پاسخ به:مجله هنر / نقاشی
شنبه 21 خرداد 1390 3:16 PM
یک جفت نقاشی با کلمه برتر
|
● طرحی نوین برای نمایش مفاهیم عمیق به كمك نقاشی های ساده هر صفحه نقاشی، حتی هر قطعه ای از هر صفحه نقاشی یك نوآوری است. به آن جهت كه نبوده و ایجاد گردیده و تكرار آن نیز امكان ندارد. هر نقاشی یك اندیشه و هدف فكری را از تاریكی درون ذهن و قلب نقاش به روشنایی بیرون می كشد و آن را عیان و آشكار می كند. اگر نقاش اندیشه نو را تنها با كلمات توصیف كند، آن كه می شنود چندان برایش مفهوم و وجودی ایجاد نخواهد گردید، چه رسد كه این وجود، نو و بدیع هم باشد. همان كلمات اگر بر روی صفحه ای از كاغذ ظاهر شوند موجود جدیدی پا به روشنایی چشم ها و فكرها می گذارد كه گاه لبخند تحسین برانگیز و گاه ابراز نظرها و پیشنهادها را در پی دارد. ● یك جفت نقاشی (نقاشی- شعر) معمولا نقاشی و شعر در دو بخش مجزا از هم دسته بندی می شوند، اما نقاشی كه كلام فكر و شعر كه كلام قلب است، زمانی كه در یك موضوع گره خورده و مشترك شوند، می توانند تبدیل به نقاشی- شعر شوند، به گونه ای كه شعر خود نقاشی است با استفاده از كلمات و نقاشی عین همان شعر می شود برخاسته از تصاویر. پس هر دو نقاشی یا هر دو «نقاشی- شعر» می شوند. با توجه به وجود موضوع واحد برای هر نقاشی- شعر می بینیم كه در متن نقاشی نیازی به عنوان شعر و در شعر نیازی به توضیح شفاهی قسمت هایی از نقاشی نیست. و به گونه ای هستند كه لازم و ملزوم همدیگر و تكمیل كننده همدیگرند، حتی با حذف یكی، دیگری ناقص به نظر می آید. اما اساس نقاشی شعر بر دو چیز است: عضو برتر و كلمه برتر. در نقاشی عضو برتر متن و اصل و محور نقاشی و بیشترین مفهوم آن است و در شعر كلمه برتر آن چیزی است كه شعر حول محور آن می چرخد و اساس شعر را بنا كرده است. عضو برتر نقاشی می تواند عنوان شعر را بیان كند، بی آن كه برای شعر عنوانی و نامی برگزیده شده باشد و كلمه برتر می تواند محور كلی و اصل و اساس نقاشی را تفسیر كند. از این نوع نقاشی جفتی برای كارهای معنوی، مذهبی، مقدس، عالی می توان استفاده كرد. برای مناسبت های مختلف هم می توان به كار برد. و چون در نقاشی جفتی یا همان نقاشی- شعر موضوع و محور مشترك است، می توان موضوع و جهت راحتی در ابتدا مشخص كرد و بعد نقاشی- شعر آن را تنظیم كرد. ● اهمیت این نمونه ها هر صفحه نقاشی خود یك آفرینش است. پس نیاز چندانی به نوآوری همانند نوآوری هایی كه در تولیدات صنعتی و ماشین آلات و... است در نقاشی احساس نمی شود و چنین توقعی هم در نقاشی وجود ندارد، اما در روش ها و تكنیك های نقاشی گاه نوآوری ها به جلوه های زیباتر كمك می كند. نقاشی های من جز با چند مدادرنگی و برگه ای از كاغذ كشیده نمی شوند، لذا از جهت استفاده از تكنیك ها و وسایل نوآوری ندارد، اما نقاشی من از آن جهت نوآوری است كه كلام مجزای فكر و قلب را به كلام مشترك تبدیل می كند. آنچه كه فكر بیان می كند و آنچه كه قلب می گوید؛ شاید از لحاظ سبك جدا باشند، اما آنها را می توان یكی كرد. نقاشی تصویر و كلمات با هم همراه شده و همدیگر را تكمیل می كنند و تبدیل به «نقاشی- شعر» می شوند، تا به حال روش آن بوده است كه باید حتما ما آثار هنری خود را دسته بندی و تقسیم كنیم؛ یا شعر یا نقاشی. من هر دوی آنها را با هم و در كنار هم قرار می دهم و نام آن بخش هنری را هم نقاشی- شعر می گذارم. هر نقاشی- شعر، موضوع خود را دارد و با توجه به نقاشی نیازی به عنوان شعر و با توجه به شعر نیازی به توضیح شفاهی قسمت هایی از نقاشی نیست. ● بحث و استدلال سیاهی دنیای ستم گرفته را گاه شاید بتوان در نقاشی عدالت پاك كرد و درد و غم آن را تسلی بخشید. نقاشی یك تسلی است. تسلی ستم ها، ظلم ها، تغییر ناپذیرها. با به تصویركشیدن وعده های به انتظار مانده، آشفتگی ها را می توان در آن به ساد گی تبدیل به آرامش كرد. تنها با یك نگاه، شیرینی آرامش را چشید و از آن لذت برد، نه فریب كه امید را منتقل كرد، گرچه آن امید آن قدر دور باشد كه نتوان به دست آورد. با یك جفت نقاشی می توان یك عبارت و یك كلمه فكری را در آن واحد هم به فكر و هم به قلب انتقال داد. منظور از یك جفت نقاشی، نقاشی كلام و نقاشی نگاه است. یعنی شعر به گونه ای نقاشی است كه تصویر را در ذهن می سازد و نقاشی می كند و هر كس به نگاه و دید و برداشت خود از شعر در ذهن خود نقاشی قابل دیدن خود را می سازد، اما اگر این كلام رابا نقاشی تصویری كه قابل دیدن برای هر فرد باشد آمیخته كرد، یك نقاشی براساس همان كلام شعر و در جهت و منظور همان شعر و كلام ایجاد گردیده است. این نقاشی مقصود كلام شعر را همان طور كه هست ایجاد و منتقل می كند. نقاشی جفتی یعنی برای هر منظور و هر هدف، نقاشی آن كشیده شود و شعر و كلام آن گفته شود. ¤ در لابه لای كلمات شعر كلمه ای اساسی و در لابه لای شكلهای نقاشی عضوی از اعضاء نقاشی است كه مشتركاً هدف آن كار را نشان می دهند كه من به آن كلمه برتر و عضو برتر می گویم. كلمه برتر در شعر و عضو برتر در نقاشی هستند كه گره خورده و پیونددهنده نقاشی- شعر هستند. ● عضو برتر من به چهره ها و تصاویر اشخاص در عكس های آنان، به منظور یافتن راهی برای نقاشی چهره آنان دقت كرده ام. در نتیجه از آن راهی كه در طراحی برای كشیدن شكل دقیق هر فرد به صورت تقسیم بندی اعضاء چهره استفاده شده به یك راه دیگری رسیده ام. نیازی نیست كه برای همه چهره ها یك قالب بندی كلی چهره و تقسیم بندی خطوط افقی و عمودی چهره، برای نقاشی اعضاء آن استفاده كنیم. هر چهره را با قالب خاص خود می توان نقاشی كرد. در نتیجه تفاوتی كه حاصل می شود، آن است كه با استفاده از عضو برتر اندازه های هر كدام از اعضاء با آن مشخص می شود چه به صورت افقی و چه به صورت عمودی و در تناسب و خاص آن چهره و عضو برتر آن است كه می توان به چهره زیبایی بیشتری بخشید. مثلاً ما در چهره گریم شده، چهره را زیباتر از آن چه كه واقعاً است می بینیم و نقاشی با عضو برتر هم همین حالت گریم را به چهره می بخشد و چهره را زیباتر نشان می دهد. از این روش می توان برای كشیدن چهره های ندیده و چهره های انتزاعی استفاده كرد و مشكل داشتن نمونه واقعی برای كشیدن این نوع چهره ها را حل كرد. البته در همه موارد و عموم چهره ها نیز می توان این كار را انجام و تعمیم داد. برای نقاشی هر چهره باید به كل اعضاء هر چهره دقت كرد و اگر چهره زیبایی چندانی نداشته باشد، عضوی را كه در میان اعضاء آن زیبایی و یا یك نوع برتری نسبت به بقیه اعضاء چهره را دارد یافت و از آن جا شروع كرد. در چهره ای كه زیباست، عضوی كه از میان اعضاء زیبایی چهره، زیباتر می نماید را انتخاب كرد و كار را از آن جا شروع كرد. وقتی این عضو برتر را پیدا وانتخاب و نقاشی كردیم بعد تناسب سایر اعضاء چهره را با آن یافته و از لحاظ اندازه نیز با توجه به عضو برتر به كشیدن سایر قسمتهای نقاشی و چهره اقدام می كنیم. من در تجربه ام، چهره ای را از لب شروع كرده و عضو برتر را «لب» قرار داده ام و در چهره ای دیگر عضو برتر را چشم و در چهره ای دیگر عضو برتر را ابرو قرار داده ام. این عضو برتر به دلیل تفاوت چهره ها متقاوت است و نمی توان گفت یك عضو در همه چهره ها عضو برتر است. وقتی این كار را بكنیم چهره زیباتر از اصل خود درمی آید و گویی همان گریم در نقاشی انجام گرفته است. در گرافیك و یك نقاشی غیرچهره نیز می توان از یك عضو و كلمه برتر شروع كرد و نقاشی را حول محور آن كشید. من در تجربه ام از عضو و كلمه برتر در نقاشی و گرافیك به این ترتیب استفاده كرده ام كه یك كلمه یا عبارت یا جمله را از حدیث یا متن یك دعا یا شعرهای خود انتخاب كرده و آن را اساس كار قرار داده و ادامه كار را حول محور آن كشیده ام. به عبارت دیگر از متن یا جمله یا شعر یك فكر كلی حاصل می شود كه خود آن بر روی نكته ای خاص متمركز می شود. |
معصومه واحدی |
روزنامه کیهان |