شب قدر و امام زمان علیه اسلام
یک شنبه 14 تیر 1388 4:08 PM
شب قدر و امام زمان علیه اسلام
“ما قرآن را در شب قدر فرو فرستاديم. تو شب قدر را چگونه شبى مىدانى؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است. در آن شب فرشتگان و روح (جبرئيل) به اذن خدا، همهى فرمانها و سرنوشتها را فرود مىآورند. آن شب تا سپيدهدمان، همه، سلام است و سلامت.”
|
|
شبى در هر سال
“ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيم ، إنّا أنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر ، وَ ما أدْراكَ ما لَيلَةُ الْقَدْر ، لَيلَةُ القَدرِ خَيْرٌ مِنْ ألْفِ شَهْر ، تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرّوحُ فيها بِإذنِ رَبِّهِم مِنْ كُلِّ أمْر ، سلامٌ هِيَ حَتّى مَطْلَعِ الْفَجْر” “ما قرآن را در شب قدر فرو فرستاديم. تو شب قدر را چگونه شبى مىدانى؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است. در آن شب فرشتگان و روح (جبرئيل) به اذن خدا، همهى فرمانها و سرنوشتها را فرود مىآورند. آن شب تا سپيدهدمان، همه، سلام است و سلامت.” چنانكه از آيههاى سورهى قدر به روشنى فهميده مىشود، در هر سال شبى هست كه از هزار ماه، به ارزش و قدر و فضيلت، بهتر است و اين شب، در هر سال، هست و در هر سال، يك شب، شب قدر است. در اين شب، فرشتگان به همراه بزرگ خويش (روح) به زمين مىآيند و هر امر و فرمان و تقديرى كه از سوى خدا معيّن شده است، براى يك سال تا شب قدر سال آينده، فرو مىآورند. از احاديثى كه در تفسير اين سوره و تفسير آيات آغازِ سورهى دخان و جز آن رسيده است، فهميده مىشود كه: فرشتگان در شب قدر مقدّرات يكساله را به نزد “ولىّ مطلقِ زمان” مىآورند و بر او عرضه مىدارند و به او تسليم مىكنند. اين واقعيّت، همواره بوده است و خواهد بود. اين واقعيّت بزرگ، كه با “فعل مضارع” بيان شده است و استمرار را مىرساند چيست: “تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرّوحُ...” فرشتگان و روح، همى فرود آيند و همى فرود آيند، به كجا؟ آرى، فرشتگان و روح، در هر سال، در شبهنگام “قدر” پيوسته فرود آيند و به “اذن خدا” هر “امرى” و “تقديرى” را فرود آورند... اين امر چگونه است؟ اين فرشتگان نزد چه كسى مىروند و فرمانها و تقديرها را به چه كسى مىسپارند؟ آنجا كه روح بزرگ فرود مىآيد كجاست؟ و آن آستان مقدّس و مطلع نور و مركز ناموس كه “كُلِّ أمْر” به همراه فرشتگان به جانب آن فرود آورده مىشود، كدام آستان است؟ در شب قدر فرودگاه فرشتگان آسمان، در كدام سرمنزل قدس و مهبط مطهّر است؟ در روزگار پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم، محلّ نزول فرشتگانِ شب قدر، آستانِ مصطفىصلى الله عليه وآله وسلمبوده است. اين امر مورد قبول همگان است. امر ديگرى كه مورد قبول است اين است كه پس از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلمنيز شب قدر هست؛ چنانكه در قرآن كريم در سورهى قدر و سورهى دُخان به روشنى ذكر شده است كه شب قدر در هر سال هست. رشيدالدّين ميبدى، مفسّر معروف اهلتسنّن، مىگويد: برخى گفتهاند: اين شب قدر، به روزگاران پيامبرصلى الله عليه وآله وسلمبود و سپس از ميان رفت؛ امّا چنين نيست؛ زيرا كه همهى اصحاب پيامبر و علماى اسلام معتقدند كه شب قدر تا قيام قيامت باقى است. (كشفالأسرار 10: 59) از ابوذر غِفارى روايت است كه گفت: به پيامبر خدا گفتم: اى پيامبر! آيا شب قدر و نزول فرشتگان در آن شب، تنها در زمان پيامبران وجود دارد و چون پيامبران از جهان رفتند ديگر شب قدرى نيست؟ پيامبرصلى الله عليه وآله وسلمفرمود: “نه، بلكه شب قدر تا قيام قيامت هست.”
صاحب شب قدر
هنگامى كه در شناخت قرآنى به اين نتيجه مىرسيم كه شب قدر در هر سال هست، بايد توجّه كنيم كه پس صاحبِ شب قدر نيز بايد هميشه وجود داشته باشد؛ چنانكه در احاديث آمده است وگرنه فرشتگان بر چه كسى فرود مىآيند و كتابِ تقدير را نزد چه كسى مىگشايند و مجارى امور را به اذن خدا به چه كسى مىسپارند؟ هدايت و ولايت تكوينى از هدايت و ولايت تشريعى جدا نيست. عكس اين قضيّه نيز صادق است. پس چنانكه قرآن كريم تا قيام قيامت هست و حجّت است، صاحب شب قدر نيز همواره هست و همو “حجّت” است و پس از رحلت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلماين مقام ازآنِ جانشينان پيامبر است. اميرالمؤمنين عليهالسلام از اين دو واقعيّت بزرگ (وجود شب قدر در هر سال و وجود صاحب شب قدر در هر عصر) اينچنين ياد مىكند: “إنَّ لَيْلَةَ الْقَدْر، في كُلِّ سَنَةٍ. وَ إنَّهُ يُنْزَلُ في تِلْكَ اللَّيْلَةِ أمرُ السَّنَة. وَ إنَّ لِذلكَ الْأمْر وُلاةً بعدَ رَسولِ اللَّهصلى الله عليه وآله وسلم...” (اصول كافي، كتاب الحجة، باب في شأن “انا انزلناه في ليلة القدر»، ح2) “شب قدر در هر سال هست. در اين شب امور همهى سال (و تقدير و سرنوشتها) فرو فرستاده مىشود. پس از درگذشت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلمنيز اين شب، صاحبانى دارد...” بسيار جالب توجّه است كه عالمان اهلتسنّن نيز در مواردى اين حقايق را به صراحت گفتهاند، از جمله در شرح حديث ثقلين. حديث ثقلين حديث مشهور و متواترى است كه صدها مدرك سنّى و شيعى آن را نقل كردهاند و يكى از مسلّمترين حقايق اسلامى و احاديث نبوى است. ابنحجر هَيْتَمى مكّى شافعى از دانشمندان اهلتسنّن مىگويد: “احاديثى كه از پيامبر رسيده است و در آنها تأكيد شده است بر پيروى از خاندان پيامبر و چنگزدن به هدايت آنان، مىفهماند كه هميشه، تا قيام قيامت، كسى از خاندان پيامبر وجود دارد كه شايستهى رهبرى و هدايت است. چنانكه قرآن تا ابد راهبر و هادى است آنان نيز سبب ايمنى و بقا هستند براى اهل زمين. (خورشيد مغرب: 134، بهنقل از عبقاتالأنوار) بدينسان مىنگريم كه حديث عظيم ثقلين، بهجز اثبات اصل “امامت”، تداوم امامت را نيز اثبات مىكند. اين حديث نبوى مسلّم، همانگونه كه به ما مىگويد هدايت با دو ركن تحقّق مىيابد: قرآن و امام، همانگونه نيز تداوم بقاى امام و امامت را، چونان تداوم و بقاى قرآن، اثبات مىكند و همين واقعيّت بزرگ و محتواى سترگ است كه علّامهى مجاهد ميرحامد حسين نيشابورى هندى نيز آن را يادآور مىشود: اين حديث دليل واضح امامت حضرت مهدى عليهالسلام و حجّت قائمهى وجود و بقاى آن امام عصر عجَّلاللَّهتعالىفرجه نيز هست؛ زيرا كه اين حديث شريف، بلاشبهه، دلالت بر مرافقت و ملازمت كتاب و عترت تا به قيام قيامت دارد. پس چنانكه قرآن مجيد تا به يوم آخر باقى است، همچنين از عترت معصومهى جناب رسالتمآبصلى الله عليه وآله وسلم، كسى كه امام زمان و حجّت وقت باشد، بقاى او لازم و حتمى است.
امام جواد عليهالسلام فرمودند: “خداوند متعال شب قدر را در ابتداى آفرينش دنيا آفريد. همچنين در آن شب، نخستين پيامبر و نخستين وصى را آفريد. در قضاى الاهى چنان گذشت كه در هر سال شبى باشد كه در آن شب، تفصيل امور و مقدّرات يكساله فرود آيد... بىشك پيامبران با شب قدر در ارتباط بودهاند. پس از پيامبران نيز بايد حجّت خدا وجود داشته باشد؛ زيرا زمين از نخستين روز خلقت خود تا آخر فضاى دنيا، بىحجّت نخواهد بود. خداوند در شب قدر، مقدّرات را به نزد آن كس كه اراده فرموده است (وصىّ و حجّت) فرو مىفرستد. به خدا سوگند، روح و ملائكه در شب قدر بر آدم نازل شدند و مقدّرات امور را نزد او آوردند و حضرت آدم درنگذشت مگر اينكه براى خود وصىّ و جانشين تعيين كرد. همهى پيامبرانى كه پس از آدم آمدند نيز، بر هر كدام، در شب قدر، امر خداوند نازل مىگشت و هر پيامبرى، اين مرتب را، به وصىّ خويش مىسپرد...” در اين حديث شريف كه بخشى از آن آورده شد نكتههاى مهمّ چندى است كه در اينجا به پنج نكته اشاره مىكنيم: 1- ضرورت وجود نظم و تقدير، تا جايى كه نخستين چيزى كه از اين جهان آفريده مىشود، شب قدر است يعنى ظرف زمانىِ تقدير و تنظيم امور. 2- ضرورت وجود اجراكننده، به گونهاى كه مىبينيم همراهِ ظرف زمانىِ تقدير، دست اجراكننده نيز پديدار مىگردد. 3- ضرورت وجود حجّت در جريان امور، كه همان اجرا كنندهى مقدّرات است به اذن خدا و خليفهى خداست: پيامبر يا وصىّ پيامبر 4- ضرورت واسطهى فيض، در پيوند باطنىِ عالَم، كه همان ولىّ و حجّت است و وجود او مقدّم است بر ديگران. 5- ضرورت تداوم سنّتهاى الاهى تاريخ و استمرار آنها، بىوفقه تا هنگامهى رستاخيز و قيام قيامت.
قرآن و شب قدر
در برخى از احاديث آمده است كه راوى به امام جعفر صادق عليهالسلام مىگويد: دربارهى شب قدر به من اطّلاعاتى بدهيد! آيا اين شب، فقط در روزگاران گذشته (مثلاً روزگار حيات پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم) بوده است (و اكنون ديگر نيست) يا اينكه شب قدر در هر سال هست؟ امام عليهالسلام مىفرمايد: “لَو رُفِعَتْ لَيلَةُ الْقَدْرِ، لَرُفِعَ الْقُرْآن.” “اگر شب قدر را بردارند، قرآن را نيز برمىدارند.” (نورالقلين 5: 621( جهان ارضى از آن رو منزلگاه انسان قرار داده شد تا انسان در اين منزلگاه آزمايش شود و كامل و ناقص و سعيد و شقى از هم باز شناخته آيد و سرانجام انسان به حركت تكاملى و كمالى بپردازد و به سوى خدا برود. اين امر مستلزم برقرار بودن جهانِ ارض است. برقراربودن جهان ارض، مستلزم حكمت و تقدير و اجرا و تدبير است و اينهمه مربوط به شب قدر و تنظيم امور و حضور ولىّ و حجّت است. پس از برقرارشدن اينها همه، كتاب شناخت و عمل لازم است. پس حكمت بقاى جهان ارضى، حركت تكاملى انسان است در رابطه با كتاب و حجّت و چون برداشتن شب قدر به منزلهى بر هم زدن جهان ارضى است، اين است كه در صورت برداشتهشدن شب قدر، قرآن نيز برداشته خواهد شد و تكليفى و فعلى و حركتى باقى نخواهد بود. پس تا جهان هست شب قدر هست؛ تا شب قدر هست، قرآن هست و تا اين هر دو هست، حجّت هست كه صاحب شب قدر است و حامل علم قرآن و هر حركت و فعل در صورتى تكامل و كمال است كه پيروى ازاين دو انجام يابد و در خطّ تعليمى و ارشادى اين دو (كتاب و حجّت) قرار داشته باشد. آرى، “ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلّوا.” بدينگونه اين بيان امام نيز اشاره است به ارتباط هدايت تكوينى و هدايت تشريعى و رابطهى مستقيم حجّت صامت يعنى قرآن با حجّت ناطق يعنى امام و اين همان سخن معروف پيامبر است در حديث ثقلين: “... لَن يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَيّ الحَوْض.” “اين دو نهاد گرانقدر (قرآن و امام) تا روز قيامت كه بر كنار حوض كوثر نزد من باز آيند، از يكديگر جدا نشوند.”
على عليهالسلام و شب قدر
امام على عليهالسلام در حديثى كه برخى از مقامات خويش را براى حارث هَمْدانى ياد مىكند مىفرمايد: “مرا در شب قدر، همهساله، نيرويى افزون رسد و اين در فرزندانم كه نگهبانان ديناند، همچون آمدن شب و روز، تا قيامت باقى است.” (بشارة المصطفي لشيعة المرتضي، ص4، چاپ دوم نجف) امام صادق عليهالسلام به نقل از پدر بزرگوار خويش مىفرمايد: “هنگامى، على عليهالسلام سورهى “إنّا أنزَلناه” را مىخواند و فرزندانش، حسن و حسين، در نزد او بودند. حسين به پدر عرض كرد: اى پدر، وقتى تو اين سوره را مىخوانى، شيرينى و حلاوت ديگرى از آن حس مىشود؟ على عليهالسلام فرمود: اى فرزند پيامبر و فرزند من! من از اين سوره چيزى مىدانم كه تو (اكنون) نمىدانى. چون اين سوره فرود آمد، جدّ تو پيامبرصلى الله عليه وآله وسلممرا خواست. وقتى نزد او رفتم سوره را خواند. آنگاه دست خويش به روى شانهى راست من نهاد و فرمود: اى برادر و وصىّ من و اى ولىّ امّت من پس از من و اى جنگندهى بىامان با دشمنان من... اين سوره، پس از من، ازآنِ توست و پس از تو، ازآنِ دو فرزند توست. جبرئيل كه در ميان فرشتگان او برادر من است حوادث يكسالِ اُمّتِ مرا (در شب قدر) به من خبر مىدهد. پس از من اين اخبار را به تو خواهد داد. “وَ لَها نورٌ ساطِعٌ في قَلْبِكَ وَ قُلوبِ أوصيائِكَ إلى مَطْلَعِ فَجْرِ الْقائِم” و اين سوره در قلب تو و قلب اوصياى تو همواره نورى تابناك خواهد افشاند تا به هنگام طلوع سپيدهدمان ظهور قائم.” (برهان 4: 487(
شب قدر و امام زمان عليهالسلام
جريانيافتن استوار و منظّم امور گوناگون در عالَم، با اينهمه پهناورى، چنين است كه نخست در برنامهاى دقيق و تقديرى حكيمانه مقرّر مىگردد و سپس در ارتباط با خليفهى خدا در زمين (مُجرى و ناظرِ اجرا) به مرحلهى تحقّق مىرسد. بدينگونه اين آيات همه دلالت دارد بر استمرار وجود حجّت خدا در زمين و اكنون حجّت خدا در زمين و واسطهى فيض و ولىّ مطلق و به تعبير شيخ بهاءالدّين عامِلى: “صاحب اسرار خدايى در اين جهان” امام موعود، قطب دوران، روح جهان، حقيقت زمان و عِدْل قرآن، حضرت حجّةبنالحسن المهدى عليهالسلام است و او خود صاحب شب قدر است و آستان اعلاى او محلّ فرود آمدن روح و فرشتگان است در شب قدر. در حديث است كه: “مردمان در شب قدر در حال نمازند و دعا و مسألت كردن از درگاه خدا و صاحب اين امر سرگرم است به كار فرشتگانى كه نزد او مىآيند و مقدّرات و امور و پروندهى حوادث سال را پيش او مىآورند...” (نورالتقلين 5: 641( در قرآن كريم، سخن از خلافت الاهى در زمين رفته است. خدا به فرشتگان گفت: “از جانب خود در زمين خليفهاى بگذارم و بگمارم.” (بقره: 30( در اينجا يادآورى مىكنيم كه مقصود از تعبيرهاى “ولىّ مطلق”، “ولىّ كامل”، “ولىّ زمان”، “ولىّ عصر”، “حجّت ناطق” و “صاحب شب قدر” همان خليفهى خدا است در زمين و پس از درگذشت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلمو پايانيافتن دور نبوّت و پيامبرى، اين مرتبهى بزرگ ازآنِ اوصياى پيامبر است يعنى على و يازده فرزندشعليهم السلام. سورهى قدر و سورهى دخان از مهمترين دليلهاى حضور و لزوم “امامت حقّه” و “خلافت الاهيّه” است در زمين. امام جواد عليهالسلام مىفرمايند: “اى پيروان تشيّع! با مخالفان امامت، به سورهى “إنّا أنزَلناه” استدلال كنيد تا پيروز گرديد. به خدا سوگند اين سوره پس از درگذشت پيامبر، حجّت خداى متعال است بر خلق. اين سوره نقطهى اوج دين شماست. اين سوره نشانهى ابعاد علم ماست. اى شيعيان! همچنين به سورهى “حم دخان” كه در آن آيهى “إنّا أنزَلناهُ في لَيلَةٍ مباركَة” آمده است، استدلال كنيد! اين سوره پس از رسول اللَّه، خاصّ ولىّ امر (حجّت خدا) است در هر عصر.”
ايمان به ليلة القدر
پيامبر اكرمصلى الله عليه و آله و سلممىخواهد تا مردم به شب قدر باور آورند؛ زيرا اين باور و اعتقاد از جنبهى نظرى و شناختى موجب مىشود تا شناخت انسان، درست و مطابق با واقع و موافق قانون خدايى جهان باشد و از جنبهى عملى، سبب مىگردد تا انسان داراى موضع صحيح و سياست درست و رهبرى خدايى باشد و در نتيجه به حركت تكاملى و كمالى دست يابد و به سعادت بزرگ برسد. شيخ مفيد با اسناد آورده كه حضرت امام جوادصلى الله عليه وآله وسلماز پدران خود، از اميرالمؤمنين عليهالسلام از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلمنقل كرده است كه به اصحاب فرمود: “شب قدر را باور بداريد! در اين شب تقدير امور سال فرستاده مىشود. اين شب را پس از من نيز صاحبانى است. صاحبان اين شب پس از من، على و يازده فرزند اويند.” حديث مشهورى نيز كه از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلمنقل شده است، ناظر به همين حقايق است: “مَن ماتَ وَ لَمْ يَعْرِف إمامَ زَمانِهِ ماتَ ميتَةً جاهِليَّةٍ.” “هر كس بىآنكه امام زمان خود را شناخته باشد، از جهان برود، همچون مردم دوران جاهليّت از جهان رفته است.” بنابراين، نشناختن امام، نشناختنِ خطّ حركت تكاملى و خصوصيّات آن است و نشناختن اين خط يا مستلزم ركود است و سقوط يا انحراف و حركت در جهت ضد. اينها همه، دورى و دورشدن از هدايت است و سقوط در ورطهى هلاك و جاهليّت. همين است كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم، در حديث مشهور “ثقلين” كه ياد شد، دو چيز را با هم و تفكيكناپذير، عامل هدايت و نجات شمرده و معرّفى فرموده است: قرآن و عترت، يعنى: برنامه و راهنما، كتاب و معلّم. كتابِ بدون معلّم و جدا از معلّم و معلّمِ بدون كتاب و جدا از كتاب، مفيد فايدهاى چندان نخواهند بود. كتابِ حقّ “نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَق” (بقره: 177) و معلّم صادق “وَ كونوا مَعَ الصّادِقينَ” (توبه: 119) عامل هدايت تامّ و تمام است و تمسّك به اين هر دو و پيروى از اين هر دو، مستلزم نجات است و بيرونآورندهى انسان است از ظلمات طبيعت و جهل و جاهليّت. اين است كه بايد كوشيد تا به هر اندازه كه ممكن است با حقيقت زمان و سرّ دوران و روح جهان آشنا شد و به او متوجّه گشت تا حيات انسان، حيات بيدارى و شناخت باشد و مرگ او نيز مرگ بيدارى و شناخت باشد نه مرگ جاهليّت.
ظهور، مهمترين تقدير سال
مهمترين تقدير الاهى در دوران غيبت، ظهور امام عصر عليهالسلام اين معلّم حقيقى قرآن است كه اگر در شب قدر سالى مقدّر شود، آن سال بهترين سال مردم آخرالزّمان است. پس بايد شب قدر را قدر دانست و قبل از هر چيز و هر حاجتى ظهور امام زمان عليهالسلام را از خداوند مهربان درخواست كرد
منبع:
گزیده یک مقاله این مقاله از کتاب " خورشيد مغرب "، نوشتهي محمد رضا حكيمي تلخیص شده است.
|