0

حمل و نقل و آمایش سرزمین

 
alizare1
alizare1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 6234
محل سکونت : یزد

پاسخ به:حمل و نقل و آمایش سرزمین(مناسبات راه با مساكن روستايي و شهري)
پنج شنبه 2 تیر 1390  2:54 PM

مناسبات راه با مساكن روستايي و شهري
   آثار راه تنها محدود به نشستگاه آن نيست، بلكه راه سبب ايجاد مساكن مي‌شود. راه به خلق و يا تغيير كانونهاي جمعيتي مي‌پردازد و يا همچنان كه ر.كاپوري بر آن است،‍‍‍ مساكن چونان محافظيني بر دو سوي معبر راهها صف بسته‌اند.
   منازلي كه بدين سان ساخته مي‌شوند، مي‌توانند به خدمت نگاهداري راه و يا انجام خدمات مسافران گمارده شوند. از ميان گروه نخست، مي‌توان به خانه‌هاي راهبانان كه به ويژه در راهها ايتاليا صاحب اشتهاري بسيارند، خانه‌هاي نگهبانان محل تلاقي جاده‌ها با راههاي آهن، ايستگاههاي قطار، خانه متصديان آب‌بندها، کانال‌ها و چراغهاي دريايي، ساختمانهاي چند اشكوبه متعلق به مديريت بنادر، سنخهاي گوناگوني از مساكن را ارائه مي‌دهند. در پاره‌اي مواضع، مانند محلهاي تعويض خطوط راه‌آهن، نياز به نيروي كار، حتي موجب پيدايش مساكن پرجمعيت مي‌شود. خانه‌هايي كه به منظور اقامت مسافران در نظر گرفته شده‌اند نيز به نوبه خود گوناگون هستند. مثلاً در اين باب مي‌توان از كاروانسراهاي داراي حياط، بر سر راههاي كاروان روي مشرق زمين نام برد، كه هم محلي براي بيتوته كردن مردمان بوده است، هم محوطه‌اي براي نگاهداري حيوانات و هم مكاني براي دفاع در برابر هجوم دشمنان  به علاوه، غالباً روستاها و شهرها در رابطه با عملكرد راهها برپا شده‌اند. بسياري از روستاها در حاشيه راهها صف مي‌بندند. اينها غالباً انبوهي از روستاهاي كوچه‌اي حاشيه جنگلها و يا كناره سدهايي هستند كه از مردابها مي‌گذرند. مشهورترين اين قبيل روستاها، رنچهاي كانادا هستند كه طولاني‌ترين آنها در طول 270 كيلومتر، كبك را به مونترآل متصل مي‌سازد.
   بسياري از روستاهاي كنوني، كه مقر آنها تصادفي به نظر مي‌رسد، همان طور كه ژرژشابو نشان داده است، در مسير راههاي قديم قرار داشته‌اند. ولي غالب اوقات اتفاق مي‌افتد كه روستاها، مستقل از مسير راهها، تنها در ارتباط با اراضي مورد بهره‌برداري خود، مستقر شده باشند. با اين حال اگر راهي پس از اين استقرار ساخته شده باشد، به ندرت اتفاق مي‌افتد كه زائده‌اي از روستا، به صورت جوانه‌اي بر شاخه اين راه نروئيده باشد. امري كه ديديم در مورد ايستگاههاي راه‌آهن نيز مصداق داشته است

وابستگي متقابل ميان شهرها و راههاي ارتباطي، در برخورد نخست، به مراتب گسترده‌تر از روستاها به نظر مي‌رسد، زيرا كه نقش شهر، وجود يك اقتصاد مبادلاتي را ايجاب مي‌كند و راه خود يك وسيله مبادله تلقي مي‌گردد. به عنوان مثال مي‌توان به شهرهايي كه در محل تلاقي راهها زاده شده‌اند اشاره كرد. غالباً راه خود به صورت محور شهر در مي‌آيد و تنها زماني كه پديده انسداد و تنگي جا از حد فزوني مي‌گيرد، مركز بازرگاني شهر در كنار راه جديدي كه به مقتضاي وضع موجود ساخته شده است از راه قديم فاصله مي‌گيرد. واقعيت آن است كه بسياري از راهها، پس از پيدايش شهرها كشيده شده‌اند و اين كه در هر تقاطع راهي، لزوماً نطفه شهري بزرگ منعقد نمي‌شود. مثلاً تقاطع زيبايي كه محل تلاقي دو رودخانه سن و اواز بوده است محل استقرار پاريس نشده است، بلكه تنها مركز جمعيتي محقري چون كونفلان را پديد آورده است. هم چنين شهر نانسي را در انتخاب مقر، نظر عنايتي به جانب محل تلاقي موزل- مورت نگردانيده است.
   در حقيقت شهر در جايي رو به توسعه مي‌گذارد كه وقفه‌اي ناگزير در امر آمد و شد حاصل آيد؛ مدت زماني كه مثلاً مي‌تواند صرف جايگزيني وسيله‌اي با وسيله ديگر باشد. در سده هيجدهم، در اطراف ايستگاههاي پستي، مراکزي از كانونهاي جمعيتي، مركب از منازل مسكوني، مسافرخانه‌ها و مغازه‌هاي مخصوص زين‌سازان، نعلبندان و ارابه سازان متدرجاً شكل مي‌گرفته است. يك شهر زماني بختي بيشتر براي توسعه دارد كه امكان ديگري براي انتخاب نقاط بين راه پيش روي نباشد؛ مثلاً جايي كه در بخش وسيعي از يك ساحل، تنها يك بندر به صورت توقفگاه تجهيز شده باشد (مانند بندر سنگاپور). برعكس هرگاه رفت و آمدي متراكم در جاده‌اي، سبب ايجاد توقفگاههايي بسيار در بين راه شود مانند مراكز توزيع بنزين در كشورهايي كه استفاده از اتومبيل در آنها رواجي تمام گرفته است- به روشني نمي‌توان پيش‌بيني كرد چگونه يكي از اين توقفگاهها مي‌تواند نقطه حركتي براي ايجاد يك شهر بوده باشد.
   شهر همچنين در نقاطي كه وسيله نقليه‌اي جاي خود را به وسيله نقليه ديگري مي‌دهد (مثلاً جايي كه كشتيراني دريايي جاي خود را به كشتيراني رودخانه‌اي وا‌مي‌گذارد) به راه توسعه مي‌افتد و يا جايي كه وجود موانعي، عبور از محلي را اجتناب ناپذير مي‌سازد، نظير عبور از رودخانه‌اي و يا تنگنايي كه جاده‌ها را به سوي خود مي‌خواند؛ نمونه شهرهايي كه در كنار پل قرار گرفته‌اند گرونوبل و نمونه شهرهايي كه در كنار گردنه‌اي واقع شده‌اند لانسلبورگ است.
   در سرزمينهاي نوبنياد كه در آنها شهرنشيني بي‌سابقه بوده است، شهرها غالباً بيش از سرزمينهاي قديمي در نقطه تلاقي راهها مستقر مي‌شوند، مانند نووسيبريسك، شهر ميليوني، كه در جايي ايجاد شده است كه راه‌آهن توركسيب به راه‌آهن ماورا سيبري ملحق مي‌شود؛ در حالي كه در اروپاي غربي كانونهاي جمعيتي واقع در كنار راههاي آهن، مانند كرو و لاروش ميژن به زحمت جمعيت‌شان از چند هزار تن تجاوز مي‌كند

... راهها در امر افزايش جمعيت برخي از نواحي، از چنان اعتباري برخوردار بوده‌اند كه گاه نام خود را بر سراسر يك ناحيه بخشيده‌اند: نظير اميليا در ايتاليا كه نام خود را از راهي به نام اميلين گرفته است. و تراكم وسائط نقليه در جاده جديد و تزاحم ناشي از آن موجب شده است تا رفت و آمد در نواحي دوردست از ترافيك شهري تفكيك گردد. پس از آن كه بافت شهري شكل گرفت، شبكه راههاي آهن و بزرگراهها در حاشيه خارج از شهر، سازمان مي‌يابد و ميان رفت و آمد در شهر و رفت و آمد بين شهرها، ارگانيسمهاي گذرا و يا انتقال از وسيله‌اي به وسيله ديگر، به وجود مي‌آيد. قلمرو ترافيكهاي بزرگ، خود را به تدريج جدا مي‌كنند، همان گونه كه شبكه عروق از عضلات و اعضا قابل تميز است. نام پارك‌وي، كه به برخي از بزرگراههاي آمريكا اطلاق مي‌شود و به معني جاده حصار كشي شده است، از اين حيث نمادين است.

وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است .

******

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها