داستان کوتاه آموزش زبان سوئدی
یک شنبه 19 تیر 1390 5:53 PM
بیماری را در تخت بغل دستم بستری کردند. سالها در سوئد زندگی کرده بود. برای بازدید اقوامش به ایران آمده بود که بیمار شده بود. بیشتر که آشنا شدیم فهمیدم کرد است. من هم که کردی بلد بودم با او شروع کردم به گپ زدن و به اصطلاح رفتیم روی کانال ۲. یکی از کارکنان بیمارستان متوجه شد و در فرصتی که بیمار فوق الذکر حضور نداشت از من پرسید:
"کجا سوئدی یاد گرفتی که باهاش حرف میزدی؟"
من هم برای اینکه کلاس بزارم همین جوری گفتم: "پیش خودم یاد گرفتم."
نه گذاشت و نه برداشت و گفت: "خیلی خوب حرف میزدی. منم دخترم کلاس میره اما اصلن پیشرفت نمیکنه. از این به بعد برای رفع اشکال میارمش بیمارستان.! اشکالی نداره که؟"
کمی فکر کردم ولی از بد حادثه هیچ اشکالی به نظرم نرسید…!
گفتم: "نه. چه اشکالی؟"
***
حالا میگید من اگر تا آن روز نمردم، چه بکنم؟