روانشناسی نابهنجاری
شنبه 12 تیر 1389 10:03 AM
اکثر ما دورانی از احساس اضطراب، افسردگی، زنجیدگی بدون دلیل یا بیکفایتی در روبهرو شدن با مشکلات زندگی را داشتهایم. خشنود زیستن و بامعنا زیستن در دورانی که تغییرات سریع اجتماعی و تکنولوژکی یکی به وقوع میپیوندد کار آسانی نیست. بسیاری از فرضیات سنتی راجعبه کار، مذهب، جنسیت، ازدواج، و خانواده مورد سؤال قرار گرفتهاند و ارزشهای اجتماعی معینی که به اجداد ما احساس امنیت میدادند دیگر رهنمودهای روشنی برای رفتار فراهم نمیکنند. عوامل متعددی اشاره بر این دارند که امروزه فشار زندگی بیش از قرن گذشته است: مصرف زیاد داروهای آرامبخش (
tranquilizer
) قرصهای خوابآور، الکل و داروهای دیگر، زیادشدن جنایات خشونتبار، و توسل روزافزون به مراقبه (
meditation
) و انواع شیوههای درمانی برای دستیابی به تسکین خاطر.
|
کسی که در دورههائی از زندگی طعم تنهائی، شک به خویشتن و یأس را نچشیده باشد حقیقاً یک فرد استثنائی است. وقتی که از نمونهٔ معروف جمعیت آمریکائی پرسیده شد که: 'آیا هرگز احساس کردهاید روزی دچار بحران روانی -
nervous breakdown
، بشوید؟' از هر پنج نفر یک نفر از آنان جواب مثبت داد (مؤسسهٔ ملی بهداشت روانی -
National Institute of Mental Health
،۱۹۷۰). اما اکثر مردم به اختلالهای روانی دچار نمیشوند؛ آنها بهنحوی با مشکلات خود کنار میآیند و به فعالیت خود ادامه میدهند.
|
در این مبحث افرادی نظر میافکنیم که در برابر مشکلات تسیلم شدهاند و دیگر نمیتوانند شخصاً از عهدهٔ کارها برآیند و نیز ار افراد دیگر که سبک زندگی آنها بر مدار خود - ویرانگری (
self
-
destructiveness
) میچرخد.
|