پاسخ به: ارزیابی ابعاد شخصیتی امام خمینی
چهارشنبه 10 تیر 1388 3:17 PM
http://www.rasekhoon.net
نقش سیاسی فقه
شخصیت عرفانی امام
در
كنار این مسائل نباید از بعد عرفانی شخصیت امام(رحمه الله) غافل شویم. این
بعد ایشان را از تكبر، ظلم و زورگویی كه برخی حرفه ای های بی تقوای سیاسی-
كه قدرت سیاسی آنها بیش از طاقت روحی است - با به دست آوردن قدرت مطلق
سیاسی به آن دچار میشوند، مصون داشت.
امام(رحمه الله) با بیداری و هوشیاری عرفانی، توانست شخصیت خود را برای
دین خاضع نماید و با مجاهده و تقوا در صراط مستقیم گام بر دارد. او موفق
شد نهضتش را از هواهای نفسانی مصون دارد؛ همچنانكه توانست انقلاب را از
گزند امیال نفسانی دیگران حفظ كند. حضرت امام سجاد(علیه السلام) در این
رابطه می فرمایند: «اللهم فكما كرهت الظلم لی فقنی من ان اظلم؛ خدایا همان
گونه كه از ظلم در حق خود بیزارم مرا از ظلم كردن [به دیگران] مصون دار».
به نظر من، سلطه و حاكمیت خطرناك است؛ هرچند كه حاكمیت مرجع، ولی یا حاكم
مسلمان باشد؛ حتی در سطح ریاست بر ادارات. اگر انسان خود را بر اساس تقوای
الهی، محبت و ترس از خدا تربیت ننماید، حاكمیت و زمامداری _ حتی در
پستترین مراتب آن _ ممكن است انسان را به سقوط و تباهی بكشاند. این مطلب
را می توان بوضوح در سخنان حضرت امام سجاد(علیه السلام) مشاهده نمود:
«اللهم لا ترفعنی من الناس درجه الا حططتنی عند نفسی مثلها ولا تحدث لی
عزاً ظاهراً الا احدثت لی ذلة باطنة عند نفسی بقدرها؛ خدایا و درجه مرا در
میان مردم بالا مبر جز بعد از آنكه درجه مرا نزد خودم پست وذلیل گردانی
[تا مایه غرور من نشود] وپیش نیاور عزتی برای من درظاهر جز همان قدر ذلت
وخواری در باطن ذاتم كرم فرمائی». امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز هنگامی
كه كسی ایشان را مدح مینمود میفرمودند: «اللهم اجعلنی خیرا مما یظنون
واغفر لی ما لایعلمون؛ خداوندا، مرا بهتر از آنچه گمان میكنند قرار ده و
آندسته از اعمال مرا كه آنان از آن مطلع نیستند، ببخش و بیامرز ».
شجاعت سیاسی امام
امام(رحمه
الله) حركت اسلامی را یك تكلیف شرعی ـ مثل نماز و روزه ـ میدانست و به
همین جهت حتی تا خطرناك ترین مراحل، پیش رفت. بیداری، هوشیاری و آگاهی از
وظیفه امام(رحمه الله)، عوامل صلابت، پایمردی و شجاعت ایشان بود، كه برای
احتمالات منفی _ كه معمولا سیاستمداران به آن میاندیشند _ هیچ ارزشی
قائل نبود، همچنین راهحلهای ناقص را نمیپذیرفت. صلابت و عناصر ذاتی
شخصیت ایشان، شجاعت سیاسی را برای وی به ارمغان آورد و به واسطه همین
شجاعت، بدون هیچ ترس و واهمه ای با توكل بر خدا و استمداد از او، در راه
مبارزه قدم گذاشت؛. «اذ اخرجه الذین كفروا ثانی اثنین اذ هما فی الغار اذ
یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا؛ هنگامی كه كسانی كه كفر ورزیدند اورا
[از مكه] بیرون كردند، واو نفر دوم از دو تن بود، انگاه كه در غار [ثور]
بودند، وقتی به همراه خود می گفت : اندوه مدار كه خدا با ماست».
اطمینان امام به ملت
یكی
از دلایل شجاعت امام(رحمه الله)، اطمینان و اعتماد ایشان به ملت بود. یكی
از سخنرانیهای ایشان را به یاد میآورم كه در حضور دولتمردان فرمودند:
«هر چه ما داریم از خداست، و اگر چیزی هست از ملت است، من هیچ كاری
نكردهام.» امام(رحمه الله) به اخلاص، پاكی و ایمان مردم اعتماد داشت و
نقاط منفی ملت را نتیجه ضعف و انحراف زمامداران و آلودگی محیط پیرامون
میدانست. با این حال همراهی آنها را در تمام مراحل نهضت مشاهده كرده بود
و به همین دلیل تا آخرین لحظه اعتماد خود را به ملت از دست نداد و به هیچ
عنوان آنها را مسؤول ناكامیها نمیدانست؛. بلكه مسئولیت را متوجه كسانی
می كرد كه به عنوان اقلیت در مقابل انقلاب ایستادند؛ افرادی كه در مراكز
قدرت، یا در احزاب و تجمعات و دیگر جاها، جایگاهی داشتند. امام(رحمه الله)
به اكثریتی كه همواره همراه و در كنار ایشان پایداری می نمود ایمان داشت.
رشد سیاسی
آنچه
در جنبه سیاسی شخصیت امام(رحمه الله) جلب نظر مینماید، این است كه او
نیروهای مؤثر در معادلات سیاسی بینالمللی را از نظر دور نمی داشت؛. اما
با این حال اعتقاد و توجه به عامل غیب سراسر وجود وی را دربرگرفته بود.
امام(رحمه الله) در فهم وبررسی شرایط سیاسی جهان حكیم بود. و بر خلاف
بسیاری از رهبران سیاسی كه با ترس و هراس به قدرتهای استكبار جهانی
مینگرند، نقاط ضعف این قدرتها را مد نظر داشت.
خلاصه كلام اینكه، منشأ شجاعت سیاسی وی، خداوند متعال و عناصر و خصوصیات
ذاتی منحصر به فردی است كه خداوند در وجود او به ودیعه نهاده بود. البته
در این رابطه ملت نیز از نقش ویژهای برخوردار بودند.
زدودن روحیه شكست خوردگی
امام(رحمه
الله) می خواست روحیه شكست و ضعف را از قلب مردم بزداید. معمولاً مردم با
در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف به میدان مبارزه قدم میگذارند و طبیعی است
كه در ایستادگی در برابر نظام مستبدی چون رژیم شاهنشاهی، یا استكبار جهانی
دچار ضعف و سستی شوند. این مسأله همواره در تاریخ وجود داشته است،همچنانكه
در قرآن كریم و احادیث نبوی به حالتی از ضعف و هراس مسلمانان در برخی از
مراحل مبارزه اشاره شده است. مثلاً در سوره احزاب می خوانیم: «واذ زاغت
الا بصار و بلغت القلوب الحناجر وتظنون با الله الظنونا.هنا لك ابتلی
المومنؤن و زلزلوا زلزالا شدیدا؛ آنجا [بود كه] مؤمنان در آزمایش قرار
گرفتند وسخت تكان خوردند» ایمان به خداوند و امداد غیبی و پشتیبانی الهی،
عناصر ایمانی، روحی و روانی هستند كه قابل تفكیك از شخصیت انسان مسلمان
نخواهند بود. همین عناصر باعث می شوند كه احساس ترس و شكست از دلهای
مؤمنین رخت بربندد و در مقابله و رویارویی با مشكلات وسختیها توانا
گردند؛«أحسب الناس ان یتركوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون. ولقد فتنا
الذین من قبلهم فلیعملن الله الذین صدقوا ولیعملن الكاذبین؛ آیامردم
پنداشتند كه تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند ومورد آزمایش قرار نمی
گیرند؟ وبه یقین،كسانی را كه پیش از اینان بودند آزمودیم، تا خدا آنان را
كه راست گفته اند معلوم دارد ودروغگویان را [نیز] معلوم دارد» .
پیروزی امام و شكست نهضتهای دیگر
اگر
بین نهضت امام(رحمه الله) و دیگر نهضتهای اسلامی مقایسه كنیم، می بینیم
كه نهضتهای دیگر، شرایط لازم برای پیروزی را نداشتند. مردم در جهان اسلام
به طور كلّی وبه خصوص درخاورمیانه، همواره در نهضتها و حركتها با شخصیت
رهبر همراه میگردند نه با احزاب و جنبش ها. شاید قداست مرجعیت در اذهان
شیعه در این مسیر نقش مهمی داشته است؛ خصوصاً اینكه مسلمانان شیعه خود را
ملزم به تبعیت از احكام شرعی و فتاوی دانسته، ایستادگی و عصیان در برابر
مرجع را چون سر پیچی از اوامر پیامبر و ائمه اطهار و در نتیجه خداوند
متعال میدانند.
به همین دلیل، نهضتهای دیگر موفق به وحدت و یكپارچگی جامعه برای انقلاب
نشدند؛ زیرا تحركات آنها در سطحی محدود و خارج از برنامه ریزی و استراتژی
خاصی قرار داشت. اما امام(رحمه الله) موفق شد ملت را یكپارچه و متحد در
مقابل دستگاه شاهنشاهی قرار دهد. ملت نیز با توجه به لمس واقعیت موجود در
بطن جامعه، آمادگی این كار را داشت. ولی به عاملی جهت رهبری و به جریان
انداختن این قدرت بالقوه نیازمند بود. امام(رحمه الله) در همان ابتدای و
تولد نهضت، این واقعیت را درك نمود و تمام مخالفین رژیم شاهنشاهی را با
توجه به شرایط تلخ موجود جامعه در یك جبهه و با هدفی واحد ـ كه سرنگونی
رژیم مستبد شاهنشاهی بود ـ گردهم آورد و به این ترتیب به عنوان سمبل
مبارزه و انقلاب شناخته شد. امام(رحمه الله) در مسیر مبارزه با مشكلات و
خطرات زیادی دست و پنجه نرم كرد؛ مثلاً علی رغم اینكه یكی از بزرگترین
اساتید حوزه علمیه بود اما هنوز به عنوان مرجع تقلید معرفی نشده بود.
بهمین جهت شاه حكم اعدام ایشان را صادر كرد زیرا نمیتوان حكم اعدام برای
مرجع صادر كرد. مراجع، علما و روحانیان قم با صدور بیانیهای مرجعیت ایشان
را تأیید نمودند و او را از توطئهای كه شهید نواب صفوی را به كام خود فرو
برده بود نجات دادند.
بعد از تبعید، شخصیت فقهی و اصولی حضرت امام(رحمه الله) متبلور شد و در
همین راستا ایشان طرح حكومت اسلامی را در درس خارج خود مطرح كرد. كتابی با
همین عنوان، شامل نظرات و درسهای حضرت امام(رحمه الله) _ كه بیانگر
دیدگاه سیاسی ایشان است _ تألیف گردید و همین امر باعث شد تا توجه بسیاری
از مقلّدین و روحانیان به سوی وی جلب شود. با مطرح شدن امام(رحمه الله) به
عنوان مرجع تقلید، نهضت اسلامی نیروی مضاعفی یافت و تعداد مقلّدان ایرانی
و غیر ایرانی ایشان رو به فزونی نهاد. سخنرانیهای او بر روی نوار ضبط می
شد و در سراسر جهان توزیع میگردید. همه این عوامل باعث شد كه امام(رحمه
الله) به عنوان رهبر نهضت و حركت مخالف با دستگاه ستمشاهی شناخته شود.
تشكیلات نهضت به صورت متمركز و هماهنگ ـ اما نه به شكل ساختار شناخته شده
احزاب، بلكه با شكلی جدید ـ پایه ریزی شد و یاران امام(رحمه الله)
مسئولیتها را به عهده گرفتند.
اخراج امام(رحمه الله) از عراق و هجرت ایشان به پاریس، پیروزی بزرگی را
نصیب نهضت نمود؛ زیرا ایشان با استفاده از رسانههای ارتباط جمعی، صدای
انقلاب را به گوش تمام جهانیان رساندند. ایستادگی و پایمردی امام(رحمه
الله)، عدم قبول راه حلهای ناقص وگسترش دامنه انقلاب به تمام شهرهای
ایران، باعث شد كه نهضت به پیروزی نزدیكتر شود.
علاوه بر این، خصوصیات اخلاقی ملت مسلمان ایران با توجه به سابقه صد ساله
در مبارزات سیاسی و پشت سر گذاشتن حوادثی چون نهضت مشروطه و استبداد صغیر
و همچنین تدین و علاقه این ملت به علما و روحانیان و مراجع، نیروی تحرك
سیاسی و بسیج عمومی را تقویت بخشید. كه نظیر آن را در هیچكدام از كشورهای
منطقه نمی توان یافت.
البته می توان انقلابی مانند انقلاب سال 1920 عراق را در سیاق این مبارزات
و نهضتها نام برد؛ اما این انقلاب با بیداری و هوشیاری و درك ملت از
جزییات رخدادهای سیاسی در منطقه به وقوع نپیوست، در حالی كه ملت ایران به
علت درك و آگاهی سیاسی، آمادگی بسیج عمومی و حركت گسترده انقلابی را داشت.
انقلاب در مرجعیت و حوزه
هنگامی
كه سخنان امام(رحمه الله) در مورد گروههای متحجر حوزوی كه با وی به
مخالفت برخواستند را بررسی میكنیم، با اینگونه تعابیر مواجه می شویم:
«سخنان این گروه و تیرهای آنان كه قلب مرا نشانه رفته است، برای من بسیار
دردناكتر از گلولههای آتشین دشمنان است.» این مقدس مآبان دروغین كه علیه
انقلاب و تحركهای سیاسی موضع گیری مینمودند، همواره در تیر رس انتقاد
شدید امام(رحمه الله) بودند.
از سوی دیگر مشاهده مینماییم كه امام(رحمه الله) در تلاش بود كه حوزه و
دانشگاه را در كنار یكدیگر قرار دهد؛ تا با اتحاد و همبستگی این دو نهاد
مقدس، هر دو به كمال و تعالی برسند. در حقیقت امام(رحمه الله) از جو حاكم
بر حوزه ناخشنود بود و تحجر و عقب ماندگی برخی از مراجع و بزرگان را
شایسته حوزه نمیدانست.
همچنین ایشان در اولین روزهای تولد نهضت، در كنار اعلام نظریه ولایت فقیه
به عنوان نمونهای از حكومت اسلامی، حكومت ستم شاهی را مورد انتقاد قرار
میداد.
هدف امام(رحمه الله) از این حركت توجه دادن حوزه به مسائل درونی جامعه
اسلامی و ایستادگی و واكنش این نهاد مقدس در برابر تجاوزات استكبار و كفر
جهانی بود. به همین علت امام(رحمه الله) حوزهای را كه تحت سیطره عدهای
از متحجرین و كهنهپرستان قرار گرفته بود، نمیپسندید.
بر همین اساس ایشان بر ضرورت آگاهی مجتهد فقیه به مسائل زمانه تاكید می
نمود و آن را یكی از شرایط اساسی و لازم اجتهاد به حساب میآورد. نظر ماهم
دقیقاً موافق نظر ایشان است. اینجانب از اولین روزهای ورود به حوزه علمیه
نجف اشرف با حقیقت تلخ تحجر و عقب ماندگی بسیاری از تفكرات حاكم برحوزه
آشنا شدم و آن را یكی از بزرگترین معضلات موجود در حوزه علمیه دانستم. سپس
با افكار حضرت امام(رحمه الله) آشنا شدم و در این راه با وی همگام گردیدم.
امام(رحمه الله) اولین مرجع تقلیدی بود كه با شجاعت و صراحت تمام از وضع
موجود انتقاد كرد. در واقع ایشان انقلاب عظیمی را در سطح مرجعیت، رهبری
نمودند كه در طول تاریخ بی نظیر است.
امام خمینی و آیت الله خامنهای