پاسخ به:مجله هنر / نقاشی
چهارشنبه 18 خرداد 1390 5:45 PM
گم کردن آسانتر از پیدا کردن است
|
همیشه این خطر هنر را تهدید میكند كه هنرمند برای ارضای شهوت فرهنگی عدهایی قلیل، ناگزیر شود تا از «سلیقهی مد شده» تبعیت كند، من حتی با مدزدگی هنرمند مشكلی ندارم، مشكل از آنجاست كه این جور مدها از استعداد درونی هنرمند بیرون نمیتراوند، بنابراین قوام و دوام چندانی هم نخواهند داشت این حقیقت دارد كه این هنرها تابع اصل عرضه و تقاضاست! و هرگاه تقاضا تغییر كند، بالطبع عرضه نیز محتوم به تغییر خواهد شد، در چنین شرایطی است كه هنرمند شان و منزلت راهبردی خود را از دست میدهد و به لعبتك نظامها و طبقات اجتماعی مبدل میگردد. البته حسن اینجور مدها این است كه در مقابل هر جریان «مدزده» جریانی دیگر الم نجات هنر و «تعهد به خویشتن» بر میدارد و داعیه رهنمون جامعه را جار میزند و حال آنكه هردوی این جریانات به صورت توأمان موجبات ترقی فرهنگ و هنر را فراهم میآورند، همچنانكه جریانات پیشرو و آوانگارد پس از اندك زمانی به ارتجاعی تاریخی مبدل میشوند، مثال بارزش اكسپرسیونیستها یا فوویستهای متجددی بودند كه امروز صرفاً بخشی از تاریخ گذشتهی مدرنیسم به حساب میآیند؟ با همه این اوصاف هنر با هر تمایلی تا مادامی كه بسط و گسترش معرفت را پیجویی كند و تعالی غائی را به شكل تكثر تعالیم اجتماعی ببیند، موجودی است روشنگر و تمایلی پیشرو؛ این به معنای تایید تمایلات سیاسی در حوزه هنر و فرهنگ نیست، زیباییشناسی اجتماعی ربطی به درك سیاسی از اجتماع ندارد! بسیاری از صاحبان رای و نظر بر این باور بودهاند كه: «بزرگی هنرمند بسته به میزان قابلیت اثر در خلق آثاری است كه آدمیان معمولی را به معنای متعالی حیات رهنمون سازد.» اینكه رهنمون را آموزه بپنداریم و یا هرچیز دیگری، بسته به تلقی ما از مفهوم «تعالی» دارد، حال آنكه هر دورهی تاریخی ژانر فرهنگی متناسب با افقها و مخاطبینش را میسازد و موجبات تغییر سلایق را فراهم میآورد. حتی ارتجاعیترین ایدئولوژیها هم در بستر خود پدیدار شدن گونههایی خاص فرهنگی را موجب شدهاند! دوام و پایداری این تمایلها نیز بسته به همسانی با غرایز بشری كوتاه یا بلند میشود، اما حضورشان را تضمین و تائید نمیكنند. هنرمند میتواند به شكل آشكار به موضوعات اجتماعی و سیاسی پیرامونش نپردازد اما در جهان شخصی و فردیاش راههای مهمی را به دیگران پیشنهاد كند. نمایشگاه مهدی سیفی از جمله همین پیشنهادات است، پیشنهادی برای نقاش بودن و زدودن تلقیهای فیلسوفانه از هنر، در زمانهایی كه مسابقه روشنفكری خرخره هنر را رها نمیكند نشسته است و مثل خیلیهای تاریخ هنر، شبیه ابوالقاسم سعیدی گل و میوه و گلدان و طبیعت بیجان كشیده است، تصاویرش یادآور خطوط محیطی نقاشیهای اوایل قرن بیستم اروپاست و همین قرابت است كه آدمیزاد را پای كارهایش نگه میدارد، در برخورد اول با آثارش احساسی شبیه طبیعت بیجانهای روئو و حتی بعضی گلدانهای قاجاری به آدمها دست میدهد اما وقتی چشمانت به كارهایش عادت میكند كمكمك ویژگیهای شخصیتی و فردی سیفی به چشم میآید. رشد چشمگیر سیفی در همین فاصله بین دو نمایشگاه (چند ماهه) ستودنی است. آثار قبلی او هرچند در تركیببندیها دانش او در ساختمانبندی تابلو را به رخ میكشید اما در نهایت تصاویری آزموده و تكرار مكرومات بودند. حال آنكه اینبار تبحر او در تكنیك و فن نیز به آن توانمندیهای گذشته افزوده شده است، در كنار این موضوع رجعت او به سنت نقاشانه و به طور اخص طبیعت بیجانها با فضاهایی تعمداً ساده و بیتزئین، همگی نشان دهنده شناخت و سواد موراندی و مآب این نقاش جوان هستند. واكنش منفی سیفی نسبت به زمانهاش را چگونه میشود تعبیر كرد؟ چرا نمیشود این رجعت را كانسپت او تلقی كرد؟ و چرا جامعه هنری ما رفتار خودی و خالصانهی اینچنینی را جزئی از «هنر مفهومی» زمانهاش نمیشناسد؟؟ بگذریم، درهرحال حضور نقاشانی پیگیر و این چنین متعهد به گذشته بصری، جای بسی امیدواری است، نقاشانی كه از هول حلیم تجدد به دیگ جعل معاصران فرنگی نمیافتند. و در آخر اینكه باید هنرمندی كه از سلیقهاش و از امیال تاریخی هنریاش روی دیوار گالریها دفاع میكن را گرامی داشت. |
پینوشت: ۱) شعری از پرویز شاپور نویسنده : شهروز نظری |
دوهفتهنامه هنرهای تجسمی تندیس |