0

هرچه در مورد پدر دوست دارین اینجا بگین(ویژه تولد حضرت علی و روز پدر)

 
SAEEDFALAHATI
SAEEDFALAHATI
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1390 
تعداد پست ها : 3
محل سکونت : بوشهر

روز پدر مبارک
یک شنبه 22 خرداد 1390  8:31 PM

روز پدر بر همه ی پدران عزیز مبارک باد

شب باز هم سراغ من مبتلا گرفت

آمد نسیم و خانه، هوای خدا گرفت

بغض آمد و گلوی دعای مرا گرفت

باز آشنای هر شبه راه دعا، گرفت

از دور می­رسد غم آوای نِی، پدر!

گویا مرا صدای تو می­خواند ای پدر!

2

خیمه زده به قلب زمین، آسمانِ دود

پُر شد زمین و مردمش از دودمان دود

گم می­شود صدای دعایم میان دود

ناآشناست با صلواتت، زبان دود

گویا خدا، پشت به این شهر کرده است

با مردم زمین و زمان، قهر کرده است؟

3

گاهی اگر چه«حال دعا»، قهر می­کند...

با دستِ بسته، خوف و رَجا، قهر می­کند...

با حَنجَره، مگر که صدا قهر می­کند؟!

نه کفر گفته­ام که: خدا قهر می­کند

سیمان و سنگ رُسته به جای چمن... که نیست

روی زمین، فقط دل تاریک من که نیست

4

هستند مردمان غریبی که روز و شب...

با چَشمهای منتظر از روم تا حَلَب...

سرگشته هوای تو، لبریز از طلب...

گاهی به شامگاه«ربیع...» و گهی«رجب»...

دلخوش به رقص شعله فانوس بوده­اند

با اسم دلگشای تو مأنوس بوده­اند

5

چَشم زمین به روی شکوه تو خفته ماند

قلب زمان اسیر غبارِ نَرُفته ماند

انبوه آیه­های زمینی نهفته ماند

توحید،«لااِلهَ» شد...«الّا» نگفته ماند

بتها نقاب بسته دوباره رسیده­اند

بوجهل­ها مقابل ما صف کشیده­اند

6

دنیا، شکست خورده آشوب و ماتم است

هر مرز نقشه، ساحل دریایی از غم است

قرآن به چَشم امت اسلام، مُبهم است

فرصت برای یاد تو این روزها کم است

روز و شب زمانه اسیر قوافی است

برهان قاطع«صلوات» تو کافی است

7

ای مثل کوه و رود و درخت و زمین، اصیل!

ای مهربان، که بود عروج تو بی­بدیل!

جارو کشیده راه تو را بال جبرئیل

وصفت برای من، شده«خرمای بر نخیل»

نقش مرا ز سینه دریای غم بکَن!

کشتی شکسته­ام مدد ای ناخدای من!

8

دنیا دری به روی نگاهت گشاده بود

تا پای سرشکستگی­ات ایستاده بود

سرکرده قریش به پایت فتاده بود

خورشید و ماه را به دو دست تو داده بود

تا لب ز آیه­های الهی جدا کنی

دست از گلوی جهل و سیاهی جدا کنی  

9

در کوچه­های مکه و طائف، دویده­ای

رنج هزار ساله ز مردم کشیده­ای

از هر قبیله زخم زبانها شنیده­ای

با آنکه زهر زِمزِمه­ها را چشیده­ای...

لبخند می­زدی، همه مشتاق می­شدند

مشتاق سایه تو و اُتراق می­شدند

10

با چهره­های سرد، سلامت رفیع بود

کوتاه قدّ مردم و نامت رفیع بود

حتی فرود موج کلامت، رفیع بود

شوق قُعود و روح قیامت رفیع بود

پیشانی تو را که به جنگی شکافتند...

آیینه را به بوسه سنگی شکافتند

11

آزار تو به آدم و حیوان، نمی­رسید

جز تو کسی به مردم حیران نمی­رسید

با مرگ، بودن تو به پایان نمی­رسید

تا اوج بام باورت انسان نمی­رسید

از سفره تو، بنده ناخورده­ای نبود

همخانه«ز دست تو آزرده»­ای نبود

12

نیمی تو را گرفته و نیمی نخواستند

آنان که از تو غیر نسیمی نخواستند...

جز خاطرات عهد قدیمی نخواستند...

از سیره تو خُلق سلیمی نخواستند

اسم تو را بهانه جمعی گرفته­اند

خورشید را ندیده و شمعی گرفته­اند

13

گویا کسی نخفته به پای«قرار» نیست

با رسم«سُنَّت» تو کسی سازگار نیست

یک مرد،«مؤمن» است و مقابل، هزار، نیست

یک گل، تمام رونق باغ و بهار، نیست

تغییر از تو... اذن شکوفایی از ولی است

راه رسیدنِ به محمد، فقط علی است.

سعید فلاحتی

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها