پاسخ به:مجله هنر / نقاشی
چهارشنبه 18 خرداد 1390 5:53 PM
ماشینهای فیگوراتیو
|
![]() بیتوجه به نمایشگاه در نگاه جدی بر آثار استاد قطعا نمیتوان انکار کرد که او یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین هنرمندان ایران است. در بحبوحه دو دهه ۱۹۵۰ و۱۹۶۰ میلادی به خصوص سزار (هنرمند ایتالیایی) و در آثار آرمان (هنرمند اسپانیایی) میل به کار کردن با قطعات اوراقی اتومبیل به عنوان ماده کار (ماتریال) تبدیل به گونهای قالب هنر شد چرا که استفاده از این گونه قطعات اشارهای بود به فضای دهه ۶۰ به خصوص در اعتراض به تکنولوژی که نمونههایش را میشود در آثار این هنرمندان و سایرین دید. استاد تباتبایی در دهههای ۴۰ و۵۰ بر خلاف اکثر هنرمندان دیگر ایران – معروف به هنرمندان مکتب سقاخانه- که میل به گونههای پاپ آرت و جریانات قالب هنری آمریکایی- انتزاع پسانقاشانه، میدان رنگی یا بومهای تغییر شکل داده داشتند- او اتفاقا منبع الهامش را در جایی دیگر قرار داد. این اولین و مهمترین نکته اساسی در آثار این هنرمند بود. وجه طراحی هندسی البته از بسیاری پیشتر در آثار او دیده شده بود. چنانچه تعداد نقاشی او از گاوها که در نمایشگاه ذکر شده بود، تماما تمایل به گونهای کوبیسم – صرفا به معنی طراحی اجسام به صورت اجسام هندسی- قابل مشاهده است. این نحوه طراحی در دیگر آثار طراحی و نقاشی استاد نیز قابل مشاهده است. در مجموعه «مرغ نه؛ آدم نه» دیگر مجموعه آثار فیگوراتیو اوست که ذاتا فیگور را تبدیل به اجسامی هندسی میکند، تمایلی به مکانیکی کردن – در طراحی ابتدا- در اکثر تصاویر او از فیگور قابل مشاهده و پیگری است. شکل تکاملیافته این طراحی را میتوان بعدتر در مجسمهها دید. آثاری که مشخصا فیگور را تبدیل به ماشینی مکانیکی میکنند. با این وجود نباید این نگاه را به غلط تعبیر کرد، چون باید قطعا ذکر کرد فیگور در آثار استاد، نه به شیوههای مرسوم فیگور از انسان که اتفاقا شباهت عمیقی به نحوه برخورد هنرمند کهنتر ایرانی با فیگور دارد، همچنان در آثار کهنتر نقاشی ایران فیگور انسانی نه فیگوری کشیده شده از انسان به قصد بازنمایی است. در آثار استاد ژازه تباتبایی نیز با برخوردی مشابه با فیگور مواجهیم. به بیان دیگر فیگور در آثار استاد نه تصویری از انسان به قصد بازنمایی، که کوششی برای خلق انسانی مثالی است. قلممو و رنگ جایشان را به قطعات اوراقی ماشینهای اسقاطی دادهاند. مسیر همان است، مواد مصرفی تغییر کردهاند. پس در وجه مهم کار استاد، باید گفت بیهوده نیست که در اینگونه نگاه به فیگور و جهان تصور نحوه برخورد با ماده کار را نیز تغییر میدهد. پس باز بیهوده نیست که در آثار استاد صورتها گرد است؛ چون در نگارگری ایرانی نیز صورت گرد است- تعبیری از قرص ماه- به این ترتیب چرخ دنده به عنوان خط مشخص کننده تکچهره تبدیل به «شمسه» میشود که باز موتیفی است برآمده از هنر ایرانی. آثار استاد تباتبایی موتیفی دارد که کارکردی ایرانی پیدا میکند. با این توصیفها میتوان وجه ایرانی بودن، و یگانه بودن آثار استاد را درک کرد. تمایل به استیلیزه کردن فیگورها و رسیدن به نوعی انتزاع در تصویرگریشان نیز برآمده همین تمایل به هنر کهنتر ایران است. در مجمسه کوچک از بزها که چنانچه ذکر شد برآمده از هنر مفرغکاری لرستان در هزاره اول پیش از میلادند، شاخهای بلند و کشیده که نشانگر تمایل و بیانگر اشاره استاد به خلاصهسازی فیگورها و انتزاع آنها به شیوه هنر کهنتر اقوام ایران است. نگاه کنید به بزهای هنر کهن ایران که به چهار شکل هندسی، خلاصه میشوند و شاخها که در جام مشهور «چغازنبیل» (محفوظ در موزههای ایران باستان) و در طراحیهای تصویر شده از بزها که در نمایشگاه اخیر قابل مشاهده است. هر چند استاد دورهای با هنر انتزاعی نیز درگیر شد، که البته باز چنانچه ذکر شد نمونهای از آن در نمایشگاه اخیر نبود. ولی این دوره از آثار استاد تحتتاثیر جریانات هنر انتزاعی آمریکایی و اروپایی بعد از جنگ چند سالی در آثار استاد دیده میشود که شباهتهایی به آثار استاد دیگر هنر مجسمهسازی ایران وزیری مقدم دارد. بررسی این بخش از آثار استاد را به فرصتی دیگر میگذارم. در پایان باید باز امیدوار بود که خانه استاد هرچه زودتر به موزه تبدیل شود. آرزویی که در جلسه بزرگداشت استاد نیز به آن اشاره شد. فرصتی برای حفظ گنجینه هنر ایران که باید حفظ و ارج نهاده شود. |
حافظ روحانی |