0

شخصیت های هنری

 
saeedazimi
saeedazimi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1387 
تعداد پست ها : 688
محل سکونت : ESFAHAN

پاسخ به:شخصیت های هنری
سه شنبه 24 دی 1387  8:36 AM

قباد شیوا

متولد ۱۳۱۹ همدان
- فارغ التحصیل رشته نقاشى دانشكده هنرهاى زیبا ۱۳۴۵
- تحصیل در رشته طراحى ارتباطى از دانشگاه pratt نیویورك (آمریكا)
۱۳۴۸: برنده مسابقه طراح پوستر براى سومین جشن هنر شیراز
۱۳۵۴: برنده مسابقات مختلف در طراحى پوستر براى فستیوال هاى هنرى در ایران
۱۳۵۴: برنده مسابقه طراحى آرم براى سندیكاى گرافیست هاى تهران
۱۳۵۷: مدال و دیپلم براى طراحى پوستر از بى ینال بین المللى گرافیك برنو در چكسلواكى
۱۳۵۸: جایزه اول در مسابقه طراحى محیطى - نیویورك
۱۳۵۹: برنده اول در مسابقه طراحى آرم براى بخش هنرى المپیك ورزشهاى زمستانى در نیویورك Lake Placid و همچنین ورود در كتاب ( who S who in Graphic World)، شماره دوم - سال انتشار ۱۹۸۲ و شماره سوم ۱۹۹۴ - سوئیس
* آثار چاپ شده در سطح بین المللى:
۱۳۵۳: مجله Novoum - آلمان
۱۳۵۴: كتاب سالیانه Modern Publicity - آلمان
۱۳۵۵: كتاب Graphic Poster - سوئیس
۱۳۵۶: مجله Designe - ژاپن (۴ اثر)
۱۳۵۷: مجله Project - لهستان و همچنین كتاب سالیانه تخصصى گرافیك Modern Publicity در لندن (۲ اثر)، چاپ آثار در جلد دوم و سوم كتاب (هوز هواین گرافیك)

* موزه ها:
۱۳۵۳: كلكسیون مجموعه آثار پوستر در مركز طراحى شهر لندن London Design Center
۱۳۵۵: انتخاب آثار در كلكسیون موزه ژرژ پمپیدو - فرانسه
۱۳۸۴: موزه پوستر - هلند و نیز آرشیو مجموعه داران بین المللى
۱۳۵۳: همكارى با مجله Designe و مؤسسه گرافیك Pentagram لندن
۱۳۵۴: كار در مجله پارى ماچ Paris Match، پاریس
۵۹-۱۳۵۸: كار در آتلیه Milton Glazer، نیویورك
۱۳۶۰ تاكنون: تدریس در دانشكده هاى هنرى - تهران
۱۳۷۲ - ۱۳۶۴: مدیر هنرى انتشارات سروش - صدا و سیما و عضو هیأت داوران و انتخاب دوسالانه هاى
گرافیك ایران

سابقه فعالیت حرفه اى قباد شیوا به سال ۱۳۴۰ بر مى گردد. (۴۴ سال سابقه حرفه اى) وى بین سالهاى ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۵ در كانون آگهى زیبا، سازمان تبلیغاتى گویا، شركت پارس آمریك و مجله تلاش به عنوان طراح و گرافیست فعالیت داشت. در سال ۱۳۴۶ نیز با سمت گرافیست به استخدام سازمان رادیو و تلویزیون ملى ایران درآمد.

قباد شیوا، هم اكنون در دانشكده هاى هنرى در تهران مشغول به تدریس است و در استودیوى شخصى اش به كار طراحى گرافیك، طراحى محیطى و نمایشگاهى اشتغال نیزدارد.
او مدیریت مركز آموزشى، هنرى و فرهنگى «مكتب ایران» را به عهده داشته و همزمان كلاس هاى آزاد آموزشى در زمینه هنرهاى تجسمى را در استودیوى خود اداره مى كند.
نام شیوا از سال ۱۳۴۱ به این سو در بسیارى از نمایشگاه ها به چشم مى خورد. وى نخستین بار در یك نمایشگاه بزرگ گروهى در سال ۴۱ شركت كرد. آن نمایشگاه بزرگ در واقع سومین بى ینال نقاشى تهران بود. اما در سال ،۱۳۴۴ گالرى صبا به مدیریت كامران كاتوزیان، نخستین نمایشگاه خیابانى را در ایران به راه انداخت. آن اتفاق در محل فعلى پارك دانشجو، چهارراه ولیعصر رخ داد. قباد شیوا نیز در میان هنرمندان مطرح آن زمان حضور داشت.

در سال هاى ۱۳۵۲ و ۵۳ به ترتیب در نمایشگاه گرافیك ایران در آلمان و نیس فرانسه شركت جست. در سال ۱۳۵۳ در دانشكده چاپ لندن، آثارش را به نمایش گذاشت، در همان سال و در شهر لندن در گالرى Paper Point نیز حضور پیدا كرد. در سال ۱۳۵۵ در نمایشگاه بزرگ «پنجاه سال گرافیك ایران» در گالرى مهرشا شركت كرد. یك سال بعد در سال ۱۳۵۶ در هفتمین بى ینال گرافیك بین المللى ورشو در لهستان نیز حضور پیدا كرد. یك سال دیگر یعنى در سال ۱۳۵۷ در گالرى دانشگاه Pratt نیویورك شركت كرد. قباد شیوا پس از انقلاب در كلیه دوسالانه هاى گرافیك شركت فعال داشته و در سال ۱۳۸۰ همراه با هنرمندان بین المللى همچون «هیمو كاستلانو»، «اووه لوش» و «آلن لوكرنك» در تالار آبى نیاوران یك نمایشگاه چندملیتى برپا نمود. در سال ۱۳۸۱ در نمایشگاه «فریاد ایرانى»، طراحان گرافیك ایران - اشه رول، فرانسه حضور پیدا كرد. همین نمایشگاه در سال ۸۲ در شومون فرانسه نیز برپا شد. در سال ۱۳۸۳ در اولین دوسالانه پوستر جهان اسلام نیز حضور پیدا كرد و در همین سال در دانشكده هنرهاى زیباى شهر پكن در كشور چین نیز آثارش را به نمایش گذاشت.

قباد شیوا، فعالیت خود را در دهه ۴۰ آغاز كرده است. دهه اى كه یادآور بالندگى هنر و ادبیات معاصر ایران است. در این خصوص مى گوید: «در آن سال ها دانشجوى هنرهاى زیبا بودم و با جمعى از دوستان، با همان بودجه دانشجویى خود توانستیم (گالرى ایران) را مقابل دانشگاه تهران راه اندازى كنیم و حتى كتاب هایى در زمینه هنرهاى تجسمى منتشر كنیم» و مى افزاید: «سال هاى آرامى بود. هنرمندان از طریق امكانات متعدد و رسانه هاى مختلف، میوه تفكر و نگاه خود را در سفره مردم مى گذاشتند.» از آن سال ها، بیش از چهل سال مى گذرد و قباد شیوا با چنین دیدگاهى به گذر زمان مى اندیشد: «كنش و واكنش با زمان، وقتى است كه شما هدفى داشته باشید، در این حالت است كه انسان در طول و عرض زمان درگیر مى شود. اگر هدفى داشته باشیم، رشد ما در تبلور هدفمان است و این تبلور حتماً نیازمند زمان است. پیكاسو تا آخرین لحظات عمرش حتى بر روى تخت بیمارستان با انگشت روى پنجره شیشه اى بخار گرفته طراحى مى كرد. من همیشه به كارى كه فردا خواهم كرد، دلخوش هستم تا شاید كاملتر از آنچه امروز هستم، بشوم.»
گذر زمان ما را به ایامى مى كشاند كه بحث «مدرنیته» به بهانه هاى مختلف طرح مى شود. قباد شیوا اما به این موضوع چگونه نگاه مى كند؟
«مدرنیته آب نبات قیچى نیست كه بى سر و ته باشد. مدرنیته خشت آخرى است كه حتماً روى خشت زیرین و با تكیه به آن نهاده مى شود. هر چند كه این خشت آخر، شكل و ماده و اندازه خودش را داراست. تا طاقچه و سكو و زمینى و زمینه اى نباشد، گلدان شما چگونه ایستایى خواهد داشت؟ گلدان معلق هم محكوم به سقوط و تكه تكه شدن است. سنت و میراث هم مثل پدیده DNA به چگونگى حضور جسمى و روحى ما شخصیت مى دهند.»
به گذشته و برداشت از سنت مى پردازیم. قباد شیوا در این مورد دیدگاه جالبى دارد:
«هنرمند صادق به گذشته نگاه نمى كند؛ بلكه خود گذشته در اوست و بخشى از او (چون كه «صد» شد «نود» هم پیش ماست)، رجعت تصنعى یا كلیشه اى به گذشته جز گندیدگى ثمره اى ندارد. هنرمند باید صادق و روان باشد و وسیله اى باشد براى جارى كردن و تبلور هر چه در درون خود دارد یا جویى باشد حاوى آب زلال چشمه زندگى.
متأسفانه در محیط ما «گذشته» را مترادف با «كهنگى» مى پندارند. این شیوه از نگاه باید از اذهان محو شود. «مادر» كهنه نیست، «مولوى» كهنه نیست، «مینیاتور» كهنه نیست، «خط و خطاطى» كهنه نیست، «آقا لطفعلى صورتگر شیرازى» هم كهنه نیست، «فرش» هزار نقش ما هم كهنه نیست. «سماور» ، «حافظ» و «ابروباد» هم كهنه نیستند. اینها و خیلى چیزهاى دیگر گوشت و استخوان و رگ و پى ما هستند. رجعت به خودمان، رجعت به كهنگى نیست.
یادمان باشد اگر به خودمان رجعت نكنیم و در پناه برداشت غلط از مدرنیته، براى اثبات زنده بودن به «خود دیگران» رجوع كنیم، به همین فاجعه اى مى رسیم كه چند دهه است گریبانگیر هنر این مملكت بخصوص در هنرهاى تجسمى شده است.

قباد شیوا، با اطمینان از چند نفر نام مى برد كه شخصیت و هویت ایرانى در آثارشان به طرز استادانه اى تبلور پیدا كرده است. او به هوشنگ كاظمى، محمود جوادى پور و صادق بریرانى اشاره مى كند و با تأسف مى گوید متأسفانه بقیه شدیداً تحت تأثیر زیبایى شناسى غربى در آثار گرافیكى خود بوده اند. خود را فراموش كرده و نگاه شان و كعبه شان یا گرافیك لهستانى بوده یا آلمان و به طور كلى غربى كه فقط به ناچار پیام فارسى را در آن حقیرانه مونتاژ مى كرده اند و به خورد مردم مى دادند. البته مردم در مقابل این آثار خیلى خنثى بودند و فقط اطرافیان و شاید همكاران خودشان و بعضاً ارباب مطبوعات مشوق این گونه تولیدات گرافیكى بودند.

و مى افزاید: «البته بنده هم مدت زمانى به دلیل خامى، تجربه هاى به هرز رفته اى را مرتكب شده بودم كه تا به حال هم از آن كرده هاى خود پشیمانم. بعد از جدال زیاد با خودم و به دور ریختن هوا و هوس هاى بصرى به راهى قدم گذاشتم كه تا به حال آن را ادامه مى دهم و خواهم داد و این راهى است كه من را در به دست آوردن شخصیت ایرانى و مكتب ایرانى رهنمون ساخته است. و در این راه كشف دوباره میراث هاى ایرانى فراموش شده، عمده دلمشغولى من است و این تلاش به صورت یك عشق در من حضور مداوم دارد.

امروز وقتى به پشت سرم نگاه مى كنم، مثلاً پوستر پنجمین جشن هنر شیراز (۱۳۵۰) را مى بینم كه در آن خط «طغرا» هم پیام است و هم تصویر و هم ایرانى است و هم زبانى بین المللى را دارد كه در موزه ها و مجموعه هاى جهانى آرشیو شده است، كمى آسوده مى خوابم.»
درباره اهمیت سنت و میراث فرهنگى خودمان هرچه پاى حرف هاى قباد شیوا بنشینى خسته نمى شوى، این یادآورى هوشمندانه، هشدار خوبى است براى نسل هاى جوان:
«ژرژ براك وقتى حروف و نوشته ها را به عنوان «فرم» با تصویر همنشین كرد و پایه هاى مكتب كوبیسم را ابداع كرد، همان موقع گفت كه این تداخل تصویر و حروف را از دیر باز در مینیاتورهاى ایرانى یافته است و ما مى دانیم بین این كشف ژرژ براك در مكتب كوبیسم و میراث هاى مینیاتورى ما حداقل ۳۰۰ سال فاصله زمانى وجوددارد. پس باید به هوش باشیم و قدر میراث هایمان را بدانیم.»

به آینده امیدوار باش./
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها