پاسخ به:امامت و وحدت اسلامی
چهارشنبه 22 تیر 1390 10:04 PM
امامت و وحدت اسلامی 2 |
» ولی در عین حال به آن اكتفا نكرده, ابراهیم ـ علیه السّلام ـ را به عنوان امام ناطق معرفی می كند و می فرماید: « وَ إِذِابتَلی إِبراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأتَمُّهُنَّ قالَ إنّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتی قالَ لایَنالُ عَهدِی الظَّالِمینَ»؛[1] « و چون ابراهیم را پروردگارش با كلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید, (خدا به او) فرمود: « من تو را پیشوای مردم قرار دادم.» ( ابراهیم ) پرسید: « از دودمانم ( چطور)؟» فرمود: پیمان من به بیدادگران نمی رسد.» از این جا به خوبی استفاده می شود كه امام صامت كه همان كتاب های آسمانی است, كافی نیست, بلكه نیاز به امام ناطقی است كه در موارد اختلاف , بیانگر حقّ و حقیقت باشد. و به تعبیر دیگر او محور حقّ و وحدت اسلامی گردد. از آیه اعتصام نیز این نكته به خوبی روشن می شود؛ زیرا مسلامانان را امر می كند كه به ریسمان الهی چنگ زنند؛ یعنی آن كه شما را به طور قطع به خداوند می رساند, كسی جز امام بر حقّ و معصوم نیست, زیرا همان گونه كه اشاره شد قرآن دارای ظاهر و باطن متعدّدی . ضابطه بسیار مهم در وحدت اسلامی این است كه نتیجه آن باید اتحاد و وحدت بر حقیقتی باشد كه پس از بحث و بررسی كارشناسانه خبرگان امر, كشف می شود. مراد و نتیجه وحدت, دست برداشتن از حقایق نیست, بلكه وحدت در مسیر حقیقت است. آیه اعتصام با تعیین معیار و میزان وحدت در امت اسلامی از این راز بسیار مهم پرده بر می دارد كه این وحدت در امّت محقّق نمی شود مگر با اعتصام و تمسك به « حبل الله»؛ چنگ زدن به ریسمان الهی امّت را از تفرقه و فرو افتادن در وادی بدبختی ها و فتنه های تیره و تار نجات می دهد. نكته قابل توجه این است كه از محور وحدت, به حبل تعبیر شده است. روشن است كه این ریسمان دو طرف دارد: یك سوی آن امت و سوی دیگرش خداوند متعال است؛ واسطه ای است بین زمین و آسمان؛ بشر و غیب. پس باید این قطب دایره وحدت و اتحاد, متّصل به عالم غیب و ملكوت باشد تا بتواند حلقه ارتباط عالم شهود با عالم غیب گردد. از همین جا می توان نتیجه گرفت كه كشتی وحدت باید در بندر حقّ و حقیقت پهلو گیرد و لنگر بیندازد, نه در اسكله هوا و هوس؛ اتحاد بر حقّ و حقیقت مدّ نظر است, نه اتفاق بر هوا و هوس. بنابر این, « حقیقت» واقعیتی است كه هیچ گونه ربطی به وفاق یا عدم وفاق امّت ندارد. و این, وظیفه امّت است كه حقیقت را بیابد و به آن صورت جمعی ـ چنگ بزند؛ یعنی پس از درك آن حقیقت, با تطبیق خود بر آن, متّحد گردد. پس « حقیقت », مولود اتفاقِ امت نیست كه هرگاه بر چیزی متفق شد, همان حق باشد و هرگاه از چیزی روی گرداند, باطل گردد. همان گونه كه حضرت سید الشهداء ـ علیه السّلام ـ , شجاعانه اتحاد مسلمانان را بر هم زد و علیه یزید قیام كرده و فرمود: « إنّما خرجت لطلب الاصلاح فی أمّه جدّی أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنكر.»[2] من به جهت اصلاح در امت جدّم قیام كردم و هدف من امر به معروف و نهی از منكر است. اگر نفس اتفاق امّت, ملاك و معیار حقّ و حقیقت است, دیگر احتیاج به اصلاح ندارد. اصلاح و امر به معروف و نهی از منكر قوی ترین برهان است كه حقّ, حقّانیت خود را از اجماع مردم كسب نمی كند, بلكه این مردم اند كه باید خود را بر حق عرضه كنند, و خویش را با آن هماهنگ سازند. با مراجعه به روایاتی كه ذیل آیه « اعتصام » وارد شده نیز به این نتیجه می رسیم كه ریسمان خدا همان امامان معصوم اند كه انسان را به طور قطع و یقین به خداوند متعال می رسانند. ابن حجر هیتمی این آیه را در ردیف آیاتی آورده كه در شأن اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ وارد شده است.[3] هم چنین می توان حدیث ثقلین را مفسّر آیه « اعتصام » دانست, زیرا در آن حدیث, رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ مؤمنان را امر می كند كه به دو گوهر گران بها چنگ زنند، كه همان قرآن و عترت است, تا به حقّ و حقیقت رهنمون شده و از گمراهی رها شوند. ابو جعفر طبری در تفسیر آیه « اعتصام » می گوید: مقصود از «اعتصام», تمسك و چنگ زدن است, زیرا ریسمان, چیزی است كه انسان را به مقصد خواهد رساند.[4] از طرف دیگر در برخی از متن های حدیث ثقلین , تعبیر « اعتصام » به كار رفته است. از باب نمونه ابن ابی شیبه, حدیث ثقلین را چنین نقل می كند كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « انّی تركت فیكم ما لن تضلّوا بعدی ان اعتصمتم به: كتاب الله و عترتی.»[5]از این جاست كه مفسران و محدثان, حدیث ثقلین را در ذیل آیه شریفه « اعتصام » ذكر كرده اند. حاكم حسكانی به سند خود از رسولخدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می كند: « كسی كه دوست دارد سوار بر كشتی نجات شده به ریسمان محكم چنگ زند و اعتصام به ریسمان الهی داشته باشد, باید ولایت علی را پذیرفته و به فرزندان هدایتگر او اقتدا كند. [6] نتیجه این كه از آیه شریفه و روایاتی كه در تفسیر آن آمده است به خوبی استفاده می شود كه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ محور وحدت میان امت اسلامی اند, و بحث از امامت و ولایت آنان در حقیقت, بحث از محور وحدتی است كه قرآن و روایات بر آن تأكید فراوانی داشته اند. همان گونه كه روایات دیگر نیز بر این امر تأكید دارند؛ حاكم نیشابوری به سند خود از ابن عباس نقل می كند كه رسولخدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « ستارگان, امان اهل زمین اند از غرق شدن و اهل بیت من امان اند برای امّتم از اختلاف و هرگاه قبیله ای از عرب با آنان مخالفت كنند, در میان خودشان اختلاف افتاده و جزءِ جزب ابلیس می گردند.[7] و نیز به سند خود از ابوذر نقل می كند كه او در كنار كعبه ایستاد, دست ها را به درِ كعبه گرفت, خطاب به مردم فرمود: ای مردم! هر كس مرا می شناسد كه می شناسد و هر كس نمی شناسد, من ابوذرم, از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ شنیدم كه فرمود: « مثل اهل بیت من مثل كشتی نوح است, هر كس سوار بر آن شود نجات یافته است و هر كس از آن سرپیچی كند غرق شود.»[8] آن گاه هر دو حدیث را صحیح می شمرد. 3. بحث علمی زمینه ساز وحدت بزرگ ترین اختلاف بین امت اسلامی, مسئله امامت و رهبری است. شهرستانی می گوید: « بزرگترین خلاف بین امّت, اختلاف در مسئله امامت است , زیرا در هیچ مسئله ای در اسلام مانند امامت این قدر شمشیر كشیده نشده است.»[9] لذا هر مسلمانی وظیفه دارد كه در راه وحدت مسلمانان بكوشد ولی این دان معنا نیست كه دست از بحث علمیِ خالی از هر گونه تعصّب و عناد بر دارد, زیرا این بحث ها به طور قطع در وحدت صفوف مسلمان اثر دارد. هنگامی كه هر كدام از فرقه های مسلمانان, پی به عقاید واقعی فرقه دیگر برده و بداند كه او نیز عقائدش مستند به عقل و قرآن و سنت است. كینه و دشمنی نسبت به یكدگر كمتر می شود. بخش مهمّ كینه ها و دشمنی ها به این خاطر است كه مسلمانان از عقاید یكدیگر بی خبر و یا بدون دلیل می دانند. اگر شیعه را جهت اعتقاد به بدا متهم به كفر می كنند, تقیه را به نفاق نسبت می دهند, به خاطر آن است كه از حقیقت این اعتقاد و عمل ناآگاه اند, كه بخشی از آن به كوتاهی ما در عرضه نمودن عقاید خودمان باز می گردد. مسئله امامت نیز از این موضوع مستثنا نیست اگر اهل سنت اعتقاد شیعه امامیه را در مسئله امامت و شرایط آن غلوّ می دانند, به جهت آن است كه ما به طور علمی و صحیح آن را معرفی نكرده ایم, و هر جا كه خوب عمل كردیم تا حدود زیادی موفق بوده ایم و زمینه ساز وحدت مسلمانان شده ایم. اینك به نمونه هایی از این قبیل اشاره می كنیم: الف: تمایل به حق 1. شیخ محمود شلتوت, رئیس دانشگاه الأزهر مصر در عصر خود, بعد از مطالعه فراوان در فرقه شیعه و مرجعیت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پی به اعتبار شیعه جعفری برده و فتوای معروف خود را در جواز تعبّد به مذهب جعفری صادر می كند و می فرماید: « مذهب جعفری, معروف به مذهب شیعه امامی اثنا عشری, مذهبی است كه تعبّد به آن شرعاً جایز است, همانند سایر مذاهب اهل سنت, لذا سزاوار است بر مسلمانان كه آن را شناخته و از تعصّبِ به ناحق نسبت به مذهبی معیّن خلاصی یابند.».[10] 2. شیخ أزهر, دكتر محمد محمد فحّام نیز در تقریظی كه بر فتوای شلتوت نوشت نظر او را تأیید كرده, فرمود: « من از شیخ محمود شلتوت و اخلاق, علم, گستردگی اطلاع, بهره مندی از لغت عرب, تفسیر قرآن و اصول فقه او رد عجبم. او فتوا به جواز تعبد به مذهب شیعه امامیه را صادر كرده است. شك ندارم كه فتوای او اساس محكمی دارد, كه اعتقاد من نیز همان است.»[11] و نیز می فرماید: خدا رحمت كند شیخ شلتوت را كه به این معنای كریم التفات نمود و با آن فتوای صریح و شجاعانه ای كه صادر كرد خودش را جاودانه ساخت, او فتوا به جو از عمل به مذهب شیعه امامیه داد, از آن جهت كه مذهبی است فقهی و اسلامی, و اعتماد آن بر كتاب و سنت و دلیل محكم است ... »[12] 3. شیخ محمد غزالی نیز می گوید: « من معتقدم كه فتوای استاد اكبر؛ شیخ محمود شلتوت, راه طولانی را در تقریب بین مسلمان پیموده است.. عمل او در حقیقت تكذیب خیالاتی است كه مستشرقین در سر می پروراندند, آنان دراین خیال بودند كه كینه ها و اختلافاتی كه بین مسلمانان است بالاخره روزی امت اسلامی را از هم پاشیده قبل از آن كه به وحدت برسند و تحت لوای واحد درآیند, آنان را نابود خواهد كرد. [1] . بقره(2) آیه 124. [2] . بحار الانوار, ج44, ص 329. [3] . الصواعق المحرقه, ص 90. [4] . جامع البیان, ج4, ص 21. [5] . ابن ابی شیبه, المصنّف. [6] . شواهد التنزیل, ج1, ص 130. [7] . مستدرك حاكم, ج2, ص 149. [8] . همان, ج2, ص 343. [9] .الملل و النحل, ج1, ص 24. [10] . رافعی, اسلامنا, ص 59؛ مجله رساله الاسلام, تاریخ 13 ربیع الاول 1378 هجری , قاهره. [11] . فی سبیل الوحده الإسلامیه, ص 64. [12] . همان. |
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب