پسر نوح! با بدان منشين
سه شنبه 18 خرداد 1389 2:11 AM
امير عاملي
بزرگي در باب محبت مي فرمايد:
“دلي کز محبت نشاني ندارد
بود خار سنگي که جاني ندارد
دل مهر ورزان بود خانه حق
جز اين کعبه يزدان مکاني ندارد”
جناب سيد حسن آقا! شما مي دانيد حتي يک لنگه نعلين امام که گردي و غباري بر
آن نشسته باشد سرمه چشم عاشقان آن پير و مقتداي دلباختگان جهان است. هنوز
طنين صداي امام و فرزند امام، ابوي شما در آسمان ايران جاري است که:
“پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا آسيبي به مملکت شما نرسد” و آن سخن تابناک که
فرمود: “ميزان راي ملت است” رهبري و مردم قول امام را روي چشم گذاشتند و8
سال آقاي خاتمي تحمل شد. حالا وقت آن نيست که به راي مردم مبني بر انتخاب
دکتر احمدي نژاد تن بدهيم و اين قدر بي محبتي نکنيم؟
حافظ گويد:
“خلل پذير بود هر بنا که مي بيني
به جز بناي محبت که خالي از خلل است”
شما يادگار يادگار امام و نور چشم همه ايد طبق معرفتي که داريد و وصيت پدر و
رهنمود پدربزرگ پيروي از ولايت اين چنين است؟
ما مي گوييم:
“ديوانه محبت جانانه ام هنوز
دست از دلم بدار که ديوانه ام هنوز”
سيد حسن آقاجان! “معني توفيق غير از همت مردانه چيست؟”
همتي مردانه به کار بنديد و خداي نکرده ابزار سياست بازان نشويد. صريح و
روشن ولايت را مدد کنيد که شيوه مرحوم زنده ياد سيد احمدآقا بود. پدر که
چراغدار رهبر و يار دلبر بود در برابر امام خامنه اي زانوي ادب زد
بزرگوارانه خود را هيچ نديد او در ولايت ذوب شده بود.
عده اي ورشکسته سياسي گرد شما جمع شده اند و بي رحمانه مي خواهند نوه و نور
چشم امام را ابزار عقده گشايي هاي خود کنند.
“جميله اي است عروس جهان ولي هشدار
که اين مخدره در عقد کس نمي ماند”
(حافظ)
شما بهتر از ما مي دانيد که متصل شدن به درياي ولايت، قطره را دريا مي کند و
تفرقه، دل را مي ميراند8 سال کليد کشور به دست خاتمي ها بود ديديد
اطرافيان ايشان به دامن غرب گريختند و به راه امام رحم نکردند.
“وحشت نکنيد آدميزاده است
از چهره فقط نقابش افتاده است”
اي يادگار يادگاران امام به پايت بوسه مي زنم و عاجزانه مي خواهم وجود
نازکت را آزرده گزند نکني. دست بردار از اينها، اينها مي خواهند راه شما را
بزنند اينان راهزنانند.
به قول پروين: “گهر وقت بدين خيرگي از دست مده” و به فرمايش حافظ:
“هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نيست که انجام کار چيست؟”
از ناصر خسرو قبادياني مدد مي گيرم و عرض مي کنم:
“اي آن که بود منزل و ماواي تو چشمم
بازآ که نباشد به جز از جاي تو چشمم”
شما نور چشم ما هستيد ما شما را همراه “ولي” دوست داريم دل رهبر را به دست
آوريد که دل شکستن هنر نمي باشد.
“در نظر ما تو عزيزي ولي
شرط بود پيروي رهبري”
جامي مي گويد:
“دلا منشين در اين ويرانه چون جغد
سوي مرغان قدسي آشيان، پر
بود گيتي درختي سر به سر شاخ
ولي جمله سوي يک اصل رهبر
نباشد شيوه مرغان زيرک
نشستن هر زمان بر شاخ ديگر”
شما زيرک هستيد و مي دانيد تاکيد امام و ابوي بر اصل ولايت بيهوده نبود و
تنها ولايت است که مي تواند آدمي را از گرداب تفرقه برهاند.
من پدر شما را به هزار دليل دوست داشتم که از همه مهمتر ارادت ايشان بعد از
امام به رهبري بود. سيد احمد آقا عارفي بود که از مقام و جاه، گذشته و به
توحيد پيوسته بود.
آن محرم رازهاي امام در نيمه شب هاي شب زنده داري از امام چه شنيد که در
مقابل ولي زانوي ادب زد؟ امام آن نادره مرد روزگار، از امام زمان(عج) چه
شنيده بود که اسلام را به آمريکايي و اسلام ناب محمدي(ص) تقسيم کرد و فرمود
پشتيبان ولايت باشيد. چرا تمام جبهه استکبار به ولايت فقيه چنگ ود ندان
نشان مي دهد و چگونه است که ولايت خار چشم آنها شده آيا با يک حساب
سرانگشتي نمي شود فهميد گوهر ولايت يعني چه؟
چرا دشمنان براي سران فتنه سوت و کف مي زنند و شما آن را نمي شنويد؟!
“همنشين تو از تو به بايد
تا تو را عقل و دين بيفزايد”
بوعلي سينا مي فرمايد:
“دو کس را اگر در جهان ديدمي
به دور سر هر دو گرديدمي
يکي آن که گويد بد من به من
يکي آن که بيند بد خويشتن”
غرض از مزاحمت براي شما اين بود که آيينه اي از امام و ابوي را در مقابلتان
بگيرم و گرنه شما درياي معرفتيد و ما هيچ ما نگاه؛
“بيزارم از مرام دروغين از
اين همه سلام دروغين”
ليبرال ها و سران فتنه به امام رحم نکردند، به شما و ما رحم مي کنند؟!
بياييد دور رهبر حلقه مهر بزنيم و از نااهلان و نامحرمان به خط امام(ره)
فاصله بگيريم. مردم فقط همين را از ما و شما مي خواهند.