توران دخت /برشت
پنج شنبه 16 تیر 1390 10:21 AM
برتولت برشت
رضا كرم رضايي
انتشارات ققنوس
اون جور كه توي مقدمه اومده قصه توران دخت يكي از قصه هاي كتاب هزار و يك روز هست و هزار و يك روز در حقيقت مكمل كتاب هزار و يك شب است كه توسط يك هندي نوشته شده ولي توي اروپا به عنوان يك كتاب ايراني معروف هستش . توران دخت توي اون داستان دختر پادشاه هستش كه از مردها متنفره و مي گه با كسي ازدواج مي كنه كه سه تا معماي اونو حل كنه . از اين داستان ظاهرا اقتباس هاي زيادي شده . برشت هم از روي همين قصه ، نمايشش را نوشته ولي خوب داستانش با داستان اصلي خيلي خيلي فرق داره . توي داستان برشت ، توران دخت ، دختر خاقان چين هست . خاقان چين پنبه هاي كشور را احتكار كرده و اكنون به دردسر افتاده در پي اين هست كه روشنفكري را پيدا كنه كه بهترين دروغ براي پوشش اين كار را بيان كنه و توران دخت هم تصميم داره همسر اون فرد بشه .
اصلا و ابدا خوشم نيومد . از برشت ديگه زياد معرفي كردم مي خواستم پرونده اش را ببندم كه اسم كتاب وسوسه ام كرد ولي احساس خوبي از خوندنش ندارم . اصلا سبك نوشتنش مطابق با سليقه من نبود . جملات زيبايي داره و مفهوم جالبي هم توش هست ولي سبك نوشتنش و زيادي شاعرانه و نظم گونه بودنش با مذاقم سازگار نيست .
قسمت هاي زيبايي از كتاب
نظر من اين است كه هيچ كس نبايد خوشحالي را از كسي بگيرد ، حتي از خودش .
در عشق دو قسمت نهفته است ، معشوق بودن و عشق ورزيدن . يكي بهره اش خوشحالي است و ديگري رسوايي .
يعني چه كه ملت بايد حكومتش را انتخاب كند ؟ مگر حكومت مي تواند ملتش را انتخاب كند ؟ نه ، نمي تواند . خود شما ، في المثل اگر حق انتخاب داشتيد ، هرگز چنين ملتي را براي خودتان انتخاب مي كرديد ؟