پاسخ به:مجله هنر / نقاشی
پنج شنبه 19 خرداد 1390 6:41 PM
هنر سیاسی در آلمان
|
جنبش «نئواكسپرسیونیسم» آلمان، در كنار دستآوردهای مختلفی كه داشت، به طوری آشكار مشوق هنر سیاسی نیز بود. یورگ ایمندورف (متولد ۱۹۴۵ Jorg Immendorff) نظرات مستقیم و صریحش را در مجموعه آثاری تحت عنوان «كافه آلمانی» كه از اواخر دهه هفتاد تا اواسط دهه هشتاد پدید آورد، درباره تقسیم آلمان گنجانده است. در كنار این وجه سیاسی، بهكارگیری مجدد درونمایههای نوستالژیك كه در آثار اصیل اكسپرسیونیستها بسیار رائج بود نیز از خصلتهای بارز این جنبش به شمار میرود. بدین ترتیب، به دلائل آشكار و كاملاً بدیهی، جنبش اكسپرسیونیسم نوین در اذهان عمومی به مظهر تجدید حیات آلمان پس از جنگ جهانی دوم تبدیل شد؛ اما در عین حال، این جنبش با تحولات هنر در نقاط دیگر جهان، ازجمله در آمریكا و ایتالیا، در مواردی همسازی داشت. در آمریكا، اصلیترین چهره سازگار این جنبش،فلیپ گاستون بود كه پیشتر از پیروان جنبش اكسپرسیونیسم انتزاعی محسوب میشد. وی در اواخر دهه ۱۹۶۰ با بازگشتی متهورانه به سوی كارهای فیگوراتیو، دنیای هنر آمریكا را بشدت تحت تأثیر قرار داد. این دوره از آثار او به گونهای تحسینبرانگیز، جسورانه، راحت و در عین حال خشن و ناهنجار بودند. گاستون با خلق آثاری از این قبیل، نسل خود را قاطعانه تخطئه كرد و به نسل جوانتر و تازه از راه رسیده، تمایل نشان داد. وی همواره تلاش میكرد از آثار خود به مثابه ابزاری برای نقدی تند و تازیانهوار از آنچه كه در جامعه آمریكا اتفاق میافتد، بهره گیرد. در مجموع، جنبش نئواكسپرسیونیسم آلمان را میتوان نقطه عطفی در تاریخ هنر قلمداد كرد. در این دوره،هنرمندان با بازگشت به ارزشهای سنتی و خلق راهكارهای جدید به منظور برقرار كردن ارتباطی نزدیكتر با مخاطب دری تازه به روی انسان قرن بیستم گشودند و چشم وی را به نادیدهها و شگفتیهای تازهای باز كردند كه نشان از ارزشهای اخلاقی داشت. هنرمندان این جنبش، هركدام، سهمی بسزا در ارتقاء كیفیت آثار هنری و مردمی كردن آن برداشتهاند، گرچه شیوههای آنها بظاهر با هم تفاوت داشت اما همه تقریباً یك هدف واحد را دنبال میكردند و آن خارج كردن نقاشی از حالت مرده و كلیشهای آن بود. «یورگ ایمندورف» ـ نقاش، گرافیست و مجسمهساز آلمانی ـ یكی از نمایندگان اصلی جنبش نئواكسپرسیونیسم آلمان و از بانیان هنر سیاسی در این كشور است. ایمندورف یكی از سرپلهای هنری،برای آلمانی دوباره یكپارچه شده به شمار میآید. این هنرمند كه موضوعات سیاسی به نحو آشكار و چشمگیری در آثارش هویداست خیلی زود خود را با سرنوشت دو آلمان (جمهوری فدرال و جمهوری دمكراتیك) پیوند داد. او كه در سال ۱۹۶۳ تحصیلات هنریاش را در آكادمی هنر دوسلدورف آغاز كرد، ابتدا تحصیل در رشته نمایش را برگزید، اما بعد از گذراندن سه ترم، تغییر رشته داد و در كلاس پروفسور «یوزف بویز» ـ یكی از هنرمندان معاصر آلمان كه به دلیل خلق چیدمانهائی چشمگیر معروف است ـ ثبت نام كرد. اواخر دهه ۶۰ تحت تأثیر بویز، با خلق نقاشیهای كنشی (Aktion Malerei)، معروفیت جهانی كسب كرد. وی هدفی مشخص داشت و شعارش این بود كه نقاشی باید به هنری همهكس فهم تبدیل شود. در ژانویه ۱۹۶۸ اولین شاهكار از مجموعه شاهكارهای هنر اجرائیاش را اجرا كرد كه درواقع نوعی اعتراض بود. وی درحالیكه كنده درختی را روی زمین میكشید از جلوی مجلس نمایندگان فدرال، بالا و پائین میرفت. او قصد داشت با این كار، علیه سیاست دولت فدرال اعتراض كند. در اثر دیگرش با نام «لطفاً از اینجا رد شوید» پرده برزنتی پاره و چاكخوردهای را مقابل تماشاگر قرار داد و با زبان ایجاز، بیارزشی و ابتذالِ نقاشی غیرسیاسی را به مخاطب گوشزد كرد. دلواپسی عمیق این هنرمند، از بابت سادهلوحی و بیخبری سیاسی هنرمندان است كه آن را به نحوی شایسته در كتاب معروفش «حالا و همینجا: انجام بده، آنچه را كه انجام دادنی ست»، چاپ شده در سال ۱۹۷۳، تجزیه و تحلیل كرده است. بعد از تقسیم آلمان به دو دولت مستقل،ارتباط هنری هنرمندان در این دو كشور بكلی قطع شد. یورگ ایمندورف همراه با نقاش معروف اهل برلین شرقی ـ آ.ار.پنك (A.R.Penck) ـ ازجمله هنرمندانی بودند كه این سكوت سنگین را شكستند و خط پایانی بر آن كشیدند. وی بعد از دیدارش از برلین شرقی خود را وقف مشكلات پس از دوران جنگ در آلمان كرد. از سال ۱۹۷۸ به بعد مجموعاً ۱۶ اثر از مجموعه تابلوهای معرفش با قطع بسیار بزرگ و با عنوان «كافه آلمانی» پدید آمد. این نام، برگرفته از یك دیسكوتك در دوسلدورف است كه محلی بود برای ملاقات شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و درواقع نمادی بود از مناقشات شرق و غرب آلمان. در تابلوی «زمستان» از مجموعه نقاشیهای «Birra-DDrrr» پنك و ایمندورف را میبینیم كه به وسیلهدیواری از یكدیگر جدا شدهاند، اما از بالای دیوار دستانشان را به سوی هم دراز كردهاند. ایمندورف با آثار و فعالیتهای هنریاش، مخصوصاً تدریس در انستیتوی ملی هنر و آكادمی هنر دوسلدورف تأثیری بسزا بر هنر زمان حال داشته است. وی كه بیشتر با نقاشیهای سیاسیاش شناخته شده،ایدههای مردمسالارانه و انقلابیاش را به موضوعات نقاشیهایش تبدیل كرده است. تقسیم آلمان و پیامدهای ناشی از آن كه ایمندورف خود را با آن در اثر عاطفی ـ سمبولیك «كافه آلمانی» درگیر میسازد نیز در شمار موضوعات هنری وی است. این نقاش و گرافیست، زبان هنری استعاریاش را در هنر مجسمهسازی خود نیز وارد كرده است. او بر خلاف بسیاری از نقاشان آلمانی كه بعد از سال ۱۹۴۵ (پایان جنگ جهانی دوم) فالیت خود را بر نقاشیهای مرده و غیرضروری متمركز كرده بودند، به خلق تابلوهای گویا با موضوعات انتقادی از وضعیت اجتماعی ـسیاسی آلمان روی آورد و بهعنوان یكی از نمایندگان پیشرو جنبش جدید «نقاشی تاریخی» در آلمان شناخته شد. ایمندورف در سال ۱۹۸۹ موفق به اخذ درجه دكترا از مدرسه ملی هنر در فرانكفورت شد و از سال ۱۹۹۶ به این سو، استاد آكادمی هنر دوسلدورف بوده است. او علاوه بر نقاشیهایش، تندیسهای پراحساسی نیز خلق كرده است. این هنرمند، تاكنون جوائز متعددی از بنیادها و مؤسسههای مختلف دریافت كرده است. روز سهشنبه سوم فوریه نیز موفق شد جایزه بخش فرهنگی نشریه «بلوار» (Boulevar Zeitung) را به دلیل خدمات با ارزش هنریاش از آن خود كند. مترجم: مهدی بدری |
پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر |