پاسخ به:مجله هنر / نقاشی
پنج شنبه 19 خرداد 1390 5:39 PM
نقاشی، فرصتی برای تأمل در طبیعت
|
هنر شرقی از هر جهت با هنر غربی متفاوت است و این آشکارترین علتی است که موجب شناخت دیرهنگام هنر شرقی توسط غربی ها شده است. برخلاف غربی ها که بر روی بوم نقاشی می کردند، چینی ها در دوره نفوذ آیین بودایی دیوارنگاری کرده و در برخی دوره ها بر روی کاغذ نقاشی می کردند و به دلیل کم دوام بودن کاغذ، امروزه بسیاری از آثار کهن در دسترس ما نیست. همچنین برخلاف غربی ها، از رنگ های روغنی استفاده نمی کردند و لطافت آبرنگ را در بیان حالات و روحیات خود مناسب یافتند. (دورانت) نقاش چینی هرگز جهان را به صورت کامل نمایش نمی دهد، بنابراین نگاه او با نگاه سنت گرای غربی که جهان را به شیوه ای «وابسته به معماری» می بیند متفاوت است. (بورکهارت) نقاشی های چینی بر روی طومارهای ابریشمی کشیده و در محفظه های گرانبها نگهداری می گشت و تنها در لحظات آرام گشوده می شد تا مؤمنان بر آن ها نگاه کنند و تأمل کنند. دیدن یک نقاشی مانند خواندن قطعه شعر زیبایی بود که با تأمل صورت می گرفت. (گامبریج) چینیان تنها تصاویر کوچک را بدون قاب به دیوار آویزان می کردند و گاه یک سلسله تصویر را روی تجیر می کشیدند. آنان هیچگاه تصاویر بزرگ را به دیوار نمی آویختند، بلکه آن ها را لوله می کردند و به دقت در جایی نگه می داشتند. سپس گاه برای تماشا آن ها را می گشودند و در واقع به مطالعه آن ها می پرداختند. این موضوع باعث دور ماندن شاهکارها از چشم مسافران غربی و در نتیجه آشنایی دیرهنگام آنان با هنر شرقی شد. (دورانت) از سرآغاز هنر چینیان اطلاع زیادی در دست نیست، تنها می دانیم که چینیان در هنر مفرغ ریزی در زمان های بسیار دور به مهارت رسیده بودند و در هزاره نخست قبل از میلاد این ظروف مفرغی در معابد باستانی استفاده می شد. در قرون بلاواسطه قبل و بعد از میلاد، چینیان مراسم تدفینی مشابه مراسم تدفین مصریان داشتند و در آرامگاه هایشان آثاری از بازنمایی های بسیار زنده ای از زندگی و عادات روزگارشان برجای مانده است. در این بازنمایی ها برخلاف خطوط صاف و مکسر مصریان، چینیان خطوط منحنی را به کار می بردند.(گامبریج) نقاشی چینی حتی چند قرن قبل از میلاد، یکی از هنرهای مهم به شمار می آمد. در آغاز دوره میلادی نقاشی چینی به اوج خود رسید. در قرن های سوم و چهارم میلادی، هنگامی که آیین عیسی فرهنگ و هنر کناره های مدیترانه را متأثر کرد. آیین بودا در هنر چین انقلابی پدید آورد. سپس با آیین دائو آمیخت و هنر چین را از هنر هندو متأثر گرداند. (دورانت) تأثیر آیین بودا بر هنر چین تنها موجب شکل گیری آثار جدید برای هنرمندان نشد، بلکه موجب گردید که به تندیس ها و تصویرها از نو نگریسته شود و دستاورد هنرمندان از احترام بیشتری برخوردار شود. چین نخستین سرزمینی بود که تصویرسازی را امری حقیر نمی پنداشت و نقاش از مقامی همانند یک شاعر برخوردار بود. (گامبریج) برخی از آموزگاران بزرگ چین هنر را وسیله ای می پنداشتند که می توانست نمونه های بزرگ فضیلت و تقوا در دوران های زرین گذشته را در خاطر مردم زنده کند. (گامبریج) در نظر چینیان انسان با طبیعت هماهنگ است و معنای شادمانه زیستن همگام بودن با طبیعت است. انسان هیچگاه بر طبیعت مسلط نیست، بلکه بخشی از آن است. (گاردنر) هنرمندان چینی نقاشی «آب و کوه» را نه برای آموزش و نه برای تزئینات آغاز کردند. هدف آن ها فراهم آوردن موضوعی برای تفکر و تأمل بود. (گامبریج) نقاشان چینی به فضای آزاد نمی رفتند تا در مقابل چشم انداز، طرح اولیه آن را تهیه کنند. شیوه آموزش آنان نیز همراه با شیوه عجیبی از مراقبه و تمرکز بود. آنان ابتدا در نقاشی کردن درخت های صنوبر، صخره ها و ابرها نه با مطالعه طبیعت بلکه با بررسی آثار استادان مشهور گذشته به مهارت می رسیدند. هنگامی که این مهارت ها را کامل فرا می گرفتند به سفر در طبیعت می پرداختند و درباره زیبایی طبیعت تأمل می کردند. سپس وقتی به خانه بازمی گشتند سعی می کردند با در کنار هم قرار دادن تصاویر ذهنی خود آن حالات را دوباره زنده کنند. لازم بود که آنان در استفاده از قلم و جوهر چنان ماهر باشند که بتوانند قبل از اینکه الهام آن ها تازگی خود را از دست بدهد، تصاویر ذهنی را روی کاغذ آورند. (گامبریج) هنرمند پیش از شروع کار ابزار و وسایلش را آماده می کند. گویی مقدمات آیین یا مراسمی را برگزار می کند. «چینیان نقاشی را شاخه ای از خوشنویسی می دانستند و با همان قلم مویی که خط می نوشتند، صورتگری نیز می کردند. بسیاری از شاهکارهای کهنسال آن ها فقط با قلم مو و مرکب به وجود آمده است، چون خط چینی در آغاز نوعی رسم یا نقاشی بود، چینیان نقاشی را در شمار خط می آوردند و خوشنویسی را یکی از هنرهای اصلی می شمردند.در چین و ژاپن نوشته های زیبا را بر دیوارهای خانه ها می آویزند و همچنانکه هنردوستان اروپایی در پی ظرف ها و تصویرهای هنری تلاش می کنند، آنان نیز در گردآوری شاهکارهای خط می کوشیدند.» (دورانت) هنرمندان چینی، شعر را با خطی زیبا بر روی تصاویر می نوشتند، به طوری که سه هنر نقاشی، خوشنویسی و شعر را در یک اثر گردهم می آوردند. حال به بررسی برخی ویژگی ها می پردازیم که نقاشی چینی را از نقاشی سایر اقوام دیگر متمایز می کند: ▪ طبیعت دوستی: آیین دائو به چینیان آموخته بود که به عواطف خود نسبت به طبیعت احترام بگذارند و آیین بودا به آن ها گوشزد می کرد که انسان از طبیعت جدا نیست. شاعران، فیلسوفان و نقاشان هر یک به نوعی به طبیعت پناه می بردند و آن را مظهر آرامش در مقابل زندگی پرشور شهری می دانستند. چینیان با وجود سرما و سیل و قهر طبیعت، همواره انسان های طبیعت دوستی بودند و هزار سال پیش از اروپاییان به طبیعت روی آوردند. (دورانت) طرد بعد نمایی (پرسپکتیو): در آثار نقاشی چینی بر خلاف نقاشی اروپایی پرسپکتیو یا علم مناظر و مرایا وجود ندارد. در واقع منطق این علم از نظر چینیان پذیرفته نشده است. چینیان معتقدند که نشان دادن عمق در صفحه نقاشی که هیچگونه عمقی ندارد، کاری ساختگی است و واقعیت ندارد. برخلاف بسیاری از نقاشی های غربی، هیچ نقطه تلاقی واحدی کل پرسپکتیو را سازمان نمی دهد و نتیجتاً چشم تماشاگر آزادانه به حرکت در می آید. ولی برای درک کامل این نقاشی ها باید توجه مان را بر جزئیات بسیار ریز و خصوصیت و نقش هر خط متمرکز سازیم. (گاردنر) بنابراین،این بیننده به کمک «رویت تدریجی» به مشاهده اثر می پردازد. (بورکهارت) به این ترتیب که در نقاشی های عمودی که در مقابل بیننده نشسته آویخته می شود، تصویر به تدریج با صعود از پایین به بالا دیده می شود. در نقاشی های افقی که به صورت طوماری کشیده می شوند، همگام با باز شدن طومار از سمت چپ و جمع شدن آن در سمت راست، نوعی همپوشانی موجب پیگیری نقوش و رویت تدریجی آن می شود. پرهیز از واقع گرایی: نقاشان چینی از واقع گرایی و توصیف اشیا دور بودند. هدف آنها تنها ایجاد حالتی در تماشاگر بود. آنان تنها به زیبایی می اندیشیدند و کشف حقیقت را به عالمان سپرده بودند.(دورانت) ▪ اهمیت خط: صورت یا شکل مهمترین عنصر نقاشی چینی است و این صورت به کمک خط شکل می گرفت و نه به کمک رنگ. (دورانت) بزرگترین شاهکارهای چینیان با مرکب سیاه و بدون استفاده از رنگ های گوناگون شکل گرفته اند. خط مهمترین عنصر نقاشی چینی بوده است و هنرمندان چینی با دقت و تمرکز فراوان و با حرکاتی سنجیده به رسم خطوط محکم و پایداری دست می زنند که پس از کشیدن پاک نمی شود و احتیاج به قدرت ذهنی بالایی دارد. ▪ موضوع: نقاشان چینی در انتخاب موضوع محدودیتی نداشتند، زیرا تنها هدفشان ایجاد شکلی با معنی بود. انسان، کمتر موضوع نقاشی قرار می گرفت و آدم هایی که در تصاویر چینی دیده می شدند همه سالخورده و شبیه یکدیگر بودند. صورت هایشان از یکدیگر مشخص نمی شدند و ویژگی های فردی اهمیتی نداشتند. گل ها و جانوران بیشتر از انسان مورد توجه بودند. گاه گل یا جانور نماد یک مفهوم بود. بسیاری از هنرمندان تمام طول زندگی خود را به کشیدن یک حیوان می پرداختند. (دورانت) |
کتاب شناسی: ۱- بورکهارت، تیتوس، هنر مقدس، جلال ستاری ۲- گاردنر، هلن، هنر در گذر زمان، محمد تقی فرامرزی ۳- گامبریج، ارنست، تاریخ هنر، علی رامین ۴- دورانت، ویل، مشرق زمین گاهواره تمدن، احمد آرام،ع. پاشایی، امیر حسین آریان پور * سالومه پزشک پور aftab.ir |