سایه انسان ها
یک شنبه 19 تیر 1390 5:25 PM
ژان پل سارتر
شکیباپور
انتشارات شهریار
کتاب شامل دو داستان بلند از سارتر با عناوین سایه انسان ها و انسان های دیگر هست .
سایه انسان داستانیست در مورد سیاه پوستی که به دلیل بی عدالتی های قانون از سفید پوستان متنفر است و تصمیم می گیرد انتقامش را از دو دختر سفید پوست جذاب بگیرد . سارتر نگاهی به این موضوع داره که آزادی چیز خوبی هست و قوانین و سنت های دست و پاگیر بشری اون را به کینه می کشونه و این که آزادی با وحشی گری و پایمال کردن حقوق بقیه فرق داره . نمی دونم زیاد با مذاقم جور نبود کلا کار سیاه پوست واسم اون قدر نامعقول بود که واسه ردش به فلسفه بازی نیاز ندارم .
انسان های دیگر در رابطه با عشق زن و مردی جوان است و این که نامزد مرد به او خیانت کرده و الان مرد در بخشش یا عدم بخشش او مردد است و ماجراهایی که بعد برای این دو عاشق اتفاق می افتد . باز هم یک جوری بخشش و گناه و عشق را با سنت های بشری مقایسه کرده . این داستان مفهوم عمیق و زیبایی داشت اشاره به اوج بخشش این که مثلا چرا همسرتون را بعد از خیانت نمی تونید ببخشید در صورتی که بدونید کارش نتیجه هوس بوده نه تعمد !!!! نمی دونم مسئله خیلی بغرنجیه خیلی جای بحث داره تا چه حد عشق و بخشش را می شه کنار هم گذاشت و وقتی می بخشید تا چه حد می تونید کاملا و بدون کینه ببخشید ؟!!!
مفاهیم قشنگی داشت و در کل کتاب متوسطی بود . ویراستاری کتاب در حد فوق افتضاح بود و پر از غلط بود ، ترجمه اش هم زیاد خوب نبود بد نبود ولی چندان هم روان و مناسب نبود .
جالبه بدونید سارتر در امتحانی که برای تدریس فلسفه می ده اول می شه و سیمون دوبوورا در همون امتحان دوم می شه و از همون جا آشنایی مادام العمر این زن و مرد شکل می گیره و این دو فیلسوف معرفو در کنار هم قرار می گیرند .
قسمت های زیبایی از کتاب
دخترها عادتشان این است که بعد از شنیدن ندای عشق هر نوع کینه و رنجشی را خیلی زود از یاد می برند .
کسانی که زیاد حرف می زنند کاری از دستشان ساخته نیست .
اصل گناه در جهان وجود ندارد و ما هر چه را گناه بدانیم در شمار گناهان است و آنچه را که سنت ما و جمعیت ما قبول کند قابل پذیرش است .
نمی خواهم به تو بگویم چه قدر تو را دوست دارم ، عشق چیزی نیست که قابل گفتن باشد .
عشق حقیقی با هیچ نیرویی از بین نمی رود .