پس از تاریکی / هاروکی موراکامی / ترجمه مهدی غبرائی / کتابسرای نیک
جمعه 10 تیر 1390 2:32 PM
" اما این دفعه آخر بود . این... چطور بگویم؟ ... به عمرم تنها لحظه ای بود که توانستم به اِری نزدیک شوم... تنها لحظه ای که من و او با هم یکدل شدیم : هیچ چیز نمی توانست از هم جدامان کند. انگار از آن به بعد روز به روز بیشتر از هم جدا شدیم . از هم دور شدیم و طولی نکشید که تو دو دنیای مختلف زندگی می کردیم . آن احساس وحدتی که در تاریکی آسانسور به من دست داده بود ، آن پیوند قدرتند بین قلبهای ما ، دیگر هرگز برنگشت. نمی دانم عیب کار کجا بود ، اما دبگر نتوانستیم به جایی برگردیم که از آن شروع کرده بودیم. " (بخشی از متن کتاب )
پس از تاریکی / هاروکی موراکامی / ترجمه مهدی غبرائی / کتابسرای نیک / چاپ دوم / 190صفحه / قیمت 4000 تومان
این رمان فشرده بر خلاف رمان نسبتا پر حجم "کافکا در کرانه " که ساختار پیچیده تری با دو خط روایی دارد ، رمان کوته و ساده ای است و طبعا بسیار روان و خوشخوان. اما همان خرق عادت و علایق خاص موراکامی ، البته کمرنگ تر ، در آن دیده می شود. داستان از نیمه شب تا صبح در خیابانهای توکیو و بخش کوچکی ازآن در خانه می گذرد. ماری که از خوا طولانی ( حدود دو ماه ) خواهر زیبایش ، اِری ، به سطوح آمده ، راهی خیابانها و کافه های توکیو می شود و طی ماجرایی خود را و او را باز می یابد. ( شرح پشت جلد )
کتاب روان و نسبتا جذابی که با ترفند جداسازی فصلها توسط ساعت خواننده رو بیشتر به خودش جذب می کنه. فصلها کوتاهند و همین کوتاهی سبب می شه که ترغیب بشی تا انتهای این فصل بخوانی و بعد کتاب رو ببندی و به کار دیگری برسی، اما پیش خودت می گی این یکی که 2 صفحه بیشتر نیست ، اینم بخونم بعد ببندم..... اما وقتی به خودت می آی که صفحه 190 رسیده است.... طبق شرحی که پشت جلد بود و در بالا ذکر کردم ، تمام حوادث داستان از ساعت 11:56 pm آغاز و تا ساعت 6:52am ادامه پیدا می کند. جالب اینجاست که وقتی کتاب رو می بندی تازه به قکر می ری که زمانی که ما خواب هستیم یا همون نصفه شب خودمون ، توی خیابانهای شهرمون یا کشورهای دیگه چه می گذرد....
به نظرم ترجمه خوب مهدی غبرایی در تاثیر گذاری این داستان به شدت نقش داشته . توصیه می کنم فقط با این ترجمه کتاب رو بخونید. ضمن اینکه موقع خوندن این کتاب ، احساس می کنی ضبط صوتی هم کنارت روشنه و به نوعی کتاب رو موزیکال جلوه می ده....
ده چیزی که باید درباره موراکامی بدانیم ( به نقل از وبلاگ سیب گاز زده )
" بگذار چیزی بهت بگویم ؛ ماری. زمین زیر پای ما خیلی محکم به نظر می رسد، اما اگر اتفاقی بیفتد زیر پایت راحت خالی می شود. اگر این بلا به سرت بیاید ، کارت زار است. دیگر هیچی مثل سابق نیست . آنوقت تنها کارت این است که آن زیر تک و تنها تو تاریکی سر کنی. " (بخشی از متن کتاب )