0

لحظه های تأمل جهان بینی

 
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

لحظه های تأمل جهان بینی
یک شنبه 26 تیر 1390  11:33 AM

لحظه های تأمل جهان بینی

پدید آورنده : منیره زارعان ، صفحه 2

در مسیر کمال

دانه جوانه می زند، زمین را می شکافد، می روید، می شکفد، میوه می شود و باز هم دانه ای دیگر و رویشی دیگر. عالم همه این چنین در تکاپو است؛ در رویش،در مسیر شکفتن و رو به کمال. خاک و آب و زمین و آسمان و همه خلق رو به سوی کمال می روند، رو به سوی اوج. سیرِ عالم هستی با همه مخلوقات ریز و درشتش، سیری است رو به بالا، رو به کمال. حتی جسم خاکی تو از آغاز که از هیچ نبودنت با بودنی تازه آغاز شد تا آخرین دم حیات در مسیر کمال است و اگر حتی نقصی هست، در مسیرِ کمالِ کلِ عالم هستی است و در این میان، این روح توست که مختار است سر به پایین گذارد یا رو به بالا کند، راه کمال بپوید یا پای در ضلالت کشد، بلندی را برگزیند یا پستی را. دریغ است در این حرکت عظیم شتابنده رو به بالا، تنها تو با آن شگفتی روح و با آن شرف و برتری رو به پستی گذاری و به کمال پشت کنی.

باوری محال

زمین خلق می شود، باکوه و دریا و جنگل و با همه موجودات کوچک و بزرگش، و آسمان در اطراف آن، در میان منظومه ای پر از ستاره و سیاره و در میان کهکشانی که گویا بی انتهاست. میلیون ها سال می گذرد و گردونه هستی می گردد و در هر لحظه از این زمان دراز، همه ذرات عالم هستی، هر یک به کاری و وظیفه ای در تکاپوی بودن، سر به کار خود نهاده و مدار هستی خود را می پوید. همه در نظمی معیّن و قدری مشخص؛ نه ذره ای نا همگونی و نه اندکی بی نظمی. تو هیچ باورت می شود که این گذر با عظمت و این حرکتِ شگرفِ همگون، رو به سوی هدفی نباشد و مقصدی را نجوید؟ باورت می شود که تصادفی، جرقه ای و برخوردی این همه را چنین همگون و بی هیچ خدشه پدید آورد و سالیانی به تصادف در پی تصادف بگذراند و رو به کمال بکشاند و پس از آن دیگر هیچ؟ کیست که باور کند هستی، بازیچه ای است بیهوده و بی هدف که به تصادف پدید آمده؛ کاش چشم دل باز می کردیم!

هدف خلقت

پدیدار شدن این خلقت با عظمت را، با آن همه افلاک بی انتها، با آن همه ذرات بی شمار، با آن وسعت و آن همگونی و آن همه شگفتیِ در ذهن نگنجیدنی اش، کدام هدف می تواند باعث شود؟ چه دلیلی می تواند چنین هیاهویی با چنین وسعتی درگذر زمان پدید آورد؟ کدام انگیزه می تواند مایه آفرینشی چنین سترگ شود؟ این آفرینش هرچند برای خالقش ساده باشد و به گفتن کلامی، هست شود؛ اما باز هم بودنش را بی هیچ هدفی نمی توان باور کرد. این گذر بی پایانِ تک تک موجودات عالم، این آمد و شد بی نهایت با این نظم و قرار و قاعده بی نظیر، این تکاپوی بی پایان درشت ترین اجرام فلکی تا ریزترین ذرات میکروبی، این رویش هماره زمین، بارش هماره آسمان ،تابش هماره خورشید و فرسایش هماره خاک، همه در پی هدفی است. گردش این گردونه شگفت برای انگیزه ای است و حالا بنگر که این کدام هدف است که می تواند چنین هیاهویی برافکند؛ آیا تو آن هدف نیستی؟

انسان، گل سرسبد هستی

خدا دوست می داشت که شناخته شود، پس خِلقت را آفرید تا شناخته شود. آسمان را در دو روز برافراشت. زمین را در دو روز آفرید و دردو روز قوت بخشید. هفت طاق فلک را یکی بر روی دیگری بنا کرد، زمین و آسمان را از روزی لبریز نمود و آن گاه انسان را آفرید و از روح خود در او دمید. او دوست می داشت که شناخته شود، سپس خلق را آفرید و در میان آن، انسان را برگزید تا با قوه فکر و توان اندیشه و با اختیار و با دلی آسمانی که بوی خدا می داد، خِلقت را با همه عظمتش، گستره اش، نظمش و شگفتی هایش بنگرد و خالق را بجوید. سپس رسولی فرستاد تا خدا را به او بشناساند، تا انسان خدا را بشناسد، بپرستد و از لطف و رحمت او لبریز شود. حالا شاید باورت شود که من و تو هم جزئی از هدف آن گستره عظیم و بی نهایت خلقتیم.

قوی ترینِ خلق

بار امانتی بود و باید کسی بر دوش می کشید؛ باری سنگین، دشوار، گران بها. نه کوه تاب آورد و نه دریا و نه زمین و نه آسمان و نه هیچ کس دیگر. کسی می باید یافت می شد، پر توان و قدرتمند، امیدوار و هوشمند، با اراده و پاک که از پس این بار گران سنگ برآید و به منزلش برساند. در همه گیتی از میان کوه و فلک و دریا و زمین و آسمان و همه موجوداتِ آن، انسان برگزیده و مفتخر شد به مقام جانشینی و چنین شد که عالمی دریافت که انسان قوی ترینِ خلق خداست، اگر بتواند بر نفسِ حیوانی خویش غالب آید و روح الاهی اش را به کمال برساند.

تطابق نظام تکوین و تشریع

کتاب دین را که ورق بزنی، احکامش را که زیر و روکنی، قوانینش را که بکاوی، انگار دفتر خلقت را ورق زده ای و عالم هستی را جستجو نموده ای. دو نظام به قاعده، بر پایه نظمی دقیق و روشن، هر کدام بی هیچ عیب و نقص، بی هیچ تخلف و تضاد، بی هیچ خلل و هر دو سرچشمه گرفته از برکت و عظمت خالق، به زیباترین صورت نگاشته شده و برپا آمده. کتاب دین، روشنگر دفتر خلقت و راهنمای آن و دفتر خلقت، دلیل روشن و نمایشگر بنا شده کتاب دین. هر یک به تأیید دیگری برآمده و هر یک به همراهی دیگری به کار آمده، انگار ندایی دردل تو می خواند که بزرگ است و بلند مرتبه، یگانه خدایی که خالق دفتر باشکوه هستی است و فرستنده کتاب گران سنگ دین.

نه خللی هست و نه خدشه ای

همه عالم هستی را که بکاوی و در تمام وسعت بی نهایتش که جستجو کنی، از عمق تا اوج، از بزرگ ترین اجرام آسمانی تا ریزترین ذرات زمینی را که زیر و رو کنی، ذره ای خلاف حکمت نخواهی یافت؛ خللی نخواهی جست؛ اشتباهی، نقصی و حتی بی نظمی اندکی پیدا نخواهی کرد. حتی آن ها که ندیده و نیندیشیده و نفهمیده، شعار تصادفی بودن هستی را فریاد می کنند، وقتی به ذره ناشناخته تازه ای بر می خورند، در جستجوی وظیفه اش برمی آیند و فایده اش، و قاعده و نظمِ بودنش، تا بیابند که در این عالم بی کرانه هستی، کدام گوشه را پر کرده و کدام وظیفه را گردن گرفته است. آن ها هم باور کرده اند که هیچ ذره ای در این عالم نیست که هدفی را دنبال نکند، دلیلی بر وجودش نباشد و حضورش در گردونه هستی حکمتی نداشته باشد. آن ها هم در درون باور کرده اند که کاستی و نقص، زیادی و کمی، بی نظمی و ناهمگونی در نظام خلقت راه ندارد و به یقین هر کس که درست بنگرد و چشم دل بگشاید، خواهد دید که بر پیشانی همه هستی حک شده: «تبارکَ اللّه ُ اَحْسَنُ الْخالِقین».

گیتی مسخر انسان

آیا نمی بینید که خدا هر چه در زمین و آسمان است برای شما مسخر گردانیده؟ خدا شما را در زمین جای داد تا در زمین هموارش خانه بسازید و در کوه هایش محل سکونت بتراشید. خداست که دریاها را در اختیار شما درآورد تا از گوشت تازه آن بخورید و از آن وسیله زینت فراهم آورید. و خداوند، چهارپایان را برای شما آفرید تا برخی از آن ها را سوار شوید و از گوشت برخی دیگر بخورید.

شگفتا! زمین و آسمان و آن چه در آن است، کوه و دریا و جنگل و همه موجودات آن، همه دردست های توست. خداوند تو را قدرت بخشید و دانایی داد تا به اختیار از دو راه سعادت و شقاوت، یکی را برگزینی و در پیش بگیری. یا از آن همه توان و قدرت و دانایی بهره گیری و راه کمال را طی کنی، و یا به آن ها سرخوش باشی و به ضلالت فرو افتی و به راستی که چه زیان و خسرانی از این فراتر که این قدرت و توان و علم، تو را نه به اوج کمال، که به گودال شقاوت و ضلالت فرو افکند.

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها