0

اشعار محلي بوشهري

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

درسوگ خواهر
پنج شنبه 2 تیر 1390  5:39 PM

سوخت دل از غم دوباره دیده از هجران گریست

از غم (زهرا) عزیز خوبتر  از جان گریست

او که عمری بود مداح نبی و اهل بیت

سالها در ماتم سالار مظلومان گریست

ان که سودا کرده بد شادی دنیا باغم

ال پیغمبر حسین و زینب نالان گریست

با فروغ شمع جان در حسرت پروانه ها

چون اسیری سالها در بند این زندان گریست

اسما ن بغضش فرو اوردبی تاب از غمش

چون عروس شوی مرده در حنا بندان گریست

عاشق دل خسته تا رویش چنین از ما گرفت

از برایش صد دل شیدا چنان اسان گریست

همچو ققنوس از میان اتش دنیا زغم

درمیان خاک واتش چون سبک بالان گریست

تیر هجران (محمد) گرچه بر جانش نشست

لیک او از بهر صد ها قاسم دوران گریست

گر چه بس رنج ومحن از عالم فانی کشید

خنده همچون جان به لب بود و ولی پنهان گریست

گر چه دارد در دلش صدها هزاران غم (خلیل )

لیک او از بهر (زهرا)همچو نی نالان گریست

محمد شهرابی فراهانی خواهر زاده ی عزیزم که در سال هشتاد شش در تهران به شهادت رسید

روحش شاد.

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
تشکرات از این پست
mashhadizadeh
دسترسی سریع به انجمن ها