0

انسان و دین

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

انسان و دین
شنبه 21 خرداد 1390  3:42 PM

انسان و دین

قسمت دوم : چهار علت دین !


اشاره

یكى از مباحث مهم فلسفه دین، موضوع انسان و دین و چگونگى‏رابطه آنها است. رابطه انسان و دین زمانى درست ترسیم مى‏شود كه‏حقیقت دین و حقیقت انسان به خوبى شناخته شود، وقتى حقیقت دین وانسان، درست تبیین گردید، پیوند انسان و دین نیز به خوبى روشن‏مى‏شود.

آنچه گذشت: دین چیست؟


تبیین دین به علل چهارگانه

براى تبیین بهتر دین خوب است كه آن را به علل چهارگانه آن بیان‏كرد. چنان كه هرچیزى را اگر بخواهیم به طور كامل تبیین كنیم ‏باید چهار علت آن را تبیین كرد.

مراد از چهار علت، بیان علت فاعلى و علت غایى و علت‏صورى و علت مادى است. بنابراین در بیان علل چهارگانه دین مى‏توان‏گفت: مبدء فاعلى دین، خداست. یعنى تنظیم كننده اصول اعتقادى و اخلاقى و عملى آن خداوند است و مبدء غایى آن به دو غایت متوسط و نهایى تقسیم مى‏شود كه جامع آن تحقق سعادت دنیا و آخرت است، هدف ‏متوسط آن، قیام مردم به قسط و عدل است و هدف نهایى آن نورانى‏شدن انسان به نور الهى، مبدء صورى دین به صورت كتاب و سنت و مبانى عقلى جلوه مى‏كند و موضوع و ماده و محل آن هم، حقیقت‏ انسانیت است، چه به لحاظ فردى و چه به لحاظ اجتماعى.

خداوند مجموعه دین را به صورت پیام در اختیار انسان قرار مى‏دهد كه وى مى‏تواند از راه وحى و عقل به آن پیام‏دست‏یابد و هدف و غایت آن را به صورت هدف متوسط و نهایى تبیین‏كرده است تا در پرتو تحقق این هدف سعادت دنیا و آخرت او تامین‏شود. در بیان هدف متوسط قرآن میفرماید: «و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات‏و انزلنا معهم الكتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط‏» خداوند رسولان خود را با دلایل روشن فرستاده و با آنها كتاب و میزان‏نازل كرده تا مردم به قسط و عدالت قیام كنند یعنى توده مردم به‏قسط و عدل قیام كرده و قیام و قعود و همه فعالیتهاى فردى و اجتماعى آنها براساس قسط و عدل باشد. نه تنها اندیشه و حركات‏افراد بر اساس قسط و عدل باشد بلكه جامعه نیز باید بر اساس قسط و عدل بیندیشد و حركت كند.

در بیان هدف نهایى می فرماید: «كتاب انزلناه الیك لتخرج الناس‏من الظلمات النور باذن ربهم الى صراط العزیز الحمید» كتابى كه‏بر تو نازل كردیم براى آن است كه مردم را از تاریكى‏ها به سوى‏روشنایى به اذن پروردگارشان در آورى. به سوى راه خداوند عزیزحمید. این آیه مى‏فرماید: انسان نه تنها باید در مقام فعل اهل‏قسط و عدل باشد، بلكه در مقام یافته‏هاى قلبى و عقلى نیز اهل‏معرفت و شهود بوده و نورانى شود.
توده مردم به ‏قسط و عدل قیام كرده و قیام و قعود و همه فعالیتهاى فردى و اجتماعى آنها براساس قسط و عدل باشد. نه تنها اندیشه و حركات‏افراد بر اساس قسط و عدل باشد بلكه جامعه نیز باید بر اساس قسط و عدل بیندیشد و حركت كند.

نورانى شدن انسان در مرحله فعل به صورت قسط و عدل تجلى مى‏كندو در مرحله قلب به صورت شهود كامل و ادراك صحیح محقق مى‏شود. اگر كسى حق را درست مشاهده كرد و فهمید و این حق درست مشاهده‏شده و فهمیده را به طور صحیح پذیرفت و صحنه زندگى او جز ظهور وحضور نور الهى نبود، از دیدگاه قرآن آن كس نور جامعه است كه دربین مردم با نور مشى مى‏كند.

«او من كان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشى به فى الناس‏كمن مثله فى الظلمات لیس بخارج منها» آیا كسى كه مرده بوده سپس او را زنده كردیم و نورى برایش‏قرار دادیم كه با آن در میان مردم راه برود همانند كسى است كه‏در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد.

بنابراین هدف نهایى دین الهى نورانى شدن انسان است. انسانى‏كه «نورالسموات والارض‏» را مشاهده كند و به اندازه سعه هستى‏خود مظهر «نورالسموات والارض‏» مى‏شود به طورى كه اگر هستى اووسیع بود مظهر اسم اعظم مى‏شود و اگر محدود بود مظهر سایر اسماءالهى خواهد شد و انسانى كه نورانى شد سعادت دنیا و آخرت اوتامین است.

مبدء صورى دین مجموعه اصول و فروعى است كه از منابع دین ‏استخراج مى‏شود و این منابع مجموعه نقل و عقل ست‏یعنى صورت دین‏را هم با نقل و وحى مى‏توان شناخت هم با عقل، خصوصا در ارتباطبا بخش عقاید نظیر وجود خداوند و نبوت و پیامبر و اصل ضرورت‏معاد و مانند آن. عقل برهانى اساسى‏ترین و روشن‏ترین منبع دین‏است و آن چه كه از مجموعه منابع دین استخراج و استنباط مى‏شودهمه شئون فردى و اجتماعى انسان را تحت پوشش قرار مى‏دهد.

اما مبداء مادى و محل و موضوع دین غیر از انسان چیزى نیست. زیرا انسان موجودى است كه به دلیل برخوردارى از قدرت تفكر وشناخت و اختیار و انتخاب این استعداد را دارد كه ظرف تحقق دین‏الهى باشد.

بنابر این در دین حق ضمن اینكه باید به مبدء الهى آن توجه‏شود باید به غایت آن كه تامین سعادت دنیا و آخرت انسان باشدتوجه شود و صورت آن نیز به گونه‏اى تنظیم شده باشد كه توان‏تامین آن هدف را داشته باشد. نكته‏اى كه شایان توجه است: این كه‏تعریفهایى كه در كتب غربیان آمده برخى از آن‏ها به بیان مبدءحقیقى توجه نكرده‏اند و در غالب آن‏ها از غایت نهایى یعنى ابدیت‏انسان غفلت‏شده است.



تبیین دین باطل به علل چهارگانه

چنان كه دین حق را به چهار علتش تبیین كرده‏ایم، دین باطل رانیز مى‏توان به همان صورت تبیین كرد. اگر چه وجود باطل وجودبالعرض است و ظهور و حضور آن در صحنه هستى بالعرض زوال‏پذیرخواهد بود و اگر ظهور مى‏كند در پرتو حق، ظهور مى‏كند، دین باطل‏نیز بالعرض خواهد بود. و لذا تبیین دین باطل به اعتبار هستى‏بالعرض اوست علل اربع دین باطل عبارت است از: مبدء فاعلى او كه‏هوى و هوس انسان است.

قرآن فرمود: «اءفراءیت من اتخذ الهه‏هویه‏» و مبداء صورى آن عقاید و اخلاق و مقررات وهمى و خیالى است‏نه حقایق و مقررات عقلى، زیرا هوى و هوس هرگز با عقل و قلب كارندارد و حتى راه چشم و گوش را كه به سوى حق باز مى‏شود مى‏بندد وبه عبارت دیگر دین باطل از نظر علمى به محدوده وهم و خیال‏وابسته است و از جهت گرایش عملى به شهوت و غضب ارتباط دارد.
مبداء مادى و محل و موضوع دین غیر از انسان چیزى نیست. زیرا انسان موجودى است كه به دلیل برخوردارى از قدرت تفكر وشناخت و اختیار و انتخاب این استعداد را دارد كه ظرف تحقق دین‏الهى باشد.

موضوع و محل آن انسانى است كه به تباهى تن داده و هدف غایى اونیز سقوط در جهنم است و به عبارت دیگر: محصول

دین باطل سقوط‏ انسان در جهنم است كه براى ابد در آن معذب خواهد بود. «و لقدذرآنا لجهنم كثیرا من الجن و الانس‏»

اینكه گفته شد: غایت دین باطل سقوط در جهنم است‏باید توجه‏داشت كه این غایت‏بالعرض است و گرنه غایت عملى و بالذات نظام‏ آفرینش عبادت است كه در سوره ذاریات به آن اشاره شده است «وما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون‏» و غایت علمى و قلبى و عقلى‏را علم قرار داده و فرمود: «الله الذى خلق سبع سموات و من‏الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان‏الله على كل شى‏ء قدیر وان الله قد احاط بكل شى‏ء علما» هدف آفرینش نظام كیهانى آن است‏كه شما به علیم بودن و قدیر بودن خداوند عالم شوید و اگر كسى‏خدا را به علم و قدرت شناخت‏ به حیات هم مى‏شناسد زیرا آنكه علیم‏ و قدیر است‏حى است و اگر خداوند به حیات شناخته شود به سایراسماء حسنا نیز شناخته مى‏شود.

ناگفته نماند آنچه كه در این جا به عنوان هدف آفرینش مطرح‏شده، هدف آفریدگار و خالق نیست‏ بلكه هدف مخلوق و آفریده است. زیرا خداوند كمال مطلق و غنى بالذات است و لذا هدفى براى ذات‏خود ندارد، اما چون حكیم است‏به مقتضاى حكمت قطعا آفرینش هدفى‏دارد كه هدف مخلوق است و هدف مخلوق آن است كه به علم صحیح و ایمان كامل و عمل صالح نایل شده و در نتیجه به سعادت برسد.




دین حق واحد است و دین باطل متعدد

مطلب دیگرى كه در پایان این مقال توجه به آن لازم است اینكه‏چون مبدء فاعلى دین باطل هوى و هوس است و هوسها متفرقند، ازاین رو ادیان باطل متفرق و پراكنده‏اند و چون پراكنده‏اند منحصرو محصور نخواهد بود. زیرا هوس انسان محصور نیست. از این روخداوند در قرآن در برابر صراط مستقیم كه واحد است از راههاى‏پراكنده سخن مى‏گوید و مى‏فرماید: «و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم‏عن سبیله‏» انسانى كه از راه الهى و دین حق فاصله گرفت گرفتارراههاى باطل و گوناگون خواهد شد.




دانشمند بزرگ حضرت آیه‏الله جوادى آملى

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری
 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها