داستان يك پولي /برشت
پنج شنبه 16 تیر 1390 9:32 AM
برتولت برشت
هوشنگ پيرنظر
انتشارات نيل
داستان يك پولي يا اپراي يك پولي نام داستان بلند از آقاي برشت است . پالي تنها دختر آقاي پيچام است . آقاي پيچام يك عمده فروشي براي عرضه ي وسايل گدايي دارد و كلا دار و دسته ي گداها را مديريت مي كند و بسيار بر پاك دامني دختر خود حساس است . پالي هم دختر بازيگوشي است كه حواسش به همه جا پرت مي شود :دي آقاي مك هيت هم يك جاني سابقه دار است كه تعدادي فروشگاه زنجيره اي ارزان فروشي را اداره مي كند و مي خواهد با پالي ازدواج كند .
داستان بر مبناي ثروت اندوزي و كسب و كار كثيف در بسياري از جوامع سرمايه داري پيش مي رود و به وجدان خفته ي اين افراد با ديدي طنز نگاه مي كند . در داستان متوجه هستيم كه ثروت چه نقش بزرگي را در زندگي بازي مي كند ، چه قرباني هايي براي پول وجود دارد و چه طور افراد پول دار با تمام جرائم خود تبرئه شده و هميشه برنده ي مسابقات هستند .
اين داستان به صورت تئاتر براي دفعات متعدد اجرا مي شه و يكي از شاهكارهاي برشت به حساب مي ياد . گفته مي شود تعداد دفعات اجراي اين تئاتر بيش از 10 هزار بار مي باشد . آقاي برشت جزء نوابغ ادبي آلمان محسوب مي شوند .
موضوع كتاب جالب و زيبا بود و به نكات خوبي اشاره داشت و بهتر از اون نحوه به سامان رساندن پايان داستان بود كه نشون مي داد چطور پول همه موانع را از پيش پا بر مي داره ولي خوب بسيار طولاني بود و نثرش هم اصلا من رو جذب نمي كرد يك جورايي عين كتاب هاي دكتروف بود . وقتي مي خوندمش با زجر جلو مي رفت و بدم مي يومد ولي وقتي تموم شد و به داستان نگاه مي كنم مي بينم داستان جالبيه .
قسمت هاي زيبايي از كتاب
مردم وقتي كوچكترين نگراني پيدا مي كنند بيش از حد معمول به ديگران بي توجه مي شوند .
مسلما انسان بايد بخورد تا زنده باشد اما كسي كه خورده لزوما زندگي نكرده .
در دنيا كمبود هم دردي و غم خواري نيست فقط موضوع آن است كه آدم با هم دردي نمي تواند خوراك گرمي فراهم كند ولي بدون آن بهتر مي تواند .