0

معرفی ونقد کتاب از وبلاگ بست بوک

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

نان سال های جوانی
چهارشنبه 15 تیر 1390  10:02 PM

 

نان سال های جوانی

 

  هاینریش بل

محمد اسماعیل زاده

 

 انتشارات چشمه

  کتاب در مورد پسری فقیر است که روزی به شهر بزرگی آمده تا حرفه ای یاد بگیرد او همیشه فقیر و گرسنه بوده و سال ها بعد وقتی تعمیرکار ماهری می شود هنوز مهم ترین دغدغه ذهنیش نان است . قرار است او با دختر رئیسش ازدواج کند تا اینکه یک روز به ایستگاه قطار می رود تا دختر تازه واردی به نام هدویگ را راهنمایی کند و ......... او متوجه می شود در زندگیش چیزهای بسیار مهم تری از نان نیز وجود دارند

  سبک نوشتنش عالیه یعنی هنر نویسندگیش همون هنر نویسندگی هست که توی عقاید یک دلقک هم دیده بودیم اما من از کتابش متنفر شدم واقعا بدم اومد چون موضوعش حالم را بهم می زد و اونقدر قسمت مورد نقدش مخالف عقاید من بود که به هیچ کدوم از نقاط قوتش نمی تونم توجه کنم هر چند خیلی چیزهای دیگه رو هم می خواد بگه . هاینریش بل کسی بود برای من که بزرگ ترین و زیباترین مفهوم عشق را توی وجود یک دلقک نشون داده بود اما اینجا تنها چیزی که می دیدم خودخواهی بود و عشق های ظاهری ..... قهرمان داستان ما چند سال با دختری دوست بود هیچ نشونه ای از چگونگی دوستی چند ساله انها در کتاب نیست اما می دونیم اظهار علاقه قهرمان داستان تا حدی بوده که قرار ازدواج گذاشته و بعد یک دفعه در یک دقیقه فقط با دیدن صورت یک دختر توی ایستگاه قطار همه چی زیر و رو می شه و یادش می افته چه کار اشتباهی کرده ... شاید اگه نویسنده کس دیگه ای بود این قدر خصمانه به کتاب نگاه نمی کردم اما نمی تونم از کسی عاشقانه ترین قصه دنیا رو نوشته قبول کنم که بذاره یک مرد فقط با یک نگاه تمام تعهداتش را زیر پا بگذاره و عشقش را فقط با یک نگاه پیدا کنه نه چیز دیگه . به نظر من تو زندگی مهم ترین چیز وجدان و حس مسئولیته حتی خیلی برتر از عشق و بدترین و تنفرامیزترین جای داستان قسمتی بود که پسر فکر می کرد در حق لورا نامردی می کنم اما نمی کشمش که باهاش کنار می یاد فراموش می کنه .... این که این قدر بی مسولیت باشیم در قبال رفتارمون و فکر کنیم اونها هم مثل ما ظاهری بودن ........ در همین زمان با خودش بگه اولا مثل کسیه که اشتراک روزنامه ای را داره که مطالبش را هر روز می خونه اما اصلا به این توجه نمی کنه که یک اگهی داره که به دلایل غیر مترقبه ممکنه روزنامه به دستتون نرسه یعنی واقعا وقتی با کسی قرار ازدواج می ذارید همچین اگهی هم دنبالش هست ؟!!!!!!!!!!!! فکر کنم توی هر رابطه ای باید توی کلماتمون دقیق باشیم و خودمون را معتقد به کاری که بهش پایبند نیستیم نشون ندیم ..... یک چیز جالب این بود که از جمله معیارهای زیبایی دست های بزرگ یک خانم بود :دی

 آلمان چند سال پیش یک مجموعه ای از میراث این هنرمند را گردآوری کرد که جالبه بدونید در بین اونها 70هزار نامه هم بوده

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 بعدها اغلب راجع به این موضوع فکر می کردم که اگر دنبال هدویگ به راه آهن نمی رفتم ، چه می شد : وارد یک زندگی دیگر می شدم ، درست مثل اینکه آدم اشتباها وارد قطار دیگری شود .

 

 وقتی به عنوان کارآموزی شانزده ساله ، آن هم تنها به شهر آمدم ، مجبور بودم که قیمت همه چیزها را بدانم ، چون توان پرداخت آن ها را نداشتم . گرسنگی قیمت ها را به من یاد داد

 

  ترس در من از بین رفته بود ، چون می دانستم که هرگز از کنار او دور نمی شدم و لحظه ای ترکش نمی کردم ، نه امروز و نه هیچ روز دیگر در آینده ای که در پی خواهد بود و به مجموع آن زندگی می گویند .

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها