خرده جنایت های زناشوهری/اشمیت
یک شنبه 19 تیر 1390 3:05 PM
خرده جنایت های زناشوهری
اریک امانوئل شمیت
شهلا حائری
انتشارات قطره
یک نمایشنامه ی فوق العاده از اریک امانئل اشمیت همیشه دوست داشتنی . ژیل بر اساس سقوط از پله ها حافظه خود را از دست داده و همسرش لیزا او را به خانه آورده و با صحبت در مورد زندگی گذشته شان و عادات و اخلاق ژیل سعی دارد که هوشیاری را به او بازگرداند . داستان در مورد زندگی مشتریک و با هم بودن یک زن و مرد و چگونگی دوام یک رابطه است .
خیلی خیلی زیبا تصویر شده . واقعا خوشم اومد . دست دوست گلم برای این عیدی بی نظیر درد نکنه .
گفتنی است که جایزه تئاتر فرهنگستان فرانسه سال 2001 به پاس کتاب های ارزشمندش به آقای اشمیت اهدا شده است .
قسمت های زیبایی از کتاب
عقل در این نیست که جلوی احساسو بگیری ، بلکه در اینه که همه چیزو احساس کنی . هر طور که باشه .
یک زن وقتی به سنش پی می بره که متوجه می شه زن های جوون تر از اون هم وجود دارن .
ممکنه بتونیم از هم جدا بشیم ولی دیگه نمی تونیم همدیگه رو ترک کنیم . تمام این روزها که نبودی ، این جا نبودی و حتی با خودت هم نبودی ، باز هم تمام فکر و ذکرم پیش تو بود ، شریک غم و غصه ام بودی . عشق به یک مرد معنیش چیه ؟ این که علی رغم خودش ، علی رغم خودت و علی رغم همه چیز و همه کس دوست داشته باشی . یعنی عشقت به کسی وابسته نیست . تمام امیال و حتی نفرت هاتو دوست دارم ، وقتی عذابم می دی دوست دارم ، عذابی که زجرم نمی ده ، که بلافاصله فراموش می کنم ، عذابی که ازش نشانه ای باقی نمونه .
تو می خوای که عشق بهت ثابت کنه که وجود داره . چه اشتباهی ! این تویی که باید ثابت کنی که اون وجود داره .
مردها بی دل و جراتن ، نمی خوان با مشکلات زندگیشون رو به رو شن ، دلشون می خواد فکر کنن که همه چی رو به راهه . در حالی که زن ها روشونو بر نمی گردونن .
آزادی بدون قبول تعهد که آزادی نیست . آزادی تو خالی ، تهی ، بی محتوا ، آزادی که جرات انتخاب نداره ، آزادی متزلزل ، آزادی احتیاطی به چه درد می خوره ؟ مردها بیشتر در رویای آزادی هستن ولی کمتر به کارش می برن ، با دقت توی قفسه نگهش می دارن تا خاک بخوره .