردگی پیوند نزدیکتری با عوامل ارثی دارند تا اختلالهای افسردگی.
|
|
نقش خاصی که عوامل ارثی در اختلالهای عاطفی دارند هنوز چندان روشن نیست. با این حال بهنظر میرسد که نوعی نابههنجاری زیستشیمیائی در این مورد در کار باشد. شواهد فراوانی حاکی از آن است که تنظیم حالات خلقی بر عهده گروهی از مواد شیمیائی بهنام انتقالدهندههای عصبی است که بر انتقال تکانههای عصبی در طول سیناپس از یک نورون به نورون دیگر اثر میگذارند. برخی مواد شیمیائی در قسمتهای مختلف دستگاه عصبی بهعنوان انتقالدهنده عصبی عمل میکنند، و رفتار بههنجار مستلزم وجود توازن دقیقی میان آن مواد است. دو انتقالدهنده عصبی که بهنظر میرسد نقش مهمی را در اختلالهای عاطفی بازی میکنند نوراپی نفرین و سروتونین هستند. این انتقالدهندههای عصبی هر دو در مناطقی از مغز که تنظیمکننده رفتارهای هیجانی هستند - یعنی دستگاه کناری (لیمبیک) و هیپوتالاموس یافت میشوند. بنا به یک فرضیه که در سطح وسیعی پذیرفته شده، افسردگی با کمبود و شیدائی با ازدیاد یکی از این دو انتقالدهنده عصبی یا هر دو آنها پیوند دارد. اما تنها شواهد غیرمستقیمی در اینخصوص در دست است که تازه قسمت عمده آن مبتنی بر آثاری است که داروها در رفتار و فعالیت انتقالدهندههای عصبی دارند. برای مثال، داروی رزرپین که برای درمان فشار خون بالا بهکار میرود بعضی اوقات افسردگی شدیدی را بهصورت عارضه جانبی ایجاد میکند. پژوهشهائی که با حیوانها صورت گرفته نشان دادهاند که این دارو باعث کاهش مقدار سروتونین و نوراپینفرین در مغز میگردد. برعکس، آمفتامینها (یا 'سرعت' ) که 'اوج' هیجانی ایجاد میکنند، رهاسازی این انتقالدهندههای عصبی را تسهیل میکنند.
|
|
داروهای مؤثر در درمان افسردگی موجب افزایش مقدار نوراپی نفرین و سروتونین در دستگاه عصبی میشوند. دو گروه داروی عمده ضدافسردگی وجود دارد که از راههای مختلف میزان انتقالدهندههای عصبی را افزایش میدهند. بازدارندههای اکسیدازهای تکآمینی (
mono amine oxidase
inhibitors
) راه را بر فعالیت آنزیم نابودکننده نوراپی نفرین و سروتونین میبندند و از آن راه میزان این دو انتقالدهنده
ٔ
عصبی را در مغز افزایش میدهند. داروهای ضدافسردگی سهحلقهای (
tricyclic
) از جذب مجدد سروتونین و نوراپینفرین جلوگیری میکنند (فرآیندی که بر اثر آن انتقالدهندههای عصبی دوباره جذب پایانههای عصبی، یعنی خاستگاه اصلی خود میشوند) و از این طریق دوره فعالیت آنها را طولانیتر میکنند.
|
|
از آنجا که این داروها هم بر سروتونین و هم بر نوراپینفرین اثر میگذارند جدا کردن نقش این دو انتقالدهنده عصبی در اختلالهای افسردگی کار دشواری است. برخی بررسیها نشان دادهاند که سروتونین در این مورد نقش مهمترین دارد، در حالیکه در بررسیهای دیگری نقش نوراپینفرین مهمتر شناختهشده است (اسنایدر '
Snyder
' ـ ۱۹۸۰). این امکان نیز وجود دارد که هر یک از این انتقالدهندههای عصبی در گونههای مختلفی از افسردگی دخالت داشته باشند.
|
|
داروهای ضدافسردگی گاهی بیماران دوقطبی را که در حالت افسردگی هستند بهطور ناگهانی به حالت شیدائی درمیآورند. این واقعیت مؤید این نظر است که شیدائی ناشی از افزایش سروتونین و نوراپینفرین است. با این حال، تبیین برخی واقعیتها دشوار است. مثلاً معلوم شده است که ماده شیمیائی کربنات لیتیوم (
lithium carbonate
) موفقیت شایانتوجهی در آرام کردن رفتار شیدائی در بیماران دوقطبی و جلوگیری از رویدادهای بعدی شیدائی داشته است. ممکن است این تصور پیش آید که این ماده بهنحوی میزان سروتونین و نوراپینفرین را کاهش میدهد. اما مصرف منظم این ماده از تکرار رویدادهای افسردگی نیز پیشگوئی میکند. به تعبیری این ماده شخص را 'بههنجار' میسازد.
|
|
مطالعاتی که با حیوانها صورت گرفته حاکی از آن است که لیتیوم میزان نوراپینفرین را در مغز کم میکند، اما میزان سروتونین را افزایش میدهد. بنابراین عامل اساسی که خلق را در محدوده بههنجار نگه میدارد احتمالاً توازنی است میان سروتونین و نوراپینفرین و شاید چند نوع انتقالدهنده عصبی دیگر که هنوز شناخته نشدهاند. سروتونین ممکن است هیچگونه ارتباطی با خود حالات خلقی نداشته باشد، اما در نقش تنظیمکننده عمل کند و نوسانات نوراپینفرین را در هر دو انتهاء مقیاس خلقی در حد معینی نگه دارد (کتی '
Kety
' ـ ۱۹۸۰).
|
|
این احتمال نیز وجود دارد که اختلالهای گوناگون عاطفی علل متفاوتی داشته باشند. بعضی از افسردگیها ممکن است مربوط به کمبود نوراپینفرین و برخی دیگر مربوط به کمبود سروتونین باشند (کوبین '
Cobbin
' و همکاران، ۱۹۷۹).
|
|
شکی نیست که در اختلالهای عاطفی برخی تغییرات زیستشیمیائی در دستگاه عصبی صورت میگیرد. مسئلهای که هنوز حل نشده این است که آیا این تغییرات فیزیولوژیابی علت یا معلول تغییرات روانشناختی هستند. برای مثال، در اشخاصی هم که عمداً طوری رفتار میکنند که گوئی دچار رویدادهای شیدائی شدهاند، تغییراتی در میزان انتقالدهندههای عصبی رخ میدهد که معمولاً در بیماران شیدا دیده میشود (پست '
Post
' و همکاران، ۱۹۷۳). ممکن است کمبود نوراپینفرین موجب بروز انواع خاصی از افسردگی شود، اما یکی از حلقههای آغازین این زنجیره علّی که به افسردگی منتهی میشود احتمالاً احساس درماندگی و از دست دادن حمایت عاطفی است.
|
|
|
تمام نظریههائی که تاکنون از آنها بحث کردهایم، هریک حاوی نکات مهمی درباره ماهیت افسردگی است. ویژگیهای ارثی فیزیولوژیابی ممکن است در شخص زمینه لازم را برای تغییرات خلقی شدید فراهم کنند. تجارب اولیه (مانند از دست دادن محبت و یا ناتوانی شخص در بهدست آوردن خشنودی از طریق کوششهای خویش) ممکن است فرد را آماده ابتلاء به افسردگی در دورههای بعدی زندگی کند. انواع رویدادهای فشارزائی که بیماران افسرده از آنها بهعنوان عامل ایجادکننده اختلال خود یاد کردهاند، معمولاً در ردیف تجارب عادی زندگی هستند که اغلب مردم بیآنکه دچار افسردگی بیمارگون گردند، میتوانند آنها را حل و فصل کنند. بنابراین، مفهوم آسیبپذیری میتواند ما را یاری دهد تا بفهمیم که چرا در رویاروئی با تجارب فشارزا برخی افراد دچار افسردگی میشوند و برخی دیگر چنین اختلالی نشان نمیدهند.
|
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست) /عنکبوت20