اسراف، تجملگرایی؛ بیماری اجتماعی
شنبه 25 تیر 1390 8:21 PM
چندسالی میشد که از کشور کویت برگشته بود. گاهگاهی متناسب با اهل مجلس خاطراتی از آن روزها را به عنوان نقل مجلس بر زبان میآورد. از بازاری که یک حجرة محقر در آن داشته است، از ارتباط با دوستان و تفریحات دوستانه، از ملاقات با امیر کویت به عنوان یکی از ایرانیان سرشناس ساکن کویت، از خورد و خوراک و پوشاک مردم و از خیلی چیزهای دیگر. از جمله آنکه گفت: در برخی از مهمانیهای طبقة اعیان، یکی از ملاکهای افتخار آن است که پس از ناهار یا شام چه مقدار گوشت و مواد غذایی قابل مصرف در سطل زباله ریخته شده باشد! سیخهای کباب دست نخورده و ماهیهای لابد سفید ( که در شب عید در خطة شمال هر کیلو تا یازدههزارتومان قد میکشد) و دیگر مواد غذایی. من هم تعجب کردم، مثل شما که با خواندن این مطلب شگفتزده شدید. مرحبا بر کسانی که شناسنامة افتخار و مباهات آنها را ته ماندة مواد غذاییشان صادر میکند! اسراف، تبذیر، ریخت و پاش بیمورد، خرج کردنهای بیبرنامه، چشمو همچشمیها، تجملگرایی و بالاخره بیتوجهی به قناعت، اگر نگوییم یک بیماری روحی و روانی است، به طور قطع یک بیماری اجتماعی است که از یک سو معنویّت را در افراد میخشکاند و از سوی دیگر، میتواند به یک معضل برای جامعه تبدیل شود، خصوصاً زمانی که به عنوان یک فرهنگ معقول و یک هنجار اجتماعی مورد پذیرش قرار بگیرد. شاید گفته شود در جامعهای که درصد بالایی از افراد، زیر شاخص فقر زندگی میکنند، چه جای سخن گفتن از اسراف و بریز و بپاش است؟ در چنین اجتماعی بایستی از فقر و نداری سخن گفت، نه از اسراف و تبذیر. جواب آن است که اولاً اسراف و ریخت و پاش خارج از ضابطه که گناه کبیره است، خاص ثروتمندان نیست و میتواند همة افراد را شامل گردد. ثانیاً سخن، مخاطب خود را پیدا میکند؛ چنان که آب، چاله را. طرح یک معضل و فرهنگ غلط اجتماعی، مخاطب خاص خود را نشانه میگیرد؛ همانطور که شاید تلنگر و تنبهی باشد بر کسانی آگاهانه یا غیرآگاهانه در آن معضل گرفتارند. بر این اساس، نمیتوان این نکته را منکر شد که فرهنگ اسراف و تبذیر و تجملگرایی پایههای زندگی بسیاری از خانوادهها را در جامعة ما میلرزاند و از آنجا که بسیاری از آنچه مصداق بارز اسراف و تبذیر به حساب میآید، صورت نوعی ضرورت زندگی و استفادة معمولی از مواهب طبیعی را به خود گرفته، بیم آن میرود که افراد برای به دست آوردن این «ضرورت» و رسیدن به این «مواهب طبیعی» انجام دادن هرکار و چیدن هر تمهیدی را مباح بدانند. در همین نقطه است که اسراف و تبذیر شکل یک فرهنگ پذیرفته شده به خود میگیرد. از سوی دیگر، اسراف و تجملگرایی تنها به عنوان یک نقیصة اجتماعی مطرح نیست، تا گفته شود هرگاه سطح رفاه عموم مردم به نقطة مطلوبی رسید، اسراف و تجملگرایی و تبذیر و ولخرجی منطقاً مجاز است؛ بلکه این مهم به عنوان یکی از گناهان کبیره در ضمن مباحث اخلاقی و در حقیقت در قالب یکی از عواملی که انسان را از رسیدن به تکامل معنوی باز میدارد مطرح است. نگرش به اسراف از این زاویه، اهمیت مطلب را دو چندان میکند. معنای اسرافشهید آیتالله دستغیب در کتاب ارزشمند «گناهان کبیره»، اسراف را به عنوان یکی از گناهان کبیره مورد بحث و بررسی قرار داده است. «اسراف» به معنای تجاوز از حد و زیادهرویکردن است و آن یا از جهت کیفیت است که صرف کردن مال است در موردی که سزاوار نیست ... و یا از جهت کمیّت است و آن صرف کردن مال است در موردی که سزاوار است لیکن بیشتر از آنچه شایسته است و بعضی صرف مال را در موردی که سزاوار نیست، «تبذیر» گفتهاند و صرف مال را در زیادتر از آنچه سزاوار است، اسراف دانستهاند...1 اسراف و تبذیر در آیات قرآن و روایات ائمه(ع) مذمّت و نکوهش شده است. چنانکه در آیة بیست و نه سورة مبارکة اعراف آمده است: «بخورید و بیاشامید، ولی از حد نگذرانید. به درستی که خداوند اسراف کنندگان (تجاوز کنندگان از حد) را دوست نمیدارد.» همچنین در سورة مبارکة مؤمن آیة سیوچهار به اسرافکنندگان و شککنندگان، وعدة عقوبت و عذاب داده شده و در آیة بیست و هفت از سورة مبارکة بنیاسرائیل در یک تشبیه زیبا و هشدار دهنده اسراف کنندگان، برادران شیطان خوانده شدهاند. در روایات صادره از معصومین(ع) نیز اسراف و تبذیر نکوهش شده؛ چنانکه رسول اکرم(ص) فرمودند: «کسی که بنایی برای دیدن و شنیدن مردم میسازد، خدای متعال آن بنا را ... طوقی برگردنش کرده و او را به آتش میاندازد.» از آن حضرت سؤال شد منظور از بناکردن برای دیدن و شنیدن مردم چیست؟ حضرت فرمود: «بنایی است که زیادتر از احتیاج بسازد، بدان منظور که بر همسایگان و برادران دینی خود مباهات ورزد.» در روایت دیگری از امام صادق(ع) آمده است: «جز این نیست که خداوند، اقتصاد (میانهروی در مخارج زندگی) را دوست، و اسراف را دشمن میدارد...» 2 معیار و میزان اسرافقبل از بیان مصادیقی از اسراف و تبذیر لازم است معیار و میزانی در این زمینه دانسته شود. به عبارت دیگر، دانستن این نکته لازم است که مرز میان اسراف و اقتصاد در زندگی و شاخص مخارج مجاز از غیرمجاز چیست؟ در برخی از روایات، شاخصهای گویایی در این مورد عنوان شدهاند. به سه معیار که در روایتی از امام علی(ع) آمده است، توجه فرمایید: امام علی(ع) فرمود:«برای اسراف کننده سه علامت است: یکی آن که آنچه سزاوار او نیست، میخورد». در روایت دیگر از امام صادق(ع) آمده است: «لباسی که برای حفظ آبرو و پوشیدن در انظار مردم تهیه کردهای، هرگاه آن را در موقع کار کردن و جایی که مناسب آن نیست بپوشی، اسراف به حساب میآید.» در این زمینه روایات دیگری نیز وارد شده که به همین مقدار بسنده میشود. ملاحظه میگردد که شاخصها و مرز اسراف از غیر اسراف در روایات صادره از امام علی(ع) در سه مقولة خوراک، پوشاک وخرید لوازم(که این خود دامنة وسیعی دارد) مشخص و محرز شدهاند. بیان این معیارها و میزانها راه را برای تبیین و ترسیم مصادیق اسراف و تبذیر روشن میسازد. در این خصوص، عرف و شرایط زمانی تعیینکننده است. مثلاً خریدن یک دست لباس گرانقیمت از سوی فردی که درآمد او متوسط است، مصداق اسراف است؛ جمعآوری پول با مشقت فراوان و ترتیب دادن یک مسافرت خارج از کشور برای کارمندی که درآمد او در حد حقوق کارمندی است، اسراف و تبذیر محسوب میشود. خرید یک دستگاه کامپیوتر پیشرفته برای کارگری که هر صبح بایستی سرچهارراه چشم به راه کسب باشد (و آن هم یک خط در میان) مصداق بارز اسراف و تبذیر میباشد. هرگاه نیاز ضروری انسان با خرید یک دستگاه پیکان برآورده میشود، به آب و آتش زدن و جورکردن وامهای بانکی با اقساط بالا (به اسم جعاله و مضاربه و ...) و خرید یک دستگاه پژو یا سمند و ... بدون تردید اسراف قلمداد میگردد. خرید مبلمان راحتی برای منزل برای به رخ کشیدن و چشم و همچشمی اسراف خواهد بود. اختصاص دو و نیم میلیون تومان برای خرید لوازم چوبی منزل ـ از سوی عروس ( به عنوان جهیزیه) و یا از سوی داماد (در قالب شیربها) در حالی که داماد بیکار است و این مبلغ میتواند سرمایة اولیه یک تولیدی کوچک را برایش فراهم آورد، بدون تردید اسراف است. خرید یک دستگاه تلویزیون رنگی دویست و پنجاههزارتومانی برای یک کارگر که کل درآمد او یکصد و بیست هزارتومان در ماه میباشد و معمولاً نیمی از این مبلغ را دائمالقسط است، اسراف و تبذیر است. دهها مورد دیگر را نیز که متأسفانه در زندگی بسیاری از افراد جامعة ما شکل ضرورت به خود گرفته است، میتوان به عنوان مصادیق بارز اسراف و زیادهروی به حساب آورد. نقش زمان در مصادیق اسرافنقش زمان و عرف را نیز در تعیین مصادیق اسراف نباید از نظر دور داشت. به عبارت دیگر، اوضاع و احوال اقتصادی زمان، عنصر تعیینکنندهای در ترسیم اسراف و تبیین حد و مرز آن با ضرورتهای زندگی است. مثلاً در زمان امام علی(ع) چه بسا نوع خاصی از پوشش، اسراف به حساب میآمد، در حالی که همان پوشش در زمان امام صادق(ع) نه تنها اسراف قلمداد نمیگردید؛ بلکه از حد عرف افراد معمولی نیز پایینتر بود. در این زمینه نیز سطح زندگی عموم افراد جامعه میزان و شاخص تعیینکنندهای است. حکایت زیر، گویای همین نکته است: در زمان رسول خدا(ص) و امام علی(ع) عموم مردم در فقر و بینوایی زندگی میکردند، در حالی که از زمان امام سجاد(ع) به بعد، اوضاع اقتصادی مسلمانان رونق قابل ملاحظهای یافت. به اقتضای این پیشرفت اقتصادی، تغییری در نحوة زندگی و خوراک و پوشاک ائمه(ع) نیز پیش آمد. لذا برخی افراد ظاهربین از این بزرگواران سؤال میکردند که چرا لباسهای فاخر پوشیدهاند، در حالی که اجدادشان چنین لباسهایی نمیپوشیدند. جواب آنها این بود که در زمان رسول اکرم(ص) و امام علی(ع) فقر و بینوایی عمومیت داشت و پوشش مناسب زمان آنان، همان بود که آنها میپوشیدند، در حالی که در شرایط فعلی، وضع اقتصادی عموم جامعه در سطحی است که هرگاه لباسهایی همچون لباس اجدادمان بپوشیم، چه بسا مورد اهانت قرار بگیریم. براین اساس، نمیتوان شرایط زمانی و سطح عرف و معمول جامعه را به عنوان شاخصی برای تعیین حد و مرز اسراف نادیده انگاشت. این شاخص در مرکب، خانه و سایر لوازم نیز تعیین کننده است؛ اما بایستی متوجه بود که در مورد این شاخص، یعنی سطح اقتصادی عموم جامعه، مصادرة به مطلوب و تفسیر به رأی صورت نگیرد؛ زیرا در این صورت به جای آنکه سطح اقتصادی متوسط افراد جامعه در نظر گرفته شود، یکیدو پله بالاتر میرویم. در این صورت غلتیدن در اسراف آن هم ناخواسته و البته براساس سهلانگاری دور از دسترس نیست. طرح یک سؤالباتوجه به آنچه گذشت، ممکن است این سؤال پیش آید که «شأنیتی» که در برخی روایات در تعیین حد و مرز اسراف عنوان شده (به طوری که هرگاه خوراک و پوشاک و لوازم زندگی هرکس متناسب با شأن اجتماعی و خانوادگی او نباشد، اسراف صورت گرفته است) آیا نوعی ایجاد طبقة اجتماعی نیست؟ به عبارت دیگر، چرا نوع خاصی از پوشاک و خوراک برای طبقة فقیر، اسراف به حساب میآید و طبعاً عقوبت او را به دنبال داشته باشد، درحالی که استفاده از همین نوع پوشاک و خوراک برای ثروتمندان مباح باشد؟ آیا این نکته نوعی تبعیض شمرده نمیشود؟ به طور اجمال میتوان چنین گفت: که اولاً، استفاده از امکاناتی بهتر (اعم از خوراک و پوشاک و سایر لوازم زندگی) ذاتاً امتیازی ارزشمند نیست که ثروتمندان بر بینوایان برتری داده شده باشند؛ ثانیاً ثروتمندان نیز در معرض اسراف و تبذیر قرار دارند (البته در سطحی بالاتر از زندگی فقیران) ثالثاً ادای چند نوع حقوق مالی بر عهدة ثروتمندان است، در حالی که عموم فقیران از ادای چنین حقوقی معافند. رابعاً در عالم خلقت، تفاوت وجود دارد تا از این رهگذر رگههای پویندة اجتماعی مستحکم گردد و این غیر از تبعیض و برتری قوم و قشری بر قوم و قشر دیگر است. البته جواب تفضیلی به این سؤال، مجالی بیش از این نوشتار میطلبد و موضوعاً مورد بحث این مقاله نمیباشد. قناعت؛ راه حلآنچه میتواند اسراف و تبذیر و تجملگرایی را ابتدا از قلب افراد و سپس از دیوارة فرهنگ اجتماع بزداید، ترویج روحیة «قناعت» و «زندگی در مسیر اقتصاد و میانهروی» است. این مهم میطلبد که از یک سو متاع ارزشمند قناعت در بازار دلها رونق بگیرد و سپس در قالب یک فرهنگ اجتماعی به عنوان دارویی که بیماری اسراف را ریشه کن میکند، به تولید انبوه برسد. رسول اکرم(ص) فرمود:«قناعت مالی است که تمام نمیشود» همچنین از آن بزرگوار وارد شده است: «به آنچه خداوند به تو داده است قناعت کن، تا حسابت در روز قیامت آسان گردد.» 3 نیز امام صادق(ع) فرمود: «در توانمندی به آن کسی بنگر که از تو پایینتر است؛ نه آن کس که از تو برتر است؛ چرا که اینکار بیشتر تو را به قناعت وا میدارد.» همچنین از آن حضرت روایت شده است: «کسی که در معیشت خود میانهروی کند، من ضمانت میکنم که هرگز تهیدست نگردد.» در این میان نمیتوان نقش حاکمیت را به عنوان قوه و قدرتی که بار اصلی فرهنگ سازی بر عهدة اوست، نادیده گرفت؛ عملکرد و شیوة زندگی مسؤولان و فرهنگی که از این آبشخور ترویج میگردد، در گرایش مردم به اسراف و تبذیر و یا برعکس به قناعت و میانهروی در زندگی نقش اساسی دارد و از مهمترین کانالهایی که این فرهنگ را در جامعه ترویج میدهد، رسانههای عمومی خصوصاً نقش صداوسیما است. بهراستی صدا وسیمای ما مبلغ کدام فرهنگ است؟ قناعت یا ...؟ تحلیل و چکیدهاسراف و تبذیر از گناهان کبیرهای است که در حوزة اجتماع به صورت گرایش به تجمل و رفاهطلبی جلوه میکند. اسراف به معنای زیادهروی در مخارج زندگی اعم از خوراک، پوشاک و سایر لوازم زندگی است و براساس سطح زندگی افراد تعیین میشود. چه بسا خرید نوعی لباس برای قشری اسراف و برای قشر دیگری اسراف نباشد. عرف جامعه و سطح اقتصادی عموم مردم شاخصی تعیینکننده برای این مهم است. چه بسا رویّهای خاص در زندگی در یک عصر و دوره معمولی به حساب آید و در زمان دیگر اسراف قلمداد گردد. در جامعة ما اگر چه سطح زندگی بسیاری از افراد در حدی متوسط دور میزند، اما بیماری اجتماعی اسراف و گرایش به تجملات، بسیاری از افراد همین قشر متوسط را در جهنمی خود ساخته میآزارد. برای رهایی از این ورطه، ترویج فرهنگ قناعت و زندگی برمدارِ اقتصاد و میانهروی چارة کار است. پینوشتها: 1. گناهان کبیره، ج 2، ص 103. 2. همان، ص 100. 3. بحارالانوار، ج 77، ص 187. |
******