پاسخ به:هر روز با یک حکایت از گلستان سعدی
دوشنبه 20 تیر 1390 6:03 AM
آوردهاند که نوشین روان عادل را در شکار گاهی صید کباب کردند و نمک نبود غلامی به روستا رفت تا نمک آرد نوشیروان گفت نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد گفتند از این قدر چه خلل آید گفت بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی | بر آورند غلامان او درخت از بیخ | |
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد | زنند لشکریانش هزار مرغ بر سیخ |
******