0

هر روز با یک حکایت از گلستان سعدی

 
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

پاسخ به:هر روز با یک حکایت از گلستان سعدی
جمعه 31 تیر 1390  12:53 AM

حکایت

یکی از وزرا پیش ذوالنون[1] مصری رفت و همت خواست که روز و شب به خدمت سلطان مشغولم و به خیرش امیدوار و از عقوبتش ترسان ذوالنّون بگریست و گفت اگر من خدای را عزّوجلّ چنین پرستیدمی که تو سلطان را از جمله صدّیقان[2] بودمی
گر نه اومید و بیم و راحت و رنج           پای درویش بر فلك بودی
ور وزیر ازخدا بترسیدی               همچنان کز مَلِک، مَلَک بودی

==============

1.    ^  لقب یکی از عرفاست.


2.    ^  بسیار راستگو





وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها