کسانیکه تجارب شیدائی دارند، رفتارشان به ظاهر خلاف آن چیزی است که در افسردگی دیده میشود. در خلال تجارب خفیف شیدائی (mild manic episodes) (هیپومانی ـ hypomania)، شخص پر از نیرو و شور و اعتمادبهنفس است؛ دائماً صحبت میکند از کاری بهکار دیگری رو میکند بیآنکه نیازی به خواب داشته باشد، و نقشههای بزرگی میچیند بیآنکه به عملی بودن آنها بیندشد. برخلاف سرخوشی عادی که احساس شادی فراوان از ویژگیهای آن است، رفتار شیدائی بهگونهای جنبه تحصیلی دارد و بیشتر خاکی از خصومت است تا سرخوشی.
افرادی که تجارب شدید شیدائی دارند، رفتارشان کم و بیش مصداقی از مفهوم عامیانه 'دیوانه زنجیری' است. چنین افرادی سخت برانگیختهاند و مدام باید فعال باشند. آنها ممکن است ساعتها به این طرف و آن طرف بروند، آواز بخوانند، و فریاد بزنند و مشت به دیوار بکوبند. اگر کسی در فعالیتهایشان بهگونهای مداخله کند سخت خشمگین میشوند و ممکن است دست به تهاجم و پرخاش بزنند. تکانهها (از جمله تکانههای جنسی) فوراً بهصورت اعمال یا گفتار ظاهر میشوند. چنین افرادی دچار گمگشتگی ( 'confusion ' disorientation) هستند و ممکن است تجارب هذیانی مثل برخورداری از ثروت، موفقیت یا قدرت عظیم به آنها دست دهد.
نمونهای از مانیک
رابرت ب، دندانپزشکی ۵۶ ساله، در خلال ۲۵ سال کار دندانپزشکی، زندگی مرفهی برای همسر و سه دخترش فراهم کرده بود. خانم ب میگفت که رابرت قبلاً هم در مواقعی رفتارهائی داشته شبیه رفتارهائی که کمی قبل از بستری شدنش در بیمارستان از او سر زده بود، منتهی اینبار بدتر از هر موقع دیگر بود.
بیمار حدود دو هفته پیش از بستری شدن، صبحگاه یکی از روزها با این فکر از بستر برخاست که او با استعدادتری جراح دندان در سه ایالت همجوار است و بنابراین مأموریت دارد خدماتش را به تعداد هر چه بیشتری از مردم ارائه کند تا آنان از استعدادهای او بهرهمند شوند. به دنبال این فکر، او تصمیم گرفت که مطب خود را از دو صندلی دندانپزشکی به مطبی با ۳۰ صندلی تبدیل کند و برای اینمنظور میبایستی دو اتاق کار خود را نوسازی کند و بهصورت ۲۰ اتاقک درآورد تا بتواند بهطور همزمان به این تعداد از بیماران برسد. در همان روز او نقشه نوسازی را تهیه کرد و برای اجراء طرح خود به تعدادی از نوسازان ساختمان تلفن زد و از آنان دعوت کرد که پیشنهادهای خود را ارائه کنند. وسایل دندانپزشکی مورد نیاز را نیز سفارش داد.
کمی مانده به پایان همان روز در حالیکه از 'تأخیرهای بیپایان' عصبانی بود، پس از دیدن آخرین بیمار خود، آستینها را بالا زد و شروع کرد به درهم کوبیدن دیوارهای مطب. وقتی متوجه شد که اینکار با چکش سنگینی که قبلاً برای همین منظور خریده بود امکانپذیر نیست، دچار ناکامی شد و شروع کرد به شکستن ابزارها، لگنهای کنار صندلی کار، و دستگاه عکسبرداری. برای توجیه اینگونه رفتارها با خود میگفت: 'چنین آشغالهائی شایسته آدمی مثل من نیست و به هر جهت میبایستی آنها را عوض میکردم' .
تا یک هفته درباره این فعالیتها چیزی به خانوادهاش نگفت. همسرش گفتگوی خشمآلود بیمارانی را که رابرت از مطبش رانده بود، از پشت تلفن شنید. در این موقع همسرش احساس کرد که رابرت از چیزی 'ناراحت' است. چون حالی نزار، چشمانی گودافتاده و قیافه فرسودهای داشت. با این حال مدام در حرکت بود، و گفتارش هیجانزده بود. همان شب وقتی همسر رابرت به تلفنها و وضع خود او اشاره کرد رابرت بلافاصله به مدت ۱۵ دقیقه بارانی از 'درشتگوئی و جار و جنجال' بر سر او ریخت. همسرش بعدها میگفت که رابرت تنها به این علت از جار و جنجال دست کشید که صدایش گرفت طوریکه بهسختی شنیده میشد.
بنا به گفته خانم ب پس از چند روز که این 'ماجراهای جنونآمیز' ادامه یافت وی تلفنی از دو دخترش که شوهر کرده بودند تقاضای کمک کرد و توضیح داد که پدرشان بهکلی غیرمنطقی شده و وی نمیتواند او را سر عقل بیاورد. دخترها که در همان نزدیکی زندگی میکردند، یک شب با شوهرانشان به ملاقات پدر و مادر آمدند. پدر پس از لاف زدنهائی درباره دلاوریهای جنسی خود، نسبت به دخترها پرخاشگری و بیادبی نشان داد، وقتی دامادهایش سعی کردند جلوی او را بگیرند رابرت با صندلی به آنها حملهور شد و آنها هم ناچار به زور او را مهار کردند، موضوع را به پلیس اطلاع دادند و رابرت ساعاتی بعد در بیمارستان بستری شد.
در خلال مصاحبه با رابرت معلوم شد که بیشکاری و هیجانزدگی دارد. روی صندلی بند نمیشد و مانند حیوانی که در قفس افتاده باشد اتاق را گز میکرد. در خلال این راه رفتنها مدام از عقیم ماندن طرحهایش صحبت میکرد و از اینکه چطور همسر و دخترانش به او نارو زدهاند. این نکته نیز معلوم شد (به اعتراف خود رابرت و بعدها خانم ب) که این اولین صحنه از چنین رفتارهائی نبوده و رابرت در گذشته هم سه بار در بیمارستان بستری شده است.
این بیمار به درمان با لیتیوم (lithium) جواب داد و پس از چند هفته از بیمارستان مرخص شد (کلاین مونتس، ۱۹۷۴، ص ۲۳۴).
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست) /عنکبوت20